خوانساری، سید محمدتقی: تفاوت میان نسخهها
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}↵↵↵' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}} ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'خوانساری (ابهام زدایی)' به 'خوانساری (ابهامزدایی)') |
||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
{{کاربردهای دیگر|خوانساری ( | {{کاربردهای دیگر|خوانساری (ابهامزدایی)}} | ||
'''سید محمدتقی خوانساری''' (۱۳۰۵-۱۳۷۱ق)، فقیه، مرجع تقلید، قرن چهاردهم، او بعد از درگذشت [[حائری یزدی، عبدالکریم|شیخ عبدالکریم حائری]] و قبل از ورود [[بروجردی، سید حسین|آیتالله بروجردی]] از مراجع تقلید بود. | '''سید محمدتقی خوانساری''' (۱۳۰۵-۱۳۷۱ق)، فقیه، مرجع تقلید، قرن چهاردهم، او بعد از درگذشت [[حائری یزدی، عبدالکریم|شیخ عبدالکریم حائری]] و قبل از ورود [[بروجردی، سید حسین|آیتالله بروجردی]] از مراجع تقلید بود. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
==تحصیلات== | ==تحصیلات== | ||
تحصیلات مقدماتی رادر زادگاه خویش به انجام رسانید تا اینکه در سال 1322 در سنین نوجوانی به عتبات عالیات رهسپار و در نجف اشرف در دروس آیات عظام: [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند خراسانی]] و آیتالله [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سید محمد كاظم طباطبایى یزدى]] صاحب [[العروة الوثقی و بهامشها تعليقات أعلام العصر و مراجع الشيعة الإمامية|العروة الوثقی]] شرکت ورزید پس از درگذشت آن بزرگان در دروس آیات عظام و بزرگوار [[شریعت اصفهانی، فتحالله بن محمدجواد|شیخ الشریعه اصفهانى]]، [[عراقی، ضیاءالدین|آقا ضیاءالدین عراقی]] و آقا شیخ علی قوچانی حضور یافت، تا واقعه ثوره عشرین عراق پیش آمد و او نیز همانند دیگر روحانیان مبارز به امر مطاع مرجع عالیقدر شیعه [[شیرازی، محمدتقی بن محبعلی|حضرت آیتالله میرزا محمدتقی شیرازی(میرزای دوم)]] پاسخ گفتند و با نیروهای مهاجم به مقابله و مدافعه پرداختند تا در سال 1333 از طرف مزدوران به هندوستان مستعمره وسیع بریتانیا تبعید گردید پس از سپری ساختن چهارسال دوران تبعید و گرفتاری در سال 1337 به زادگاه خود بازگشت، و پس از اندکی توقف به اراک منتقل، و در دروس مرحوم [[حائری یزدی، عبدالکریم|آیتالله حائری]] شرکت جست و همراه آن مرحوم بنا به دعوت مردم نیکوکار قم به حوزه علمیه قم مهاجرت و در تشکیل حوزه وحفظ و نگهداری آن تشریک مساعی نمود.پس از درگذشت زعیم و مؤسس حوزه، همراه دو بزرگوار عالیقدر، [[حجت کوهکمری، سید محمد|آیتالله حجت]] و [[صدر، سید صدرالدین|آیتالله صدر]] در دوران فترت، تا آمدن [[بروجردی، سید حسین|آیتالله بروجردی]]، در نگهداری و سرپرستی حوزویان و تربیت طلاب و محصلین کمال سعی و کوشش خود را به کار گرفتند و چه بسیار از افاضل و مراجعی که از حوزه تربیت و سرپرستی آن مرجع عالیقدر فارغ التحصیل | تحصیلات مقدماتی رادر زادگاه خویش به انجام رسانید تا اینکه در سال 1322 در سنین نوجوانی به عتبات عالیات رهسپار و در نجف اشرف در دروس آیات عظام: [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند خراسانی]] و آیتالله [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سید محمد كاظم طباطبایى یزدى]] صاحب [[العروة الوثقی و بهامشها تعليقات أعلام العصر و مراجع الشيعة الإمامية|العروة الوثقی]] شرکت ورزید پس از درگذشت آن بزرگان در دروس آیات عظام و بزرگوار [[شریعت اصفهانی، فتحالله بن محمدجواد|شیخ الشریعه اصفهانى]]، [[عراقی، ضیاءالدین|آقا ضیاءالدین عراقی]] و آقا شیخ علی قوچانی حضور یافت، تا واقعه ثوره عشرین عراق پیش آمد و او نیز همانند دیگر روحانیان مبارز به امر مطاع مرجع عالیقدر شیعه [[شیرازی، محمدتقی بن محبعلی|حضرت آیتالله میرزا محمدتقی شیرازی(میرزای دوم)]] پاسخ گفتند و با نیروهای مهاجم به مقابله و مدافعه پرداختند تا در سال 1333 از طرف مزدوران به هندوستان مستعمره وسیع بریتانیا تبعید گردید پس از سپری ساختن چهارسال دوران تبعید و گرفتاری در سال 1337 به زادگاه خود بازگشت، و پس از اندکی توقف به اراک منتقل، و در دروس مرحوم [[حائری یزدی، عبدالکریم|آیتالله حائری]] شرکت جست و همراه آن مرحوم بنا به دعوت مردم نیکوکار قم به حوزه علمیه قم مهاجرت و در تشکیل حوزه وحفظ و نگهداری آن تشریک مساعی نمود.پس از درگذشت زعیم و مؤسس حوزه، همراه دو بزرگوار عالیقدر، [[حجت کوهکمری، سید محمد|آیتالله حجت]] و [[صدر، سید صدرالدین|آیتالله صدر]] در دوران فترت، تا آمدن [[بروجردی، سید حسین|آیتالله بروجردی]]، در نگهداری و سرپرستی حوزویان و تربیت طلاب و محصلین کمال سعی و کوشش خود را به کار گرفتند و چه بسیار از افاضل و مراجعی که از حوزه تربیت و سرپرستی آن مرجع عالیقدر فارغ التحصیل گردیدهاند. | ||
در آن موقعیت خطیر [[صدر، سید صدرالدین|آیتالله صدر]] و [[حجت کوهکمری، سید محمد|آیتالله حجت]] و همچنین آیتالله خوانسارى كه سه تن از شاگردان و یاران برجسته [[حائری یزدی، عبدالکریم|آیتالله حائرى]] بودند، براى تصدى مسؤولیت حوزه و عهدهدارى رهبرى دینى مردم مورد توجه قرار گرفتند. در این میان آیتالله خوانسارى با شایستگىهاى فراوان اخلاقى و علمى كه داشت پیشگام نگشت، اما شیخ محمد صدوقى و شیخ [[عراقی، مجتبی|مجتبى عراقى]] و تنى چند از دوستانشان در پاگیرى مرجعیت ایشان تلاش ورزیدند. درس خارج براى ایشان تدارک گردید و قرار شد ادامه درس استادش حائرى را بگوید. رفته رفته این شخصیت برجسته مورد اقبال جامعه ایرانى قرار گرفت و با طرح جواز رجوع در مسائل احتیاطى به ایشان از طرف [[اصفهانی، سید ابوالحسن|آیتالله سید ابوالحسن اصفهانى]] دامنه مرجعیت او گسترش یافت. اما با این همه او، [[صدر، سید صدرالدین|آیتالله صدر]] و [[حجت کوهکمری، سید محمد|آیتالله حجت]] براى حاكم نمودن وحدت رهبرى دینى مردم و زدودن شائبههاى تفرقه، [[بروجردی، حسین|آیتالله بروجردى]] را به قم خواندند و با اصرار زیاد او را بر این مسند نشاندند. | در آن موقعیت خطیر [[صدر، سید صدرالدین|آیتالله صدر]] و [[حجت کوهکمری، سید محمد|آیتالله حجت]] و همچنین آیتالله خوانسارى كه سه تن از شاگردان و یاران برجسته [[حائری یزدی، عبدالکریم|آیتالله حائرى]] بودند، براى تصدى مسؤولیت حوزه و عهدهدارى رهبرى دینى مردم مورد توجه قرار گرفتند. در این میان آیتالله خوانسارى با شایستگىهاى فراوان اخلاقى و علمى كه داشت پیشگام نگشت، اما شیخ محمد صدوقى و شیخ [[عراقی، مجتبی|مجتبى عراقى]] و تنى چند از دوستانشان در پاگیرى مرجعیت ایشان تلاش ورزیدند. درس خارج براى ایشان تدارک گردید و قرار شد ادامه درس استادش حائرى را بگوید. رفته رفته این شخصیت برجسته مورد اقبال جامعه ایرانى قرار گرفت و با طرح جواز رجوع در مسائل احتیاطى به ایشان از طرف [[اصفهانی، سید ابوالحسن|آیتالله سید ابوالحسن اصفهانى]] دامنه مرجعیت او گسترش یافت. اما با این همه او، [[صدر، سید صدرالدین|آیتالله صدر]] و [[حجت کوهکمری، سید محمد|آیتالله حجت]] براى حاكم نمودن وحدت رهبرى دینى مردم و زدودن شائبههاى تفرقه، [[بروجردی، حسین|آیتالله بروجردى]] را به قم خواندند و با اصرار زیاد او را بر این مسند نشاندند. | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
==نماز باران== | ==نماز باران== | ||
یكى از حوادث مهم كه از آثار شهودى آقاى خوانسارى از نگاه دینى به شمار مى آمد، نماز بارانى است كه او آن را اقامه نمود تا تجلى دعا و نماز را در زندگى به گونهاى ملموس آشكار كند. در شهریور 1320 كه متفقین در ایران به طور انبوه حضور یافتند. در آن موقع موجى از قحطى و نابسامانى در كشور به راه افتاد. قسمتى از سپاه متفقین در منطقه خاکفرج قم استقرار یافت و بعد از مدتى كنترل شهر در دست آنان قرار گرفت. اشغال هنوز ادامه داشت كه زمینهاى مساعد و وسیع شهر قم - كه به صورت دیم كشت مىشد - با گذشت دو ماه بهارى از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز این خشكسالى موقعیت غذایى مردم بحرانى شد. اهالى قم، چاره در خواندن نماز باران دیدند. آنان به جستجوى امامى برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفایش خواستن را معنى بخشد. مردم راهى خانههاى آقایان صدر، حجت و خوانسارى شدند. آقایان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظیفههاى شرعى خود را بجا آورید، آسمان و زمین دستهایشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقاى خوانسارى نتوانست جواب نه بگوید و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است. به همین علت اطلاعیههایى در سطح شهر نصب گردید كه آقاى خوانسارى در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهى ایشان را از پایان بد كار بیم دادند اما او گفت حالا كه چنین شده، خواندن این نماز بر من تكلیفى است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزدیک شدن لحظه موعود بهائیان شهر، متفقین را به انگیزههاى این حركت بدبین نمودند تا جایى كه این نیروها در پوششى دفاعى رفتند. در روز موعود، جمعیت از گوشه و كنار شهر روانه شدند تا به صحراى خاکفرج كه در نیم كیلومترى شهر قرار داشت و مصلاى آن محسوب | یكى از حوادث مهم كه از آثار شهودى آقاى خوانسارى از نگاه دینى به شمار مى آمد، نماز بارانى است كه او آن را اقامه نمود تا تجلى دعا و نماز را در زندگى به گونهاى ملموس آشكار كند. در شهریور 1320 كه متفقین در ایران به طور انبوه حضور یافتند. در آن موقع موجى از قحطى و نابسامانى در كشور به راه افتاد. قسمتى از سپاه متفقین در منطقه خاکفرج قم استقرار یافت و بعد از مدتى كنترل شهر در دست آنان قرار گرفت. اشغال هنوز ادامه داشت كه زمینهاى مساعد و وسیع شهر قم - كه به صورت دیم كشت مىشد - با گذشت دو ماه بهارى از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز این خشكسالى موقعیت غذایى مردم بحرانى شد. اهالى قم، چاره در خواندن نماز باران دیدند. آنان به جستجوى امامى برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفایش خواستن را معنى بخشد. مردم راهى خانههاى آقایان صدر، حجت و خوانسارى شدند. آقایان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظیفههاى شرعى خود را بجا آورید، آسمان و زمین دستهایشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقاى خوانسارى نتوانست جواب نه بگوید و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است. به همین علت اطلاعیههایى در سطح شهر نصب گردید كه آقاى خوانسارى در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهى ایشان را از پایان بد كار بیم دادند اما او گفت حالا كه چنین شده، خواندن این نماز بر من تكلیفى است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزدیک شدن لحظه موعود بهائیان شهر، متفقین را به انگیزههاى این حركت بدبین نمودند تا جایى كه این نیروها در پوششى دفاعى رفتند. در روز موعود، جمعیت از گوشه و كنار شهر روانه شدند تا به صحراى خاکفرج كه در نیم كیلومترى شهر قرار داشت و مصلاى آن محسوب میشد بروند. آیتالله خوانسارى هم با طمأنینه و آرامش مخصوص و در حالى كه پاها را برهنه كرده و تحت الحنك انداخته بود با عدهاى از همراهان به سمت آن نقطه حركت نمودند. جمعیت افزون بر بیست هزار نفر بود و دو سوم ساكنان شهر را در بر میگرفت. با عبور آرام مردم از كنار پادگان، شائبههاى تردید زدوده شد و توطئه بهائیان بى اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثرى از اجابت دیده نشد. آیتالله خوانسارى كه بارها عطوفت و مهربانى پایان ناپذیر خدا را با همه وجود خود درك كرده بود، بخوبى مى دانست كه خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنكه اگر خواهش باشد اجابت حتمى است. او بعد از پایان درس و بحث از شاگردانش خواست كه تا همپاى او باز به كوى خواهش روند و نماز بارانى دیگر بخوانند. این بار نماز در باغهاى پشت قبرستان نو بپاگشت. غروب یكشنبه فرا رسید و آسمان بى تكه ابرى سرخ گونگى خورشید را به نظاره نشست. گزارش هواشناسان غربى كه در پادگان خاکفرج بودند گویاى این بود كه بارشى روى نخواهد داد. | ||
دین ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولى در خاطره خود میگوید: «آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آیتالله خوانسارى در مدرسه فیضیه رفتیم. اكنون یادم نیست كه به چه مناسبتى شبها در مدرسه فیضیه بعد از نماز جلسه روضه خوانى و سخنرانى بود. مرحوم حاج محمدتقى اشرافى به منبر رفت و هنوز اوایل سخنرانى ایشان بود كه باران شروع شد... آن شب باران مفصلى آمد.» | دین ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولى در خاطره خود میگوید: «آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آیتالله خوانسارى در مدرسه فیضیه رفتیم. اكنون یادم نیست كه به چه مناسبتى شبها در مدرسه فیضیه بعد از نماز جلسه روضه خوانى و سخنرانى بود. مرحوم حاج محمدتقى اشرافى به منبر رفت و هنوز اوایل سخنرانى ایشان بود كه باران شروع شد... آن شب باران مفصلى آمد.» | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
==حج نمونه== | ==حج نمونه== | ||
تا شهریور 1328ش هفت سال | تا شهریور 1328ش هفت سال میگذشت كه ایران از حج محروم بود. در آن سال حضور روحانیان كه تشنهتر از همه مینمودند در این حج، حضورى پرجلوه بود. حضورى آنچنان كه حج آن سال را حجة العلما نامیدند. روحانیان بزرگى چون آیتالله میرزا محمد فیض و تنى چند از علماى برجسته در این حركت به چشم مى خوردند. آیتالله خوانسارى هم به دعوت یكى از بازاریان تهران به این كاروان پیوست. در همان روزهاى نخست، ورود ایشان به مكه وحدت آفرین شد و با اعلام ثبوت رؤیت ماه از طرف ایشان اختلاف رخت بربست و وقتى هم كه جمعى از شیعیان از او تقاضاى برپایى جماعت نمودند، او بى اعتنا به درخواست ایشان، به نمازجماعت برادران اهل سنت رفت. چه آنكه این حج براى همبستگى بود و دلبستگى و دمیدن روح برادرى، تا در سایه وحدتى ظاهرى روحها به وحدت رسند. در مدینه محل اقامت آیتالله خوانسارى جاى آمد و شد هیأتها و كاروانهاى مذاهب مختلف بود. از جمله آنها هیأت علماى مصر به سرپرستى شیخ حسن البناء، مرشد عام جمعیت اخوان المسلمین بود. گفتگوهاى دوستانهاش آغاز گشت و تلاش آیتالله خوانسارى در نزدیکى و ایجاد تفاهم هر چه بیشتر بود. در پاسخ به این خبر اخوان وحدت، خطباى مصرى هم با او، همصدا گردیدند. | ||
==فتواهاى شورآفرین== | ==فتواهاى شورآفرین== | ||
خط ۱۸۰: | خط ۱۸۰: | ||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||
[[رده:مراجع تقلید]] | [[رده:مراجع تقلید]] | ||
[[رده:امامان جمعه قم]] | [[رده:امامان جمعه قم]] | ||
[[رده:شاگردان آخوند خراسانی]] | |||
[[رده:شاگردان آیتالله حائرى یزدى]] |
نسخهٔ کنونی تا ۶ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۱:۵۱
نام | خوانساری، سید محمدتقی |
---|---|
نامهای دیگر | خوانساری، سید محمدتقی بن اسدالله |
نام پدر | سید اسدالله |
متولد | 1267 ش یا 1888 م |
محل تولد | خوانسار |
رحلت | 1331 ش یا 1371 ق یا 1952 م |
اساتید | آخوند خراسانی |
برخی آثار | رسالة فی الدماء الثلاثه و احکام الاموات و التیمم |
کد مؤلف | AUTHORCODE00117AUTHORCODE |
سید محمدتقی خوانساری (۱۳۰۵-۱۳۷۱ق)، فقیه، مرجع تقلید، قرن چهاردهم، او بعد از درگذشت شیخ عبدالکریم حائری و قبل از ورود آیتالله بروجردی از مراجع تقلید بود.
سید محمدتقی خوانساری داماد آیتالله اراکی بوده است.
ولادت
آیتالله حاج سیدمحمدتقی خوانساری فرزند آقا اسدالله در سال 1267 شمسی رمضان سال 1305 قمری در خوانسار و در خانوادهای که به علم و فضل و ادب اشتهار داشت پا به عرصه وجود نهاد.
سلسله نسب او چنین بود سید محمدتقى خوانسارى فرزند علامه سید اسدالله و او فرزند دانشمند محقق سید حسین و او فرزند عالم بزرگوار سید ابوالقاسم، فرزند دانشمند گرانمایه علامه سید حسین و او فرزند عالم فرزانه حاج میرزا ابوالقاسم، فرزند دانشمند گرانمایه علامه سید حسین و او فرزند عالم فرزانه حاج میرزا ابوالقاسم....
و در پایان سلسله نیز سرچشمه دانش و عصمت امام موسى بن جعفر علیهالسلام قرار دارد.
تحصیلات
تحصیلات مقدماتی رادر زادگاه خویش به انجام رسانید تا اینکه در سال 1322 در سنین نوجوانی به عتبات عالیات رهسپار و در نجف اشرف در دروس آیات عظام: آخوند خراسانی و آیتالله سید محمد كاظم طباطبایى یزدى صاحب العروة الوثقی شرکت ورزید پس از درگذشت آن بزرگان در دروس آیات عظام و بزرگوار شیخ الشریعه اصفهانى، آقا ضیاءالدین عراقی و آقا شیخ علی قوچانی حضور یافت، تا واقعه ثوره عشرین عراق پیش آمد و او نیز همانند دیگر روحانیان مبارز به امر مطاع مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیتالله میرزا محمدتقی شیرازی(میرزای دوم) پاسخ گفتند و با نیروهای مهاجم به مقابله و مدافعه پرداختند تا در سال 1333 از طرف مزدوران به هندوستان مستعمره وسیع بریتانیا تبعید گردید پس از سپری ساختن چهارسال دوران تبعید و گرفتاری در سال 1337 به زادگاه خود بازگشت، و پس از اندکی توقف به اراک منتقل، و در دروس مرحوم آیتالله حائری شرکت جست و همراه آن مرحوم بنا به دعوت مردم نیکوکار قم به حوزه علمیه قم مهاجرت و در تشکیل حوزه وحفظ و نگهداری آن تشریک مساعی نمود.پس از درگذشت زعیم و مؤسس حوزه، همراه دو بزرگوار عالیقدر، آیتالله حجت و آیتالله صدر در دوران فترت، تا آمدن آیتالله بروجردی، در نگهداری و سرپرستی حوزویان و تربیت طلاب و محصلین کمال سعی و کوشش خود را به کار گرفتند و چه بسیار از افاضل و مراجعی که از حوزه تربیت و سرپرستی آن مرجع عالیقدر فارغ التحصیل گردیدهاند.
در آن موقعیت خطیر آیتالله صدر و آیتالله حجت و همچنین آیتالله خوانسارى كه سه تن از شاگردان و یاران برجسته آیتالله حائرى بودند، براى تصدى مسؤولیت حوزه و عهدهدارى رهبرى دینى مردم مورد توجه قرار گرفتند. در این میان آیتالله خوانسارى با شایستگىهاى فراوان اخلاقى و علمى كه داشت پیشگام نگشت، اما شیخ محمد صدوقى و شیخ مجتبى عراقى و تنى چند از دوستانشان در پاگیرى مرجعیت ایشان تلاش ورزیدند. درس خارج براى ایشان تدارک گردید و قرار شد ادامه درس استادش حائرى را بگوید. رفته رفته این شخصیت برجسته مورد اقبال جامعه ایرانى قرار گرفت و با طرح جواز رجوع در مسائل احتیاطى به ایشان از طرف آیتالله سید ابوالحسن اصفهانى دامنه مرجعیت او گسترش یافت. اما با این همه او، آیتالله صدر و آیتالله حجت براى حاكم نمودن وحدت رهبرى دینى مردم و زدودن شائبههاى تفرقه، آیتالله بروجردى را به قم خواندند و با اصرار زیاد او را بر این مسند نشاندند.
سالهاى طولانى تدریس آیتالله خوانسارى كه از حوزه نجف آغاز گشت، جمع زیادى از آموختگان فضل با او همراه شدند. در سالهاى آخر تدریس هم درس خارج او چنان با عمق و دقت طرح مىشد كه تنها شایستگانى چند یاراى حضور در آن را یافتند. آثار علمى ایشان غیر از آن رسالههاى فتوایى كه نظریات فقهى ایشان را در بر داشت، تقریرات درسهاى خارجى بود كه شاگردانش جمعآورى كرده بودند. از آن جمله درس طهارت ایشان بود كه به همت شاگرد برجستهاش آیتالله محمد على اراكى و درس صلاة كه از سوى شاگرد فرزانه دیگرشان آقا مجتبى عراقى نگارش یافت.
- حاشیه بر ذخیرة العباد لیوم المعاد میرزا محمدتقى شیرازى
شاگردان
- آيتالله حاج شيخ محمد على اراكى
- آيتالله حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى
- آيتالله حاج شيخ راضى تبريزى
- آيتالله حاج ميرزا ابوالقاسم دانش آشتيانى
- آيتالله حاج سيد احمد خسرو شاهى تبريزى
- آيتالله حاج سيد جلال شهيدى محلاتى
- آيتالله حاج ميرزا رضى تبريزى
- آيتالله ميرزا عبدالرحيم مدرسى تبريزى
- آيتالله سيد محمدباقرسلطانى
- آيتالله شيخ ابوالمكارم رشتى
- آيتالله سيد احمد خرم آبادى
- آيتالله سيد حسين رسولى شميرانى
- آيتالله سيد عيسى رسولى شميرانى
- آيتالله حاج آقا عطاء الله اصفهانى
- آيتالله حاج شيخ غلامرضا اصفهانى
- آيتالله شيخ محمد ولى هرسينى
- آيتالله شهيد صدوقى يزدى
- آيتالله شيخ مهدى صادقى تبريزى
- آيتالله سيد مصطفى خوانسارى
- آيتالله سيد هادى روحانى
نماز
نماز آیتالله خوانسارى حدیث شگفتى داشت. در او چنان باور خدا تجلى كرده بود كه در نماز حجاب بر مى كشید و روحش به بهشت یاد در مى آمد. او خود در این باره چنین گفته بود: در نماز كه مى ایستم مثل این است كه با خدا شفاهى صحبت مى كنم و انگار رخ به رخ هستم. در پى نمایاندن این چهره معنوى او بود كه با درخواست جمعى از دل باوران، آیتالله سید احمد خوانسارى، برقرارى نماز جماعت فیضیه را به او واگذاشت. در این نماز پرشكوه حتى مقدسانى كه تردیدشان در عدالت امامان جماعت بسیار بود و به هر كس اقتدا نمیكردند، بى هیچ واهمهاى با او به نماز مىایستادند. بعضى از شبها هم كه آقاى خوانسارى نمى آمد حضرت امام خمینى كه از اساتید بنام حوزه بود اقامه نماز میكرد.
نماز جمعه نیز كه در نظرگاه فقهى آیتالله خوانسارى واجب احتیاطى بود در حوالى سال 1320، بعد از سالیان سال كه این نماز متروك و مهجور مانده بود، از سوى آن فقیه بزرگ در مدرسه فیضیه بپا شد. بعدها فیضیه هم گنجایش خیل آن همه مشتاقان را نداشت. براى همین، مكان نماز به مسجد امام حسن عسكری علیهالسلام انتقال یافت. برگزارى این نماز چنان پر تأثیر شد كه به دنبال آن در بیشتر شهرها نماز جمعه جانى تازه گرفت.
نماز باران
یكى از حوادث مهم كه از آثار شهودى آقاى خوانسارى از نگاه دینى به شمار مى آمد، نماز بارانى است كه او آن را اقامه نمود تا تجلى دعا و نماز را در زندگى به گونهاى ملموس آشكار كند. در شهریور 1320 كه متفقین در ایران به طور انبوه حضور یافتند. در آن موقع موجى از قحطى و نابسامانى در كشور به راه افتاد. قسمتى از سپاه متفقین در منطقه خاکفرج قم استقرار یافت و بعد از مدتى كنترل شهر در دست آنان قرار گرفت. اشغال هنوز ادامه داشت كه زمینهاى مساعد و وسیع شهر قم - كه به صورت دیم كشت مىشد - با گذشت دو ماه بهارى از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز این خشكسالى موقعیت غذایى مردم بحرانى شد. اهالى قم، چاره در خواندن نماز باران دیدند. آنان به جستجوى امامى برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفایش خواستن را معنى بخشد. مردم راهى خانههاى آقایان صدر، حجت و خوانسارى شدند. آقایان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظیفههاى شرعى خود را بجا آورید، آسمان و زمین دستهایشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقاى خوانسارى نتوانست جواب نه بگوید و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است. به همین علت اطلاعیههایى در سطح شهر نصب گردید كه آقاى خوانسارى در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهى ایشان را از پایان بد كار بیم دادند اما او گفت حالا كه چنین شده، خواندن این نماز بر من تكلیفى است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزدیک شدن لحظه موعود بهائیان شهر، متفقین را به انگیزههاى این حركت بدبین نمودند تا جایى كه این نیروها در پوششى دفاعى رفتند. در روز موعود، جمعیت از گوشه و كنار شهر روانه شدند تا به صحراى خاکفرج كه در نیم كیلومترى شهر قرار داشت و مصلاى آن محسوب میشد بروند. آیتالله خوانسارى هم با طمأنینه و آرامش مخصوص و در حالى كه پاها را برهنه كرده و تحت الحنك انداخته بود با عدهاى از همراهان به سمت آن نقطه حركت نمودند. جمعیت افزون بر بیست هزار نفر بود و دو سوم ساكنان شهر را در بر میگرفت. با عبور آرام مردم از كنار پادگان، شائبههاى تردید زدوده شد و توطئه بهائیان بى اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثرى از اجابت دیده نشد. آیتالله خوانسارى كه بارها عطوفت و مهربانى پایان ناپذیر خدا را با همه وجود خود درك كرده بود، بخوبى مى دانست كه خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنكه اگر خواهش باشد اجابت حتمى است. او بعد از پایان درس و بحث از شاگردانش خواست كه تا همپاى او باز به كوى خواهش روند و نماز بارانى دیگر بخوانند. این بار نماز در باغهاى پشت قبرستان نو بپاگشت. غروب یكشنبه فرا رسید و آسمان بى تكه ابرى سرخ گونگى خورشید را به نظاره نشست. گزارش هواشناسان غربى كه در پادگان خاکفرج بودند گویاى این بود كه بارشى روى نخواهد داد.
دین ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولى در خاطره خود میگوید: «آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آیتالله خوانسارى در مدرسه فیضیه رفتیم. اكنون یادم نیست كه به چه مناسبتى شبها در مدرسه فیضیه بعد از نماز جلسه روضه خوانى و سخنرانى بود. مرحوم حاج محمدتقى اشرافى به منبر رفت و هنوز اوایل سخنرانى ایشان بود كه باران شروع شد... آن شب باران مفصلى آمد.»
این باران چنان گسترده و بى امان بود كه تا آن وقت چنین بارشى را كسى سراغ نداشت. بى سیمهاى پادگان خاکفرج به كار افتاد و خبر این حادثه شگفت به جهان مخابره شد و در مدتى كوتاه پس از تأیید آن از طرف مقامهاى رسمى لندن و آمریكا، از طریق رادیو انعكاس جهانى یافت.
حج نمونه
تا شهریور 1328ش هفت سال میگذشت كه ایران از حج محروم بود. در آن سال حضور روحانیان كه تشنهتر از همه مینمودند در این حج، حضورى پرجلوه بود. حضورى آنچنان كه حج آن سال را حجة العلما نامیدند. روحانیان بزرگى چون آیتالله میرزا محمد فیض و تنى چند از علماى برجسته در این حركت به چشم مى خوردند. آیتالله خوانسارى هم به دعوت یكى از بازاریان تهران به این كاروان پیوست. در همان روزهاى نخست، ورود ایشان به مكه وحدت آفرین شد و با اعلام ثبوت رؤیت ماه از طرف ایشان اختلاف رخت بربست و وقتى هم كه جمعى از شیعیان از او تقاضاى برپایى جماعت نمودند، او بى اعتنا به درخواست ایشان، به نمازجماعت برادران اهل سنت رفت. چه آنكه این حج براى همبستگى بود و دلبستگى و دمیدن روح برادرى، تا در سایه وحدتى ظاهرى روحها به وحدت رسند. در مدینه محل اقامت آیتالله خوانسارى جاى آمد و شد هیأتها و كاروانهاى مذاهب مختلف بود. از جمله آنها هیأت علماى مصر به سرپرستى شیخ حسن البناء، مرشد عام جمعیت اخوان المسلمین بود. گفتگوهاى دوستانهاش آغاز گشت و تلاش آیتالله خوانسارى در نزدیکى و ایجاد تفاهم هر چه بیشتر بود. در پاسخ به این خبر اخوان وحدت، خطباى مصرى هم با او، همصدا گردیدند.
فتواهاى شورآفرین
آیتالله خوانسارى همگام با آیتالله حاج آقا حسین قمى، پیشگام مبارزه علیه كشف حجاب، در این مبارزه شركت نمود. او در آن جو پراختناق در فتواى روشنگرانه بر ضرورى بودن حجاب پاى فشرد.
با شروع شكل گیرى توطئه اشغال فلسطین، آیتالله خوانسارى با فریاد آیتالله كاشانى همنوا بود. او در فتوایى فداكارى و كمك مسلمانان را در قضیه فلسطین و جنگ صهیونیسم واجب شمرد سرانجام فریادها كارساز شد و هزاران فدایى اسلام آماده عزیمت به فلسطین گردیدند اما با سنگ اندازىهاى دولت وقت این اعزام چشمگیر انجام نپذیرفت.
همگامى آیتالله خوانسارى با آیتالله كاشانى مرزهاى فراترى پیموده است. او با فتوایى سرنوشت ساز ملى شدن نفت را اعلام كرد و قطع دست غارتگران را از این سرمایه خداداد خواهان گردید. در هنگام برگزارى انتخابات مجلس هفدهم كه پس از پیروزى نهضت ملى انجام گرفت، ایشان بار دیگر به یارى رهبرى نهضت آیتالله كاشانى شتافت و در فتوایى مهم شركت در انتخابات را اداى وظیفه شرعى دانست و سستى در این راه را عملى مسؤولیت آفرین در پیشگاه خدا قلمداد نمود. انتشار این فتوا، تأثیر بسزایى در انتخابات مزبور گذاشت. و در تهران تأثیر آن شگفت آورتر بود.
وفات
سال 1331ش علما و مردم شهر همدان كه از حال نامساعد آیتالله خوانسارى با خبر بودند، از او خواستند تابستان را در هواى ییلاقى همدان سپرى كند. با قبول این درخواست، آیتالله خوانسارى با همراهانش آیتالله اراكى، آیتالله آخوند ملاعلى همدانى، امام خمینى و فرزند بزرگشان سید محمدباقر، مؤلف محترم آقاى مجتبى عراقى راهى آنجا گردید.
آیتالله خوانسارى در استقبالى پرشور وارد شهر شد. در پى اغتنام از انفاس قدسى او مردم شهر از وى تقاضاى اقامه جماعت در مسجد جامع كردند. در یكى از آن روزها كه او براى برپایى نماز به مسجد مى رفت، در بین راه دچار حمله قلبى گشت و سرانجام نزدیکیهاى ظهر هفتم ذیحجه 1371ق به احرام جانان در آمد و لبیك گویان به سراى او شتافت. و چنین شد كه رؤیاى آیتالله بروجردى نیز تعبیر گشت. او در شب فوت آن مرحوم در عالم رؤیا مىبیند كه سید بزرگوار سید مرتضى علم الهدى از دنیا رفته است و جنازه او را به قم حمل مىكنند. وىاز مشاهده این رؤیا بسیار متاسف و اندوهناك مىگردد و با اضطراب و وحشت از خواب بیدار مىشود و انتظار وقوع حادثهاى را مىكشد كه ناگاه تلفنى به بیت او اطلاع مىدهند كه مرحوم آیتالله سید محمدتقى خوانسارى در همدان به رحمت ایزدى پیوسته است و جنازه او را به قم حمل مىكنند. مرحوم آیتالله بروجردى عمومعلماى اعلام و محصلین و طلاب حوزه علمیه قم را براى استقبال و تشییع جنازه آن مرحوم آماده و به استقبال اعزام مىدهند و خود نیز به استقبال و تشییع مىشتابد و با عظمت و احترام خاصى در بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام نازل مىنمایند ودفنش مىكنند.
آثار
- حاشیه بر العروة الوثقی
- رساله عملیه منتخب الأحكام
- حاشیه بر مناسك حج شیخ انصارى
منابع مقاله
- - مجله مجموعه حكمت، سال اول،ش 12، ص 9، 12 - 35، ص 43 - 46، 49 - 51
- - آثار الحجه، محمد شريف رازى، ج 1، ص 15، 16، 143، 146، 153، 154، 155، ج 2 ص 152
- - نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانى، ج 1، ص 226، شماره 534، ج 1، ص 246
- - مجله نور علم، شماره اول، دوره دوم، ص 98-101، شماره 6، ص 152
- - علماء معاصرين، واعظ خيابانى تبريزى، ص 211، 311، 312
- - تاريخ قم، ص 252
- - الشيعه و الدولة القومية في العراق، حسن العلوى ص 52 - 75
- - نگاهى به انقلاب 1920 عراق، محمد صادقى تهرانى، ص 7 و 8
- - ايران در جنگ 1918 - 1912، مورخالدوله سپهر، ص 70
- - نهضت روحانیون ايران، على دوانى، ج 1، ص 212
- - نهضت شیعیان در انقلاب اسلامى عراق، عبدالله فهد نفيسى، ترجمه كاظم چايچيان، ص 76
- - لمعات اجتماعیة من تاريخ العراق الحديث، على الوردى، ج 4، ص 350 - 352
- - مجله حوزه، شماره 36، علماء معاصرين، ص 312، شماره 12، ص 28 وش 36، ص 37، 43
- - مجله كيهان فرهنگى، سال سوم،ش 12، ص 7
- - روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملى شدن صنعت نفت، ص 88 - 90
- - مجله تاريخ و فرهنگ معاصر،ش 5
- - مجموعهاى از مكتوبات، سخنرانيها و پيامهاى آيتالله كاشانى، ج 3، ص 56
- - گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازى، ج 1، ص 326
- - آئينه دانشوران، چاپ اول، ج 1، ص 25
- - يكصد سال مبارزه روحانیت، ج3، ص 58-70، چاپ 1358 ه.ش
- - ادوار فقه و کیفیت بيان آن، ص 267، 275
- - تاريخ فقه و فقها، ص 291
- - گلشن ابرار، ج 2، ص 617