ابن عقیل، علی بن عقیل: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ت‎و' به 'ت‌و')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    جز (جایگزینی متن - 'ابن عقیل (ابهام زدایی)' به 'ابن عقیل (ابهام‌زدایی)')
     
    (۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۷: خط ۷:
    |نام‌های دیگر  
    |نام‌های دیگر  
    | data-type="authorOtherNames" |اب‍ن‌ ع‍ق‍ي‍ل‌ ال‍ب‍غ‍دادي‌، اب‍وال‍وف‍ا ع‍ل‍ي‌ ب‍ن‌ ع‍ق‍ي‍ل‌‏
    | data-type="authorOtherNames" |اب‍ن‌ ع‍ق‍ي‍ل‌ ال‍ب‍غ‍دادي‌، اب‍وال‍وف‍ا ع‍ل‍ي‌ ب‍ن‌ ع‍ق‍ي‍ل‌‏
    |-
    |-
    |نام پدر  
    |نام پدر  
    خط ۳۰: خط ۲۹:
    |برخی آثار
    |برخی آثار
    | data-type="authorWritings" |[[الواضح في أصول الفقه]]
    | data-type="authorWritings" |[[الواضح في أصول الفقه]]
    |- class="articleCode"
    |- class="articleCode"
    |کد مؤلف
    |کد مؤلف
    خط ۳۶: خط ۳۴:
    |}
    |}
    </div>
    </div>
     
    {{کاربردهای دیگر|ابن عقیل (ابهام‌زدایی)}}
    '''ابوالوفاء علی بن عقیل''' (حدود 431 - 513ق) فقیه بغداد و متکلم حنبلی.
    '''ابوالوفاء علی بن عقیل''' (حدود 431 - 513ق) فقیه بغداد و متکلم حنبلی.


    خط ۴۸: خط ۴۶:
    ابن عقیل دو فرزند داشت که هردو در زمان حیاتش از دنیا رفتند:
    ابن عقیل دو فرزند داشت که هردو در زمان حیاتش از دنیا رفتند:


    اولی ابوالحسن عقیل بود که فاضلی شاعر و فقیهی عالم بود و در سال 510ق از دنیا رفت. خود وی درباره مرگ فرزندش می‌نویسد: فرزندم عقیل که فقیه و ادیب بود از دنیا رفت و من به شیوه داستان عمرو بن عبدود که به دست علی(ع) کشته شد عزاداری کردم که مادرش درباره او گفت اگر قاتل عمرو غیر علی(ع) بود تا ابد برایش می‌گریستم ولی چه کنم که قاتل او جوانمرد جوانمردان است. من نیز به قاتل فرزندم حکیم مالک نگریستم و او را از بزرگان دیدم و ازاین‎رو قتل و مقتول به خاطر جلالت قاتل در نظرم کوچک آمد....<ref>ر.ک: همان، ص7-8</ref>
    اولی ابوالحسن عقیل بود که فاضلی شاعر و فقیهی عالم بود و در سال 510ق از دنیا رفت. خود وی درباره مرگ فرزندش می‌نویسد: فرزندم عقیل که فقیه و ادیب بود از دنیا رفت و من به شیوه داستان عمرو بن عبدود که به دست علی(ع) کشته شد عزاداری کردم که مادرش درباره او گفت اگر قاتل عمرو غیر علی(ع) بود تا ابد برایش می‌گریستم ولی چه کنم که قاتل او جوانمرد جوانمردان است. من نیز به قاتل فرزندم حکیم مالک نگریستم و او را از بزرگان دیدم و ازاین‌رو قتل و مقتول به خاطر جلالت قاتل در نظرم کوچک آمد....<ref>ر.ک: همان، ص7-8</ref>


    دومین فرزندش ابومنصور هبة‎الله بود که حافظ قرآن و فقیه بود. او به مرض مبتلا شد و مرضش طولانی شد و باوجود مخارج فراوانی که پدر برای مداوایش کرد، از دنیا رفت.<ref>ر.ک: همان، ص8</ref>
    دومین فرزندش ابومنصور هبة‎الله بود که حافظ قرآن و فقیه بود. او به مرض مبتلا شد و مرضش طولانی شد و باوجود مخارج فراوانی که پدر برای مداوایش کرد، از دنیا رفت.<ref>ر.ک: همان، ص8</ref>


    == اطلاعات علمی ==
    == اطلاعات علمی ==
    ابن عقیل با فقر دست‌وپنجه نرم می‌کرد که به آموختن علم پرداخت؛ او تنگدست بود و از شدت احتیاج استنساخ می‌کرد و اجرت می‌گرفت. وی این‎گونه سپری می‌کرد تا اینکه شیخ ابومنصور عبدالملک بن یوسف متکفل رزقش شد تا ابن عقیل فقط به علم بپردازد.
    ابن عقیل با فقر دست‌وپنجه نرم می‌کرد که به آموختن علم پرداخت؛ او تنگدست بود و از شدت احتیاج استنساخ می‌کرد و اجرت می‌گرفت. وی این‌گونه سپری می‌کرد تا اینکه شیخ ابومنصور عبدالملک بن یوسف متکفل رزقش شد تا ابن عقیل فقط به علم بپردازد.


    ابن عقیل نشئت علمی‌اش را در بغداد داشت که در آن زمان سرشار از علما و فقهای مذاهب مختلف بود. این امر او را یاری کرد که در علوم مختلف و معارف گوناگون خوشه بچیند. این است که ابن رجب درباره وی گفته: «کان ابن عقیل رحمه الله من افاضل العلماء، و اذکیاء بنی آدم، مفرط الذکاء، متسع الدائرة فی العلوم.»<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>
    ابن عقیل نشئت علمی‌اش را در بغداد داشت که در آن زمان سرشار از علما و فقهای مذاهب مختلف بود. این امر او را یاری کرد که در علوم مختلف و معارف گوناگون خوشه بچیند. این است که ابن رجب درباره وی گفته: «کان ابن عقیل رحمه‌الله من افاضل العلماء، و اذکیاء بنی آدم، مفرط الذکاء، متسع الدائرة فی العلوم.»<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>


    خود ابن عقیل در مقدمه کتاب «الفنون» می‌نویسد: «اما بعد، فان خیر ما قطع به الوقت و شغلت له النفس فتقرب به الی الرب جلت عظمته، طلب علم أخرج من ظلمة الجهل الی نور الشرع، و اطلع به علی عاقبة محمودة یعمل لها و غائلة مذمومة یتجنب ما یوصل الیها» و در جای دیگر درباره ارزش وقت می‌نویسد: «انی لا یحل لی ان اضیع ساعة من عمری حتی اذا تعطل لسانی عن مذاکرة و مناظرة و بصری عن مطالعة أعمل فکری فی حال راحتی و أنا مستطرح، فلا أنهض إلا و قد خطر لی ما أسطره» یعنی در زمانی که زبانم به مناظره و مذاکره مشغول نبود به طرح چیزهایی که قرار بود بنویسم می‌اندیشیدم.<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>
    خود ابن عقیل در مقدمه کتاب «الفنون» می‌نویسد: «اما بعد، فان خیر ما قطع به الوقت و شغلت له النفس فتقرب به الی الرب جلت عظمته، طلب علم أخرج من ظلمة الجهل الی نور الشرع، و اطلع به علی عاقبة محمودة یعمل لها و غائلة مذمومة یتجنب ما یوصل الیها» و در جای دیگر درباره ارزش وقت می‌نویسد: «انی لا یحل لی ان اضیع ساعة من عمری حتی اذا تعطل لسانی عن مذاکرة و مناظرة و بصری عن مطالعة أعمل فکری فی حال راحتی و أنا مستطرح، فلا أنهض إلا و قد خطر لی ما أسطره» یعنی در زمانی که زبانم به مناظره و مذاکره مشغول نبود به طرح چیزهایی که قرار بود بنویسم می‌اندیشیدم.<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>
    خط ۱۰۳: خط ۱۰۱:


    ==عقاید==
    ==عقاید==
    ابن عقیل که در خاندانى حنفى زاده شده بود، از سویى تحت تأثیر ابومنصور و از سوی دیگر به دلیل عضو شدن در گروه کوچکى که تمایلات حنبلى داشت‎، به این مذهب گرایش یافت‎. این گروه به دلیل علایق و دوستی‎های معنوی تشکیل شده بود و در آن ابن مسلمه‎، وزیر خلیفه قائم و ابواسحاق شیرازی و چند تن دیگر شرکت مى‎جستند و خلیفه قطب واقعى آن به شمار مى‎رفت و این گروه گرچه تمایلات حنبلى داشت‎، اما متعصب نبود و بیشتر به اصلاح اخلاقى عوام و متصوفه و بهره‌گیری از تعالیم معتزله توجه نشان مى‎داد و ابن عقیل تا آخر عمر ارتباط خود را با این گروه حفظ کرد. اینکه استادان او در این گرایش وی نقش مؤثری داشته باشند، موردتردید است‎، زیرا از مشایخ او تنها ابویعلى ابن فراء و ابومحمد تمیمى حنبلى بوده‌اند، درحالی‎که او نزد ابوالطیب طبری و ابونصر ابن صباغ شافعى و ابوعلى دامغانى حنفى نیز درس خوانده است. وی در فاصله 444-450ق در دوره وزارت ابن مسلمه که از هواداران حلاج بود، کتابى در ستایش حلاج نوشت.
    ابن عقیل که در خاندانى حنفى زاده شده بود، از سویى تحت تأثیر ابومنصور و از سوی دیگر به دلیل عضو شدن در گروه کوچکى که تمایلات حنبلى داشت‎، به این مذهب گرایش یافت‎. این گروه به دلیل علایق و دوستی‌های معنوی تشکیل شده بود و در آن ابن مسلمه‎، وزیر خلیفه قائم و ابواسحاق شیرازی و چند تن دیگر شرکت مى‌جستند و خلیفه قطب واقعى آن به شمار مى‎رفت و این گروه گرچه تمایلات حنبلى داشت‎، اما متعصب نبود و بیشتر به اصلاح اخلاقى عوام و متصوفه و بهره‌گیری از تعالیم معتزله توجه نشان مى‎داد و ابن عقیل تا آخر عمر ارتباط خود را با این گروه حفظ کرد. اینکه استادان او در این گرایش وی نقش مؤثری داشته باشند، موردتردید است‎، زیرا از مشایخ او تنها ابویعلى ابن فراء و ابومحمد تمیمى حنبلى بوده‌اند، درحالی‌که او نزد ابوالطیب طبری و ابونصر ابن صباغ شافعى و ابوعلى دامغانى حنفى نیز درس خوانده است. وی در فاصله 444-450ق در دوره وزارت ابن مسلمه که از هواداران حلاج بود، کتابى در ستایش حلاج نوشت.


    ابن عقیل‎، چنانکه اشاره شد، مورد توجه ابومنصور بن یوسف بود، چنانکه در فتاوی او را مقدم مى‎داشت و معاش او را تأمین مى‎کرد و این امر انگیزه‌ای گردید برای دشمنى مخالفان او به رهبری شریف ابوجعفر عبدالخالق بن عیسى که مسن‎تر از او بود و پس از مرگ ابومنصور در اوایل 460ق دشمنى شدت یافت و سرانجام کار آن‎چنان بر ابن عقیل سخت شد که وی در 15 ربیع‎الاول 461ق با جامه مبدل به خانه ابوالقاسم بن رضوان‎، داماد ابومنصور، در باب المراتب رفت. مقدسى به استناد سخنى از خود ابن عقیل قائل به دو دوره تعقیب برای او شده است‎: یکى پیش از وزارت نظام‌الملک در 456ق که مورد آزار حنبلیان قرار گرفت و از معاشرت با شیوخ معتزله ممنوع گردید و دیگر پس از وزارت نظام‌الملک‎، براساس تحلیل وقایع‎؛ دوره دوم پس از درگذشت ابومنصور در 14 محرم 460ق آغاز و در 10 محرم 465ق که ابن عقیل در ملأعام توبه خویش را از عقاید پیشین اعلام کرد، پایان مى‎یابد.
    ابن عقیل‎، چنانکه اشاره شد، مورد توجه ابومنصور بن یوسف بود، چنانکه در فتاوی او را مقدم مى‎داشت و معاش او را تأمین مى‌کرد و این امر انگیزه‌ای گردید برای دشمنى مخالفان او به رهبری شریف ابوجعفر عبدالخالق بن عیسى که مسن‎تر از او بود و پس از مرگ ابومنصور در اوایل 460ق دشمنى شدت یافت و سرانجام کار آن‎چنان بر ابن عقیل سخت شد که وی در 15 ربیع‌الاول 461ق با جامه مبدل به خانه ابوالقاسم بن رضوان‎، داماد ابومنصور، در باب المراتب رفت. مقدسى به استناد سخنى از خود ابن عقیل قائل به دو دوره تعقیب برای او شده است‎: یکى پیش از وزارت نظام‌الملک در 456ق که مورد آزار حنبلیان قرار گرفت و از معاشرت با شیوخ معتزله ممنوع گردید و دیگر پس از وزارت نظام‌الملک‎، براساس تحلیل وقایع‎؛ دوره دوم پس از درگذشت ابومنصور در 14 محرم 460ق آغاز و در 10 محرم 465ق که ابن عقیل در ملأعام توبه خویش را از عقاید پیشین اعلام کرد، پایان مى‎یابد.


    در این تاریخ ابن عقیل متنى نوشت که در آن از عقاید خاص خود برائت جست‎. متن این توبه‎نامه را ابوجعفر دیده است‎. در این سند او از مذهب اعتزال و پیروان آن برائت جست و عقیده خود را در مورد حلاج رد نمود و قتل او را درست خواند و شریف ابوجعفر و همراهان او را در انکار خویش مصیب دانست و اذعان کرد که این سخنان را بدون اجبار نوشته است. به‌هرحال چنانکه ابن قدامه‎، ابن رجب و ابن کثیر معتقد بوده‌اند، ابن عقیل از تمایلات معتزلى خویش هرگز کاملاً دست بر نداشته است‎. وی پس از توبه مجدداً به فتوا و تدریس و مناظره مشغول شد و در زمان قائم به افتاء در دیوان پرداخت. او مدتى بر منبر وعظ نشست تا آنکه در 475ق به دنبال برخورد بین حنبلیان و اشاعره وعظ را ترک گفت و به تدریس بسنده کرد<ref>مؤذن جامی، محمدهادی، ج4، ص322</ref>
    در این تاریخ ابن عقیل متنى نوشت که در آن از عقاید خاص خود برائت جست‎. متن این توبه‌نامه را ابوجعفر دیده است‎. در این سند او از مذهب اعتزال و پیروان آن برائت جست و عقیده خود را در مورد حلاج رد نمود و قتل او را درست خواند و شریف ابوجعفر و همراهان او را در انکار خویش مصیب دانست و اذعان کرد که این سخنان را بدون اجبار نوشته است. به‌هرحال چنانکه ابن قدامه‎، ابن رجب و ابن کثیر معتقد بوده‌اند، ابن عقیل از تمایلات معتزلى خویش هرگز کاملاً دست بر نداشته است‎. وی پس از توبه مجدداً به فتوا و تدریس و مناظره مشغول شد و در زمان قائم به افتاء در دیوان پرداخت. او مدتى بر منبر وعظ نشست تا آنکه در 475ق به دنبال برخورد بین حنبلیان و اشاعره وعظ را ترک گفت و به تدریس بسنده کرد<ref>مؤذن جامی، محمدهادی، ج4، ص322</ref>


    == وفات ==
    == وفات ==
    خط ۱۳۰: خط ۱۲۸:
    # «رؤرس المسائل» در فقه؛
    # «رؤرس المسائل» در فقه؛
    # مسائل مشكلة في آیات من القرآن؛
    # مسائل مشكلة في آیات من القرآن؛
    # الكفایة في أصول الدين؛
    # الكفایة في أصول‌الدين؛
    # تفضيل العبادات علی نعيم الجنات؛
    # تفضيل العبادات علی نعيم الجنات؛
    # الواضح في أصول الفقه؛
    # الواضح في أصول الفقه؛
    خط ۱۳۶: خط ۱۳۴:


    ==پانویس==
    ==پانویس==
    <references />
    <references/>


    ==منبع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    # ترکی، عبدالله بن عبدالمحسن، الواضح في أصول الفقه، تألیف علی بن عقیل بغدادی حنبلی، مؤسسه الرساله، بیروت، 1420ق / 1999م.
    # ترکی، عبدالله بن عبدالمحسن، الواضح في أصول الفقه، تألیف علی بن عقیل بغدادی حنبلی، مؤسسه الرساله، بیروت، 1420ق / 1999م.
    # مؤذن جامی، محمدهادی، دائرة‎المعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377ش
    # مؤذن جامی، محمدهادی، دائرة‎المعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377ش


    ==وابسته‌ها==
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
    [[الواضح في أصول الفقه]]
    [[الواضح في أصول الفقه]]
    [[الجدل (على طريقة الفقهاء)]]


    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده: تیر(98)]]
    [[رده:25 خرداد الی 24 تیر(98)]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۱:۱۰

    ابن عقیل، علی بن عقیل
    نام ابن عقیل، علی بن عقیل
    نام‌های دیگر اب‍ن‌ ع‍ق‍ي‍ل‌ ال‍ب‍غ‍دادي‌، اب‍وال‍وف‍ا ع‍ل‍ي‌ ب‍ن‌ ع‍ق‍ي‍ل‌‏
    نام پدر عقیل
    متولد 431ق
    محل تولد بغداد
    رحلت / 513ق
    اساتید ابویعلی فراء

    ابواسحاق ابراهیم بن حسین خزاز

    ابوالقاسم بن برهان

    برخی آثار الواضح في أصول الفقه
    کد مؤلف AUTHORCODE45314AUTHORCODE

    ابوالوفاء علی بن عقیل (حدود 431 - 513ق) فقیه بغداد و متکلم حنبلی.

    تولد

    ابوالوفاء علی بن عقیل بن محمد بن عقیل بن احمد ظفری بغدادی در جمادی‌الثانی سال 431ق در بغداد به دنیا آمد. برخی نیز سال ولادت او را 432 دانسته‌اند و برخی 430 هجری.[۱] گروهی از تراجم نویسان، نام وی را علی بن محمد بن عقیل ذکر کرده است. برخی نیز به‌جای اسم احمد در اجدادش نام محمد گذاشته‌اند و عبدالله را هم در نسبش افزوده‌اند؛ علی بن عقیل بن محمد بن عقیل بن محمد بن عبدالله. ذهبی هم در «السیر» گفته: نام او علی بن عقیل بن محمد بن عقیل بن عبدالله است. کلمه ظفری در نامش نشان از نسبتش به ظفریه دارد که محله بزرگی در شرق بغداد بوده است.[۲]

    خاندان

    ابن عقیل درباره خانواده‌اش می‌گوید: خاندان پدرم همه از صاحبان قلم و نویسنده، اهل شعر و آداب بودند... جدم محمد بن عقیل کاتب بهاءالدوله و منشئ (نویسنده) رساله «عزل الطائع و تولیة القادر» بود. پدرم خوش‎فکرترین مردم زمانش و بهترین آنان در علم و جدل بود. خاندان مادریم از بیت زهری هستند؛ آنان صاحب‎کلام و مدرس بر مذهب ابوحنیفه می‌باشند.[۳]

    فرزندان

    ابن عقیل دو فرزند داشت که هردو در زمان حیاتش از دنیا رفتند:

    اولی ابوالحسن عقیل بود که فاضلی شاعر و فقیهی عالم بود و در سال 510ق از دنیا رفت. خود وی درباره مرگ فرزندش می‌نویسد: فرزندم عقیل که فقیه و ادیب بود از دنیا رفت و من به شیوه داستان عمرو بن عبدود که به دست علی(ع) کشته شد عزاداری کردم که مادرش درباره او گفت اگر قاتل عمرو غیر علی(ع) بود تا ابد برایش می‌گریستم ولی چه کنم که قاتل او جوانمرد جوانمردان است. من نیز به قاتل فرزندم حکیم مالک نگریستم و او را از بزرگان دیدم و ازاین‌رو قتل و مقتول به خاطر جلالت قاتل در نظرم کوچک آمد....[۴]

    دومین فرزندش ابومنصور هبة‎الله بود که حافظ قرآن و فقیه بود. او به مرض مبتلا شد و مرضش طولانی شد و باوجود مخارج فراوانی که پدر برای مداوایش کرد، از دنیا رفت.[۵]

    اطلاعات علمی

    ابن عقیل با فقر دست‌وپنجه نرم می‌کرد که به آموختن علم پرداخت؛ او تنگدست بود و از شدت احتیاج استنساخ می‌کرد و اجرت می‌گرفت. وی این‌گونه سپری می‌کرد تا اینکه شیخ ابومنصور عبدالملک بن یوسف متکفل رزقش شد تا ابن عقیل فقط به علم بپردازد.

    ابن عقیل نشئت علمی‌اش را در بغداد داشت که در آن زمان سرشار از علما و فقهای مذاهب مختلف بود. این امر او را یاری کرد که در علوم مختلف و معارف گوناگون خوشه بچیند. این است که ابن رجب درباره وی گفته: «کان ابن عقیل رحمه‌الله من افاضل العلماء، و اذکیاء بنی آدم، مفرط الذکاء، متسع الدائرة فی العلوم.»[۶]

    خود ابن عقیل در مقدمه کتاب «الفنون» می‌نویسد: «اما بعد، فان خیر ما قطع به الوقت و شغلت له النفس فتقرب به الی الرب جلت عظمته، طلب علم أخرج من ظلمة الجهل الی نور الشرع، و اطلع به علی عاقبة محمودة یعمل لها و غائلة مذمومة یتجنب ما یوصل الیها» و در جای دیگر درباره ارزش وقت می‌نویسد: «انی لا یحل لی ان اضیع ساعة من عمری حتی اذا تعطل لسانی عن مذاکرة و مناظرة و بصری عن مطالعة أعمل فکری فی حال راحتی و أنا مستطرح، فلا أنهض إلا و قد خطر لی ما أسطره» یعنی در زمانی که زبانم به مناظره و مذاکره مشغول نبود به طرح چیزهایی که قرار بود بنویسم می‌اندیشیدم.[۷]

    اساتید

    1. ابویعلی فراء (اولین استاد ابن عقیل در فقه)؛
    2. ابواسحاق ابراهیم بن حسین خزاز (اولین استاد قرآنش)؛
    3. شیط (استاد قرائت)؛
    4. ابوالقاسم بن برهان (ادبیات و نحو)؛
    5. ابوبکر دینوری (استاد اخلاق و زهد)؛
    6. ابومنصور ابن زیدان (استاد اخلاق و زهد)؛
    7. ابن شیرازی (اخلاق و زهد)؛
    8. ابوالوفاء قزوینی (اخلاق و زهد)؛
    9. ابومنصور ابن صاحب زیادة العطار (آداب تصوف)؛
    10. توزی (حدیث)؛
    11. ابوبکر بن بشران (حدیث)؛
    12. عشاری (حدیث)؛
    13. جوهری (استاد حدیث)؛
    14. ابن شبل (استاد شعر و ترسل)؛
    15. ابن فضل (شعر و ترسل)؛
    16. ابوالفضل همدانی (استاد فرایض)؛
    17. ابوطاهر بن علاف صاحب ابن سمعون (وعظ و خطابه)؛
    18. ابن ولید (استاد اصول)؛
    19. ابوالقاسم بن تبان (اصول)؛
    20. ابویعلی بن فراء (فقه)؛
    21. ابواسحاق شیرازی (فقه)؛
    22. ابونصر ابن صباغ (فقه)؛
    23. ابوعبدالله دامغانی (فقه)؛
    24. ابوالفضل همدانی (فقه)؛
    25. ابوبکر خطیب (فقه)؛
    26. ابومنصور بن یوسف (فقه).[۸]

    اساتید زن

    1. حرانیة؛
    2. بنت الجنید؛
    3. بنت الغراد.[۹]

    شاگردان

    برخی از شاگردان ابن عقیل را در اینجا ذکر می‌کنیم:

    1. محمد بن ناصر بن محمد بن علی بغدادی؛
    2. عمر بن ظفر بن حفص مغازلی بغدادی؛
    3. ابوالمعمر مبارک بن احمد بن عبدالعزیز خزرجی انصاری؛
    4. عبدالکریم بن محمد بن منصور سمعانی معروف به ابوسعد سمعانی؛
    5. عبدالحق بن عبدالخالق بن احمد بن عبدالقادر بن محمد بن یوسف؛
    6. یوسفی معروف به عبدالحق یوسفی؛
    7. و....[۱۰]

    عقاید

    ابن عقیل که در خاندانى حنفى زاده شده بود، از سویى تحت تأثیر ابومنصور و از سوی دیگر به دلیل عضو شدن در گروه کوچکى که تمایلات حنبلى داشت‎، به این مذهب گرایش یافت‎. این گروه به دلیل علایق و دوستی‌های معنوی تشکیل شده بود و در آن ابن مسلمه‎، وزیر خلیفه قائم و ابواسحاق شیرازی و چند تن دیگر شرکت مى‌جستند و خلیفه قطب واقعى آن به شمار مى‎رفت و این گروه گرچه تمایلات حنبلى داشت‎، اما متعصب نبود و بیشتر به اصلاح اخلاقى عوام و متصوفه و بهره‌گیری از تعالیم معتزله توجه نشان مى‎داد و ابن عقیل تا آخر عمر ارتباط خود را با این گروه حفظ کرد. اینکه استادان او در این گرایش وی نقش مؤثری داشته باشند، موردتردید است‎، زیرا از مشایخ او تنها ابویعلى ابن فراء و ابومحمد تمیمى حنبلى بوده‌اند، درحالی‌که او نزد ابوالطیب طبری و ابونصر ابن صباغ شافعى و ابوعلى دامغانى حنفى نیز درس خوانده است. وی در فاصله 444-450ق در دوره وزارت ابن مسلمه که از هواداران حلاج بود، کتابى در ستایش حلاج نوشت.

    ابن عقیل‎، چنانکه اشاره شد، مورد توجه ابومنصور بن یوسف بود، چنانکه در فتاوی او را مقدم مى‎داشت و معاش او را تأمین مى‌کرد و این امر انگیزه‌ای گردید برای دشمنى مخالفان او به رهبری شریف ابوجعفر عبدالخالق بن عیسى که مسن‎تر از او بود و پس از مرگ ابومنصور در اوایل 460ق دشمنى شدت یافت و سرانجام کار آن‎چنان بر ابن عقیل سخت شد که وی در 15 ربیع‌الاول 461ق با جامه مبدل به خانه ابوالقاسم بن رضوان‎، داماد ابومنصور، در باب المراتب رفت. مقدسى به استناد سخنى از خود ابن عقیل قائل به دو دوره تعقیب برای او شده است‎: یکى پیش از وزارت نظام‌الملک در 456ق که مورد آزار حنبلیان قرار گرفت و از معاشرت با شیوخ معتزله ممنوع گردید و دیگر پس از وزارت نظام‌الملک‎، براساس تحلیل وقایع‎؛ دوره دوم پس از درگذشت ابومنصور در 14 محرم 460ق آغاز و در 10 محرم 465ق که ابن عقیل در ملأعام توبه خویش را از عقاید پیشین اعلام کرد، پایان مى‎یابد.

    در این تاریخ ابن عقیل متنى نوشت که در آن از عقاید خاص خود برائت جست‎. متن این توبه‌نامه را ابوجعفر دیده است‎. در این سند او از مذهب اعتزال و پیروان آن برائت جست و عقیده خود را در مورد حلاج رد نمود و قتل او را درست خواند و شریف ابوجعفر و همراهان او را در انکار خویش مصیب دانست و اذعان کرد که این سخنان را بدون اجبار نوشته است. به‌هرحال چنانکه ابن قدامه‎، ابن رجب و ابن کثیر معتقد بوده‌اند، ابن عقیل از تمایلات معتزلى خویش هرگز کاملاً دست بر نداشته است‎. وی پس از توبه مجدداً به فتوا و تدریس و مناظره مشغول شد و در زمان قائم به افتاء در دیوان پرداخت. او مدتى بر منبر وعظ نشست تا آنکه در 475ق به دنبال برخورد بین حنبلیان و اشاعره وعظ را ترک گفت و به تدریس بسنده کرد[۱۱]

    وفات

    ابن عقیل پس از مدتی زندگی علمی و تدریس و تصنیف در سن هشتادوسه سالگی از دنیا رفت. وفات او در روز جمعه روز دوازدهم جمادی‌الاول سال 513ق در بغداد اتفاق افتاد. در مسجدهای القصر و المنصور بر جنازه او نماز خواندند و امام جماعت نماز میت در مسجد القصر ابن شافع بود. برخی مانند ابن ناصر حضور سیصد هزار نفر در مراسم تشییع و تدفین او را ذکر کرده‌اند.[۱۲]

    آثار

    نظر به ثقافت وسیع ابن عقیل، نوشته‌های زیادی از وی به‌جا مانده است. برخی از مهم‎ترین این آثار عبارتند از:

    1. «الفنون» که کتابی است حدود دویست تا هشتصد جلد و تنها بخشی از آن مانده است که به تحقیق دکتر جورج مقدسی رسیده؛
    2. الفصول في الفقه الحنبلی (هفت یا ده جلد) که به کفایة المفتی هم نامیده شده است؛
    3. «التذکرة» در فقه حنبلی؛
    4. «الاشارة» که مختصری از کتاب «الروایتین و الوجهین» همین نویسنده است؛
    5. «المنثور» در فقه؛
    6. «الإرشاد» در اصول دین؛
    7. الإنتصار لأهل الحديث؛
    8. نفی التشبيه؛
    9. «مسأله في الحرف و الصوت»، در اثبات حرف و صوت در کلام خداوند متعال و رد منکران آن؛
    10. «الجدل علی طريقة الفقهاء» به تحقیق جورج مقدسی چاپ شده است؛
    11. عمدة الأدلة؛
    12. المفردات؛
    13. المجالس النظريات؛
    14. «تهذيب النفس» در آداب و اخلاق؛
    15. «رؤرس المسائل» در فقه؛
    16. مسائل مشكلة في آیات من القرآن؛
    17. الكفایة في أصول‌الدين؛
    18. تفضيل العبادات علی نعيم الجنات؛
    19. الواضح في أصول الفقه؛
    20. ....[۱۳]

    پانویس

    1. ر.ک: ترکی، عبدالله بن عبدالمحسن، ج1، ص6-7
    2. ر.ک: همان، ص6
    3. ر.ک: همان، ص7
    4. ر.ک: همان، ص7-8
    5. ر.ک: همان، ص8
    6. ر.ک: همان، ص9
    7. ر.ک: همان، ص10
    8. ر.ک: همان، ص10-15
    9. ر.ک: همان، ص11
    10. ر.ک: همان، ص16
    11. مؤذن جامی، محمدهادی، ج4، ص322
    12. ر.ک: ترکی، عبدالله بن عبدالمحسن، ج1، ص24
    13. ر.ک: همان، ص19-21

    منابع مقاله

    1. ترکی، عبدالله بن عبدالمحسن، الواضح في أصول الفقه، تألیف علی بن عقیل بغدادی حنبلی، مؤسسه الرساله، بیروت، 1420ق / 1999م.
    2. مؤذن جامی، محمدهادی، دائرة‎المعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377ش

    وابسته‌ها