۱۴۴٬۵۹۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ' به '') |
||
| خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
ابیوردی احتمالاً در همین سال بغداد را ترک گفت و مدتی را در ری، اصفهان و همدان گذراند. به گفتۀ یاقوت هنگامی که بین مؤیدالملک و عمیدالدوله ابن جهیر اختلاف افتاد، مؤیدالملک از ابیوردی خواست تا عمیدالدوله را هجو کند و میدانیم اوج اختلاف این دو وزیر در ۴۹۳ ق بود که سرانجام به عزل عمیدالدوله و سپس مرگ مؤیدالملک انجامید. در پی این هجو، عمیدالدوله نزد خلیفه المستظهر از شاعر سعایت کرد و خلیفه خونش را مباح ساخت و ابیوردی ناچار از بغداد به همدان گریخت. | ابیوردی احتمالاً در همین سال بغداد را ترک گفت و مدتی را در ری، اصفهان و همدان گذراند. به گفتۀ یاقوت هنگامی که بین مؤیدالملک و عمیدالدوله ابن جهیر اختلاف افتاد، مؤیدالملک از ابیوردی خواست تا عمیدالدوله را هجو کند و میدانیم اوج اختلاف این دو وزیر در ۴۹۳ ق بود که سرانجام به عزل عمیدالدوله و سپس مرگ مؤیدالملک انجامید. در پی این هجو، عمیدالدوله نزد خلیفه المستظهر از شاعر سعایت کرد و خلیفه خونش را مباح ساخت و ابیوردی ناچار از بغداد به همدان گریخت. | ||
وی در هنگام ترک بغداد قصیدهای غمانگیز سروده و در آن از اینکه ناخواسته بغداد را ترک کرده، سخت نالیده است. بههرحال اگر وی حدود سال ۴۹۴ ق بغداد را ترک کرده باشد، باتوجه به گفتۀ | وی در هنگام ترک بغداد قصیدهای غمانگیز سروده و در آن از اینکه ناخواسته بغداد را ترک کرده، سخت نالیده است. بههرحال اگر وی حدود سال ۴۹۴ ق بغداد را ترک کرده باشد، باتوجه به گفتۀ ذهبیکه ۴۸۰ ق را سال ورود او به عراق دانسته، وی ۱۴ سال بیش در عراق نبوده است و این با آنچه خود میگوید که ۲۰ سال در بغداد به سر برده است، مغایرت دارد. | ||
ظاهراً وی قبل از ورود به همدان چندی در ری و اصفهان زیست. بنا به آنچه در دیوان وی آمده است: هنگامی که عبدالجلیل بن علی که از دوستان ابیوردی بود، در ۴۹۳ ق به وزارت برکیارق رسید، دیوان رسائل را به وی پیشنهاد کرد، اما او نپذیرفت و همراه وی از ری به اصفهان رفت و تا زمان مرگ وی یعنی ۴۹۵ ق در اصفهان به سر برد. سرانجام وی به پیشنهاد ابوالمحاسن مسعود بن عبدالله وزیر سلطان محمد به همدان رفت و در مدرسهای که ابوالمحاسن برایش ساخت، به تدریس پرداخت. | ظاهراً وی قبل از ورود به همدان چندی در ری و اصفهان زیست. بنا به آنچه در دیوان وی آمده است: هنگامی که عبدالجلیل بن علی که از دوستان ابیوردی بود، در ۴۹۳ ق به وزارت برکیارق رسید، دیوان رسائل را به وی پیشنهاد کرد، اما او نپذیرفت و همراه وی از ری به اصفهان رفت و تا زمان مرگ وی یعنی ۴۹۵ ق در اصفهان به سر برد. سرانجام وی به پیشنهاد ابوالمحاسن مسعود بن عبدالله وزیر سلطان محمد به همدان رفت و در مدرسهای که ابوالمحاسن برایش ساخت، به تدریس پرداخت. | ||
| خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
ابیوردی مرثیههایی نیز داشته است که گاه از سخنان حکمتآمیز تهی نیست. | ابیوردی مرثیههایی نیز داشته است که گاه از سخنان حکمتآمیز تهی نیست. | ||
یکی دیگر از موضوعاتی که در اشعار وی بسیار به چشم میخورد، شکایت از روزگار است و میدانیم که در اواخر عصر عباس شکوه از روزگار حتی در میان شاعرانی که غرق در ناز و نعمت بودند، امری رایج بوده و شکوههای ابیوردی در اشعارش بیشتر از این نوع است. | یکی دیگر از موضوعاتی که در اشعار وی بسیار به چشم میخورد، شکایت از روزگار است و میدانیم که در اواخر عصر عباس شکوه از روزگار حتی در میان شاعرانی که غرق در ناز و نعمت بودند، امری رایج بوده و شکوههای ابیوردی در اشعارش بیشتر از این نوع است. | ||
نثر وی نیز مسجع و مصنوع بوده و قطعههایی از آن را در لابهلای دیوان وی و همچنین برخی از منابع میتوان یافت. | نثر وی نیز مسجع و مصنوع بوده و قطعههایی از آن را در لابهلای دیوان وی و همچنین برخی از منابع میتوان یافت. | ||