منجم بلخی، جعفر بن محمد: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '↵↵|' به ' |') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'تاثیر' به 'تأثیر') |
||
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
| امضا = | | امضا = | ||
| کد مؤلف = | | کد مؤلف = AUTHORCODE10516AUTHORCODE | ||
}} | }} | ||
''' ابومَعْشَر | ''' ابومَعْشَر جعفر بن محمد بن عمر بَلْخی''' (19صفر 171-28رمضان 272ق/10 اوت787-9مارس 886م)، منجم ایرانی. | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
== | ==تأثیر ستارگان== | ||
او همچنین بر این عقیده بود که هر یک از ستارگان در صفات اشیاء و سرنوشت و مقدرات اشخاص اثر داشته و در تغییرات طبیعی و حتی بعضی تغییرات نفسانی مؤثرند و بشر به وسیله علم احکام نجوم میتواند تغییرات ناشی از ستارگان را پیشگویی کند. ابومعشر در زیجالهزارات، برای سنتهای فرهنگی نوع بشر، به سبب آنکه برخاسته از وحی است، منشأ واحدی قائل شده است. | او همچنین بر این عقیده بود که هر یک از ستارگان در صفات اشیاء و سرنوشت و مقدرات اشخاص اثر داشته و در تغییرات طبیعی و حتی بعضی تغییرات نفسانی مؤثرند و بشر به وسیله علم احکام نجوم میتواند تغییرات ناشی از ستارگان را پیشگویی کند. ابومعشر در زیجالهزارات، برای سنتهای فرهنگی نوع بشر، به سبب آنکه برخاسته از وحی است، منشأ واحدی قائل شده است. | ||
خط ۲۲۶: | خط ۲۲۶: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[الأحکام علی قرانات الکواکب]] | |||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||
[[رده:مقالات بازبینی شده2 آذر 1402]] | [[رده:مقالات بازبینی شده2 آذر 1402]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۴۳
ابومَعْشَر جعفر بن محمد بن عمر بَلْخی (19صفر 171-28رمضان 272ق/10 اوت787-9مارس 886م)، منجم ایرانی.
نام
نام او در منابع قدیم و جدید غربی به صورت اپومسر، البومسر و یا بیش و کم مشابه آن آمده است.
زاد روز
زاد روز یاد شده تنها از روی زایچهای در کتاب احکام تحویل سنی الموالید اثر ابومعشر به دست آمده است و چندان مسلم نیست.
از سوی دیگر، براساس روایتی از بیرونی، برخلاف گفته ابن ندیم که 272ق را سال مرگ ابومعشر میداند، وی گویا تا 280ق زنده بوده است. ابومعشر از اوایل سده 3ق/9م در بغداد به سر میبرده است.
گرایش ابومعشر به نجوم
به روایت ابن ندیم وی پیش از اشتغال به تنجیم، محدث بوده است. اما این سخن احتمالاً از خلط میان ابومعشر منجم و ابومعشر سندی فقیه و مورخ ناشی شده است، چه در آثار ابومعشر منجم، مطلقاً اثری از حدیث دیده نمیشود.
درباره گرایش ابومعشر به دانش نجوم افسانههایی نقل کردهاند: برپایه روایتی وی به هنگام اشتغال به حدیث، پرداختن به فلسفه و نجوم را ناروا میشمرد و به همین علت، با یعقوب بن اسحاق کندی دشمنی میورزید و مردم را برضد وی برمیانگیخت، اما کندی توانست به کمک کس یا کسانی وی را به حساب و هندسه علاقهمند سازد؛ ابومعشر، گرچه در علوم ریاضی توفیقی به دست نیاورد، اما به نجوم علاقه یافت و نزد کندی به آموزش آن پرداخت.
افسانه دیگری حاکی از آن است که ابومعشر در بلخ به فقاهت اشتغال داشت و چون شنید که کندی نسبت به یکی از فقهای بغداد بیحرمتی رو داشته، به عزم کشتن وی رهسپار بغداد شد و با تظاهر به داشتن قصد آموزش نجوم نزد او رفت، اما کندی که از راه تنجیم نیت وی را دریافته بود، با چند کلمه او را متنبه ساخت و برای او کمال علمی پیشبینی کرد. ابومعشر نیز شیفته کندی شد و نزد وی آموزش یافت.
در بسیاری منابع تأکید شده است که ابومعشر آموزشهای نجومی خود را در 47سالگی آغاز کرده است. در حالی که از زایچهای در کتاب اسرارعلمالنجوم یا مذاکرات شاذان بن بحر معلوم میشود که وی سالها پیش از آن به تنجیم میپرداخته است.
مشهورترین منجم جهان اسلام
ابومعشر در عصر خویش مشهورترین منجم جهان اسلام بود و گویا در حکوکت معتز، رئیس منجمان دارالخلافه و در خلافت معتمد منجم موفق-برادر خلیفه و صاحب اقتدار حقیقی دستگاه خلافت-بوده است. اشتهار وی تا قرنها بعد همچنان حفظ شد. در منابع اسلامی از او بسیار یاد شده و در آثار غربی نیز بیش از هر منجم دیگری از او نام برده شده است.
صاعد اندلسی او را داناترین مردم به احوال ایرانیان و اخبار دیگر اقوام میداند و از او چنان نام میبرد که گویی سخن وی در هر باب و از جمله در باب دانشهای اقوام و دانشمندان آنان، رویدادهای مهم جهان، تاریخ ملتها، بنای اهرام مصر و پیشگویی طوفان عصر نوح، و حتی در باب ارزش کار مترجمان کتابهای یونانی حجتی قاطع است.
پیشگوییهای ابومعشر
افسانههای فراوانی نیز به عنوان پیشگوییهای درست ابومعشر نقل شده است: پیشگویی او در دوران مستعین که گویا بر اثر آن به فرمان خلیفه تازیانه خورده است؛ پیشگویی خلع و قتل مستعین و خلافت معتز که در داستان مربوط به آن، نام بحتری شاعر نیز به عنوان دوست و معاشر به میان میآید؛ پیشگویی زمان قتل صاحبالزنج؛ پیشگویی سرنوشت یک شاهزاده هندی، یا انواع غیبگوییهایی که عنوان آزمایش یا سرگرمی داشته است و سرانجام پیشگوییهایی که تاریخ و مضمون آنها با دوران زندگانی ابومعشر و واقعیات تاریخی هماهنگی ندارد، مانند آن پیشگویی که درباره آینده حامد بن عباس، وزیر مقتدر عباسی به وی نسبت داده میشود.
ابومعشر شهرت خود را بیش از همه مدیون این افسانههاست، در حالیکه ما، شناخت خود را از ابومعشر، بیش از همه وامدار روشنگریهای ابوریحان بیرونی هستیم که از وی به عنوان مردی خودپسند یاد میکند که دعاوی خود را با دلیلهای علمی مستند نمیسازد و از تدلیس خودداری نمیورزد و برخی احکام او نیز آشکارا نادرست است. در کتاب اسرار علمالنجوم ابومعشر نیز حکایتهایی نقل شده است که این ارزیابی بیرونی را تأیید میکند.
حالات، روحیات، رفتار، اخلاق
درباره حالات، روحیات، رفتار و اخلاق ابومعشر نیز نکاتی در برخی منابع و به ویژه در اسرار علمالنجوم دیده میشود. او در خوردن و به ویژه در نوشیدن شراب افراط میکرد و به هنگام پریماه، دچار صرع میشد. خود وی معتقد بود که اگر یک سال از نوشیدن شراب پرهیزکند، از صرع رهایی خواهد یافت.
شاذان بن بحر شاگرد ابومعشر در جایی با وی به مناقشه میپردازد و در درستی حکم وی اشکال میکند و در جای دیگر او را متهم میسازد که حکم خود را، نه از راه تنجیم، بلکه از روی شواهد عادی صادر کرده است و بر این پایه، به صراحت استادش را شیاد میخواند و ابومعشر بیآنکه درشتی کند، در پاسخ به دلالت اوضاع و طبایع کواکب استناد میورزد. همین شاگرد از سرّی سخن میگوید که ابومعشر به او آموخته و وی را از فاش ساختن و نیز فراموش کردن آن برحذر داشته است، اما شاذان به رغم پذیرفتن این شرط، از بازگو کردن آن در کتاب خودداری نمیکند.
یک سخن دیگر نیز هست که اگر راست باشد، ما را از هر گونه گواهی دیگری بر شیادی این پرآوازهترین منجم سدههای میانه بینیاز میسازد. شاذان بن بحر، پس از ذکر شرایط نجومی برخی احکام از قول ابومعشر، پاسخ کمنظیر و حیرتآور وی را در برابر این پرسش خویش که چرا این شرایط را در کتابهای خود نیاورده است، نقل میکند، آن پاسخ چنین است: هرگاه دانشمند همه دانش خود را در کتابهایی که تألیف میکند، بگنجاند و چیزی را نگفته باقی نگذارد، خویشتن را به صورت ظرفی تهی درمیآورد، مردم از او بینیاز میشوند و فضل و ریاست او بر ایشان از میان میرود.
دلبستگی به ایران
دیگر ویژگی توجه برانگیز ابومعشر، دلبستگی شدید او به ایران و اعتقاد او به دانش و خرد ایرانیان است که نشانههای آن در آثارش به چشم میخورد. وی گر چه با نوعی احتیاط، اما به هر حال به شکلی که عشق و تعصب و غیرت در آن آشکار است، مدعی برتری ایرانیان در جهان اندیشه و دانش بر دیگر اقوام است. یک جا گوید: شاهان فارس به حفظ دانشها در برابر رویدادهای آسمانی و آفات زمینی توجه بسیار داشتند. آنگاه به شرح دقت و همت آنان در انتخاب کاغذ بادوام و مقاوم، و گزینش مکان مناسب برای نگاهداری کتابها میپردازد. این مقدمهای است تا گریز بزند به وجود کتابهای ارزشمندی در بنایی به نام سارویه واقع در کهندزِجی اصفهان که به برکت استحکام کاغذ و سلامت محیط، از آفات قرون و اعصار مصون مانده است و از آن جمله کتابی است منسوب به یکی از حکمای متقدم که در آن از«ادوار و سالها»سخن رفته است و«اوساط کواکب»و علل حرکات آنها را میتوان از آن «ادوار» استخراج کرد و آن ادوار را «ادوار هزارات» میخواندهاند و قدمای هند و بابل از این کتاب بهره بردهاند و منجمان آن دوران زیج مشهور شهریار را از آن استخراج کردهاند.
بنای سارویه که ابومعشر از آن سخن میگوید، گویا در شکوه و چگونگی اعجازآمیز ساخت آن، همانند اهرام مصر بوده است و اهرام مصر نیز به نوبه خود به فرمان هرمس اول، نوادهکیومرث پادشاه ایرانی ساخته شده است.
کیومرث، به گفته ابومعشر، نخستن کسی است که برای روز و شب ساعات معینی ساخته وآن را به هرمس آموخته و هرمس نیز نخستین کسی است که از پزشکی سخن رانده و درباره «اشیاء علویه و ارضیه» شعر گفته و نسبت به وقوع طوفان نوح هشدار داده است.
اینگونه ابراز شگفتی نسبت به نیاکان و تلاش در راه بلند ساختن نام و آوازه ایشان، در میان دانشمندان ایرانی سرزمینهای خلافت اسلامی که از تسلط و قومگرایی فرمانروایان عرب خوشدل نبودند، بازتابی طبیعی و پدیده گستردهای بوده است. بدینسان هرگاه، ستایش ابومعشر از مأمون را - که در برخی منابع از آن سخن گفته شده ـ جدی پنداریم، باید آن را ناشی از اعتدال نسبی این خلیفه به ویژه در رفتار با ایرانیان بدانیم.
ابومعشر در آثار خویش کوشیده است تا با یاری گرفتن از سنتهای ایرانی، هندی و یونانی و با استفاده از فلسفه سریانی که به تأثیر ستارگان و سحررنگ نوافلاطونی میداد و در نوشتههای کندی و کتابهای حرّانیان و نیز در آثار دانشمندان ایرانی پیش از وی مانند ماشاءالله، ابوسهل فضل بن نوبخت، عمر بن فرّحان طبری و ابویوسف یعقوب قصرانی منعکس است، درستی احکام نجوم و کاربرد آن را در سحر و افسون به اثبات رساند. برهان فلسفی ابومعشر ارسطویی و همراه با عناصر نوافلاطونی بوده و در این باره از نوشتههای منسوب به هرمس و آگاثودمون، پیشوایان حرّانی، سود برده است.
رابطه میان افلاک آسمانی و جهان متغیر
وی برای جهان هستی 3 سطح میشناسد:
الهی(فلک نور)، اثیری(8 فلک آسمانی)و هیولانی(جزء زیر قمر).
ابومعشر به پیروی از حرّانیان کوشید وجود رابطه میان افلاک آسمانی و جهان متغیر زیر فلک قمر را به اثبات رساند و برای پیوند میان افلاک آسمانی و جزءزیرفلک قمر، از لحاظ احکام نجومی پایه علمی بسازد. به گفته ابومعشر، اجسام زمینی میتوانند به وسیله اجرام فلکی به حرکت درآیند و دچار دگرگونی و استحاله و کون و فساد شوند و همچنین اجرام فلکی نیز نیروی آن را دارند که بر اجسام خاص زمینی اثر بگذارند. وی بر پایه این دیدگاه معتقد بود که همه معارف منشأ الهی دارد و نشانههای وحی خداوندی در هر علم به چشم میخورد؛ روح انسانی که از فلک نور الهی به زیر فلک قمرفرودآمده، میتواند با یاری و وساطت افلاک آسمانی و از راه نماز، عبادت و اوراد و اذکار، از یک فلک به فلک بالاتر صعود کرده و سرانجام به خدا متصل شود و بدون توسل به این واسطهها وصول میسر نیست و این همه از تحقیق و مطالعه در علم نجوم و احکام آن حاصل میگردد. او عقیده داشت که درستی و اعتبار احکام نجوم تنها از راه مکتب ارسطویی حرانیان معلوم نمیشود، بلکه همچنین میتوان با تکیه بر دقایق تاریخ انتقال علوم در جهان، اجزاء حقیقت را درباره طبیعت که در میان اقوام مختلف پراکنده است، به یک مبدأ الهی وصل کرد، و بر این پایه احکام نجوم و سحر را سودمندترین دانشها برای انسان میدانست.
تأثیر ستارگان
او همچنین بر این عقیده بود که هر یک از ستارگان در صفات اشیاء و سرنوشت و مقدرات اشخاص اثر داشته و در تغییرات طبیعی و حتی بعضی تغییرات نفسانی مؤثرند و بشر به وسیله علم احکام نجوم میتواند تغییرات ناشی از ستارگان را پیشگویی کند. ابومعشر در زیجالهزارات، برای سنتهای فرهنگی نوع بشر، به سبب آنکه برخاسته از وحی است، منشأ واحدی قائل شده است.
ابومعشر با تألیف کتاب الالوف و کتاب فی بیوت العبادات باعث شهرت بیشتر حرانیان شده است. وی گاهبهگاه اشارهای به طلسمات میکند، ولی به پیشگویی، بیش از دخل و تصرف در آینده، دلبستگی نشان میدهد.
علت توجه دانشمندان به احکام نجوم
گروهی برآنند که علاقه و توجه دانشمندان نسبت به احکام نجوم در نیمه دوم سده 2ق/8م در بغداد، انتقال رسالههای احکام نجومی ساسانی به جهان اسلام، ورود یک هیأت هندی در155ق/771م به بغداد برای تعلیم علوم هندی و کمک در ترجمه نوشتههای هندی به عربی و نهضت دامنهداری که در زمان مأمون در ترجمه آثار خارجی به عربی پیدا شده بود، سبب گردید تا کتابهای اساسی نجوم یونانی، از جمله المجسطی و کتاب الاربعه بطلمیوس و کتابهای دیگر از سریانی و یونانی ترجمه و در دسترس علاقمندان این علم قرار گیرد. ابومعشر نیز چنانکه ذکرشد، از این ترجمهها و آثار آگاهی پیدا کرد و توانست از مطالب آنها در مباحث و موارد مختلف تألیفات خود بهره گیرد.
شاگردان
از شاگردان و پیروان ابومعشر میتوان ابنمازیار(ابن بازیار)، محمد بقن عبدالله بن سمعان، عبدالله بن مسرور نصرانی و ابوسعید شاذان بن بحر را نام برد که این یک سخنان ابومعشر را زیر عنوان اسرار علمالنجوم یا مذاکرات شاذان بن بحر گرد آورده است.
آثار
آثار ابومعشر از لحاظ دربرداشتن بخشهایی از نوشتههای کهنی که اصل آنها از بین رفته، قابل توجه است، ولی از دیدگاه دانش ستارهشناسی قدیم کمارزش است. به همین سبب، به رغم آنکه آثار او و ترجمه آنها، نفوذ ژرفی بر دانشمندان مسلمان و اروپایی داشته است، نمیتوان وی را در ردیف دانشمندان بزرگ اسلامی به حساب آورد.
الف-چاپی:
1.الابراج و الطوالع و فوائد شتّی فی علم الحساب،
در 1987م در بیروت به چاپ رسیده است.
2.بغیه الطالب فی معرفه الضمیر المطلوب و الطالب و المغلوب و الغالب،
این کتاب درباره علم رمل است که بارها در مصر به چاپ رسیده است.
3.القرانات،
این کتاب شامل 8مقاله است. برخی گفتهاند این کتاب از آن سند بن علی است و ابومعشر آن را به خود نسبت داده است. یوحنا اشبیلی آن را به لاتینی ترجمه کرده است. این ترجمه در 1489م به وسیله ارهارد راتدلت در آوگسبورگ و در 1515م به کوشش یاکوبوس پنتیوس لئوکنسیس در ونیز چاپ شده است. یک فصل از این ترجمه لاتینی که گویا ابومعشر آن را از کندی گرفته و به خود نسبت داده بود، در مقالهای از ا. لوث با عنوان«کندی اختربین» در کتاب«پژوهشهای شرقی» در 1875م در لایپزیگ تجدید چاپ شد.
از ترجمه فارسی این کتاب چند نسخه خطی در دارالکتب قاهره، کتابخانه ملک و کتابخانه ملی رشت موجود است.
4.المدخل الکبیر فی(الی)علم احکام النجوم،
این کتاب مهمترین اثر به جای مانده ابومعشر است و در حدود سال 235ق نوشته شده است.
وی در فصل دوم قول اول کوشیده است اعتبار احکام نجوم را به اثبات رساند. همچنین گفتهاند که این کتاب را سند بنعلی نوشته و به ابومعشر اهداء کرده بود و او آن را به خود نسبت داده است. تنها بخشی از این اثر منتشر، و گزیدههایی از آن نیز در حدود سال 379ق/1000م به یونانی ترجمه شده است. در میان ترجمههای متعددی که به زبان لاتینی به عمل آمده، ترجمه یوحنا اشبیلی مشهورتر است. چاپ تصویری این کتاب در 1405ق/1985م در فرانکفورت منتشر شده است. این اثر به زبانهای انگلیسی و آلمانی ترجمه شده است.
واده رسالهای با عنوان«دفاعی از احکام نجوم در کتاب المدخل ابومعشر»نوشته که در شماره 5«سالنامه اسلامشناسی»، در 1963م منتشر شده است.
5.کتاب الموالید الصغیر،
که چندبار در قاهره به چاپ رسیده است.
این اثر مشتمل بر 2 مقاله و 13فصل است. 4فصل اول آن از سحر و احکام نجوم در ادوار مختلف، 5فصل بعدی مطالب عجیبی درباره سحر و پیشگویی و 4فصل آن درباره موالید است.
ب. خطی:
1.اصل الاصول،
درباره موالید، ابوالعنبس صمیری آن را از تألیفات خود میدانسته است. در برخی از نسخههای خطی این کتاب نیز نام مؤلف صیمری آمده است. این کتاب با عنوان الاصل فی علم النجوم و سرائر الاسرار نیز نامیده شده است. نسخههایی از آن در کتابخانه ملی، آستان قدس و اسکوربال موجود است.
2.کتاب الالوف،
این کتاب یکی از مهمترین آثار ابومعشر است که اصل آن از بین رفته، ولی احمد بن محمدبنعبدالجلیل سجزی بخشهایی از آن را با عنوان منتخبات کتاب الالوف در جامع شاهی و بخشی دیگر را با عنوان فصل من کتاب الالوف فی اجتماع الکواکب السبعه و مبادی التواریخ به صورت مستقل آورده است. بخشی از این کتاب که در آن مطالبی درباره«نسیء»آمده، در منتهی الادراک فی تقاسیم الافلاک، اثر عبدالجبارین محمد خرقی نقل شده است. این بخش توسط محمود افندی در«مجله آسیایی»(1858م)به چاپ رسیده است. لیپرت نیز قسمتهایی از آن را که در کتابهای دیگر نقل شده، در«نشریه دانش خاورشناسی وین» گرد آورده است. ا. س. کندی با استفاده از متن جامعشاهی بخش کوچکی از آن را به انگلیسی ترجمه کرده است.
3.الامطار و الریاح و تغیر الاهویه،
که ابومعشر آن را بنابر روش حکمای هند تألیف کرده است ومتن اصلی اکنون در دست نیست، بلکه فقط ترجمه لاتینی آن که در 1507م در ونیز همراه با رساله فی علل القوی المنسوبه الی الاشخاص العالیه الدالّه علی المطر، تألیف یعقوب ابن اسحاق کندی به چاپ رسیده، موجود است.
4.احکام تحویل سنی الموالید،
نسخههایی از آن در پاریس و کتابخانه اسکوریال موجود است.
سجزی گزیدهای از آن را در 23باب به نام منتخب کتاب الموالید به زبان عربی فراهم آورده که نسخههایی از آن در کتابخانه ملی تهران و کتابخانه آستان قدس موجود است؛
وی سپس کتاب اخیر را با اضافاتی مشتمل بر جدولهای تقویم و غیره به زبان فارسی، با عنوان برهانالکفایه ترجمه کرده که در کتابخانه آستان قدس نگهداری میشود.
این اثر ابومعشر را یوحنا اشبیلی به لاتینی ترجمه کرده که در 1489م در آوگسبورگ و در 1515م و در ونیز به چاپ رسیده است. متن اصلی عربی نیز به یونانی ترجمه شده که 5کتاب اول آن در لایپزیگ به طبع رسیده. این ترجمه یونانی نیز به لاتینی ترجمه شده و به وسیله وُلف در 1559م در بازِل انتشار یافت. بخشی از آن نیز به وسیله ف. بُل تصحیح و به آلمانی ترجمه شد. این ترجمه در 1912م منتشر گردید. 5.کتاب الکدخدا و کتاب الهیلاج،
بعضی این کتاب را با دو عنوان جداگانه ذکر کردهاند، ولی قفطی آن را زیر یک عنوان آورده است. اصطلاحات فارسی در این کتاب نشان از آن دارد که مطالب مربوط به آن بازمانده از دوره ساسانی است. یک نسخه خطی از این اثر در کتابخانه نور عثمانیه نگهداری میشود.
6.النکت یا تحاویل سنی العالم،
کتابی است در 7مقاله که در سده 5ق/11م به وسیله ابراهیم منجم از عربی به فارسی ترجمه شده و در آن از کواکب، اقترانات، طوالع، اسهام و جز آنها بحث شده، نسخه خطی آن در کتابخانه ملی موجود است.
این کتاب به وسیله یوحنا اشبیلی با عنوان فلورس به لاتینی ترجمه شده و توسط ارهارد راتدلت در 1489و1495م در آوگسبورگ و به وسیله سِسا2 در 1488 و 1506م در ونیز انتشار یافته است.
7.اسرار علم النجوم یا مذاکرات شاذان بن بحر:نسخههای خطی آن در کتابخانههای کمبریج و اسماعیل صائب، نگهداری میشود.
ابومعشر آثار دیگری نیز دارد که نسخههای خطی آنها در دست است.[۱].
پانویس
- ↑ دیانت، ابوالحسن، ج6، ص274-271
منابع مقاله
دیانت، ابوالحسن، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.