المنقذ من التقليد: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'داراي' به 'دارای') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | {{جعبه اطلاعات کتاب | ||
| تصویر =NUR01164J1.jpg | | تصویر =NUR01164J1.jpg | ||
| عنوان =المنقذ من | | عنوان =المنقذ من التقليد | ||
| عنوانهای دیگر =التعلیق العراقی | | عنوانهای دیگر =التعلیق العراقی | ||
المنقذ من | المنقذ من التقليد و المرشد الی التوحید | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[حمصی رازی، محمود بن علی]] ( | [[حمصی رازی، محمود بن علی]] (نویسنده) | ||
| زبان =عربی | | زبان =عربی | ||
| کد کنگره =BP 209/8 /ح8م8 | | کد کنگره =BP 209/8 /ح8م8 | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
| سال نشر = 1412 ق | | سال نشر = 1412 ق | ||
| کد اتوماسیون = | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01164AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =2 | | تعداد جلد =2 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =01164 | ||
| کتابخوان همراه نور =01164 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''المنقذ من التقليد'''، نوشته [[حمصی رازی، محمود بن علی|الشيخ سديدالدين الحمصى الرازى]]، از عالمان بزرگ شيعى، متوفاى اوائل قرن هفتم هجرى است. وى به گفته شاگرد دانشمندش شيخ منتجبالدين: در عصر خود از اعلم علماءاصول عقايد و علم كلام و اصول فقه و اهل ورع و وثاقت بوده است و آثار قلمى از او به جا مانده است. | |||
'''المنقذ من التقليد'''، نوشته الشيخ سديدالدين الحمصى | |||
== انگيزه تألیف == | == انگيزه تألیف == | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
حمصي در آغاز هر بحث نوعاً خلاصه مطالب را بيان | حمصي در آغاز هر بحث نوعاً خلاصه مطالب را بيان میكند و دورنمايي از مباحث را به دست خواننده میدهد. هنگام شروع بحث، اكثراً موضوع را تعريف كرده و ادله مدعایش را ارائه میكند؛ سپس ديدگاه ديگران و همچنين ابهامات موجود در بحث را به صورت سؤال و جواب مورد بحث قرار میدهد. مطمئناً میتوان گفت در طرح مباحث از كتاب [[جمل العلم و العمل]] علم الهدي پیروی كرده است. | ||
== اثبات خداوند == | == اثبات خداوند == | ||
ادلهای كه ايشان برای اثبات خداوند ارائه میدهد، در واقع بر اجسام و حدوث آنها بنا شده است؛ از اينرو ابتدا اجسام و حدوث آنها را پيش میكشد و در ادامه ابراز میدارد: | |||
وقتي اجسام حادث باشند، به محدِث نياز دارند، و محدث از دو حال خارج نيست: يا مختار است ( | وقتي اجسام حادث باشند، به محدِث نياز دارند، و محدث از دو حال خارج نيست: يا مختار است (توانای در كارها) و يا موجَب (از روي اضطرار و ناچاري كار را انجام میدهد.) در حالت دوم، يا قديم است و يا حادث، و اگر قديم باشد، به قديم بودن اجسام؛ منجر میشود، در حالي كه ما خلاف آن را ثابت كرديم، و در صورت حادث بودن، خودش نيازمند به محدث خود خواهد بود كه در محدث دوم كلام قبلي جاري خواهد بود (يا مختار است و يا غير مختار) در صورت دوم، باز هم به محدث نياز دارد. اين سلسله ادامه يافته و موجب تسلسل میشود، و میدانيم كه تسلسل باطل است؛ امّا در صورت مختار بودن محدث، مطلوب ثابت میشود، و از طرفي اثبات خواهد شد كه محدث اجسام، قادر هم است؛ زيرا كارهایش از روي اختيار و صحت است، و هر چه بخواهد انجام میشود، و هر چه را كه نخواهد صورت نمیپذيرد. اين محدث با چنين ويژگي، بارىتعالي است. | ||
== نبوَّت == | == نبوَّت == | ||
حمصي هنگام ورود به بحث، نبوت و رسالت را تعريف | حمصي هنگام ورود به بحث، نبوت و رسالت را تعريف میكند، سپس فرق اين دو را بيان مینماید. نبي را اين گونه به تصوير میكشد: «نبي اسم لمن علت منزلته و ارتفع قدره لقيامه باعياء الرسالة و العزم علي أدائها اذ كان من البشر» نبي اسم است برای کسی كه دارای جايگاه رفيع و مقام عالي است، به دليل توجه و اهمّيت به اقامه رسالت و عزم بر ادای آن. قيد «اذ كان من البشر» را میآورد تا فرق ميان نبي و رسول گذارد؛ زيرا معتقد است كه نبي به بشر اختصاص دارد و رسول اعم از آن است؛ به دليل آيه قرآن كه میفرمايد:'''«وَ لَمّا جائَتْ رُسُلُنا لوطاً سِيءَ بِهِمْ'''؛ هنگامي كه رسولان ما (فرشتگان عذاب) به سراغ لوط آمدند از آمدنشان ناراحت شد؛ از اين رو رسول را کسی میداند كه حامل رسالت برای غير باشد. | ||
حمصي بعد از تعريف اين دو واژه | حمصي بعد از تعريف اين دو واژه میكوشد تا ضرورت بعثت را تحت عنوان «حسن البعثه» اثبات كند و در اين جهت اهداف و اغراض بعثت را باز میگويد كه عبارتند از: آگاه كردن بندگان به مصالح و مفاسدشان و استحقاق عقاب در گناهان، دوام ثواب مؤمنان و دوام عقاب كفر، قطع به اين كه خداوند مستحق عقاب را عقاب میكند، وحدانيّت خداوند و آگاه كردن مردم از اين كه اين اهداف در صورت محقق میشود كه بعثت باشد، و از آن جايي كه خداوند بندگانش را به اطاعت دعوت كرده، بر وي واجب است كه قبلاً آنان را از افعال و مصالح و مفاسدشان آگاه سازد. خداوند از طريق بعثت انبياء اين آگاهي را به دست بشر میدهد؛ بنابراین هدف از بعثت، آگاهي بشر از مصالح و مفاسد است. | ||
حمصي شناخت پيامبر را تنها از طريق معجزه ممكن | حمصي شناخت پيامبر را تنها از طريق معجزه ممكن میداند. او معجزه را اين گونه تعريف میكنند: «فهو خارق العادة الذي يظهر من جهة الله تعالي الدال علي صدق من ظهر عليه؛ معجزه خارقالعاده است كه از جانب پروردگار ظاهر میشود تا دليل باشد بر صدق کسی كه معجزه بر او ظاهر شده است. | ||
در ضمن سه شرط برای معجزه بيان | در ضمن سه شرط برای معجزه بيان میكند كه عبارتند از: خارقالعاده بودن، جز ديگران از اتيان آن اختصاص به فردی كه برای اثبات ادعای خود معجزه میآورد. | ||
حمصي درباره پيامبر اسلام(ص) نيز، همين سخن را | حمصي درباره پيامبر اسلام(ص) نيز، همين سخن را میگويد ظاهرترين معجزه پيامبر را قرآن میداند؛ زيرا قرآن كريم با دعوت به معارضه، همه را به مبارزه میطلبد تا مثل قرآن را بياورند و از اين راه عجز همه را به اثبات میرساند؛ از اين رو قرآن معجزهای جاويد است. به اعتقادي از آن جايي كه معجزه برای اثبات ادعاست، بر غير انبيا و نيز ائمه(ع)، صالحان و كسانی كه نزد خداوند مقام منزلتي دارند جايز است كه معجزه بياورند. | ||
== امامت == | == امامت == | ||
حمصي براساس شيوه بحث خود، امامت را اين گونه تعريف | حمصي براساس شيوه بحث خود، امامت را اين گونه تعريف میكند: «عبارة عن رئاسة عامة في امورالدين بالاصالة لانيابة عن غير هو في دار التكليف». | ||
در اين تعريف نكات قابل توجهي وجود دارد كه ضرورت دارد به صورت گسترده در مورد آنها بحث شود؛ | در اين تعريف نكات قابل توجهي وجود دارد كه ضرورت دارد به صورت گسترده در مورد آنها بحث شود؛ ولی از آن جا كه اين نوشتار اقتضای بحث وسيع را ندارد، به صورت خلاصه مطرح خواهد شد. | ||
الف) رياست عامه: قيد «عامه» امامت را از ديگر | الف) رياست عامه: قيد «عامه» امامت را از ديگر منصبهای تحت ولايت امام (مانند قضاوت و حكومت ايالتهای مختلف) متمايز میكند. رياست عامه و زعامت جامعه، نخستين مرتبه امامت است یکی از شئون پيامبري كه پس از درگذشت پيامبر بلاتكليف میمانند، رهبر يا اجتماع است اين منصب الاهي را به عهده میگيرد. بنابراین، امامت عاليترين منصب در جامعه دينیپس از رسالت است؛ هر چند براساس تعريفی كه ارائه شد، اين منصب در امور دينیخواهد بود. | ||
ب) امور دين: براساس ظاهر تعريف و اين قيد (امور دين)، امامت منحصر به امور | ب) امور دين: براساس ظاهر تعريف و اين قيد (امور دين)، امامت منحصر به امور دينیاست و نكته قابل توجه همين جاست؛ زيرا برخلاف ايشان، اكثر بلكه اجماع علمای شيعه امامت را ولايت بر امت در امورد دينی و دنيوي تعريف كردهاند؛ البته ناگفته نماند كه بعضي از معاصران نيز خرق اجماع كرده و بر اين ديدگاه تأكيد میورزند كه: اخذ ولايت در امور دنيوي در مفهوم امامت، به معنای تنزل منصب امامت است. | ||
به هر حال بايد گفت: آوردن قيد «امور | به هر حال بايد گفت: آوردن قيد «امور دينی و دنيوي» در تعريف امامت، امر مستحدثي نيست؛ بلكه - چنانچه بيان شد - اجماع در ميان متكلمان شيعه از زمان [[شيخ صدوق]] و [[شيخ مفيد]](ره) تا به امروز در اين زمينه وجود دارد. به علاوه به نظر میرسد بيان ايشان درباره انحصار امامت به امور دينیبا كلامشان در مورد اوصاف امامت ناسازگار است؛ زيرا یکی از صفات امام را علم به سياست بر میشمارد.29 همچنين اقامه حدود، جلوگيري از ظلم و ايستادگي در مقابل ستمگران را از اختيارات امام میداند؛ در حالي كه اين امور به مسائل دنيوي مرتبط است؛ گرچه ايشان در توضيح امور ديني، آن را بسيار گسترده در نظر میگيرد، و همه امور دنيوي را به نوعي با امور دينیمرتبط میداند. وي معتقد است كه زعامت امام، به لحاظ همان امور دينیاست و هدف امامت در آنها متمركز شده و اگر مسائل دنيوي در نظر گرفته شود، هدف اصلی نيست، بلكه از آن جهت كه با دين رابطه برقرار میكنند، مورد نظر قرار میگيرد. | ||
حمصي به مباحث معاد هم پرداخته است كه در اين مختصر مجال اشاره به | حمصي به مباحث معاد هم پرداخته است كه در اين مختصر مجال اشاره به ديدگاههای او نيست و خواننده گرامي میتواند به منابعي كه در پينوشت معرفي شدهاند، مراجعه كند. | ||
== نسخه شناسى == | == نسخه شناسى == | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
#نسخه خطى دانشگاه تهران به شماره 6744 كه در سوم جمادى الاولى 1278 هجرى در اصفهان استنساخ شده است. | #نسخه خطى دانشگاه تهران به شماره 6744 كه در سوم جمادى الاولى 1278 هجرى در اصفهان استنساخ شده است. | ||
#نسخه ديگرى كه در كتابخانه [[محدث، جلالالدین|محدث ارموى]] در تهران موجود است. | #نسخه ديگرى كه در كتابخانه [[محدث، سید جلالالدین|محدث ارموى]] در تهران موجود است. | ||
نسخه حاضر در برنامه با تحقيق | نسخه حاضر در برنامه با تحقيق مؤسسه النشر الاسلامى، وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم در قطع وزيرى با جلد گالينگور در دو جلد توسط مؤسسه مذكور منتشر شده است. جلد اول در 563 صفحه براى بار نخست در سال 1412ق و جلد دوم در 440 صفحه براى بار نخست در سال 1414ق. | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
#صابرى، عبدالرحمن، بزرگان انديشه: سديدالدين حمصى، سايت: دين گستر | #صابرى، عبدالرحمن، بزرگان انديشه: سديدالدين حمصى، سايت: دين گستر | ||
#سايت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى. | #سايت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى. | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۲۷
المنقذ من التقليد | |
---|---|
پدیدآوران | حمصی رازی، محمود بن علی (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | التعلیق العراقی المنقذ من التقليد و المرشد الی التوحید |
ناشر | جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامي |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1412 ق |
چاپ | 1 |
موضوع | کلام شیعه امامیه - قرن 6ق. |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | BP 209/8 /ح8م8 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
المنقذ من التقليد، نوشته الشيخ سديدالدين الحمصى الرازى، از عالمان بزرگ شيعى، متوفاى اوائل قرن هفتم هجرى است. وى به گفته شاگرد دانشمندش شيخ منتجبالدين: در عصر خود از اعلم علماءاصول عقايد و علم كلام و اصول فقه و اهل ورع و وثاقت بوده است و آثار قلمى از او به جا مانده است.
انگيزه تألیف
مؤلف درباره چگونگى تألیف كتاب حاضر در مقدمه كتاب مىنويسد:
[هنگامى كه از زيارت بيتالله الحرام و حرم پيامبر(ص) به وطنم بر مىگشتم، در بين راه جماعتى از علماء و فقهاء حله با احترام و شادى كم نظيرى به استقبال من آمدند و با بهترين و صميمانهترين محبتها و عزت و جلال مرا به شهر خود بردند و در پسنديدهترين منزلها سكنا دادند. و از من درخواست ماندن چند ماهى در آن شهر نمودند كه پذيرش آن بر من سخت دشوار بود. در ابتدا از پذيرش آن سرباز زدم و برگشت به وطن و اهل و عيال امور معوقهام را عذر و بهانه آوردم كه سودى نبخشيد و آخرالامر با اصرار آنان رحل اقامت گزيدم و به آنچه مرا علماء و فقها حله بدان جا آورده بودند؛ يعنى تدريس و مذاكره علمى اشتغال ورزيدم. در تدريس از من درخواست نمودند كه قسمتى ازاصول دين به ويژه مسائل توحيد عدل را براى آنها املا كنم تا مرجع و يادگارى پس از مراجعت من در ميان آنان باشد، ابتدا نپذيرفتم؛ ولى با اصرار فراوان آنان عاقبت پذيرفتم و املاء اين تألیف را (كتاب حاضر) شاگردان آغاز كردم. ابتداء تصميم بر ايجاز واختصار بود؛ ولى هنگامى كه مباحث مهم واساسى پيش آمد، عنان از كف رها شد و سخن به درازا كشيد. از اين روى برخى مطالب و مسائل طولانى و برخى ديگر مختصر نگاشته شده است و نام اين تعليق را التعليق العراقى والمنقذ من التقليد والمرشد الى التوحيد گذاشتم].
البته اين كتاب در بين اهل علم و تحقيق به[ المنقذ من التقليد] شهرت دارد.
همان گونه كه از چگونگى تألیف بر مىآيد و از متن آن نيز پيداست، اين اثر املائى است از سوى عالم متفكر كلامى و متبحر در معارف و عقايد اسلامى كه آن را در كلاس درسى كه اغلب شاگردان آن از علماء و فقهاء بودهاند، القا شده است. از اين رو متن آن از استوارى و استحكام ويژهاى برخوردار است و مطالب با موشكافىهاى دقيق عقلى و نظرى پىگيرى شده است كه به شيوه كلام عقلى يا جملات حساب شده، تنظيم گرديده است و بيشتر براى كسانى كه بهرهاى از علوم عقلى دارند، قابل استفاده و بهرهورى است.
اين اثر نفيس كلامى با شرح كوتاهى از زندگانى مؤلف و مقدمه وى آغاز شده و مباحث با عناوين زير پىگيرى شده است: القول في حدوث الجسم القول في محدث (صفات ثبوتيه و سلبيه) الرد على الفرق المخالفه في التوحيد القول في العدل (و مسائل مربوط به آن) القول في كونه تعالى متكلما و صفته كلامه و... و الكلام في التكليف و... القول في اللطف والمصلحه والمفسده و... والقول في النبوات (مسائل مربوط به آن) القول في صفات النبى(ص)...
ساختار و گزارش محتوا
حمصي در آغاز هر بحث نوعاً خلاصه مطالب را بيان میكند و دورنمايي از مباحث را به دست خواننده میدهد. هنگام شروع بحث، اكثراً موضوع را تعريف كرده و ادله مدعایش را ارائه میكند؛ سپس ديدگاه ديگران و همچنين ابهامات موجود در بحث را به صورت سؤال و جواب مورد بحث قرار میدهد. مطمئناً میتوان گفت در طرح مباحث از كتاب جمل العلم و العمل علم الهدي پیروی كرده است.
اثبات خداوند
ادلهای كه ايشان برای اثبات خداوند ارائه میدهد، در واقع بر اجسام و حدوث آنها بنا شده است؛ از اينرو ابتدا اجسام و حدوث آنها را پيش میكشد و در ادامه ابراز میدارد:
وقتي اجسام حادث باشند، به محدِث نياز دارند، و محدث از دو حال خارج نيست: يا مختار است (توانای در كارها) و يا موجَب (از روي اضطرار و ناچاري كار را انجام میدهد.) در حالت دوم، يا قديم است و يا حادث، و اگر قديم باشد، به قديم بودن اجسام؛ منجر میشود، در حالي كه ما خلاف آن را ثابت كرديم، و در صورت حادث بودن، خودش نيازمند به محدث خود خواهد بود كه در محدث دوم كلام قبلي جاري خواهد بود (يا مختار است و يا غير مختار) در صورت دوم، باز هم به محدث نياز دارد. اين سلسله ادامه يافته و موجب تسلسل میشود، و میدانيم كه تسلسل باطل است؛ امّا در صورت مختار بودن محدث، مطلوب ثابت میشود، و از طرفي اثبات خواهد شد كه محدث اجسام، قادر هم است؛ زيرا كارهایش از روي اختيار و صحت است، و هر چه بخواهد انجام میشود، و هر چه را كه نخواهد صورت نمیپذيرد. اين محدث با چنين ويژگي، بارىتعالي است.
نبوَّت
حمصي هنگام ورود به بحث، نبوت و رسالت را تعريف میكند، سپس فرق اين دو را بيان مینماید. نبي را اين گونه به تصوير میكشد: «نبي اسم لمن علت منزلته و ارتفع قدره لقيامه باعياء الرسالة و العزم علي أدائها اذ كان من البشر» نبي اسم است برای کسی كه دارای جايگاه رفيع و مقام عالي است، به دليل توجه و اهمّيت به اقامه رسالت و عزم بر ادای آن. قيد «اذ كان من البشر» را میآورد تا فرق ميان نبي و رسول گذارد؛ زيرا معتقد است كه نبي به بشر اختصاص دارد و رسول اعم از آن است؛ به دليل آيه قرآن كه میفرمايد:«وَ لَمّا جائَتْ رُسُلُنا لوطاً سِيءَ بِهِمْ؛ هنگامي كه رسولان ما (فرشتگان عذاب) به سراغ لوط آمدند از آمدنشان ناراحت شد؛ از اين رو رسول را کسی میداند كه حامل رسالت برای غير باشد.
حمصي بعد از تعريف اين دو واژه میكوشد تا ضرورت بعثت را تحت عنوان «حسن البعثه» اثبات كند و در اين جهت اهداف و اغراض بعثت را باز میگويد كه عبارتند از: آگاه كردن بندگان به مصالح و مفاسدشان و استحقاق عقاب در گناهان، دوام ثواب مؤمنان و دوام عقاب كفر، قطع به اين كه خداوند مستحق عقاب را عقاب میكند، وحدانيّت خداوند و آگاه كردن مردم از اين كه اين اهداف در صورت محقق میشود كه بعثت باشد، و از آن جايي كه خداوند بندگانش را به اطاعت دعوت كرده، بر وي واجب است كه قبلاً آنان را از افعال و مصالح و مفاسدشان آگاه سازد. خداوند از طريق بعثت انبياء اين آگاهي را به دست بشر میدهد؛ بنابراین هدف از بعثت، آگاهي بشر از مصالح و مفاسد است.
حمصي شناخت پيامبر را تنها از طريق معجزه ممكن میداند. او معجزه را اين گونه تعريف میكنند: «فهو خارق العادة الذي يظهر من جهة الله تعالي الدال علي صدق من ظهر عليه؛ معجزه خارقالعاده است كه از جانب پروردگار ظاهر میشود تا دليل باشد بر صدق کسی كه معجزه بر او ظاهر شده است.
در ضمن سه شرط برای معجزه بيان میكند كه عبارتند از: خارقالعاده بودن، جز ديگران از اتيان آن اختصاص به فردی كه برای اثبات ادعای خود معجزه میآورد.
حمصي درباره پيامبر اسلام(ص) نيز، همين سخن را میگويد ظاهرترين معجزه پيامبر را قرآن میداند؛ زيرا قرآن كريم با دعوت به معارضه، همه را به مبارزه میطلبد تا مثل قرآن را بياورند و از اين راه عجز همه را به اثبات میرساند؛ از اين رو قرآن معجزهای جاويد است. به اعتقادي از آن جايي كه معجزه برای اثبات ادعاست، بر غير انبيا و نيز ائمه(ع)، صالحان و كسانی كه نزد خداوند مقام منزلتي دارند جايز است كه معجزه بياورند.
امامت
حمصي براساس شيوه بحث خود، امامت را اين گونه تعريف میكند: «عبارة عن رئاسة عامة في امورالدين بالاصالة لانيابة عن غير هو في دار التكليف».
در اين تعريف نكات قابل توجهي وجود دارد كه ضرورت دارد به صورت گسترده در مورد آنها بحث شود؛ ولی از آن جا كه اين نوشتار اقتضای بحث وسيع را ندارد، به صورت خلاصه مطرح خواهد شد.
الف) رياست عامه: قيد «عامه» امامت را از ديگر منصبهای تحت ولايت امام (مانند قضاوت و حكومت ايالتهای مختلف) متمايز میكند. رياست عامه و زعامت جامعه، نخستين مرتبه امامت است یکی از شئون پيامبري كه پس از درگذشت پيامبر بلاتكليف میمانند، رهبر يا اجتماع است اين منصب الاهي را به عهده میگيرد. بنابراین، امامت عاليترين منصب در جامعه دينیپس از رسالت است؛ هر چند براساس تعريفی كه ارائه شد، اين منصب در امور دينیخواهد بود.
ب) امور دين: براساس ظاهر تعريف و اين قيد (امور دين)، امامت منحصر به امور دينیاست و نكته قابل توجه همين جاست؛ زيرا برخلاف ايشان، اكثر بلكه اجماع علمای شيعه امامت را ولايت بر امت در امورد دينی و دنيوي تعريف كردهاند؛ البته ناگفته نماند كه بعضي از معاصران نيز خرق اجماع كرده و بر اين ديدگاه تأكيد میورزند كه: اخذ ولايت در امور دنيوي در مفهوم امامت، به معنای تنزل منصب امامت است.
به هر حال بايد گفت: آوردن قيد «امور دينی و دنيوي» در تعريف امامت، امر مستحدثي نيست؛ بلكه - چنانچه بيان شد - اجماع در ميان متكلمان شيعه از زمان شيخ صدوق و شيخ مفيد(ره) تا به امروز در اين زمينه وجود دارد. به علاوه به نظر میرسد بيان ايشان درباره انحصار امامت به امور دينیبا كلامشان در مورد اوصاف امامت ناسازگار است؛ زيرا یکی از صفات امام را علم به سياست بر میشمارد.29 همچنين اقامه حدود، جلوگيري از ظلم و ايستادگي در مقابل ستمگران را از اختيارات امام میداند؛ در حالي كه اين امور به مسائل دنيوي مرتبط است؛ گرچه ايشان در توضيح امور ديني، آن را بسيار گسترده در نظر میگيرد، و همه امور دنيوي را به نوعي با امور دينیمرتبط میداند. وي معتقد است كه زعامت امام، به لحاظ همان امور دينیاست و هدف امامت در آنها متمركز شده و اگر مسائل دنيوي در نظر گرفته شود، هدف اصلی نيست، بلكه از آن جهت كه با دين رابطه برقرار میكنند، مورد نظر قرار میگيرد.
حمصي به مباحث معاد هم پرداخته است كه در اين مختصر مجال اشاره به ديدگاههای او نيست و خواننده گرامي میتواند به منابعي كه در پينوشت معرفي شدهاند، مراجعه كند.
نسخه شناسى
- نسخه خطى دانشگاه تهران به شماره 6744 كه در سوم جمادى الاولى 1278 هجرى در اصفهان استنساخ شده است.
- نسخه ديگرى كه در كتابخانه محدث ارموى در تهران موجود است.
نسخه حاضر در برنامه با تحقيق مؤسسه النشر الاسلامى، وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم در قطع وزيرى با جلد گالينگور در دو جلد توسط مؤسسه مذكور منتشر شده است. جلد اول در 563 صفحه براى بار نخست در سال 1412ق و جلد دوم در 440 صفحه براى بار نخست در سال 1414ق.
منابع مقاله
- حوزه، آذر و دى 1370، شماره 47.
- صابرى، عبدالرحمن، بزرگان انديشه: سديدالدين حمصى، سايت: دين گستر
- سايت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى.