كتاب الواحد و الوحدة: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>')
    جز (جایگزینی متن - '==وابسته‌ها== [[' به '==وابسته‌ها== {{وابسته‌ها}} [[')
     
    (۱۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
    خط ۴: خط ۴:
    | عنوان‌های دیگر =کتاب الواحد و الوحده
    | عنوان‌های دیگر =کتاب الواحد و الوحده
    | پدیدآوران =  
    | پدیدآوران =  
    [[فارابی، محمد بن محمد]] (نويسنده)
    [[فارابی، محمد بن محمد]] (نویسنده)
    [[مهدي، محسن]] (محقق)
    [[مهدي، محسن]] (محقق)
    |-
    |-
    خط ۱۹: خط ۱۹:
    | چاپ =1
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =2845
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =01758
    | کتابخوان همراه نور =01758
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پس از =
    خط ۲۵: خط ۲۶:
    }}
    }}


    '''كتاب الواحد و الوحدة'''، اثر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، رساله‎ای است پیرامون واحد و کثیر که به زبان عربی و در قرن چهارم هجری نوشته شده است.
    '''كتاب الواحد و الوحدة'''، اثر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، رساله‌ای است پیرامون واحد و کثیر که به زبان عربی و در قرن چهارم هجری نوشته شده است.


    کتاب، توسط محسن مهدی، تحقیق، مقدمه‎نگاری و حاشیه‎نویسی شده است.
    کتاب، توسط محسن مهدی، تحقیق، مقدمه‌نگاری و حاشیه‌نویسی شده است.


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    خط ۳۳: خط ۳۴:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    محقق در مقدمه، به این نکته اشاره نموده است که [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، کتاب دیگری به نام «[[كتاب الحروف|الحروف]]» داشته که وی، به تحقیق آن پرداخته و در مقدمه آن، متذکر گردیده که بحث واحد و وحدت در این کتاب، ناقص بوده و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] آن را در جای دیگری مطرح نموده است. وی معتقد است که شاید اثر حاضر، در واقع جزئی از اجزای کتاب «[[كتاب الحروف|الحروف]]» باشد؛ زیرا اسلوب و روش کار مؤلف در هر دو اثر، تقریبا یکسان و مشابه می‎باشد<ref>ر.ک: مقدمه، ص23-‎25</ref>.
    محقق در مقدمه، به این نکته اشاره نموده است که [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، کتاب دیگری به نام «[[كتاب الحروف|الحروف]]» داشته که وی، به تحقیق آن پرداخته و در مقدمه آن، متذکر گردیده که بحث واحد و وحدت در این کتاب، ناقص بوده و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] آن را در جای دیگری مطرح نموده است. وی معتقد است که شاید اثر حاضر، در واقع جزئی از اجزای کتاب «[[كتاب الحروف|الحروف]]» باشد؛ زیرا اسلوب و روش کار مؤلف در هر دو اثر، تقریبا یکسان و مشابه می‌باشد<ref>ر.ک: مقدمه، ص23-‎25</ref>.


    [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در باب اول، در فصل اول تا چهارم، معانی مختلف «واحد» را برشمرده‎ و سپس برای روشن‎تر شدن‎ هریک‎ از این معانی، مفهوم مقابل‎ آنها‎ را نیز توضیح داده است. این معانی به ترتیب عبارتند از: واحد در جنس، نوع یا عرض؛ واحد بالعدد؛ چیزی که شأنیت انقسام را داراست و چیزی که با ماهیت خویش منحاز و مستقل است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص36-‎51</ref>.
    [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در باب اول، در فصل اول تا چهارم، معانی مختلف «واحد» را برشمرده‎ و سپس برای روشن‎تر شدن‎ هریک‎ از این معانی، مفهوم مقابل‎ آنها‎ را نیز توضیح داده است. این معانی به ترتیب عبارتند از: واحد در جنس، نوع یا عرض؛ واحد بالعدد؛ چیزی که شأنیت انقسام را داراست و چیزی که با ماهیت خویش منحاز و مستقل است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص36-‎51</ref>.


    [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در توضیح مفهوم‎ مقابل‎ «واحد‎» به معنی «منحاز بماهيته» می‎گوید:‎ این معنای از واحد‎ در‎ مقابل کثیر نیست؛ یعنی نفی آن (غير منحاز بماهيته)، مستلزم کثرت نیست، بلکه موجب‎ «انحیاز‎» به ماهیت دیگری اعم از ماهیت‎ اول‎ است؛ بنابراین انحیاز یا تمایز‎ مورد نظر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، نافی امکان اطلاق بر امور کثیر و مستلزم جزئیت نیست و موجود بودن یا‎ به‎ تعبیر دیگر «وجود داشتن» به این معنا، هرچند متمایز بودن شیء را در خود دارد، ولی به معنای نفی‎ اشتراک‎ با‎ غیر نیست. به عقیده [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، موجود در این معنا، خود‎ عبارت‎ است‎ از‎ آنچه‎ ماهیتش آن را خارج از نفس متمایز از غیر می‎کند؛ صرف ‎نظر از اینکه ما در نفسمان تصوری از آن شیء داشته باشیم یا نه. ظاهراً [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] این معنا را به مجموعه معانی «موجود» که ارسطو آنها را ذکر کرده بود، افزوده است. فارابی متذکر می‎شود که این معنا اخص از «منحاز بماهية ما علی الإطلاق» است‎؛ چرا‎که نمی‎تواند شامل صورت‎های ذهنی‎ای شود که هیچ ما به‎ازایی در خارج ندارند و یا با ما به‎ازایشان مطابقت ندارند و در نتیجه کاذب هستند. به همین جهت‎ است‎ که او مفهوم «شیء» را اعم از مفهوم موجود می‎داند. فارابی در این رساله، چهارمین معنای «واحد» را «منحاز بماهيته» و مساوق «موجود» دانسته است، اعم از اینکه این ماهیت منقسم باشد یا غیر منقسم‎ و همین‎طور اعم از اینکه خارج از نفس باشد یا متصور در نفس. توجه به این نکته ضروری است که این معنای از «موجود» به دلیل رهایی از قید «في الخارج» که‎ در‎ کتاب «[[كتاب الحروف|الحروف]]» [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] آمده، مساوق «شیء» هم می‎شود. هرچند اضافه شدن قید «في الخارج» به این معنا در کتاب «[[كتاب الحروف|الحروف]]» ناشی از نقطه نظر خاصی است، ولی فارابی در‎ برخی‎ دیگر از آثارش مثلاً «آراء أهل المدينة الفاضلة» و «السياسة المدنية» معنای مورد نظر در «الواحد و الوحدة» را اخذ و استفاده کرده است<ref>ر.ک: شهیدی، فاطمه، ص60-‎61</ref>.
    [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در توضیح مفهوم‎ مقابل‎ «واحد‎» به معنی «منحاز بماهيته» می‌گوید:‎ این معنای از واحد‎ در‎ مقابل کثیر نیست؛ یعنی نفی آن (غير منحاز بماهيته)، مستلزم کثرت نیست، بلکه موجب‎ «انحیاز‎» به ماهیت دیگری اعم از ماهیت‎ اول‎ است؛ بنابراین انحیاز یا تمایز‎ مورد نظر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، نافی امکان اطلاق بر امور کثیر و مستلزم جزئیت نیست و موجود بودن یا‎ به‎ تعبیر دیگر «وجود داشتن» به این معنا، هرچند متمایز بودن شیء را در خود دارد، ولی به معنای نفی‎ اشتراک‎ با‎ غیر نیست. به عقیده [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، موجود در این معنا، خود‎ عبارت‎ است‎ از‎ آنچه‎ ماهیتش آن را خارج از نفس متمایز از غیر می‌کند؛ صرف ‎نظر از اینکه ما در نفسمان تصوری از آن شیء داشته باشیم یا نه. ظاهراً [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] این معنا را به مجموعه معانی «موجود» که ارسطو آنها را ذکر کرده بود، افزوده است. فارابی متذکر می‌شود که این معنا اخص از «منحاز بماهية ما علی الإطلاق» است‎؛ چرا‎که نمی‌تواند شامل صورت‎های ذهنی‌ای شود که هیچ ما به‌ازایی در خارج ندارند و یا با ما به‌ازایشان مطابقت ندارند و در نتیجه کاذب هستند. به همین جهت‎ است‎ که او مفهوم «شیء» را اعم از مفهوم موجود می‌داند. فارابی در این رساله، چهارمین معنای «واحد» را «منحاز بماهيته» و مساوق «موجود» دانسته است، اعم از اینکه این ماهیت منقسم باشد یا غیر منقسم‎ و همین‎طور اعم از اینکه خارج از نفس باشد یا متصور در نفس. توجه به این نکته ضروری است که این معنای از «موجود» به دلیل رهایی از قید «في الخارج» که‎ در‎ کتاب «[[كتاب الحروف|الحروف]]» [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] آمده، مساوق «شیء» هم می‌شود. هرچند اضافه شدن قید «في الخارج» به این معنا در کتاب «[[كتاب الحروف|الحروف]]» ناشی از نقطه نظر خاصی است، ولی فارابی در‎ برخی‎ دیگر از آثارش مثلاً «آراء أهل المدينة الفاضلة» و «السياسة المدنية» معنای مورد نظر در «الواحد و الوحدة» را اخذ و استفاده کرده است<ref>ر.ک: شهیدی، فاطمه، ص60-‎61</ref>.


    در باب دوم، در فصل پنجم تا هفتم، به معرفی و بررسی معناهای مختلف «کثیر» پرداخته شده است. این معانی به ترتیب عبارتند از: کثیر در مقابل واحد؛ کثیر حادث از واحد؛ موضوع الواحد المقول علی كثير<ref>ر.ک: متن کتاب، ص57-‎71</ref>.
    در باب دوم، در فصل پنجم تا هفتم، به معرفی و بررسی معناهای مختلف «کثیر» پرداخته شده است. این معانی به ترتیب عبارتند از: کثیر در مقابل واحد؛ کثیر حادث از واحد؛ موضوع الواحد المقول علی كثير<ref>ر.ک: متن کتاب، ص57-‎71</ref>.


    در باب سوم، در فصل هشتم و نهم، ابتدا به بحث پیرامون اصناف واحد پرداخته شده و سپس، اصناف کثیر مقابل هریک، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در این باب، کثیر موضوع برای واحد، کثیر در مقابل واحد و کثیر حادث از واحد، بررسی شده است و در ادامه، به توضیح این مطلب پرداخته شده است که کثیر حادث از هر صنف از اصناف واحد، غیر از کثیر حادث از صنف دیگر می‎باشد<ref>ر.ک: همان، ص75-‎80</ref>.
    در باب سوم، در فصل هشتم و نهم، ابتدا به بحث پیرامون اصناف واحد پرداخته شده و سپس، اصناف کثیر مقابل هریک، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در این باب، کثیر موضوع برای واحد، کثیر در مقابل واحد و کثیر حادث از واحد، بررسی شده است و در ادامه، به توضیح این مطلب پرداخته شده است که کثیر حادث از هر صنف از اصناف واحد، غیر از کثیر حادث از صنف دیگر می‌باشد<ref>ر.ک: همان، ص75-‎80</ref>.


    در باب چهارم، ابتدا واحد از این جهت که جزیی از کثیر می‎باشد، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و سپس، از غیر این جهت، بررسی شده و در آخر، اقوال پیرامون واحد، مطرح گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص84-‎96</ref> و آخرین باب، به بیان خلاصه‎ای از آنچه درباره واحد گفته شده، اختصاص یافته است<ref>ر.ک: همان، ص97-103</ref>.
    در باب چهارم، ابتدا واحد از این جهت که جزیی از کثیر می‌باشد، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و سپس، از غیر این جهت، بررسی شده و در آخر، اقوال پیرامون واحد، مطرح گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص84-‎96</ref> و آخرین باب، به بیان خلاصه‌ای از آنچه درباره واحد گفته شده، اختصاص یافته است<ref>ر.ک: همان، ص97-103</ref>.


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    فهرست مطالب در ابتدای کتاب آمده و در پاورقی‎ها، علاوه بر اشاره به اختلاف نسخ، به توضیح برخی کلمات متن، پرداخته شده است<ref>ر.ک: پاورقی، ص86</ref>.
    فهرست مطالب در ابتدای کتاب آمده و در پاورقی‌ها، علاوه بر اشاره به اختلاف نسخ، به توضیح برخی کلمات متن، پرداخته شده است<ref>ر.ک: پاورقی، ص86</ref>.


    ==پانویس==
    ==پانویس==
    خط ۵۳: خط ۵۴:
    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    # مقدمه و متن کتاب.
    # مقدمه و متن کتاب.
    #[[:noormags:1115753|شهیدی، فاطمه، «موجود و وجود در کتاب الحروف فارابی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: جاویدان‎خرد، بهار و تابستان 1393، شماره 25 علمی - ‎پژوهشی (22 صفحه، ‎از 55 تا 76)]].
    #[[:noormags:1115753|شهیدی، فاطمه، «موجود و وجود در کتاب الحروف فارابی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: جاویدان‌خرد، بهار و تابستان 1393، شماره 25 علمی - ‎پژوهشی (22 صفحه، ‎از 55 تا 76)]].


    ==وابسته‌ها==
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
    [[كتاب الحروف]]
    [[كتاب الحروف]]


       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده: 25 آبان الی 24 آذر]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۴ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۰۱

    كتاب الواحد و الوحدة
    كتاب الواحد و الوحدة
    پدیدآورانفارابی، محمد بن محمد (نویسنده) مهدي، محسن (محقق)
    عنوان‌های دیگرکتاب الواحد و الوحده
    ناشردار توبقال
    مکان نشرمغرب - دار البيضاء
    چاپ1
    موضوعفلسفه
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    كتاب الواحد و الوحدة، اثر فارابی، رساله‌ای است پیرامون واحد و کثیر که به زبان عربی و در قرن چهارم هجری نوشته شده است.

    کتاب، توسط محسن مهدی، تحقیق، مقدمه‌نگاری و حاشیه‌نویسی شده است.

    ساختار

    کتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب در پنج باب، در سیزده فصل، تنظیم شده است.

    گزارش محتوا

    محقق در مقدمه، به این نکته اشاره نموده است که فارابی، کتاب دیگری به نام «الحروف» داشته که وی، به تحقیق آن پرداخته و در مقدمه آن، متذکر گردیده که بحث واحد و وحدت در این کتاب، ناقص بوده و فارابی آن را در جای دیگری مطرح نموده است. وی معتقد است که شاید اثر حاضر، در واقع جزئی از اجزای کتاب «الحروف» باشد؛ زیرا اسلوب و روش کار مؤلف در هر دو اثر، تقریبا یکسان و مشابه می‌باشد[۱].

    فارابی در باب اول، در فصل اول تا چهارم، معانی مختلف «واحد» را برشمرده‎ و سپس برای روشن‎تر شدن‎ هریک‎ از این معانی، مفهوم مقابل‎ آنها‎ را نیز توضیح داده است. این معانی به ترتیب عبارتند از: واحد در جنس، نوع یا عرض؛ واحد بالعدد؛ چیزی که شأنیت انقسام را داراست و چیزی که با ماهیت خویش منحاز و مستقل است[۲].

    فارابی در توضیح مفهوم‎ مقابل‎ «واحد‎» به معنی «منحاز بماهيته» می‌گوید:‎ این معنای از واحد‎ در‎ مقابل کثیر نیست؛ یعنی نفی آن (غير منحاز بماهيته)، مستلزم کثرت نیست، بلکه موجب‎ «انحیاز‎» به ماهیت دیگری اعم از ماهیت‎ اول‎ است؛ بنابراین انحیاز یا تمایز‎ مورد نظر فارابی، نافی امکان اطلاق بر امور کثیر و مستلزم جزئیت نیست و موجود بودن یا‎ به‎ تعبیر دیگر «وجود داشتن» به این معنا، هرچند متمایز بودن شیء را در خود دارد، ولی به معنای نفی‎ اشتراک‎ با‎ غیر نیست. به عقیده فارابی، موجود در این معنا، خود‎ عبارت‎ است‎ از‎ آنچه‎ ماهیتش آن را خارج از نفس متمایز از غیر می‌کند؛ صرف ‎نظر از اینکه ما در نفسمان تصوری از آن شیء داشته باشیم یا نه. ظاهراً فارابی این معنا را به مجموعه معانی «موجود» که ارسطو آنها را ذکر کرده بود، افزوده است. فارابی متذکر می‌شود که این معنا اخص از «منحاز بماهية ما علی الإطلاق» است‎؛ چرا‎که نمی‌تواند شامل صورت‎های ذهنی‌ای شود که هیچ ما به‌ازایی در خارج ندارند و یا با ما به‌ازایشان مطابقت ندارند و در نتیجه کاذب هستند. به همین جهت‎ است‎ که او مفهوم «شیء» را اعم از مفهوم موجود می‌داند. فارابی در این رساله، چهارمین معنای «واحد» را «منحاز بماهيته» و مساوق «موجود» دانسته است، اعم از اینکه این ماهیت منقسم باشد یا غیر منقسم‎ و همین‎طور اعم از اینکه خارج از نفس باشد یا متصور در نفس. توجه به این نکته ضروری است که این معنای از «موجود» به دلیل رهایی از قید «في الخارج» که‎ در‎ کتاب «الحروف» فارابی آمده، مساوق «شیء» هم می‌شود. هرچند اضافه شدن قید «في الخارج» به این معنا در کتاب «الحروف» ناشی از نقطه نظر خاصی است، ولی فارابی در‎ برخی‎ دیگر از آثارش مثلاً «آراء أهل المدينة الفاضلة» و «السياسة المدنية» معنای مورد نظر در «الواحد و الوحدة» را اخذ و استفاده کرده است[۳].

    در باب دوم، در فصل پنجم تا هفتم، به معرفی و بررسی معناهای مختلف «کثیر» پرداخته شده است. این معانی به ترتیب عبارتند از: کثیر در مقابل واحد؛ کثیر حادث از واحد؛ موضوع الواحد المقول علی كثير[۴].

    در باب سوم، در فصل هشتم و نهم، ابتدا به بحث پیرامون اصناف واحد پرداخته شده و سپس، اصناف کثیر مقابل هریک، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در این باب، کثیر موضوع برای واحد، کثیر در مقابل واحد و کثیر حادث از واحد، بررسی شده است و در ادامه، به توضیح این مطلب پرداخته شده است که کثیر حادث از هر صنف از اصناف واحد، غیر از کثیر حادث از صنف دیگر می‌باشد[۵].

    در باب چهارم، ابتدا واحد از این جهت که جزیی از کثیر می‌باشد، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و سپس، از غیر این جهت، بررسی شده و در آخر، اقوال پیرامون واحد، مطرح گردیده است[۶] و آخرین باب، به بیان خلاصه‌ای از آنچه درباره واحد گفته شده، اختصاص یافته است[۷].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدای کتاب آمده و در پاورقی‌ها، علاوه بر اشاره به اختلاف نسخ، به توضیح برخی کلمات متن، پرداخته شده است[۸].

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، ص23-‎25
    2. ر.ک: متن کتاب، ص36-‎51
    3. ر.ک: شهیدی، فاطمه، ص60-‎61
    4. ر.ک: متن کتاب، ص57-‎71
    5. ر.ک: همان، ص75-‎80
    6. ر.ک: همان، ص84-‎96
    7. ر.ک: همان، ص97-103
    8. ر.ک: پاورقی، ص86

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. شهیدی، فاطمه، «موجود و وجود در کتاب الحروف فارابی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: جاویدان‌خرد، بهار و تابستان 1393، شماره 25 علمی - ‎پژوهشی (22 صفحه، ‎از 55 تا 76).

    وابسته‌ها