اردبیلی، حسین بن شرفالدین: تفاوت میان نسخهها
جز (added Category:مترجمان نهجالبلاغه using HotCat) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'عليهم السّلام' به 'عليهمالسّلام') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
</div> | </div> | ||
'''مولى حسین بن شرفالدين عبدالحق اردبيلى''' (950ـ870ق)، متخلص به الهی، شاعر، متصوف، متکلم، فقیه و ریاضیدان بزرگ اسلامی، از اجله معاريف و مشاهير اعلام امامیه در سده نهم و دهم هجرى كه جامع علوم عقله و نقليه بوده و بر فنون تعليم و تطبيب دست داشته است. او را از شیعیان متصلّب و آتشين وصف كردهاند تا آن جا كه گاهگاهى به غلوّ و ارتفاع در خصوص ائمّه و پيشوايان اثنا عشر- | '''مولى حسین بن شرفالدين عبدالحق اردبيلى''' (950ـ870ق)، متخلص به الهی، شاعر، متصوف، متکلم، فقیه و ریاضیدان بزرگ اسلامی، از اجله معاريف و مشاهير اعلام امامیه در سده نهم و دهم هجرى كه جامع علوم عقله و نقليه بوده و بر فنون تعليم و تطبيب دست داشته است. او را از شیعیان متصلّب و آتشين وصف كردهاند تا آن جا كه گاهگاهى به غلوّ و ارتفاع در خصوص ائمّه و پيشوايان اثنا عشر-عليهمالسّلام- مىپرداخته، و نيز در نگاشتههایشان از این ديد و بينش وى، نكاتى عنوان مىشده است. | ||
در لقب او، حتّى در مآخذ عصرى و نزدیک به روزگارش اختلاف است. در اجازهاى كه جلالالدين دوانى (م 908ق.) برای وى به غرض تدريس شواكل الحور في شرح هياكل النور نوشته، او را با لقب «جلالالدين» خوانده؛ ولى در اجازه ديگرى كه امیر جمالالدين عطاءاللّه بن فضلاللّه حسینى به غرض تدريس انوار التنزيل بيضاوى، برای وى نوشته، از او با لقب «كمالالدين» ياد كرده است. | در لقب او، حتّى در مآخذ عصرى و نزدیک به روزگارش اختلاف است. در اجازهاى كه جلالالدين دوانى (م 908ق.) برای وى به غرض تدريس شواكل الحور في شرح هياكل النور نوشته، او را با لقب «جلالالدين» خوانده؛ ولى در اجازه ديگرى كه امیر جمالالدين عطاءاللّه بن فضلاللّه حسینى به غرض تدريس انوار التنزيل بيضاوى، برای وى نوشته، از او با لقب «كمالالدين» ياد كرده است. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
به هر حال، وى در هرات نخست به محضر [[دوانی، محمد بن اسعد|جلالالدين محمّد دوانى]] مىرسد و بدون ترديد علوم عقلى اعمّ از منطق، الهيات و مباحث مربوط به نبوّت، ولايت و امامت را از او فرا مىگیرد، و در این زمینه به جايى مىرسد كه رساله «اثبات واجب» استاد را شرح مىكند؛ غموض آن را مىنماياند و عقدههاى كور آن اثر را مىگشايد. پس از آن، در همان جا، به محضر امیر جمالالدين عطاءاللّه فرزند فضلاللّه حسینى از افاضل عامّه، مؤلّف روضةالأحباب في سيرة النبى و الآل و الأصحاب، مىرسد و علوم قرآن و فنون حديث نبوى را نزد وى فرا مىگیرد، و امّهات مؤلّفات عامه را در این خصوص؛ مانند [[أنوار التنزيل و أسرار التأويل (تفسير البيضاوي)|تفسير بيضاوى]] و صحيحين بخارى و مسلم را در محضر همو قراءت مىكند. گویا در همین دوره؛ يعنى ايّام اقامت در هرات است كه با امیر على شيرنوائى (844-1501ق.) و غريب میرزا فرزند سلطان حسین بايقرا آشنا مىشود و تحرير اقليدس را همراه با فوايد زياد و تازهاى برای نوائى تخليص مىكند و نيز دو رساله در خصوص اشكال التأسيس برای همو مىنویسد و هم رسالهاى در امامت به زبان تركى برای او تأليف و پيشكش مىكند. هرچند كه عدهاى چون خوانسارى، گفتهاند كه الهى رساله مزبور را برای شاه اسماعيل اوّل نوشته است؛ أمّا این مطلب درست نيست، زيرا همچنانكه گفتهاند: نوائى علاقه زيادى به زبان تركى شرقى (جغاتائى) داشت تا آن حد كه گرفتار عصبيت زبانى بود، و با آنكه توجّه زيادى به زبان فارسی و شاعران فارسی سرا مبذول مىداشت، نيز تعلّق خاطرى به زبان تركى از خود نشان مىداد، آن چنانكه شاعران و نویسندگان را تشویق مىكرد، به اينكه آثارى به تركى بنویسند و بسرايند. خودش نيز کتاب محاكمة اللغتين را به زبان تركى نوشت و در آن كوشيد تا رجحان تركى را بر زبان فارسی اثبات كند(!) بارى این ديد عصيبتآمیز نوائى نسبت به زبان تركى، دليلى است بر اينكه حسین اله رساله امامت را به تركى، و برای آن وزير تصنيف كرده باشد. | به هر حال، وى در هرات نخست به محضر [[دوانی، محمد بن اسعد|جلالالدين محمّد دوانى]] مىرسد و بدون ترديد علوم عقلى اعمّ از منطق، الهيات و مباحث مربوط به نبوّت، ولايت و امامت را از او فرا مىگیرد، و در این زمینه به جايى مىرسد كه رساله «اثبات واجب» استاد را شرح مىكند؛ غموض آن را مىنماياند و عقدههاى كور آن اثر را مىگشايد. پس از آن، در همان جا، به محضر امیر جمالالدين عطاءاللّه فرزند فضلاللّه حسینى از افاضل عامّه، مؤلّف روضةالأحباب في سيرة النبى و الآل و الأصحاب، مىرسد و علوم قرآن و فنون حديث نبوى را نزد وى فرا مىگیرد، و امّهات مؤلّفات عامه را در این خصوص؛ مانند [[أنوار التنزيل و أسرار التأويل (تفسير البيضاوي)|تفسير بيضاوى]] و صحيحين بخارى و مسلم را در محضر همو قراءت مىكند. گویا در همین دوره؛ يعنى ايّام اقامت در هرات است كه با امیر على شيرنوائى (844-1501ق.) و غريب میرزا فرزند سلطان حسین بايقرا آشنا مىشود و تحرير اقليدس را همراه با فوايد زياد و تازهاى برای نوائى تخليص مىكند و نيز دو رساله در خصوص اشكال التأسيس برای همو مىنویسد و هم رسالهاى در امامت به زبان تركى برای او تأليف و پيشكش مىكند. هرچند كه عدهاى چون خوانسارى، گفتهاند كه الهى رساله مزبور را برای شاه اسماعيل اوّل نوشته است؛ أمّا این مطلب درست نيست، زيرا همچنانكه گفتهاند: نوائى علاقه زيادى به زبان تركى شرقى (جغاتائى) داشت تا آن حد كه گرفتار عصبيت زبانى بود، و با آنكه توجّه زيادى به زبان فارسی و شاعران فارسی سرا مبذول مىداشت، نيز تعلّق خاطرى به زبان تركى از خود نشان مىداد، آن چنانكه شاعران و نویسندگان را تشویق مىكرد، به اينكه آثارى به تركى بنویسند و بسرايند. خودش نيز کتاب محاكمة اللغتين را به زبان تركى نوشت و در آن كوشيد تا رجحان تركى را بر زبان فارسی اثبات كند(!) بارى این ديد عصيبتآمیز نوائى نسبت به زبان تركى، دليلى است بر اينكه حسین اله رساله امامت را به تركى، و برای آن وزير تصنيف كرده باشد. | ||
به هر تقدير حسین الهى، پس از 899ق. با رهآورد معنوى و فكر الهى، همراه با دو اجازه جلالالدين دوانى و جمالالدين عطاءاللّه حسینى به آذربايجان برمىگردد، در آغاز سفرى به عراق عجم مىكند، سپس در 902ق. به اردبيل مىآيد و در بقعه صفىالدين اردبيلى به نشر و تبليغ معارف جعفرى مىپردازد، تا آنكه پس از سالى چند شاه اسماعيل صفوى (907-930ق.) بر صفحه تاريخ ایران ظهور مىكند و غل و بند تقيه را از دست و زبان اقلام اعلام و خواص شيعه باز مىگشايد. الهى اردبيلى نيز كه در تشيّع تند و گرم بود و چندين سال در هرات در كنار علماء و قدرتمندان آنان در تقيّه بسر برده بود، و از روى اضطرار و اعتذار، خطبههاى نگاشتههایش را با درود و تحيّات به صحب پيامبر(ص) پرداخته بود؛ به طورى كه لفظ «اصحابه» را بدون حدّ و رسمى مىبايست، بكار گیرد. به خلاف معتقدّش؛ با ظهور شاه اسماعيل صفوى عنان قلم رها كرد و به دفاع از معارف جعفرى پرداخت و به قولى در زمره نخستين كسانى قرار گرفت كه نفقه و معارف شيعه امامیه را به فارسی نقل كردند. چنانچه الهى نهجالبلاغة را برای سلطان مزبور شرحى مفصّل كرد و از امامت على(ع) و ادلّه و شواهد تاريخى دفاع كرد، و تفسيرى بر قرآن مجيد بر اساس اخبار و روايات شيعى پرداخت، و در اثرى ديگر از فضائل ائمّه اثنا عشر و دلايل امامت آنان ( | به هر تقدير حسین الهى، پس از 899ق. با رهآورد معنوى و فكر الهى، همراه با دو اجازه جلالالدين دوانى و جمالالدين عطاءاللّه حسینى به آذربايجان برمىگردد، در آغاز سفرى به عراق عجم مىكند، سپس در 902ق. به اردبيل مىآيد و در بقعه صفىالدين اردبيلى به نشر و تبليغ معارف جعفرى مىپردازد، تا آنكه پس از سالى چند شاه اسماعيل صفوى (907-930ق.) بر صفحه تاريخ ایران ظهور مىكند و غل و بند تقيه را از دست و زبان اقلام اعلام و خواص شيعه باز مىگشايد. الهى اردبيلى نيز كه در تشيّع تند و گرم بود و چندين سال در هرات در كنار علماء و قدرتمندان آنان در تقيّه بسر برده بود، و از روى اضطرار و اعتذار، خطبههاى نگاشتههایش را با درود و تحيّات به صحب پيامبر(ص) پرداخته بود؛ به طورى كه لفظ «اصحابه» را بدون حدّ و رسمى مىبايست، بكار گیرد. به خلاف معتقدّش؛ با ظهور شاه اسماعيل صفوى عنان قلم رها كرد و به دفاع از معارف جعفرى پرداخت و به قولى در زمره نخستين كسانى قرار گرفت كه نفقه و معارف شيعه امامیه را به فارسی نقل كردند. چنانچه الهى نهجالبلاغة را برای سلطان مزبور شرحى مفصّل كرد و از امامت على(ع) و ادلّه و شواهد تاريخى دفاع كرد، و تفسيرى بر قرآن مجيد بر اساس اخبار و روايات شيعى پرداخت، و در اثرى ديگر از فضائل ائمّه اثنا عشر و دلايل امامت آنان (عليهمالسّلام) سخن گفت، و مهج الدعوات [[ابن طاووس، علی بن موسی|ابن طاووس]] را به فارسی ترجمه كرد، و اصول عملى و فقهى شيعه امامیه را در کتابى به نام خلاصة الفقه به تفصيل مطرح كرد و به بحث گرفت. | ||
== وفات == | == وفات == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۹
نام | اردبیلی، حسین بن شرفالدین |
---|---|
نامهای دیگر | |
نام پدر | عبدالحق اردبیلى |
متولد | 870ق |
محل تولد | اردبیل |
رحلت | 950ق |
اساتید | جلالالدين محمّد دوانى
امیر جمالالدين عطاءاللّه |
برخی آثار | نهجالبلاغة امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب قدسسره: با ترجمه فارسی (اردبیلی) |
کد مؤلف | AUTHORCODE04603AUTHORCODE |
مولى حسین بن شرفالدين عبدالحق اردبيلى (950ـ870ق)، متخلص به الهی، شاعر، متصوف، متکلم، فقیه و ریاضیدان بزرگ اسلامی، از اجله معاريف و مشاهير اعلام امامیه در سده نهم و دهم هجرى كه جامع علوم عقله و نقليه بوده و بر فنون تعليم و تطبيب دست داشته است. او را از شیعیان متصلّب و آتشين وصف كردهاند تا آن جا كه گاهگاهى به غلوّ و ارتفاع در خصوص ائمّه و پيشوايان اثنا عشر-عليهمالسّلام- مىپرداخته، و نيز در نگاشتههایشان از این ديد و بينش وى، نكاتى عنوان مىشده است.
در لقب او، حتّى در مآخذ عصرى و نزدیک به روزگارش اختلاف است. در اجازهاى كه جلالالدين دوانى (م 908ق.) برای وى به غرض تدريس شواكل الحور في شرح هياكل النور نوشته، او را با لقب «جلالالدين» خوانده؛ ولى در اجازه ديگرى كه امیر جمالالدين عطاءاللّه بن فضلاللّه حسینى به غرض تدريس انوار التنزيل بيضاوى، برای وى نوشته، از او با لقب «كمالالدين» ياد كرده است.
ولادت
وى در نيمه دوم از سده نهم هجرى در اردبيل زاده شد.
تحصیل
به نظر مىرسد كه دوران جوانى را در زادگاهش به تحصيل علوم شرعى پرداخته و در این مورد از على آملى كسب فيض كرده، چنانچه در آغاز حاشيهاى كه بر القواعد علامه نگاشته است، به این نكته تصريح مىكند. نيز هم در همان دوره، به خدمت شيخ حيدر صفوى رسيد، و به قول سام میرزا صفوى «به اشارت شفا بشارت آن قدوه ارباب نجات، جهت تحصيل كمالات روى توجه به جانب خراسان كرده بود».
از گفته سام میرزا چنين برمىآيد كه الهى اردبيلى بايد تا سالهاى 880-890ق. در اردبيل مانده باشد، زيرا شيخ حيدر (م 893ق.) جوان بود كه با اوزون حسن در 874ق. به اردبيل رفت و به بقعه صفویان در اردبيل راه يافت و چند سالى گذشت تا جاى شيخ جنيد، عموى بزرگ خود را گرفت و به سلسله مشايخ آن ديار سر و سامان داد. به نظر مىرسد كه الهى، تا سالهاى نزدیک به 890ق. در اردبيل مانده است و گویا در همان جا، به انديشه نگارش شرحى بر گلشن راز شيخ محمود شبسترى كه در 908 ق.هجرى تأليف كرده افتاده است و به تحصيل آراء شيخ حيدر صفوى در این خصوص اهتمام ورزيده است.
پس از آن، به قولى، به دليل مركزيّت علمى شهر هرات در عصر حكمرانى تيموريان، به خراسان آمد و در هرات مقيم شد و به تتبّع و تحصيل پرداخت، و به قولى ديگر به اشارت شيخ حيدر به خراسان روى آورد.اگر قول دوم، قرين صواب باشد، پيداست كه الهى اردبيلى به قصد ارشاد و تبليغ سلسله صفویه به هرات آمده بوده است و گویا پس از آنكه امیران و حكمفرمايان عصرى بر شيخ حيدر و اصحابش سخت گرفتهاند، الهى راهش را عوض كرده باشد و به تحصيل علوم عقلى كه در آن روزگار هرات مركز آن بود و استادان متبحّر و توانا در آنجا مىزيستند، پرداخته باشد. بارى پس از اينكه حسین الهى به هرات آمده است، هيچ سندى، رابطه او را با شيخ حيدر و اصحاب وى، تأييد نمىكند، و آثارى كه پس از این نگاشته است نيز ارتباطى مستقيم با آراء و عقايد صوفيان صفوى ندارد.
به هر حال، وى در هرات نخست به محضر جلالالدين محمّد دوانى مىرسد و بدون ترديد علوم عقلى اعمّ از منطق، الهيات و مباحث مربوط به نبوّت، ولايت و امامت را از او فرا مىگیرد، و در این زمینه به جايى مىرسد كه رساله «اثبات واجب» استاد را شرح مىكند؛ غموض آن را مىنماياند و عقدههاى كور آن اثر را مىگشايد. پس از آن، در همان جا، به محضر امیر جمالالدين عطاءاللّه فرزند فضلاللّه حسینى از افاضل عامّه، مؤلّف روضةالأحباب في سيرة النبى و الآل و الأصحاب، مىرسد و علوم قرآن و فنون حديث نبوى را نزد وى فرا مىگیرد، و امّهات مؤلّفات عامه را در این خصوص؛ مانند تفسير بيضاوى و صحيحين بخارى و مسلم را در محضر همو قراءت مىكند. گویا در همین دوره؛ يعنى ايّام اقامت در هرات است كه با امیر على شيرنوائى (844-1501ق.) و غريب میرزا فرزند سلطان حسین بايقرا آشنا مىشود و تحرير اقليدس را همراه با فوايد زياد و تازهاى برای نوائى تخليص مىكند و نيز دو رساله در خصوص اشكال التأسيس برای همو مىنویسد و هم رسالهاى در امامت به زبان تركى برای او تأليف و پيشكش مىكند. هرچند كه عدهاى چون خوانسارى، گفتهاند كه الهى رساله مزبور را برای شاه اسماعيل اوّل نوشته است؛ أمّا این مطلب درست نيست، زيرا همچنانكه گفتهاند: نوائى علاقه زيادى به زبان تركى شرقى (جغاتائى) داشت تا آن حد كه گرفتار عصبيت زبانى بود، و با آنكه توجّه زيادى به زبان فارسی و شاعران فارسی سرا مبذول مىداشت، نيز تعلّق خاطرى به زبان تركى از خود نشان مىداد، آن چنانكه شاعران و نویسندگان را تشویق مىكرد، به اينكه آثارى به تركى بنویسند و بسرايند. خودش نيز کتاب محاكمة اللغتين را به زبان تركى نوشت و در آن كوشيد تا رجحان تركى را بر زبان فارسی اثبات كند(!) بارى این ديد عصيبتآمیز نوائى نسبت به زبان تركى، دليلى است بر اينكه حسین اله رساله امامت را به تركى، و برای آن وزير تصنيف كرده باشد.
به هر تقدير حسین الهى، پس از 899ق. با رهآورد معنوى و فكر الهى، همراه با دو اجازه جلالالدين دوانى و جمالالدين عطاءاللّه حسینى به آذربايجان برمىگردد، در آغاز سفرى به عراق عجم مىكند، سپس در 902ق. به اردبيل مىآيد و در بقعه صفىالدين اردبيلى به نشر و تبليغ معارف جعفرى مىپردازد، تا آنكه پس از سالى چند شاه اسماعيل صفوى (907-930ق.) بر صفحه تاريخ ایران ظهور مىكند و غل و بند تقيه را از دست و زبان اقلام اعلام و خواص شيعه باز مىگشايد. الهى اردبيلى نيز كه در تشيّع تند و گرم بود و چندين سال در هرات در كنار علماء و قدرتمندان آنان در تقيّه بسر برده بود، و از روى اضطرار و اعتذار، خطبههاى نگاشتههایش را با درود و تحيّات به صحب پيامبر(ص) پرداخته بود؛ به طورى كه لفظ «اصحابه» را بدون حدّ و رسمى مىبايست، بكار گیرد. به خلاف معتقدّش؛ با ظهور شاه اسماعيل صفوى عنان قلم رها كرد و به دفاع از معارف جعفرى پرداخت و به قولى در زمره نخستين كسانى قرار گرفت كه نفقه و معارف شيعه امامیه را به فارسی نقل كردند. چنانچه الهى نهجالبلاغة را برای سلطان مزبور شرحى مفصّل كرد و از امامت على(ع) و ادلّه و شواهد تاريخى دفاع كرد، و تفسيرى بر قرآن مجيد بر اساس اخبار و روايات شيعى پرداخت، و در اثرى ديگر از فضائل ائمّه اثنا عشر و دلايل امامت آنان (عليهمالسّلام) سخن گفت، و مهج الدعوات ابن طاووس را به فارسی ترجمه كرد، و اصول عملى و فقهى شيعه امامیه را در کتابى به نام خلاصة الفقه به تفصيل مطرح كرد و به بحث گرفت.
وفات
حسين الهى پس از چهل واندى سال تلاش و كوشش در راه معارف جعفرى، در 937 يا 940 هجرى وفات يافت و در روضه صفوى در اردبيل دفن شد. البته در سال فوت الهى اختلاف است. افندى و عده ديگر؛ مانند میرزا حسین نورى، وفات او را در سال 905ق. ضبط كردهاند و عدهاى نيز سالهاى 930ق. و 950ق. را پذيرفتهاند، صبا و بسيارى از مؤرخان ديگر سالهاى 937 و 940ق. را ترجيح دادهاند كه ظاهرا، با توجّه به آثار و احوال الهى، سالهاى 937 و 940ق.، انسب و اقرب به صواب مىنمايد؛ زيرا كه از یک سو الهى در 899ق. اجازه امیر جمالالدين عطاءاللّه حسینى را اخذ كرده، و از سوى ديگر شرح گلشن را در 908ق.(-شرح گلشن) پرداخته است كه با توجّه به سال تأليف شرح گلشن، سال 905ق. قطعا غلط است. نيز وى ساليانى از دوران حكمرانى شاه اسماعيل را كه بين سالهاى (907-930ق.) حكومت مىكرده، درك كرده بوده، و چهار اثر مفصّل را برای او تأليف و پيشكش كرده است. و بنابر قول افندى، وى در دوران حكومت شاه طهماسب(940-984ق.) نيز از اعلام ارجمند و ملحوظ نظر آن شاه صفوى بوده و کتاب تاج المناقب را برای وى تصنيف كرده است، و هم به هنگام مرگ عمرش «از هفتاد سال متجاوز» بوده است، و نيز هم با توجّه به اينكه شيخ حيدر صفوى از 874ق. به بعد سر سلسله صفویه اردبيل شده، و ظاهرا حسین الهى پس از 880ق. به خدمت او رسيده است؛ در حالى كه جوان بوده و در اوايل حال؛ و نيز اگر ولادت او را پس از 860ق. بدانيم، ضبط تذكره روز روشن در خصوص سال فوت او -يعنى سال 936ق.- دقيقتر به نظر مىرسد.
اين نكته را نيز ناديده نگیريم كه سام میرزا صفوى (923-984ق.) كه پسر كهتر شاه اسماعيل بوده است، سال فوت الهى را (950ق.) ضبط كرده است. از آن جهت كه وى با علما و شعراء عصر پدر و برادر مهترش شاه طهماسب آشنايى بيشترى داشته، ضبط وى قابل توجّه است. و اگر این تاريخ را در خصوص سال فوت الهى، بدليل معاصر بودن مؤلّف تحفه سامى با صاحب ترجمه بپذيريم، و نيز به پيوند الهى با شيخ جنيد كه قطعا در سالهاى 878 تا 880ق.- يا اندكى پس از آن- بوده است ملحوظ داريم، بايد در مدّت زندگى وى ترديد كنيم و بپذيريم كه: هم چنانكه در سال فوت وى «خمسين» به «خمس» تحريف شده است، مدت عمر وى نيز، بايد از «تسعين» به «سبعين» تصحيف شده باشد.
آثار
از حسین الهى آثار و مؤلّفات متعددى به جاى مانده است كه در مجموع، مىتوان بيشترين دانشها و علوم اسلامى را در نگاشتههایش سراغ گرفت. در نگاشتههاى وى، هم مىتوان در زمینه تفسير و علوم قرآنى، نكاتى برجسته يافت، و هم مىتوان پيرامون فقه، كلام، حكمت، عرفان، هيئت، هندسه، تاريخ، ادعيه و...مطالب و مباحثى را تتبّع كرد. و أمّا هم چنانكه مذكور شد، وى طبع شعرگویى نيز داشته بوده و به قول سام میرزا «گاهى تفنّن به گفتن شعر مىفرموده است».
ديوانى شامل غزل و رباعى كه متضمّن دو هزار و اندى بيت است، اساس القواعد في اصول الفوائد، امامت(رساله)، تاج المناقب في فضائل الأئمة الاثنیعشر (فارسی)، ترجمه مهج الدعوات، تعليقه حاشيه سيّد شريف بر منتهى السؤال، تعليقه شرح جلالى لرسالة اثبات العقل، تفسير الهى، تفسير القرآن الكريم، تلخيص تحرير اقليدس، حاشيه بر تحرير اقليدس، حاشيه بر التذكرة النصيريّه، حاشيه جلاليه، حاشيه بر شرح جديد تجريد، حاشيه بر شرح چغمینى، حاشيه بر شرح شمسيّه، حاشيه بر قواعد، حاشيه بر شرح مطالع، حاشيه شرح عضدالدين ايجى، حاشيه بر شرح هدايه میبدى، شرح گلشن راز، منهجالفصاحة في شرح نهجالبلاغة و....
وابستهها
نهجالبلاغة امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب قدسسره: با ترجمه فارسی (اردبیلی)
[[نهجالبلاغة: و بهامشه شرح الفارسی المنقول من منهاج البراعه و شرح النواب اللاهیجی مع دیوان المنسوب الی امیرالمؤمنین علیهالسلام و ترجمه الدیوان منقول من شرح الدیوان للمیبدی]]