صهبای صفا: تفاوت میان نسخهها
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}}') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'حج (ابهام زدایی)' به 'حج (ابهامزدایی)') |
||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر|حج ( | {{کاربردهای دیگر|حج (ابهامزدایی)}} | ||
{{کاربردهای دیگر|اسرار حج ( | {{کاربردهای دیگر|اسرار حج (ابهامزدایی)}} | ||
'''صهباى صفا'''، از آثار گفتارى و نوشتارى [[جوادی آملی، عبدالله|آيتالله عبدالله جوادى آملى]] (متولد آمل، 1312ش) است كه نویسنده در آن، عظمت، حكمتها و اسرار مناسك و آداب فريضه بزرگ الهى حج را بهصورت تحليلى و مستند بيان كرده است. | '''صهباى صفا'''، از آثار گفتارى و نوشتارى [[جوادی آملی، عبدالله|آيتالله عبدالله جوادى آملى]] (متولد آمل، 1312ش) است كه نویسنده در آن، عظمت، حكمتها و اسرار مناسك و آداب فريضه بزرگ الهى حج را بهصورت تحليلى و مستند بيان كرده است. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
#حج، همانند ديگر عبادتها، آداب، سنن و فرايضى دارد كه بعضى از آنها ارشادى است، برخى مستحبى و دستهاى نيز واجب. همه اين آداب و سنن و فرايض براى تحصيل صفات ثبوتيه و پرهيز از صفات سلبيه است. انسان از آن جهت كه مظهر ذات اقدس اله و خليفة الرحمان است، داراى صفات ثبوتى و سلبى است. صفات نفسانى، صفات سلبى انسان است و صفات كمالى، صفات ثبوتى اوست. انسان موظف است كه هر صفت كمالى را تحصيل و هر آنچه از صفات نقصى است را از خود دفع كند. صفات سلبى و ثبوتى بهصورت «تخليه» و «تحليه» ظهور مىكند؛ يعنى انسان، ابتدا بايد خود را از رذايل اخلاقى خالى كند و سپس به فضايل اخلاقى مزين سازد و جلوه جمال و جلال حق شود و حج يكى از بهترين اعمالى است كه اين امور را براى انسان تأمين مىكند. اگر كسى به اسرار حج آشنا نباشد و به حج برود، حج كامل انجام نداده و آن حجى كه ضيافت اللَّه است نصيب او نشده است. ممكن است صحيح باشد، ولى مقبول حق نباشد؛ زيرا روحِ شخص حجگزار بهخاطر عدم آگاهى به اسرار حج، تعالى پيدا نكرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/14754/1/39 ر.ک: متن كتاب، ص39-40]</ref> | #حج، همانند ديگر عبادتها، آداب، سنن و فرايضى دارد كه بعضى از آنها ارشادى است، برخى مستحبى و دستهاى نيز واجب. همه اين آداب و سنن و فرايض براى تحصيل صفات ثبوتيه و پرهيز از صفات سلبيه است. انسان از آن جهت كه مظهر ذات اقدس اله و خليفة الرحمان است، داراى صفات ثبوتى و سلبى است. صفات نفسانى، صفات سلبى انسان است و صفات كمالى، صفات ثبوتى اوست. انسان موظف است كه هر صفت كمالى را تحصيل و هر آنچه از صفات نقصى است را از خود دفع كند. صفات سلبى و ثبوتى بهصورت «تخليه» و «تحليه» ظهور مىكند؛ يعنى انسان، ابتدا بايد خود را از رذايل اخلاقى خالى كند و سپس به فضايل اخلاقى مزين سازد و جلوه جمال و جلال حق شود و حج يكى از بهترين اعمالى است كه اين امور را براى انسان تأمين مىكند. اگر كسى به اسرار حج آشنا نباشد و به حج برود، حج كامل انجام نداده و آن حجى كه ضيافت اللَّه است نصيب او نشده است. ممكن است صحيح باشد، ولى مقبول حق نباشد؛ زيرا روحِ شخص حجگزار بهخاطر عدم آگاهى به اسرار حج، تعالى پيدا نكرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/14754/1/39 ر.ک: متن كتاب، ص39-40]</ref> | ||
#خاندان سالار شهيدان(س) از همان آغاز حركت خود از مدينه به مكه، قصد عمره مفرده داشتند و قصد حج تمتع نكردند؛ يعنى چنين نيست كه حسين بن على بن ابىطالب(س) به قصد حج تمتع عازم مكه گرديده و سپس در اثر فشار حكومت ننگين اموى، تمتع را به افراد تبديل كرده باشد؛ نه در روايات از اين بحث سخنى است و نه در فقه ما. فقط در مقاتل به اين مطلب اشاره شده است. بزرگان فقه ما نيز به اين نكته عنايت كردهاند كه: اين سخن نه ريشه حديثى دارد و نه ريشه فقهى. حسين بن على بن ابىطالب(ع) از ابتدا قصد عمره مفرده داشت. او به منى نرفت، ولى قربانى داد. فرزندش [[علی بن حسین(ع)، امام چهارم|امام سجاد]](س) در شام خود را چنين معرفى مىكند: «أنا ابن مكة و منى»؛ «من فرزند مكه و مِنايم». ما جان داديم. منى مال ماست. عرفات مال ماست. مكه از آنِ ماست. من فرزند زمزمم. زمزم و منى ارث من است. من وارث مكهام. من وارث سرزمين عرفات و مشعر و منايم. بنابراین آمدن به سرزمين مِنى با جسم، خيلى مهم نيست. كسى كه پيشاپيش، جانش را فداى دوست كرد، او از منى و عرفات و... ارث مىبرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/14754/1/83 ر.ک: همان، ص83-84]</ref> | #خاندان سالار شهيدان(س) از همان آغاز حركت خود از مدينه به مكه، قصد عمره مفرده داشتند و قصد حج تمتع نكردند؛ يعنى چنين نيست كه حسين بن على بن ابىطالب(س) به قصد حج تمتع عازم مكه گرديده و سپس در اثر فشار حكومت ننگين اموى، تمتع را به افراد تبديل كرده باشد؛ نه در روايات از اين بحث سخنى است و نه در فقه ما. فقط در مقاتل به اين مطلب اشاره شده است. بزرگان فقه ما نيز به اين نكته عنايت كردهاند كه: اين سخن نه ريشه حديثى دارد و نه ريشه فقهى. حسين بن على بن ابىطالب(ع) از ابتدا قصد عمره مفرده داشت. او به منى نرفت، ولى قربانى داد. فرزندش [[علی بن حسین(ع)، امام چهارم|امام سجاد]](س) در شام خود را چنين معرفى مىكند: «أنا ابن مكة و منى»؛ «من فرزند مكه و مِنايم». ما جان داديم. منى مال ماست. عرفات مال ماست. مكه از آنِ ماست. من فرزند زمزمم. زمزم و منى ارث من است. من وارث مكهام. من وارث سرزمين عرفات و مشعر و منايم. بنابراین آمدن به سرزمين مِنى با جسم، خيلى مهم نيست. كسى كه پيشاپيش، جانش را فداى دوست كرد، او از منى و عرفات و... ارث مىبرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/14754/1/83 ر.ک: همان، ص83-84]</ref> | ||
#يكى از مناسك حج، مسئله لبيك گفتن است كه احرام، با اين تلبيه بسته مىشود. بعد از احرام، مستحب است انسان اين لبيكها را ادامه دهد تا آن محدودههايى كه خانههاى مكه پيدا شود. اين «لبيك» كه انسان در هر فراز و نشيبى و در هر اوج و حضيضى آن را زمزمه مىكند، براى آن است كه در هر لحظه و آنى، آن عهد را تجديد كند. از وجود مبارك پيغمبر(ص) نقل شده است كه: «اگر در امتهاى گذشته رهبانيتى راه يافت، رهبانيت امت من جهاد در راه خداست و تكبير در هر بلندى و مانند آن». «تكبير بر هر بلندى»، ناظر به همين تلبيه (لبيك اللهمَّ لبيك) است كه زائران بيتِ خدا، به هر جاى بلندى كه مىرسند مىگويند. اين بهصورت يك رهبانيت است. راهب كسى است كه از خدا بهراسد و ذات اقدس اله ما را به رهبانيت ممدوح و پسنديده فراخواند، فرمود: ''' «إياىَ فارهبون» '''<ref>بقره: 40</ref><ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/14754/1/113 ر.ک: همان، ص113]</ref> | #يكى از مناسك حج، مسئله لبيك گفتن است كه احرام، با اين تلبيه بسته مىشود. بعد از احرام، مستحب است انسان اين لبيكها را ادامه دهد تا آن محدودههايى كه خانههاى مكه پيدا شود. اين «لبيك» كه انسان در هر فراز و نشيبى و در هر اوج و حضيضى آن را زمزمه مىكند، براى آن است كه در هر لحظه و آنى، آن عهد را تجديد كند. از وجود مبارك پيغمبر(ص) نقل شده است كه: «اگر در امتهاى گذشته رهبانيتى راه يافت، رهبانيت امت من جهاد در راه خداست و تكبير در هر بلندى و مانند آن». «تكبير بر هر بلندى»، ناظر به همين تلبيه (لبيك اللهمَّ لبيك) است كه زائران بيتِ خدا، به هر جاى بلندى كه مىرسند مىگويند. اين بهصورت يك رهبانيت است. راهب كسى است كه از خدا بهراسد و ذات اقدس اله ما را به رهبانيت ممدوح و پسنديده فراخواند، فرمود:''' «إياىَ فارهبون»'''<ref>بقره: 40</ref><ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/14754/1/113 ر.ک: همان، ص113]</ref> | ||
#انسانهاى متعهد و متعبد، همواره با تعقيب هدف، به مقصد نهايى خود نائل مىگردند. خداى سبحان كه انسان را براى كمال عبادى آفريد و همه جوامع انسانى را به يك سمت و هدف فراخواند و كعبه و مسجد الحرام را با همان مزاياى يادشده بنيانگذارى كرد، براى هدفى برتر و مقصودى والاتر از آنچه در اذهان سادهانديشان خطور مىكند، بود و چون هيچ كمالى بالاتر از نيل به توحيد ناب نيست و وصول به آن بدون نزاهت از هرگونه شرك ميسر نخواهد بود، لذا كعبه را كه مركز گردهمايى مسلمانان سراسر عالم است و بيت توحيد بشمار مىآيد، محور تبرى از هر تباهى دانست و..<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/14754/1/211 ر.ک: همان، ص211-212]</ref> | #انسانهاى متعهد و متعبد، همواره با تعقيب هدف، به مقصد نهايى خود نائل مىگردند. خداى سبحان كه انسان را براى كمال عبادى آفريد و همه جوامع انسانى را به يك سمت و هدف فراخواند و كعبه و مسجد الحرام را با همان مزاياى يادشده بنيانگذارى كرد، براى هدفى برتر و مقصودى والاتر از آنچه در اذهان سادهانديشان خطور مىكند، بود و چون هيچ كمالى بالاتر از نيل به توحيد ناب نيست و وصول به آن بدون نزاهت از هرگونه شرك ميسر نخواهد بود، لذا كعبه را كه مركز گردهمايى مسلمانان سراسر عالم است و بيت توحيد بشمار مىآيد، محور تبرى از هر تباهى دانست و..<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/14754/1/211 ر.ک: همان، ص211-212]</ref> | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
مقدمه و متن كتاب. | مقدمه و متن كتاب. | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
نسخهٔ کنونی تا ۳۱ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۲۳:۵۰
صهبای صفا | |
---|---|
پدیدآوران | جوادی آملی، عبدالله (نویسنده) |
ناشر | مشعر |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1382 ش |
چاپ | 7 |
شابک | 978-964-6293-90-8 |
موضوع | حج |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 188/8 /ج9ص9 1382 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
صهباى صفا، از آثار گفتارى و نوشتارى آيتالله عبدالله جوادى آملى (متولد آمل، 1312ش) است كه نویسنده در آن، عظمت، حكمتها و اسرار مناسك و آداب فريضه بزرگ الهى حج را بهصورت تحليلى و مستند بيان كرده است.
ساختار
كتاب حاضر، از مقدمه ناشر و مقدمه نویسنده و متن اصلى تشكيل شده است. روش نویسنده در اين اثر، اجتهادى و تحليلى است و از كتاب و سنت و عقل براى توضيح مطالب بهره برده است.
گزارش محتوا
درباره ويژگىها و محتواى اين اثر، توجه به نكات زير مفيد است:
- در مقدمه معاونت آموزش و تحقيقات بعثه مقام معظم رهبرى چنين آمده: «... پيروزى انقلاب اسلامى، در پرتو انديشههاى تابناك امام خمينى(رض) حج را نيز همچون ساير معارف و احكام اسلامى، در جايگاه واقعى خويش نشاند و سيماى راستين و محتواى غنى آن را نماياند. اما هنوز راهى دراز در پيش است، تا فلسفه و ابعاد و آثار و بركات حج، شناخته و شناسانده شود... آنچه اينك پيش روى خواننده قرار دارد برگ سبزى است از اين دفتر..[۱]
- همچنين در مقدمه نویسنده كه در پنجم آذر 1371 نوشته شده، آمده است: كتاب حاضر گردآمده از دو مقالت و نوشتار و چند مقال و گفتار است كه در دهه 1370-1360 بهمناسبتهاى گوناگون در ايران و حجاز ايراد و ارائه شد و دو مقاله آن (1. نظام حج در اسلام؛ 2. قداست و امنيت حرم)، قبلا به طبع رسيد و اگر پارهاى تكرار در اين مجموعه به نظر مىرسد در اثر فصل ممتد بين زمان بَيان و تنظيم اثر بَنان است..[۲]
- حج، همانند ديگر عبادتها، آداب، سنن و فرايضى دارد كه بعضى از آنها ارشادى است، برخى مستحبى و دستهاى نيز واجب. همه اين آداب و سنن و فرايض براى تحصيل صفات ثبوتيه و پرهيز از صفات سلبيه است. انسان از آن جهت كه مظهر ذات اقدس اله و خليفة الرحمان است، داراى صفات ثبوتى و سلبى است. صفات نفسانى، صفات سلبى انسان است و صفات كمالى، صفات ثبوتى اوست. انسان موظف است كه هر صفت كمالى را تحصيل و هر آنچه از صفات نقصى است را از خود دفع كند. صفات سلبى و ثبوتى بهصورت «تخليه» و «تحليه» ظهور مىكند؛ يعنى انسان، ابتدا بايد خود را از رذايل اخلاقى خالى كند و سپس به فضايل اخلاقى مزين سازد و جلوه جمال و جلال حق شود و حج يكى از بهترين اعمالى است كه اين امور را براى انسان تأمين مىكند. اگر كسى به اسرار حج آشنا نباشد و به حج برود، حج كامل انجام نداده و آن حجى كه ضيافت اللَّه است نصيب او نشده است. ممكن است صحيح باشد، ولى مقبول حق نباشد؛ زيرا روحِ شخص حجگزار بهخاطر عدم آگاهى به اسرار حج، تعالى پيدا نكرده است[۳]
- خاندان سالار شهيدان(س) از همان آغاز حركت خود از مدينه به مكه، قصد عمره مفرده داشتند و قصد حج تمتع نكردند؛ يعنى چنين نيست كه حسين بن على بن ابىطالب(س) به قصد حج تمتع عازم مكه گرديده و سپس در اثر فشار حكومت ننگين اموى، تمتع را به افراد تبديل كرده باشد؛ نه در روايات از اين بحث سخنى است و نه در فقه ما. فقط در مقاتل به اين مطلب اشاره شده است. بزرگان فقه ما نيز به اين نكته عنايت كردهاند كه: اين سخن نه ريشه حديثى دارد و نه ريشه فقهى. حسين بن على بن ابىطالب(ع) از ابتدا قصد عمره مفرده داشت. او به منى نرفت، ولى قربانى داد. فرزندش امام سجاد(س) در شام خود را چنين معرفى مىكند: «أنا ابن مكة و منى»؛ «من فرزند مكه و مِنايم». ما جان داديم. منى مال ماست. عرفات مال ماست. مكه از آنِ ماست. من فرزند زمزمم. زمزم و منى ارث من است. من وارث مكهام. من وارث سرزمين عرفات و مشعر و منايم. بنابراین آمدن به سرزمين مِنى با جسم، خيلى مهم نيست. كسى كه پيشاپيش، جانش را فداى دوست كرد، او از منى و عرفات و... ارث مىبرد[۴]
- يكى از مناسك حج، مسئله لبيك گفتن است كه احرام، با اين تلبيه بسته مىشود. بعد از احرام، مستحب است انسان اين لبيكها را ادامه دهد تا آن محدودههايى كه خانههاى مكه پيدا شود. اين «لبيك» كه انسان در هر فراز و نشيبى و در هر اوج و حضيضى آن را زمزمه مىكند، براى آن است كه در هر لحظه و آنى، آن عهد را تجديد كند. از وجود مبارك پيغمبر(ص) نقل شده است كه: «اگر در امتهاى گذشته رهبانيتى راه يافت، رهبانيت امت من جهاد در راه خداست و تكبير در هر بلندى و مانند آن». «تكبير بر هر بلندى»، ناظر به همين تلبيه (لبيك اللهمَّ لبيك) است كه زائران بيتِ خدا، به هر جاى بلندى كه مىرسند مىگويند. اين بهصورت يك رهبانيت است. راهب كسى است كه از خدا بهراسد و ذات اقدس اله ما را به رهبانيت ممدوح و پسنديده فراخواند، فرمود: «إياىَ فارهبون»[۵][۶]
- انسانهاى متعهد و متعبد، همواره با تعقيب هدف، به مقصد نهايى خود نائل مىگردند. خداى سبحان كه انسان را براى كمال عبادى آفريد و همه جوامع انسانى را به يك سمت و هدف فراخواند و كعبه و مسجد الحرام را با همان مزاياى يادشده بنيانگذارى كرد، براى هدفى برتر و مقصودى والاتر از آنچه در اذهان سادهانديشان خطور مىكند، بود و چون هيچ كمالى بالاتر از نيل به توحيد ناب نيست و وصول به آن بدون نزاهت از هرگونه شرك ميسر نخواهد بود، لذا كعبه را كه مركز گردهمايى مسلمانان سراسر عالم است و بيت توحيد بشمار مىآيد، محور تبرى از هر تباهى دانست و..[۷]
وضعيت كتاب
براى كتاب حاضر، فقط فهرست تفصيلى مطالب در آغاز آن ذكر شده، ولى فهرستهاى فنى و حتى فهرست منابع نيز فراهم نشده است.
اين اثر، مستند است و نویسنده، ارجاعات و استناداتش را در پايان هر فصل آورده است.
نویسنده كتابش را با اين دعا كه در مدينه منوره در سال 1366ش، به درگاه خداى كريم عرضه داشته، به پايان برده است: «... خدايا! محبت خود و محبت اوليا و محبتِ عملى كه ما را به تو نزدیک مىكند، نصيب ما بفرما»[۸]
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.