شیر، ادی : تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'مولف' به 'مؤلف') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'دایره المعارف' به 'دایرةالمعارف') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
'''اَدّیشیر'''(1283-1333ق/ 1867-1915م)، مطراناسقفیۀسِعِرت (سِعِرد) در استان كركوك عراق. | '''اَدّیشیر'''(1283-1333ق/ 1867-1915م)، مطراناسقفیۀسِعِرت (سِعِرد) در استان كركوك عراق. | ||
منبع اساسی آگاهی دربارۀ وی، همان مقالۀ نسبتاً مفصلی است كه یكی از روحانیان كلدانی به نام سلیمان صائغ | منبع اساسی آگاهی دربارۀ وی، همان مقالۀ نسبتاً مفصلی است كه یكی از روحانیان كلدانی به نام [[سلیمان صائغ موصلی]]، 10 سال پس از قتل او، در مجلۀ المشرق و سپس النجم نگاشت و همین مقاله، مورد استفادۀ دیگر شرح حالنویسان، از جمله رفائیل بابواسحاق قرار گرفت. حادثۀ غم انگیز در زندگی ادیشیر، قتل او و قتل شمار بسیاری از مسیحیان آن منطقه است. این ماجرا را نیز سلیمان صائغ از زبان یكی از همراهان وی به نام داوود بن هرمز كه از كشت و كشتار جان سالم بهدر برده بود، نقل كرده است. | ||
==زادگاه== | ==زادگاه== | ||
ادی شیر در دهكدۀ شقلاوه (استان كركوك) در خانوادهای مسیحی زاده شد. | ادی شیر در دهكدۀ شقلاوه (استان كركوك) در خانوادهای مسیحی زاده شد. | ||
==تحصیلات== | ==تحصیلات== | ||
در 1880م او را به مدرسۀ ماریوحنا حبیب در موصل | در 1880م او را به مدرسۀ ماریوحنا حبیب در موصل ـ كه به روحانیان دومینیكن تعلق داشت ـ فرستادند. وی 9 سال آنجا زیست و فلسفه، تاریخ و نیز زبانهای كلدانی، لاتینی، عربی، فرانسه و تركی را آموخت. | ||
در 1889م به درجۀ كشیشی رسید و «ادی رسول الكلدان» خوانده شد. سپس در مقام نایب اسقف استان كركوك به كار پرداخت. در همین روزگار، زبانهای عبری، یونانی، فارسی، كردی و نیز آلمانی و انگلیسی را فرا گرفت. | در 1889م به درجۀ كشیشی رسید و «ادی رسول الكلدان» خوانده شد. سپس در مقام نایب اسقف استان كركوك به كار پرداخت. در همین روزگار، زبانهای عبری، یونانی، فارسی، كردی و نیز آلمانی و انگلیسی را فرا گرفت. | ||
خط ۸۴: | خط ۸۲: | ||
به كلدانی این 3 اثر از او باقی مانده است: | به كلدانی این 3 اثر از او باقی مانده است: | ||
#القطافه (موصل، 1898م) كه جنگی ادبی از آثار ادبای كلدانی است؛ | |||
#صلوات (موصل، 1891م) كه شامل مسائل دینی و حقایق ایمانی است؛ | |||
#اكلیل مریم (موصل، 1904م) كه شامل مدایح حضرت مریم (ع) است. | |||
آثار ادی شیر به زبان عربی اینهاست: | آثار ادی شیر به زبان عربی اینهاست: | ||
#ترجمۀ كتاب شهداء المشرق، همراه با حواشی و توضیحات (2ج، موصل، 1900م). | |||
#مدرسة نصیبین الشهیرة (بیروت، 1905م). | |||
#معجم الالفاظ الفارسیة المعربة. | |||
#تاریخ كلدو واثور (2 ج، بیروت، 1912-1913م). | |||
جلد اول این كتاب شامل تاریخ دولتهای كلده و آشور و دیگر تمدنهای خاورمیانه پس از اسكندر است. جلد دوم به تاریخ مسیحیت در بین النهرین اختصاص دارد و به زندگی بطریرك یشوعیاب دوم (د 645م) خاتمه مییابد. جلد سوم آن كه تاریخ كلدانیان دورانهای اخیر را در بر میگرفته، پیش از آنكه به چاپ رسد، در حوادث جنگ نابود شده است. | جلد اول این كتاب شامل تاریخ دولتهای كلده و آشور و دیگر تمدنهای خاورمیانه پس از اسكندر است. جلد دوم به تاریخ مسیحیت در بین النهرین اختصاص دارد و به زندگی بطریرك یشوعیاب دوم (د 645م) خاتمه مییابد. جلد سوم آن كه تاریخ كلدانیان دورانهای اخیر را در بر میگرفته، پیش از آنكه به چاپ رسد، در حوادث جنگ نابود شده است. | ||
خط ۱۰۴: | خط ۹۷: | ||
یكی دیگر از كارهای جالب توجه او انتشار چند فهرست از نسخههای خطی به زبان فرانسه است: | یكی دیگر از كارهای جالب توجه او انتشار چند فهرست از نسخههای خطی به زبان فرانسه است: | ||
#«فهرست دستنوشتههای سریانی و عربی در كتابخانۀ اسقفیۀ سعرت»؛ | |||
#فهرست دست نوشتههای سریانی و عربی در كتابخانۀ مركز بطریركنشین كلدانی موصل» (چ پاریس، 1907م)؛ | |||
#«فهرست دستنوشتههای سریانی و عربی در كتابخانۀ اسقفیۀ دیاربكر»؛ | |||
#«فهرست دستنوشتههای سریانی و عربی در كتابخانۀ اسقفیۀ ماردین»؛ | |||
#«دربارۀ دستنوشتههای سریانی موزۀ بورژیا، در كتابخانۀ واتیكان». | |||
علاوهبر این، وی كتاب «تاریخ نسطوریان» را كه یكی از دانشمندان نسطوری در زمانهای گذشته نگاشته بود، در فرانسه به چاپ رسانید. ظاهراً كتاب التاریخ السعردی همین «تاریخ نسطوریان» است. | |||
مقالات ادیشیر به زبانهای عربی در مجلۀ المشرق و به زبان فرانسه در «مجلۀ آسیایی» سال 1907م، غالباً دربارۀ نصارای كلدانی است. | مقالات ادیشیر به زبانهای عربی در مجلۀ المشرق و به زبان فرانسه در «مجلۀ آسیایی» سال 1907م، غالباً دربارۀ نصارای كلدانی است. | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۱۴: | ||
ادی شیر در مقدمۀ كتاب مینویسد كه از 1897م كلمات فارسی را جمعآوری كرده است؛ اما روش كار خود را در واژهیابی نگفته، و حتى از مآخذ خود نیز به روشنی نام نبرده است. تنها مأخذی كه به تفصیل معرفی میكند، ترجمۀ تركی برهان قاطع توسط عاصم عنتابی است. مترجم هنگام ترجمه، با استناد به بیش از 30 فرهنگ فارسی و عربی - فارسی در تكمیل برهان كوشیده است. | ادی شیر در مقدمۀ كتاب مینویسد كه از 1897م كلمات فارسی را جمعآوری كرده است؛ اما روش كار خود را در واژهیابی نگفته، و حتى از مآخذ خود نیز به روشنی نام نبرده است. تنها مأخذی كه به تفصیل معرفی میكند، ترجمۀ تركی برهان قاطع توسط عاصم عنتابی است. مترجم هنگام ترجمه، با استناد به بیش از 30 فرهنگ فارسی و عربی - فارسی در تكمیل برهان كوشیده است. | ||
ادی شیر در پایان مقدمۀ خود اشاره میكند كه غیر از محیط المحیط و اقرب الموارد، كتاب لغت دیگری در اختیار نداشته است، با اینهمه، پیداست كه منبع اصلی او همانا المعرب جوالیقی (د 540ق) و به خصوص شفاء الغلیل خفاجی (د 1069ق) بوده است. با یك بررسی ساده میتوان دریافت كه وی تقریباً همۀ واژههای شفاء را حتى گاه با عین توضیحات آن نقل كرده است (به استثنای توضیحات مربوط به نامهای خاص و واژههای غیر ایرانی). علاوه بر اینها، وی بیتردید شماری قاموس سریانی و عبری و اروپایی نیز در اختیار داشته است. | ادی شیر در پایان مقدمۀ خود اشاره میكند كه غیر از محیط المحیط و اقرب الموارد، كتاب لغت دیگری در اختیار نداشته است، با اینهمه، پیداست كه منبع اصلی او همانا المعرب [[جوالیقی، موهوب بن احمد|جوالیقی]] (د 540ق) و به خصوص [[شفاء الغليل فيما في كلام العرب من الدخيل|شفاء الغلیل خفاجی]] (د 1069ق) بوده است. با یك بررسی ساده میتوان دریافت كه وی تقریباً همۀ واژههای شفاء را حتى گاه با عین توضیحات آن نقل كرده است (به استثنای توضیحات مربوط به نامهای خاص و واژههای غیر ایرانی). علاوه بر اینها، وی بیتردید شماری قاموس سریانی و عبری و اروپایی نیز در اختیار داشته است. | ||
كتاب معجم الالفاظ الفارسیة المعربة از آنجا كه شماری كلمات ناشناختۀ معرب در بر دارد، هنوز قابل استفاده است، اما بهرغم كثرت زبانهایی كه در آن به كار گرفته شده است و نیز شیوۀ فرنگی كتاب، ارزش علمی چندانی ندارد. مؤلف چون از علوم نوپای زبانشناسی، خاصه آواشناسی اروپاییان، اطلاعی نداشت، ناچار نتوانست نظریات و شیوههای قدمای معرب نویس را تكامل بخشد. ریشهیابی كلمات و آیین تعریب در آن، بر سلیقه و تصور شخصی استوار است، نه روش علمی. این امر در بسیاری از كلمات هویداست. مثلاً «جریال» را به رغم قول [[خفاجی، احمد بن محمد|خفاجی]] و فرنكل معرب «زریون» یا «زردیون» میداند، اما پیداست كه تغییرات واجها هیچ گاه چنین اجازهای نمیدهد. شگفتتر آنكه ادی شیر گاهی نظریات عالمانۀ صحیح را كه خود نقل كرده، به كنار مینهد و به جای آن ریشه پردازیهای سختنامعقولی پیشنهاد میكند. شاید جالبترین نمونه، كلمۀ «منجنیق» باشد. وی اصل یونانی آن را از قول فرنكل نقل میكند، اما خود مانند صحاح و محیط المحیط، تركیب فارسی «من چه نیك» را بهتر میداند (تأویل آن را عموماً چنین دانستهاند: من چه نیكم، یا: من چه نیك جنگ میكنم). اما او ریشۀ بهتری مییابد و میگوید شاید اصل آن «منك جنك نیك»، یعنی شیوهای نیكو در جنگ است. تصورات او اینجا هم متوقف نمیشود و میافزاید: این تركیب نیز «منجك نیك» است و منجك نام نوعی بازی بوده است | |||
همچنین كتاب معجم الالفاظ الفارسیة از هیچ یك از دیگر عیوب معرب نامهها بری نیست. از آن جمله درجۀ بسامدی هیچ كلمهای روشن نیست و گاه كلمه به حدی ناشناس و كم استعمال است كه اگر در كتاب نمیآمد، بهتر بود. مثلاً [[جوالیقی، موهوب بن احمد|جوالیقی]] كلمۀ «شَنان» را كه به معنی نوعی قایق نیین (من قصب) بوده، از كسی میشنود و ضبط میكند. [[خفاجی، احمد بن محمد|خفاجی]] آن را از [[جوالیقی، موهوب بن احمد|جوالیقی]] وام میگیرد و در توضیح كلمه، «قصب» را «خشب» میخواند. ادی شیر هم كلمه را اشتباهاً به كسر شین نقل میكند و هم توضیح غلط خفاجی را به دنبال آن میآورد. اما این كلمه را نه ادی شیر در فرهنگهای فارسی یافته است و نه مصحح المعرب در فرهنگهای عربی. | |||
دشواری دیگر در این كتاب، مجرد بودن كلمه از تاریخ است. مثلاً كلمۀ جاهلی و نادر «دخدار» به معنای پارچۀ سفید با «الماست» كه شاید در زمانهای اخیر از كردی به لهجۀ عراقی رفته باشد، در یك صف نشسته است. | دشواری دیگر در این كتاب، مجرد بودن كلمه از تاریخ است. مثلاً كلمۀ جاهلی و نادر «دخدار» به معنای پارچۀ سفید با «الماست» كه شاید در زمانهای اخیر از كردی به لهجۀ عراقی رفته باشد، در یك صف نشسته است. | ||
<ref>آذرنوش، آذرتاش، ص385-383ج7</ref>. | <ref>آذرنوش، آذرتاش، ص385-383ج7</ref>. | ||
| | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۰: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
آذرنوش، آذرتاش، | آذرنوش، آذرتاش، دایرةالمعارف، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، سال1377 | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | {{وابستهها}} | ||
[[الألفاظ الفارسیة المعربة]] | |||
[[واژههای فارسی عربی شده]] | |||
[[التاريخ السعردي]] | |||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||
[[رده:مقالات بازبینی | [[رده:مقالات بازبینی شده2 اسفند 1402]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۱:۲۳
اَدّیشیر(1283-1333ق/ 1867-1915م)، مطراناسقفیۀسِعِرت (سِعِرد) در استان كركوك عراق.
منبع اساسی آگاهی دربارۀ وی، همان مقالۀ نسبتاً مفصلی است كه یكی از روحانیان كلدانی به نام سلیمان صائغ موصلی، 10 سال پس از قتل او، در مجلۀ المشرق و سپس النجم نگاشت و همین مقاله، مورد استفادۀ دیگر شرح حالنویسان، از جمله رفائیل بابواسحاق قرار گرفت. حادثۀ غم انگیز در زندگی ادیشیر، قتل او و قتل شمار بسیاری از مسیحیان آن منطقه است. این ماجرا را نیز سلیمان صائغ از زبان یكی از همراهان وی به نام داوود بن هرمز كه از كشت و كشتار جان سالم بهدر برده بود، نقل كرده است.
زادگاه
ادی شیر در دهكدۀ شقلاوه (استان كركوك) در خانوادهای مسیحی زاده شد.
تحصیلات
در 1880م او را به مدرسۀ ماریوحنا حبیب در موصل ـ كه به روحانیان دومینیكن تعلق داشت ـ فرستادند. وی 9 سال آنجا زیست و فلسفه، تاریخ و نیز زبانهای كلدانی، لاتینی، عربی، فرانسه و تركی را آموخت. در 1889م به درجۀ كشیشی رسید و «ادی رسول الكلدان» خوانده شد. سپس در مقام نایب اسقف استان كركوك به كار پرداخت. در همین روزگار، زبانهای عبری، یونانی، فارسی، كردی و نیز آلمانی و انگلیسی را فرا گرفت.
مقام اسقفی، تشكیل كتابخانه
دانش گسترده و كوششهای مداوم او موجب شد كه در 1902م، به مقاماسقفیشهرسعرت انتخاب شود. وی در دورانی كه اسقف سعرت بود، توانست به اروپا سفر كند و چندی در آنجا به كار تحقیق و تألیف پردازد. شاید دیدن كتابخانههای بزرگ اروپا، وی را بر آن داشت تا در سعرت نیز كتابخانهای تشكیل دهد. چون كتابخانه سعرت برپا شد، وی همۀ كتابهای كتابخانۀ دیر ماریعقوب حبیس را كه در نزدیكی سعرت بود، به آن شهر و به كتابخانۀ خود انتقال داد.
جنگ جهانی اول
این كتابخانه طی جنگ جهانی اول پریشان شد. نخستین سالهای جنگ، برای مسیحیان شمال عراق كه در یكی دو شهر و چندین دهكده ساكن بودند و شمار آنان به چندین ده هزارتن میرسید، دورانی غمانگیز بود. در اثر كشاكشهای سیاسی و لشكری، بسیاری از آنان به قتل رسیدند و بسیاری از دهكدههایشان ویران شد. در 1915م و در اثنای آشوبهای شهر سعرت، ادی شیر میكوشید در عمارت مطران نشین سعرت، از جان زنان مسیحی كه از كشت و كشتار گریخته بودند، نگهداری كند. در آن هنگام رئیس عشایر كرد به نام بدرخان، سر از اطاعت دولت عثمانی پیچیده بود و به سپاه روسیه كه در مرزها مستقر بود، كمك میرسانید؛ بههمینسبب، حكام عراقی آن نواحی، از جانب دولت عثمانی در صدد قلع و قمع او بودند. ادی شیر كه پیش از آن با بدرخان، روابط و مكاتباتی داشت، به خیانت متهم شد. ازاینرو، در پی دستگیری و قتل او برآمدند. بدرخان بیدرنگ گروهی را روانه كرد و او را از چنگ سپاهیان عثمانی رهانید و مخفیانه به شهرك طانزی (در جزیرۀ ابن عمر) فرستاد؛ اما مأموران دولت آنجا نیز در تعقیب او برآمدند.
وفات
سرانجام وی را كه مدت 15 روز در كوهستان پنهان شده بود، یافتند و به قتل رساندند.
آثار
آثار ادی شیر، به استثنای یك كتاب، همه دربارۀ فرهنگ و تاریخ كلدانیان تألیف شده است. از این آثار، 3 كتاب را به زبان قوم خود، و بقیه را به عربی و فرانسه نوشته است.
به كلدانی این 3 اثر از او باقی مانده است:
- القطافه (موصل، 1898م) كه جنگی ادبی از آثار ادبای كلدانی است؛
- صلوات (موصل، 1891م) كه شامل مسائل دینی و حقایق ایمانی است؛
- اكلیل مریم (موصل، 1904م) كه شامل مدایح حضرت مریم (ع) است.
آثار ادی شیر به زبان عربی اینهاست:
- ترجمۀ كتاب شهداء المشرق، همراه با حواشی و توضیحات (2ج، موصل، 1900م).
- مدرسة نصیبین الشهیرة (بیروت، 1905م).
- معجم الالفاظ الفارسیة المعربة.
- تاریخ كلدو واثور (2 ج، بیروت، 1912-1913م).
جلد اول این كتاب شامل تاریخ دولتهای كلده و آشور و دیگر تمدنهای خاورمیانه پس از اسكندر است. جلد دوم به تاریخ مسیحیت در بین النهرین اختصاص دارد و به زندگی بطریرك یشوعیاب دوم (د 645م) خاتمه مییابد. جلد سوم آن كه تاریخ كلدانیان دورانهای اخیر را در بر میگرفته، پیش از آنكه به چاپ رسد، در حوادث جنگ نابود شده است.
یكی دیگر از كارهای جالب توجه او انتشار چند فهرست از نسخههای خطی به زبان فرانسه است:
- «فهرست دستنوشتههای سریانی و عربی در كتابخانۀ اسقفیۀ سعرت»؛
- فهرست دست نوشتههای سریانی و عربی در كتابخانۀ مركز بطریركنشین كلدانی موصل» (چ پاریس، 1907م)؛
- «فهرست دستنوشتههای سریانی و عربی در كتابخانۀ اسقفیۀ دیاربكر»؛
- «فهرست دستنوشتههای سریانی و عربی در كتابخانۀ اسقفیۀ ماردین»؛
- «دربارۀ دستنوشتههای سریانی موزۀ بورژیا، در كتابخانۀ واتیكان».
علاوهبر این، وی كتاب «تاریخ نسطوریان» را كه یكی از دانشمندان نسطوری در زمانهای گذشته نگاشته بود، در فرانسه به چاپ رسانید. ظاهراً كتاب التاریخ السعردی همین «تاریخ نسطوریان» است.
مقالات ادیشیر به زبانهای عربی در مجلۀ المشرق و به زبان فرانسه در «مجلۀ آسیایی» سال 1907م، غالباً دربارۀ نصارای كلدانی است.
معربات (معجم الالفاظ الفارسیة المعربة)،
آثار ادیشیر با اینكه ممكن است لااقل از نظر تاریخ پژوهشهای زبان شناختی یا حتى تاریخی ـ مذهبی حائز اهمیت باشد، باز هیچ كدام شهرت كتاب معجم الالفاظ الفارسیة المعربة را ندارد و تنها همین كتاب است كه نام او را میان پژوهشگران شرق، خواه ایرانی و خواه عرب، مشهور ساخته است. این كتاب كه در 1908م در بیروت به چاپ رسید، از آنجا اعتبار یافت كه فرهنگهای شاملِ معربات، اندك و همه بسیار كهنه و ناقص بودند. اما كتابی كه بسیار مورد استفادۀ ادی شیر قرار گرفت و در شیوۀ تدوین و عرضۀ واژگان بیگانه سخت بر مؤلف تأثیر گذاشت، از آنِ فرنكل به نام «واژههای قرضی آرامی در زبان عربی كلاسیك» بود. ادی شیر در تدوین كتاب خود كوشید تا از روش اروپاییان تقلید كند و دانش گستردۀ خود را در زبانهای گوناگون به خوانندگان عرضه دارد. وی با آوردن واژههای بیگانه به خط اصلی از شیوۀ فرنكل و دیگر محققان اروپایی آن زمان تقلید كرد و مانند فرنكل، فهرستی از كلمات بیگانه بر حسب زبان عرضه كرد. این فهرست شامل 15 زبان است (فارسی، تركی، كردی، آرامی، عبری، یونانی، لاتینی، سانسكریت، حبشی، آلمانی، انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی، روسی و ارمنی). در این فهرست و نیز در خود كتاب، واژههای سانسكریت و حبشی به خط لاتینی، و واژههای آرامی به خط سریانی آمده است (بر خلاف فرنكل كه آرامی را به خط عبری آورده)، ولی واژههای بقیۀ زبانها به خط خاص خود آنهاست. ادی شیر در مقدمۀ كتاب مینویسد كه از 1897م كلمات فارسی را جمعآوری كرده است؛ اما روش كار خود را در واژهیابی نگفته، و حتى از مآخذ خود نیز به روشنی نام نبرده است. تنها مأخذی كه به تفصیل معرفی میكند، ترجمۀ تركی برهان قاطع توسط عاصم عنتابی است. مترجم هنگام ترجمه، با استناد به بیش از 30 فرهنگ فارسی و عربی - فارسی در تكمیل برهان كوشیده است.
ادی شیر در پایان مقدمۀ خود اشاره میكند كه غیر از محیط المحیط و اقرب الموارد، كتاب لغت دیگری در اختیار نداشته است، با اینهمه، پیداست كه منبع اصلی او همانا المعرب جوالیقی (د 540ق) و به خصوص شفاء الغلیل خفاجی (د 1069ق) بوده است. با یك بررسی ساده میتوان دریافت كه وی تقریباً همۀ واژههای شفاء را حتى گاه با عین توضیحات آن نقل كرده است (به استثنای توضیحات مربوط به نامهای خاص و واژههای غیر ایرانی). علاوه بر اینها، وی بیتردید شماری قاموس سریانی و عبری و اروپایی نیز در اختیار داشته است.
كتاب معجم الالفاظ الفارسیة المعربة از آنجا كه شماری كلمات ناشناختۀ معرب در بر دارد، هنوز قابل استفاده است، اما بهرغم كثرت زبانهایی كه در آن به كار گرفته شده است و نیز شیوۀ فرنگی كتاب، ارزش علمی چندانی ندارد. مؤلف چون از علوم نوپای زبانشناسی، خاصه آواشناسی اروپاییان، اطلاعی نداشت، ناچار نتوانست نظریات و شیوههای قدمای معرب نویس را تكامل بخشد. ریشهیابی كلمات و آیین تعریب در آن، بر سلیقه و تصور شخصی استوار است، نه روش علمی. این امر در بسیاری از كلمات هویداست. مثلاً «جریال» را به رغم قول خفاجی و فرنكل معرب «زریون» یا «زردیون» میداند، اما پیداست كه تغییرات واجها هیچ گاه چنین اجازهای نمیدهد. شگفتتر آنكه ادی شیر گاهی نظریات عالمانۀ صحیح را كه خود نقل كرده، به كنار مینهد و به جای آن ریشه پردازیهای سختنامعقولی پیشنهاد میكند. شاید جالبترین نمونه، كلمۀ «منجنیق» باشد. وی اصل یونانی آن را از قول فرنكل نقل میكند، اما خود مانند صحاح و محیط المحیط، تركیب فارسی «من چه نیك» را بهتر میداند (تأویل آن را عموماً چنین دانستهاند: من چه نیكم، یا: من چه نیك جنگ میكنم). اما او ریشۀ بهتری مییابد و میگوید شاید اصل آن «منك جنك نیك»، یعنی شیوهای نیكو در جنگ است. تصورات او اینجا هم متوقف نمیشود و میافزاید: این تركیب نیز «منجك نیك» است و منجك نام نوعی بازی بوده است
همچنین كتاب معجم الالفاظ الفارسیة از هیچ یك از دیگر عیوب معرب نامهها بری نیست. از آن جمله درجۀ بسامدی هیچ كلمهای روشن نیست و گاه كلمه به حدی ناشناس و كم استعمال است كه اگر در كتاب نمیآمد، بهتر بود. مثلاً جوالیقی كلمۀ «شَنان» را كه به معنی نوعی قایق نیین (من قصب) بوده، از كسی میشنود و ضبط میكند. خفاجی آن را از جوالیقی وام میگیرد و در توضیح كلمه، «قصب» را «خشب» میخواند. ادی شیر هم كلمه را اشتباهاً به كسر شین نقل میكند و هم توضیح غلط خفاجی را به دنبال آن میآورد. اما این كلمه را نه ادی شیر در فرهنگهای فارسی یافته است و نه مصحح المعرب در فرهنگهای عربی.
دشواری دیگر در این كتاب، مجرد بودن كلمه از تاریخ است. مثلاً كلمۀ جاهلی و نادر «دخدار» به معنای پارچۀ سفید با «الماست» كه شاید در زمانهای اخیر از كردی به لهجۀ عراقی رفته باشد، در یك صف نشسته است. [۱].
پانویس
- ↑ آذرنوش، آذرتاش، ص385-383ج7
منابع مقاله
آذرنوش، آذرتاش، دایرةالمعارف، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، سال1377