شاملو، ولیقلی بن داودقلی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
||
(۳۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class= | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:NUR03405.jpg|بندانگشتی| | [[پرونده:NUR03405.jpg|بندانگشتی|ولیقلی بن داودقلی شاملو]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
|- | |- | ||
! نام!! data-type= | ! نام!! data-type="authorName" |ولیقلی بن داودقلی شاملو | ||
|- | |- | ||
|نامهای دیگر | |نامهای دیگر | ||
|data-type= | | data-type="authorOtherNames" |شاملو، ولیقلي بن داودقلي | ||
شاملو، | شاملو، ولیقلي بن داوودقلي | ||
|- | |- | ||
|نام پدر | |نام پدر | ||
|data-type= | | data-type="authorfatherName" |داودقلی | ||
|- | |- | ||
|متولد | |متولد | ||
|data-type= | | data-type="authorbirthDate" |1035ق | ||
|- | |- | ||
|محل تولد | |محل تولد | ||
|data-type= | | data-type="authorBirthPlace" |هرات | ||
|- | |- | ||
|رحلت | |رحلت | ||
|data-type= | | data-type="authorDeathDate" |1085ق | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
|data-type= | | data-type="authorTeachers" | | ||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
|data-type= | | data-type="authorWritings" |قصص الخاقاني | ||
|- class="articleCode" | |||
|-class= | |||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
|data-type= | | data-type="authorCode" |AUTHORCODE03405AUTHORCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
''' | '''ولیقلی بن داودقلی شاملو''' (1035-1085ق)، مشهور به ولیقلیبیگ، از صاحبمنصبان نزد ملک نصرت خان والی سیستان و اوتارخان والی قندهار بود. او طبع شاعرانه حماسیای داشت و کتاب قصص الخاقاني را درباره وقایع ایران در دوران صفویه نوشت. | ||
== | ==ولادت== | ||
ولىقلىبیگ، فرزند حاج داودقلى شاملو، در 1035ق، در هرات به دنیا آمد و هم در آنجا و سیستان رشد کرد است. پدرش مردى کدخدا و سرشناس بود. به سفر حج رفت و پس از زیارت خانه خدا، در مدینه از دنیا رفت و در بقیع دفن شد<ref>ر.ک: شاملو، مقدمه مصحح، صفحه دوازده</ref>. | |||
==جوانی، مناصب== | ==جوانی، مناصب== | ||
او، در هنگامى که میرزا طاهر نصرآبادى در اصفهان تذکره خود را | او، در هنگامى که [[نصرآبادی، محمدطاهر|میرزا طاهر نصرآبادى]] در اصفهان تذکره خود را مىنوشت (از سال 1083ق، به بعد)، جوانى قابل و سرشناس شده بود و «اطوارش دلپسند دور و نزدیک و اوضاعش پسند ترک و تاجیک» و «در فن انشا، طبعش لطیف و ظریف» بوده است [مصحح محترم توجه نفرموده که در تاریخ یادشده، ولیقلی خان، مردی حدودا پنجاه ساله بوده و نمیتوان او را جوان نامید]. | ||
وى در جوانى به سیستان رفت و در آنجا منظور نظر ملک نصرت خان، والى آن ایالت واقع شد و در خدمت او منصب استیفا یافت. وی پس از چند سال از سیستان به قندهار رفت و در پیش اوتار خان، حکمران آن ایالت، ناظر بیوتات بود<ref>ر.ک: همان</ref>. | وى در جوانى به سیستان رفت و در آنجا منظور نظر ملک نصرت خان، والى آن ایالت واقع شد و در خدمت او منصب استیفا یافت. وی پس از چند سال از سیستان به قندهار رفت و در پیش اوتار خان، حکمران آن ایالت، ناظر بیوتات بود<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
نصرآبادى درباره او | [[نصرآبادی، محمدطاهر|نصرآبادى]] درباره او مینویسد: «... و در حین قلعهبندى فوج جغتاى، در قلعه بوده است، حسبالامر خان، سوانح محاصره را با بعضى از حالات شاه جنتمکان شاه عباس ماضى تا حین رحلت، قلمى نموده، قریب به چهل هزار بیت است و الحال هم مستوفى سیستان است و در خدمت عالیجاه ملک نصرت خان کمال اعتبار دارد و در ترتیب نظم قطعه تاریخ و مطلب، طبعش قادر است»<ref>همان، صفحه چهارده</ref>. | ||
==طبع شعر== | ==طبع شعر== | ||
[[نصرآبادی، محمدطاهر|نصرآبادى]]، به شاعرى او اشاره میکند و مینویسد: «مصاف مرحوم ذوالفقار خان را با لشکر هند به نظم آورده؛ این ابیات از آن است: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' به روز مصاف و به هنگام کار ''|2='' چو بست از پى کین کمر ذوالفقار''}} | |||
{{ب|'' سراپاى خصم و سراى و وطن ''|2='' زر و سیم بدخواه و فرزند و زن''}} | |||
{{ب|'' بخست و ببست و بکند و بسوخت ''|2='' گرفت و بداد و خرید و فروخت''<ref>همان، صفحات پانزده و شانزده</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
==وفات== | ==وفات== | ||
از تاریخ درگذشت او اطلاعى در دست نیست، ولى ازآنجاکه در کتابش «قصص الخاقاني»، وفیات را تا سال 1085ق، ثبت کرده است، زندگی او تا این تاریخ، مسلم است<ref>ر.ک: همان</ref>. | از تاریخ درگذشت او اطلاعى در دست نیست، ولى ازآنجاکه در کتابش «قصص الخاقاني»، وفیات را تا سال 1085ق، ثبت کرده است، زندگی او تا این تاریخ، مسلم است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
== آثار == | |||
از ولىقلىبیگ جز «[[قصص الخاقاني]]»، تألیف و تصنیف دیگری در دست نداریم و اینکه در «روز روشن» آمده است که شاهنامه شاه عباس ماضى را در چهل هزار بیت سروده است، ظاهرا برداشت غلطى است<ref>همان، صفحه شانزده</ref>. | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
شاملو، | شاملو، ولیقلی بن داودقلی، «قصص الخاقاني»، تصحیح حسن سادات ناصری، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1375ش. | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[قصص الخاقاني]] | |||
[[قصص الخاقانی: تاریخ صفویه از آغاز تا پایان عصر شاه عباس دوم]] | |||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۲
نام | ولیقلی بن داودقلی شاملو |
---|---|
نامهای دیگر | شاملو، ولیقلي بن داودقلي
شاملو، ولیقلي بن داوودقلي |
نام پدر | داودقلی |
متولد | 1035ق |
محل تولد | هرات |
رحلت | 1085ق |
اساتید | |
برخی آثار | قصص الخاقاني |
کد مؤلف | AUTHORCODE03405AUTHORCODE |
ولیقلی بن داودقلی شاملو (1035-1085ق)، مشهور به ولیقلیبیگ، از صاحبمنصبان نزد ملک نصرت خان والی سیستان و اوتارخان والی قندهار بود. او طبع شاعرانه حماسیای داشت و کتاب قصص الخاقاني را درباره وقایع ایران در دوران صفویه نوشت.
ولادت
ولىقلىبیگ، فرزند حاج داودقلى شاملو، در 1035ق، در هرات به دنیا آمد و هم در آنجا و سیستان رشد کرد است. پدرش مردى کدخدا و سرشناس بود. به سفر حج رفت و پس از زیارت خانه خدا، در مدینه از دنیا رفت و در بقیع دفن شد[۱].
جوانی، مناصب
او، در هنگامى که میرزا طاهر نصرآبادى در اصفهان تذکره خود را مىنوشت (از سال 1083ق، به بعد)، جوانى قابل و سرشناس شده بود و «اطوارش دلپسند دور و نزدیک و اوضاعش پسند ترک و تاجیک» و «در فن انشا، طبعش لطیف و ظریف» بوده است [مصحح محترم توجه نفرموده که در تاریخ یادشده، ولیقلی خان، مردی حدودا پنجاه ساله بوده و نمیتوان او را جوان نامید].
وى در جوانى به سیستان رفت و در آنجا منظور نظر ملک نصرت خان، والى آن ایالت واقع شد و در خدمت او منصب استیفا یافت. وی پس از چند سال از سیستان به قندهار رفت و در پیش اوتار خان، حکمران آن ایالت، ناظر بیوتات بود[۲].
نصرآبادى درباره او مینویسد: «... و در حین قلعهبندى فوج جغتاى، در قلعه بوده است، حسبالامر خان، سوانح محاصره را با بعضى از حالات شاه جنتمکان شاه عباس ماضى تا حین رحلت، قلمى نموده، قریب به چهل هزار بیت است و الحال هم مستوفى سیستان است و در خدمت عالیجاه ملک نصرت خان کمال اعتبار دارد و در ترتیب نظم قطعه تاریخ و مطلب، طبعش قادر است»[۳].
طبع شعر
نصرآبادى، به شاعرى او اشاره میکند و مینویسد: «مصاف مرحوم ذوالفقار خان را با لشکر هند به نظم آورده؛ این ابیات از آن است:
به روز مصاف و به هنگام کار | چو بست از پى کین کمر ذوالفقار | |
سراپاى خصم و سراى و وطن | زر و سیم بدخواه و فرزند و زن | |
بخست و ببست و بکند و بسوخت | گرفت و بداد و خرید و فروخت[۴] |
وفات
از تاریخ درگذشت او اطلاعى در دست نیست، ولى ازآنجاکه در کتابش «قصص الخاقاني»، وفیات را تا سال 1085ق، ثبت کرده است، زندگی او تا این تاریخ، مسلم است[۵].
آثار
از ولىقلىبیگ جز «قصص الخاقاني»، تألیف و تصنیف دیگری در دست نداریم و اینکه در «روز روشن» آمده است که شاهنامه شاه عباس ماضى را در چهل هزار بیت سروده است، ظاهرا برداشت غلطى است[۶].
پانویس
منابع مقاله
شاملو، ولیقلی بن داودقلی، «قصص الخاقاني»، تصحیح حسن سادات ناصری، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1375ش.