دیوان کمال خجندی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می ب' به ' میب') |
||
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۸: | خط ۸: | ||
[[کرمی، احمد]] (مصحح) | [[کرمی، احمد]] (مصحح) | ||
| زبان = | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره =PIR 5597 /ک8د9 | | کد کنگره =PIR 5597 /ک8د9 | ||
| موضوع =شعر | | موضوع =شعر فارسی- قرن 8ق. | ||
| ناشر = ما | | ناشر = ما | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
| شابک = | | شابک = | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =13318 | ||
| کتابخوان همراه نور =13318 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۳۷: | خط ۳۸: | ||
غزلهای محققانه، حاوی اندیشههای توحیدی و حقجویانه شاعر و معمولاً با چاشنی عشق همراه است. کمال، در بیتی، اینگونه غزلهای خود را اسرار خدا مینامد: | غزلهای محققانه، حاوی اندیشههای توحیدی و حقجویانه شاعر و معمولاً با چاشنی عشق همراه است. کمال، در بیتی، اینگونه غزلهای خود را اسرار خدا مینامد: | ||
{{شعر}} | |||
اسرار خداست این غزل نیست | {{ب|''اینها نه مقالتِ کمال است''|2=''اسرار خداست این غزل نیست''<ref>ر.ک: همان</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
در غزلهای حکمی، سخن بر اساس موعظه و حکمت و عبرت و اعتبار است. محور اصلی اینگونه غزلها، توصیه به انقطاع و ترک تعلقات دنیوی و بریدن از وابستگیهای نفسانی است. شاعر، در اینگونه غزلها نیز، عشق را راهبر و راهنمای انسان میداند. نمونهاین نوع است غزلی به مطلع: | در غزلهای حکمی، سخن بر اساس موعظه و حکمت و عبرت و اعتبار است. محور اصلی اینگونه غزلها، توصیه به انقطاع و ترک تعلقات دنیوی و بریدن از وابستگیهای نفسانی است. شاعر، در اینگونه غزلها نیز، عشق را راهبر و راهنمای انسان میداند. نمونهاین نوع است غزلی به مطلع: | ||
{{شعر}} | |||
خویشتن زیر بار مپسندید | {{ب|''ره گشودند بار بربندید''|2=''خویشتن زیر بار مپسندید''<ref>ر.ک: همان، ص55- 56</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
در غزلهای عاشقانه، موضوع اصلی، عشق و مضامین سوزوگداز و بیقراری عاشقانه و ثبات و پایداری در عشق است که بهمقتضای مشرب [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، صبغه عرفانی میپذیرد. سهم غالب غزلیات شاعر از این نوع است<ref>ر.ک: همان، ص56</ref>. | در غزلهای عاشقانه، موضوع اصلی، عشق و مضامین سوزوگداز و بیقراری عاشقانه و ثبات و پایداری در عشق است که بهمقتضای مشرب [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، صبغه عرفانی میپذیرد. سهم غالب غزلیات شاعر از این نوع است<ref>ر.ک: همان، ص56</ref>. | ||
غزلهای رندانه در مایههای رندی و ملامتی است و محور آنها ریاستیزی، اعراض از زهد ریایی، سرزنش مدعیان بیخبر و ستایش عشق و سرمستی است. نمونههای آن در دیوان [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] فراوان است؛ از جمله میتوان به غزلی اشاره کرد به مطلع: | غزلهای رندانه در مایههای رندی و ملامتی است و محور آنها ریاستیزی، اعراض از زهد ریایی، سرزنش مدعیان بیخبر و ستایش عشق و سرمستی است. نمونههای آن در دیوان [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] فراوان است؛ از جمله میتوان به غزلی اشاره کرد به مطلع: | ||
{{شعر}} | |||
رند و دیوانه و قلاّش و خراباتی و مست | {{ب|''ما در این دیر فتادیم هم از روز الست''|2=''رند و دیوانه و قلاّش و خراباتی و مست''<ref>ر.ک: همان</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
===ویژگیهای ممتاز شعر کمال=== | ===ویژگیهای ممتاز شعر کمال=== | ||
# تازگی و نوآوری: | # تازگی و نوآوری: | ||
یکی از ویژگیهای شعر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، نوجویی و غرابت مضامین و ترکیبات و تعبیرات است. به گفته خود او، همین غرابت، مایه دلپذیری شعر او شده است: | #:یکی از ویژگیهای شعر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، نوجویی و غرابت مضامین و ترکیبات و تعبیرات است. به گفته خود او، همین غرابت، مایه دلپذیری شعر او شده است:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''کمال گفته تو دلپذیر از آن معنی است''|2=''که معنی سخنانت غرابتی دارد''<ref>ر.ک: همان</ref>}}{{پایان شعر}} | |||
که معنی سخنانت غرابتی دارد | #:ترکیبات تازه، تشبیهات و استعارات بدیع و نغز، مضامین و تعبیرات جدید در غزلیات او بسیار است. با تصرف در پارهای از مضامین اشعار شاعران پیشین، به آنها رنگ و روی نو و دلنشین بخشیده است. فیالمثل، مألوف آن است که باد صبا، با نوازش خود، گلها را میشکفاند، ولی کمال از باد صبا میخواهد که گُل را، به جرم ادعای برابری با حسن دوست، تنبیه کند؛ غزل به مطلع: | ||
ترکیبات تازه، تشبیهات و استعارات بدیع و نغز، مضامین و تعبیرات جدید در غزلیات او بسیار است. با تصرف در پارهای از مضامین اشعار شاعران پیشین، به آنها رنگ و روی نو و دلنشین بخشیده است. فیالمثل، مألوف آن است که باد صبا، با نوازش خود، گلها را میشکفاند، ولی کمال از باد صبا میخواهد که گُل را، به جرم ادعای برابری با حسن دوست، تنبیه کند؛ غزل به مطلع: | #:«گل لاف حسن با رخ آن سروقد زده است» | ||
«گل لاف حسن با رخ آن سروقد زده است» | #:یا بستن زلف دوست را کیفر دزدی دلها میداند و میگوید: | ||
یا بستن زلف دوست را کیفر دزدی دلها میداند و میگوید: | #:«دزد دلهاست سر زلف تو زانش بستند» | ||
«دزد دلهاست سر زلف تو زانش بستند» | #:همچنین بستن دهانه شیشه گلاب را به دلیل لاف زدن و رقابت گلاب با نکهت یار میداند:{{شعر}} | ||
همچنین بستن دهانه شیشه گلاب را به دلیل لاف زدن و رقابت گلاب با نکهت یار میداند: | #:{{ب|''خواست با نکهت تو دم زند از شیشه گلاب''|2=''بزدندش همه بر روی و دهانش بستند''}}{{پایان شعر}} | ||
#:و در ترجیح جمال یار بر ماهِ آسمان، ماه را دزدی میخواند که برای ربودن حسن یار هر شب سری به روزن او میکشد:{{شعر}} | |||
بزدندش همه بر روی و دهانش بستند | #:{{ب|''ماه دزدی میکند خوبی ز تو''|2=''زان درآید هر شبی از روزنت''}}{{پایان شعر}} | ||
و در ترجیح جمال یار بر ماهِ آسمان، ماه را دزدی میخواند که برای ربودن حسن یار هر شب سری به روزن او میکشد: | #:و با ظرافت، سردی مجلس مدعیان بیخبر از عشق را وصف میکند:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''عاشقی روزی به صف واعظِ ما پا نهاد''|2=''یک به یک انگشتهای پاش سرما برد و رفت''}}{{پایان شعر}} | |||
زان درآید هر شبی از روزنت | #:یا زردی چهره خود را کاهی میخواند که غم دوست کاه گل خانه دلها را از آن میبرد و یا دویدن اشک را بر چهره خود موجب آبلهرو شدن پای آن میداند و دلیل کمسخنی (فروبستگیِ) غنچه را شرمندگی پیش دهان دوست میخواند:{{شعر}} | ||
و با ظرافت، سردی مجلس مدعیان بیخبر از عشق را وصف میکند: | #:{{ب|''غمش هر کجا در دلی خانه ساخت''|2=''برای گل از روی ما کاه برد''}} | ||
#:{{ب|''غنچه پیش دهنت لب به حدیثی نگشود''|2=''رسم خجلتزدگان است بلی کمسخنی''<ref>ر.ک: همان، ص56- 57</ref>}}{{پایان شعر}} | |||
یک به یک انگشتهای پاش سرما برد و رفت | |||
یا زردی چهره خود را کاهی میخواند که غم دوست کاه گل خانه دلها را از آن میبرد و یا دویدن اشک را بر چهره خود موجب آبلهرو شدن پای آن میداند و دلیل کمسخنی (فروبستگیِ) غنچه را شرمندگی پیش دهان دوست میخواند: | |||
برای گل از روی ما کاه برد | |||
رسم خجلتزدگان است بلی کمسخنی | |||
# حسن مطلع: | # حسن مطلع: | ||
یکی از جاذبههای شعر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، حسن مطلع غزلیات اوست. پیداست که آنچه، در نظر اول، با تورق دیوان شاعران، ما را جذب میکند، مطلع زیبای اشعار است. در انتخاب اشعار، بیشتر به حسن مطلع توجه میشود. [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] خود، در مطلع غزلی، به این نکته اشارهای ظریف دارد: | #:یکی از جاذبههای شعر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، حسن مطلع غزلیات اوست. پیداست که آنچه، در نظر اول، با تورق دیوان شاعران، ما را جذب میکند، مطلع زیبای اشعار است. در انتخاب اشعار، بیشتر به حسن مطلع توجه میشود. [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] خود، در مطلع غزلی، به این نکته اشارهای ظریف دارد:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''مطلع حسن و جمال است آفتاب روی دوست''|2=''حسنِ مطلع بین که در مطلع حدیث روی اوست''<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>}}{{پایان شعر}} | |||
حسنِ مطلع بین که در مطلع حدیث روی اوست | #:از مطلعهای زیبای غزلیات دو نمونه نقل میشود:{{شعر}} | ||
از مطلعهای زیبای غزلیات دو نمونه نقل میشود: | #:{{ب|''مشنو که مرا به ز تو یار دگری هست''|2=''مسموع نباشد که ز جاندوست تری هست''}} | ||
#:{{ب|''با یاد لبت ساقی چون میبه قدح ریزد''|2=''صد کُشته به یک جرعه از خاک برانگیزد''<ref>ر.ک: همان</ref>}}{{پایان شعر}} | |||
مسموع نباشد که ز جاندوست تری هست | |||
صد کُشته به یک جرعه از خاک برانگیزد | |||
# طبیعت: | # طبیعت: | ||
یکی از مایههای زیبایی و جاذبه شعر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، حضور طبیعت در شعر اوست. گل، بهتنهایی، در غزلیات [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] نقشی رنگین و دلانگیز دارد و حسن مطلع شمار بسیاری از غزلهای او، مرهون حضور گل و ریحان و بوی خوش طبیعت است. در دیوان کمال، به غزلهایی برمیخوریم که گلها و ریاحین مضمون ساز بیت بیت آنها شدهاند و از سخن شاعر، رایحهای روحپرور به مشام میرسد؛ مثلاً غزلی به مطلع: | #:یکی از مایههای زیبایی و جاذبه شعر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، حضور طبیعت در شعر اوست. گل، بهتنهایی، در غزلیات [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] نقشی رنگین و دلانگیز دارد و حسن مطلع شمار بسیاری از غزلهای او، مرهون حضور گل و ریحان و بوی خوش طبیعت است. در دیوان کمال، به غزلهایی برمیخوریم که گلها و ریاحین مضمون ساز بیت بیت آنها شدهاند و از سخن شاعر، رایحهای روحپرور به مشام میرسد؛ مثلاً غزلی به مطلع:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''گل شکفت و باز نو شد عهدها با روی دوست''|2=''شاخ گل یا رب چه میماند به رنگ و بوی دوست''}}{{پایان شعر}} | |||
شاخ گل یا رب چه میماند به رنگ و بوی دوست | #:مشام جان خواننده را از عطر گل و سنبل و سرو و نرگس و ریحان آن، سرمست میکند. غزلهای متعددی در دیوان کمال با واژه گل شروع میشود؛ از جمله:{{شعر}} | ||
مشام جان خواننده را از عطر گل و سنبل و سرو و نرگس و ریحان آن، سرمست میکند. غزلهای متعددی در دیوان کمال با واژه گل شروع میشود؛ از جمله: | #:{{ب|''گل به صد لطف بدید آن بر و پنداشت تن است''|2=''شکل خود دید همانا که روان در بدن است''}} | ||
#:{{ب|''گل از پیراهنت بویی شنیده است''|2=''گریبان از برای آن دریده است''<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>}}{{پایان شعر}} | |||
شکل خود دید همانا که روان در بدن است | |||
گریبان از برای آن دریده است | |||
# تشبیه: | # تشبیه: | ||
شاید بزرگترین هنر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] در تشبیهات نغز و پرجاذبه او جلوهگر شده باشد. کمتر مضمونی در شعر او فارغ از تشبیه بیان شده است. گاهی معلومات متنوع شاعر، چاشنی این تشبیهات شده است. [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] غم یار را در دل تنگ خود به «فرود آمدن فوج ژاله بر اوج غنچه» تشبیه میکند؛ کنار رفتن زلف یار را از رخسار با «یغما دادن روم و پریشان کردن شام» قرین میسازد؛ گیسوان مشکین دوست را بر گردن او، «خراج ختن» که «بت چین» برای او آورده، میخواند؛ تمنای دوست را در دل خود «میهمان همیشگی» میداند و...: | #:شاید بزرگترین هنر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] در تشبیهات نغز و پرجاذبه او جلوهگر شده باشد. کمتر مضمونی در شعر او فارغ از تشبیه بیان شده است. گاهی معلومات متنوع شاعر، چاشنی این تشبیهات شده است. [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] غم یار را در دل تنگ خود به «فرود آمدن فوج ژاله بر اوج غنچه» تشبیه میکند؛ کنار رفتن زلف یار را از رخسار با «یغما دادن روم و پریشان کردن شام» قرین میسازد؛ گیسوان مشکین دوست را بر گردن او، «خراج ختن» که «بت چین» برای او آورده، میخواند؛ تمنای دوست را در دل خود «میهمان همیشگی» میداند و...:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''چو فوج ژاله که آید به اوج غنچه فرود''|2=''غم تو در دل تنگ آنچنان فرود آید''}} | |||
غم تو در دل تنگ آنچنان فرود آید | #:{{ب|''حسن جهان گیرت چو کرد آن زلف دور از پیش رو''|2=''دادی به یغما روم را کردی پریشان شام را''<ref>ر.ک: همان</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
#:ابداع و ابتکار [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] در آوردن اضافههای مجازی نیز بعد دیگری از هنر اوست. ترکیباتی اضافی چون شطرنج غم، دمشق دیده، مصر دل، سوار اشک، ساقی عشق، پیمانه ناموس، چمن جان، غنچه شادی، تشریف بلا، هوس آباد دل، داروخانه درد و ضیافتخانه درد، به شعر او غرابت و جاذبهای دیگر بخشیده است<ref>ر.ک: همان، ص58- 59</ref>. | |||
دادی به یغما روم را کردی پریشان شام را | |||
ابداع و ابتکار [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] در آوردن اضافههای مجازی نیز بعد دیگری از هنر اوست. ترکیباتی اضافی چون شطرنج غم، دمشق دیده، مصر دل، سوار اشک، ساقی عشق، پیمانه ناموس، چمن جان، غنچه شادی، تشریف بلا، هوس آباد دل، داروخانه درد و ضیافتخانه درد، به شعر او غرابت و جاذبهای دیگر بخشیده است<ref>ر.ک: همان، ص58- 59</ref>. | |||
# مثل و تمثیل: | # مثل و تمثیل: | ||
تمثیل یکی از ویژگیهای اساسی سبک هندی است. شاعران این مکتب، عموماً از این سنت برای توجیه، تعلیل، تأکید یا ایضاح بهره میجستند؛ اما پایههای تمثیل پیش از آن در شیوه شاعران آذربایجان و سبک عراقی گذاشته شده بود و بزرگانی چون انوری، خاقانی، نظامی، سعدی و دیگران از آن، برای بیان معانی، استفاده کردهاند؛ اما استفاده [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال خجندی]] از این شیوه، کیفیتی خاص دارد: منبع اصلی تمثیلات [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، مشاهدات و تجربیات او در زندگی اجتماعی، اعتقادات مردم و همچنین تخیل و احساس شاعرانه او و گاه تاریخ و روایت و افسانه است. [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، بیشتر، در مایهها و مضامین عاشقانه تمثیل به کار میبرد. جالبتر آنکه، در تأیید و توجیه و تعلیل مفاهیم غنائی، از تمثیلهای اخلاقی و تربیتی و اجتماعی بهره میجوید. لطف این تمثیلها، چون با تشبیهات زیبا و مضمر درمیآمیزد، دوچندان میشود. لزوم پرهیز بیمار از پرخوری، کمبها بودن زیره در کرمان و مشک در ختن، گستاخی مردم نادان، بشمار درنیامدن برگ درخت، ره گم نکردن قافله در شب مهتابی، مشکل آموختن دروگری به میمون (اشاره به حکایت کلیله)، بیتابی درخت گل در سرما و نرفتن سیاهی با شستشو از چهره زنگی، از جمله عناصرِ مضمون ساز در تمثیلهای [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] است. تمثیلات اشعار [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] را میتوان به تربیتی و اخلاقی، انتقادی و اجتماعی، تجربی و حسی، تخیلی و احساسی تقسیم کرد که به نقل نمونهای از هر نوع اکتفا میکنم: | #:تمثیل یکی از ویژگیهای اساسی سبک هندی است. شاعران این مکتب، عموماً از این سنت برای توجیه، تعلیل، تأکید یا ایضاح بهره میجستند؛ اما پایههای تمثیل پیش از آن در شیوه شاعران آذربایجان و سبک عراقی گذاشته شده بود و بزرگانی چون انوری، خاقانی، نظامی، سعدی و دیگران از آن، برای بیان معانی، استفاده کردهاند؛ اما استفاده [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال خجندی]] از این شیوه، کیفیتی خاص دارد: منبع اصلی تمثیلات [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، مشاهدات و تجربیات او در زندگی اجتماعی، اعتقادات مردم و همچنین تخیل و احساس شاعرانه او و گاه تاریخ و روایت و افسانه است. [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، بیشتر، در مایهها و مضامین عاشقانه تمثیل به کار میبرد. جالبتر آنکه، در تأیید و توجیه و تعلیل مفاهیم غنائی، از تمثیلهای اخلاقی و تربیتی و اجتماعی بهره میجوید. لطف این تمثیلها، چون با تشبیهات زیبا و مضمر درمیآمیزد، دوچندان میشود. لزوم پرهیز بیمار از پرخوری، کمبها بودن زیره در کرمان و مشک در ختن، گستاخی مردم نادان، بشمار درنیامدن برگ درخت، ره گم نکردن قافله در شب مهتابی، مشکل آموختن دروگری به میمون (اشاره به حکایت کلیله)، بیتابی درخت گل در سرما و نرفتن سیاهی با شستشو از چهره زنگی، از جمله عناصرِ مضمون ساز در تمثیلهای [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] است. تمثیلات اشعار [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] را میتوان به تربیتی و اخلاقی، انتقادی و اجتماعی، تجربی و حسی، تخیلی و احساسی تقسیم کرد که به نقل نمونهای از هر نوع اکتفا میکنم: | ||
#اخلاقی و تربیتی:{{شعر}} | |||
اولین چیزی که رفت اندر سر | #:{{ب|''بی لبت گر شد لبالب ساغر اشکم رواست''|2=''اولین چیزی که رفت اندر سر میآبروست''}}{{پایان شعر}} | ||
#انتقادی و اجتماعی:{{شعر}} | |||
#:{{ب|''از سر کوی تو هرگز نشود دور کمال''|2=''تا در مرگ ز دریوزه گدا بس نکند''}}{{پایان شعر}} | |||
تا در مرگ ز دریوزه گدا بس نکند | #تجربی و حسی:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''کجا درست کنند اهل زهد تخته عشق''|2=''که مشکل است به میمون دروگری آموخت''}}{{پایان شعر}} | |||
#تخیلی و احساسی:{{شعر}} | |||
که مشکل است به میمون دروگری آموخت | #:{{ب|''عاشق دیدار را دیدار آرد در خروش''|2=''عندلیب از شوق گل فریاد و زاری میکند''<ref>ر.ک: همان، ص59- 60</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
#:انعکاس معلومات و احوال اجتماعی و نیز باورهای مردمی و شباهت با شعر حافظ در اموری همچون: ریاستیزی، اشتراک در وزن و قافیه، ترکیبات و اصطلاحات و تعبیرات مشترک، از دیگر ویژگیهای شعر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال خجندی]] است<ref>ر.ک: همان، ص60- 64</ref>. | |||
عندلیب از شوق گل فریاد و زاری میکند | |||
انعکاس معلومات و احوال اجتماعی و نیز باورهای مردمی و شباهت با شعر حافظ در اموری همچون: ریاستیزی، اشتراک در وزن و قافیه، ترکیبات و اصطلاحات و تعبیرات مشترک، از دیگر ویژگیهای شعر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال خجندی]] است<ref>ر.ک: همان، ص60- 64</ref>. | |||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۰۵: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references /> | <references/> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
# مقدمه و متن کتاب. | # مقدمه و متن کتاب. | ||
# معدن کن، معصومه، «ویژگیهای ممتاز شعر کمال خجندی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: نامه فرهنگستان، بهار 1376، شماره 9 ISC (10 صفحه، از 55 تا 64) | #[[:noormags:48628|معدن کن، معصومه، «ویژگیهای ممتاز شعر کمال خجندی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: نامه فرهنگستان، بهار 1376، شماره 9 ISC (10 صفحه، از 55 تا 64)]]. | ||
==وابستهها== | |||
== وابستهها == | {{وابستهها}} | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۲۳: | ||
[[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]] | [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۳۱
ديوان کمال خجندي | |
---|---|
پدیدآوران | خجندی، کمالالدین مسعود (نویسنده) کرمی، احمد (مصحح) |
ناشر | ما |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1372ش |
موضوع | شعر فارسی- قرن 8ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 5597 /ک8د9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
دیوان کمال خجندی، مجموعهای است از اشعار شیخ کمالالدین مسعود خجندی، شاعر قرن هشتم هجری، که با تصحیح احمد کرمی، منتشر شده است.
ساختار
کتاب با مقدمه مصحح آغاز و اشعار به ترتیب در قالب قصاید، غزلیات، مقطعات، مثنوی، رباعیات، مفردات و معمیات، ارائه گردیده است.
گزارش محتوا
در مقدمه، شرح مختصری از زندگی شاعر، ارائه گردیده است[۱].
کمال خجندی، شاعر شیرینسخن مکتب عراق، مثل بیشتر شاعران این مکتب، قالب غزل را بر قالبهای دیگر شعری ترجیح داده و برای بیان معانی در عشق، عرفان، تربیت، اخلاق، موعظه و حکمت، از غزل استفاده کرده است. غزلهای کمال را از نظر محتوا، به محققانه، حکمی، عاشقانه و رندانه میتوان تقسیم کرد[۲].
غزلهای محققانه، حاوی اندیشههای توحیدی و حقجویانه شاعر و معمولاً با چاشنی عشق همراه است. کمال، در بیتی، اینگونه غزلهای خود را اسرار خدا مینامد:
اینها نه مقالتِ کمال است | اسرار خداست این غزل نیست[۳] |
در غزلهای حکمی، سخن بر اساس موعظه و حکمت و عبرت و اعتبار است. محور اصلی اینگونه غزلها، توصیه به انقطاع و ترک تعلقات دنیوی و بریدن از وابستگیهای نفسانی است. شاعر، در اینگونه غزلها نیز، عشق را راهبر و راهنمای انسان میداند. نمونهاین نوع است غزلی به مطلع:
ره گشودند بار بربندید | خویشتن زیر بار مپسندید[۴] |
در غزلهای عاشقانه، موضوع اصلی، عشق و مضامین سوزوگداز و بیقراری عاشقانه و ثبات و پایداری در عشق است که بهمقتضای مشرب کمال، صبغه عرفانی میپذیرد. سهم غالب غزلیات شاعر از این نوع است[۵].
غزلهای رندانه در مایههای رندی و ملامتی است و محور آنها ریاستیزی، اعراض از زهد ریایی، سرزنش مدعیان بیخبر و ستایش عشق و سرمستی است. نمونههای آن در دیوان کمال فراوان است؛ از جمله میتوان به غزلی اشاره کرد به مطلع:
ما در این دیر فتادیم هم از روز الست | رند و دیوانه و قلاّش و خراباتی و مست[۶] |
ویژگیهای ممتاز شعر کمال
- تازگی و نوآوری:
- یکی از ویژگیهای شعر کمال، نوجویی و غرابت مضامین و ترکیبات و تعبیرات است. به گفته خود او، همین غرابت، مایه دلپذیری شعر او شده است:
کمال گفته تو دلپذیر از آن معنی است که معنی سخنانت غرابتی دارد[۷] - ترکیبات تازه، تشبیهات و استعارات بدیع و نغز، مضامین و تعبیرات جدید در غزلیات او بسیار است. با تصرف در پارهای از مضامین اشعار شاعران پیشین، به آنها رنگ و روی نو و دلنشین بخشیده است. فیالمثل، مألوف آن است که باد صبا، با نوازش خود، گلها را میشکفاند، ولی کمال از باد صبا میخواهد که گُل را، به جرم ادعای برابری با حسن دوست، تنبیه کند؛ غزل به مطلع:
- «گل لاف حسن با رخ آن سروقد زده است»
- یا بستن زلف دوست را کیفر دزدی دلها میداند و میگوید:
- «دزد دلهاست سر زلف تو زانش بستند»
- همچنین بستن دهانه شیشه گلاب را به دلیل لاف زدن و رقابت گلاب با نکهت یار میداند:
خواست با نکهت تو دم زند از شیشه گلاب بزدندش همه بر روی و دهانش بستند - و در ترجیح جمال یار بر ماهِ آسمان، ماه را دزدی میخواند که برای ربودن حسن یار هر شب سری به روزن او میکشد:
ماه دزدی میکند خوبی ز تو زان درآید هر شبی از روزنت - و با ظرافت، سردی مجلس مدعیان بیخبر از عشق را وصف میکند:
عاشقی روزی به صف واعظِ ما پا نهاد یک به یک انگشتهای پاش سرما برد و رفت - یا زردی چهره خود را کاهی میخواند که غم دوست کاه گل خانه دلها را از آن میبرد و یا دویدن اشک را بر چهره خود موجب آبلهرو شدن پای آن میداند و دلیل کمسخنی (فروبستگیِ) غنچه را شرمندگی پیش دهان دوست میخواند:
غمش هر کجا در دلی خانه ساخت برای گل از روی ما کاه برد غنچه پیش دهنت لب به حدیثی نگشود رسم خجلتزدگان است بلی کمسخنی[۸]
- یکی از ویژگیهای شعر کمال، نوجویی و غرابت مضامین و ترکیبات و تعبیرات است. به گفته خود او، همین غرابت، مایه دلپذیری شعر او شده است:
- حسن مطلع:
- یکی از جاذبههای شعر کمال، حسن مطلع غزلیات اوست. پیداست که آنچه، در نظر اول، با تورق دیوان شاعران، ما را جذب میکند، مطلع زیبای اشعار است. در انتخاب اشعار، بیشتر به حسن مطلع توجه میشود. کمال خود، در مطلع غزلی، به این نکته اشارهای ظریف دارد:
مطلع حسن و جمال است آفتاب روی دوست حسنِ مطلع بین که در مطلع حدیث روی اوست[۹] - از مطلعهای زیبای غزلیات دو نمونه نقل میشود:
مشنو که مرا به ز تو یار دگری هست مسموع نباشد که ز جاندوست تری هست با یاد لبت ساقی چون میبه قدح ریزد صد کُشته به یک جرعه از خاک برانگیزد[۱۰]
- یکی از جاذبههای شعر کمال، حسن مطلع غزلیات اوست. پیداست که آنچه، در نظر اول، با تورق دیوان شاعران، ما را جذب میکند، مطلع زیبای اشعار است. در انتخاب اشعار، بیشتر به حسن مطلع توجه میشود. کمال خود، در مطلع غزلی، به این نکته اشارهای ظریف دارد:
- طبیعت:
- یکی از مایههای زیبایی و جاذبه شعر کمال، حضور طبیعت در شعر اوست. گل، بهتنهایی، در غزلیات کمال نقشی رنگین و دلانگیز دارد و حسن مطلع شمار بسیاری از غزلهای او، مرهون حضور گل و ریحان و بوی خوش طبیعت است. در دیوان کمال، به غزلهایی برمیخوریم که گلها و ریاحین مضمون ساز بیت بیت آنها شدهاند و از سخن شاعر، رایحهای روحپرور به مشام میرسد؛ مثلاً غزلی به مطلع:
گل شکفت و باز نو شد عهدها با روی دوست شاخ گل یا رب چه میماند به رنگ و بوی دوست - مشام جان خواننده را از عطر گل و سنبل و سرو و نرگس و ریحان آن، سرمست میکند. غزلهای متعددی در دیوان کمال با واژه گل شروع میشود؛ از جمله:
گل به صد لطف بدید آن بر و پنداشت تن است شکل خود دید همانا که روان در بدن است گل از پیراهنت بویی شنیده است گریبان از برای آن دریده است[۱۱]
- یکی از مایههای زیبایی و جاذبه شعر کمال، حضور طبیعت در شعر اوست. گل، بهتنهایی، در غزلیات کمال نقشی رنگین و دلانگیز دارد و حسن مطلع شمار بسیاری از غزلهای او، مرهون حضور گل و ریحان و بوی خوش طبیعت است. در دیوان کمال، به غزلهایی برمیخوریم که گلها و ریاحین مضمون ساز بیت بیت آنها شدهاند و از سخن شاعر، رایحهای روحپرور به مشام میرسد؛ مثلاً غزلی به مطلع:
- تشبیه:
- شاید بزرگترین هنر کمال در تشبیهات نغز و پرجاذبه او جلوهگر شده باشد. کمتر مضمونی در شعر او فارغ از تشبیه بیان شده است. گاهی معلومات متنوع شاعر، چاشنی این تشبیهات شده است. کمال غم یار را در دل تنگ خود به «فرود آمدن فوج ژاله بر اوج غنچه» تشبیه میکند؛ کنار رفتن زلف یار را از رخسار با «یغما دادن روم و پریشان کردن شام» قرین میسازد؛ گیسوان مشکین دوست را بر گردن او، «خراج ختن» که «بت چین» برای او آورده، میخواند؛ تمنای دوست را در دل خود «میهمان همیشگی» میداند و...:
چو فوج ژاله که آید به اوج غنچه فرود غم تو در دل تنگ آنچنان فرود آید حسن جهان گیرت چو کرد آن زلف دور از پیش رو دادی به یغما روم را کردی پریشان شام را[۱۲] - ابداع و ابتکار کمال در آوردن اضافههای مجازی نیز بعد دیگری از هنر اوست. ترکیباتی اضافی چون شطرنج غم، دمشق دیده، مصر دل، سوار اشک، ساقی عشق، پیمانه ناموس، چمن جان، غنچه شادی، تشریف بلا، هوس آباد دل، داروخانه درد و ضیافتخانه درد، به شعر او غرابت و جاذبهای دیگر بخشیده است[۱۳].
- شاید بزرگترین هنر کمال در تشبیهات نغز و پرجاذبه او جلوهگر شده باشد. کمتر مضمونی در شعر او فارغ از تشبیه بیان شده است. گاهی معلومات متنوع شاعر، چاشنی این تشبیهات شده است. کمال غم یار را در دل تنگ خود به «فرود آمدن فوج ژاله بر اوج غنچه» تشبیه میکند؛ کنار رفتن زلف یار را از رخسار با «یغما دادن روم و پریشان کردن شام» قرین میسازد؛ گیسوان مشکین دوست را بر گردن او، «خراج ختن» که «بت چین» برای او آورده، میخواند؛ تمنای دوست را در دل خود «میهمان همیشگی» میداند و...:
- مثل و تمثیل:
- تمثیل یکی از ویژگیهای اساسی سبک هندی است. شاعران این مکتب، عموماً از این سنت برای توجیه، تعلیل، تأکید یا ایضاح بهره میجستند؛ اما پایههای تمثیل پیش از آن در شیوه شاعران آذربایجان و سبک عراقی گذاشته شده بود و بزرگانی چون انوری، خاقانی، نظامی، سعدی و دیگران از آن، برای بیان معانی، استفاده کردهاند؛ اما استفاده کمال خجندی از این شیوه، کیفیتی خاص دارد: منبع اصلی تمثیلات کمال، مشاهدات و تجربیات او در زندگی اجتماعی، اعتقادات مردم و همچنین تخیل و احساس شاعرانه او و گاه تاریخ و روایت و افسانه است. کمال، بیشتر، در مایهها و مضامین عاشقانه تمثیل به کار میبرد. جالبتر آنکه، در تأیید و توجیه و تعلیل مفاهیم غنائی، از تمثیلهای اخلاقی و تربیتی و اجتماعی بهره میجوید. لطف این تمثیلها، چون با تشبیهات زیبا و مضمر درمیآمیزد، دوچندان میشود. لزوم پرهیز بیمار از پرخوری، کمبها بودن زیره در کرمان و مشک در ختن، گستاخی مردم نادان، بشمار درنیامدن برگ درخت، ره گم نکردن قافله در شب مهتابی، مشکل آموختن دروگری به میمون (اشاره به حکایت کلیله)، بیتابی درخت گل در سرما و نرفتن سیاهی با شستشو از چهره زنگی، از جمله عناصرِ مضمون ساز در تمثیلهای کمال است. تمثیلات اشعار کمال را میتوان به تربیتی و اخلاقی، انتقادی و اجتماعی، تجربی و حسی، تخیلی و احساسی تقسیم کرد که به نقل نمونهای از هر نوع اکتفا میکنم:
- اخلاقی و تربیتی:
بی لبت گر شد لبالب ساغر اشکم رواست اولین چیزی که رفت اندر سر میآبروست - انتقادی و اجتماعی:
از سر کوی تو هرگز نشود دور کمال تا در مرگ ز دریوزه گدا بس نکند - تجربی و حسی:
کجا درست کنند اهل زهد تخته عشق که مشکل است به میمون دروگری آموخت - تخیلی و احساسی:
عاشق دیدار را دیدار آرد در خروش عندلیب از شوق گل فریاد و زاری میکند[۱۴] - انعکاس معلومات و احوال اجتماعی و نیز باورهای مردمی و شباهت با شعر حافظ در اموری همچون: ریاستیزی، اشتراک در وزن و قافیه، ترکیبات و اصطلاحات و تعبیرات مشترک، از دیگر ویژگیهای شعر کمال خجندی است[۱۵].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب و اختلاف نسخ، در انتهای کتاب آمده و در پاورقیها، به توضیح برخی از کلمات و واژگان اشعار، پرداخته شده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- معدن کن، معصومه، «ویژگیهای ممتاز شعر کمال خجندی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: نامه فرهنگستان، بهار 1376، شماره 9 ISC (10 صفحه، از 55 تا 64).