جامع السعادات: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها ==' به '==وابستهها==') |
جز (جایگزینی متن - '<references />' به '<references/>') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر = | | عنوانهای دیگر = | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[کلانتر، محمد]] (مصحح) | [[موسوى کلانتر، سید محمد]] (مصحح) | ||
[[نراقی، مهدی بن ابیذر]] ( | [[نراقی، مهدی بن ابیذر]] (نویسنده) | ||
[[مظفر، محمدرضا]] (مقدمهنويس) | [[مظفر، محمدرضا]] (مقدمهنويس) | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| سال نشر = | | سال نشر = | ||
| کد اتوماسیون = | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE02169AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =3 | | تعداد جلد =3 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =02169 | ||
| کتابخوان همراه نور =02169 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۲۷: | خط ۲۸: | ||
}} | }} | ||
'''جامع السعادات'''، اثر [[نراقی، مهدی بن ابیذر|ملا محمدمهدى نراقى]]، با تصحيح و تعليقات سيد محمد كلانتر و مقدمهى [[مظفر، محمدرضا|محمدرضا مظفر]]، كتابى است در اخلاق كه به زبان عربى و در سال 1196ق، نوشته شده است. | '''جامع السعادات'''، اثر [[نراقی، مهدی بن ابیذر|ملا محمدمهدى نراقى]]، با تصحيح و تعليقات [[موسوى کلانتر، سید محمد|سيد محمد كلانتر]] و مقدمهى [[مظفر، محمدرضا|محمدرضا مظفر]]، كتابى است در اخلاق كه به زبان عربى و در سال 1196ق، نوشته شده است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۳۷: | خط ۳۸: | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
در مقدمه شيخ | در مقدمه [[مظفر، محمدرضا|شيخ مظفر]]، علاوه بر ارائه زندگىنامه مختصرى از نویسنده، به اقدامات مربوط به تصحيح و تحقيق كتاب اشاره شده است.<ref>ج 1، 3</ref> | ||
در مقدمه مؤلف، به توضيح اهميت تزكيه نفس پرداخته شده است.<ref>ج 1، ص33</ref> | در مقدمه مؤلف، به توضيح اهميت تزكيه نفس پرداخته شده است.<ref>ج 1، ص33</ref> | ||
خط ۴۷: | خط ۴۸: | ||
باب سوم درباره اخلاق پسنديده، شامل يك مقدمه و چهار مقام است. در مقدمه، از «راه نگهدارى اعتدال فضائل»، «درمان كلى بيمارى نفس» و «درمان ويژه بيمارى نفس» بحث مىشود و در مقامات، از «قوه عاقله»، «امور متعلق به قوه غضب»، «رذائل و فضائل قوه شهوت»، «پژوهش در باب رذائل و فضائلى كه مربوط به اين قواى سه گانه يا متعلق به دو قوه از آنهاست»، سخن به ميان مىآيد. | باب سوم درباره اخلاق پسنديده، شامل يك مقدمه و چهار مقام است. در مقدمه، از «راه نگهدارى اعتدال فضائل»، «درمان كلى بيمارى نفس» و «درمان ويژه بيمارى نفس» بحث مىشود و در مقامات، از «قوه عاقله»، «امور متعلق به قوه غضب»، «رذائل و فضائل قوه شهوت»، «پژوهش در باب رذائل و فضائلى كه مربوط به اين قواى سه گانه يا متعلق به دو قوه از آنهاست»، سخن به ميان مىآيد. | ||
مؤلف بر اين باور است كه مقصود از وضع قوانين و ارسال رسل، آن است كه آدميان از مرتبه حيوانات و شياطين بيرون آيند و به روضات عليين نايل شوند و اين مقصود تحقق نمىيابد مگر با رهايى (تخليه) از رذايل و آراسته شدن (تحليه) به فضائل اخلاقى. اين تزكيه، مشروط بر شناسايى خصلتهاى ويرانگر، خلق و خوى نجاتبخش و آشنايى با اسباب آنها و چگونگى درمان صفات مهلك اخلاقى است و چنين امرى همان حكمت حقيقى است كه خداوند، اهلش را ستوده و دانستن آن ضرورى است. اين حكمت راستين موجب حيات حقيقى و سعادت سرمدى است. از نظر مؤلف، حكماى گذشته به اندازه ادراك و انديشه خود، در جمعآورى، تدوين، نشر و تبيين اين علم، بسيار كوشيدهاند، اما با ظهور اسلام، نكتههاى اخلاقى بهتفصيل تبيين شد؛ بهطورىكه آنچه حكما و عرفاى بزرگ پيشين و غير ايشان از آيينها و اديان متعدد بيان كرده بودند، در مقايسه با آن، ناچيز مىنمود؛ جز اينكه آن تعاليم و معارف اخلاقى، بهصورت اخبار و روايات در جاهاى مختلف پراكنده بود و دست يافتن به آنها و فراگرفتن همه آنها براى همگان ميسر نبود، ناچار مىبايست بهصورت منظم در يك جا گردآورى مىشد تا دستيابى به همه آنها آسان باشد؛ ازاينرو، در جامع السعادات خلاصهاى از آنچه در شريعت وارد شده، آمده و گزيدهاى از آنچه اهل عرفان و حكمت در اين باره پرداختهاند، بدان افزوده شده است؛ مثلاً در تبيين نظرى فضيلت، از نظريه اعتدال و حد وسط [[ارسطو]]يى اقتباس كرده است و ديدگاه مؤلف در اين باره كاملاً [[ارسطو]]يى است، به اين معنا كه از نظر نراقى، فضيلت حد وسط است و تجاوز از آن، خواه بهسوى افراط باشد يا تفريط، به رذيلت مىانجامد. پس فضائل؛ يعنى حد وسطها و رذائل، اطراف آنها هستند. وسط، امرى معيّن است كه قابل تعدد و تكثر نيست، اما اطراف آن در شماره، نامتناهى است؛ | مؤلف بر اين باور است كه مقصود از وضع قوانين و ارسال رسل، آن است كه آدميان از مرتبه حيوانات و شياطين بيرون آيند و به روضات عليين نايل شوند و اين مقصود تحقق نمىيابد مگر با رهايى (تخليه) از رذايل و آراسته شدن (تحليه) به فضائل اخلاقى. اين تزكيه، مشروط بر شناسايى خصلتهاى ويرانگر، خلق و خوى نجاتبخش و آشنايى با اسباب آنها و چگونگى درمان صفات مهلك اخلاقى است و چنين امرى همان حكمت حقيقى است كه خداوند، اهلش را ستوده و دانستن آن ضرورى است. اين حكمت راستين موجب حيات حقيقى و سعادت سرمدى است. از نظر مؤلف، حكماى گذشته به اندازه ادراك و انديشه خود، در جمعآورى، تدوين، نشر و تبيين اين علم، بسيار كوشيدهاند، اما با ظهور اسلام، نكتههاى اخلاقى بهتفصيل تبيين شد؛ بهطورىكه آنچه حكما و عرفاى بزرگ پيشين و غير ايشان از آيينها و اديان متعدد بيان كرده بودند، در مقايسه با آن، ناچيز مىنمود؛ جز اينكه آن تعاليم و معارف اخلاقى، بهصورت اخبار و روايات در جاهاى مختلف پراكنده بود و دست يافتن به آنها و فراگرفتن همه آنها براى همگان ميسر نبود، ناچار مىبايست بهصورت منظم در يك جا گردآورى مىشد تا دستيابى به همه آنها آسان باشد؛ ازاينرو، در جامع السعادات خلاصهاى از آنچه در شريعت وارد شده، آمده و گزيدهاى از آنچه اهل عرفان و حكمت در اين باره پرداختهاند، بدان افزوده شده است؛ مثلاً در تبيين نظرى فضيلت، از نظريه اعتدال و حد وسط [[ارسطو]]يى اقتباس كرده است و ديدگاه مؤلف در اين باره كاملاً [[ارسطو]]يى است، به اين معنا كه از نظر نراقى، فضيلت حد وسط است و تجاوز از آن، خواه بهسوى افراط باشد يا تفريط، به رذيلت مىانجامد. پس فضائل؛ يعنى حد وسطها و رذائل، اطراف آنها هستند. وسط، امرى معيّن است كه قابل تعدد و تكثر نيست، اما اطراف آن در شماره، نامتناهى است؛ بنابراین، فضيلت بهمثابه مركز دايره است و رذائل بهمثابه نقاطىاند كه از مركز به محيط قابل فرضند. | ||
وى درباره حد وسط، بهعنوان فضيلت اخلاقى، بحث مفصّلى دارد و اجناس رذائل و فضائل اخلاقى را بهصورت انفرادى و | وى درباره حد وسط، بهعنوان فضيلت اخلاقى، بحث مفصّلى دارد و اجناس رذائل و فضائل اخلاقى را بهصورت انفرادى و انضمامیآورده و انواع آنها را ذكر كرده است، سپس هريك از انواع را با نظريه وسط و اطراف، بهدقت و بهگونهاى فراگير و بىسابقه تطبيق داده است. | ||
مؤلف بر اين باور بوده كه علماى اخلاق، فضائل و رذائل، ضبط آنها، بيان نحوه تداخل آنها و همچنين بحث درباره قوه عاملِ آنها را بهتفصيلى كه وى ذكر كرده، نياورده، بلكه به برخى از آنها اشاره كردهاند. | مؤلف بر اين باور بوده كه علماى اخلاق، فضائل و رذائل، ضبط آنها، بيان نحوه تداخل آنها و همچنين بحث درباره قوه عاملِ آنها را بهتفصيلى كه وى ذكر كرده، نياورده، بلكه به برخى از آنها اشاره كردهاند. | ||
وى در تأليف اين اثر، به برخى از متون متقدم در علم اخلاق، توجه داشته است؛ چنانكه در مباحث بابهاى اول و دوم - كه غالباً درباره مبانى اخلاق و كليات است و نسبت به باب سوم، حجم كمى از كتاب را اشغال كرده - گاه از حكماى پيشين مانند فيثاغورس، افلاطون، [[ارسطو]]، [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكويه]] و ديگر حكما، نقل قول شده است. نراقى، [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكويه]] را استاد علم اخلاق و از اولين دانشمندان مسلمانى دانسته كه كتاب اخلاقى تدوين كرده است، اما در باب سوم - كه در آن جزئيات مباحث اخلاقى را مطرح كرده - غالباً به آيات و روايات استناد و از اين طريق مراد خود را اثبات و بيان نموده است. | وى در تأليف اين اثر، به برخى از متون متقدم در علم اخلاق، توجه داشته است؛ چنانكه در مباحث بابهاى اول و دوم - كه غالباً ً درباره مبانى اخلاق و كليات است و نسبت به باب سوم، حجم كمى از كتاب را اشغال كرده - گاه از حكماى پيشين مانند فيثاغورس، افلاطون، [[ارسطو]]، [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكويه]] و ديگر حكما، نقل قول شده است. نراقى، [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكويه]] را استاد علم اخلاق و از اولين دانشمندان مسلمانى دانسته كه كتاب اخلاقى تدوين كرده است، اما در باب سوم - كه در آن جزئيات مباحث اخلاقى را مطرح كرده - غالباً ً به آيات و روايات استناد و از اين طريق مراد خود را اثبات و بيان نموده است. | ||
در باب چگونگى استناد اين كتاب به منقولات، مؤلف به احاديث مرسل اعتماد كرده و بدون التفات به صحت و سقم آنها، به نقل آنها پرداخته و مآخذ آنها را نيز ذكر نكرده است. همچنين از منابعى مانند «جامع الأخبار» و «مصباح الشريعة» حديث نقل كرده؛ درحالىكه برخى از احاديث آنها مجعول است. شايد بتوان اين تسامح را چنين توجيه كرد كه تلاش علماى اخلاق در آثار اخلاقى اين بود كه آموزههاى اخلاقى بهخوبى و به وجهى مؤثر القا شوند و استشهاد به منقولات، وسيلهاى براى نيل به اين منظور بوده است. | در باب چگونگى استناد اين كتاب به منقولات، مؤلف به احاديث مرسل اعتماد كرده و بدون التفات به صحت و سقم آنها، به نقل آنها پرداخته و مآخذ آنها را نيز ذكر نكرده است. همچنين از منابعى مانند «جامع الأخبار» و «مصباح الشريعة» حديث نقل كرده؛ درحالىكه برخى از احاديث آنها مجعول است. شايد بتوان اين تسامح را چنين توجيه كرد كه تلاش علماى اخلاق در آثار اخلاقى اين بود كه آموزههاى اخلاقى بهخوبى و به وجهى مؤثر القا شوند و استشهاد به منقولات، وسيلهاى براى نيل به اين منظور بوده است. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۲: | ||
يكى از مباحثى كه در اين اثر آمده، بحث اتحاد عمل و جزاست كه اهميت خاصى دارد. نراقى با طرح اين بحث، از يكسو نتايج تربيتى گرفته و از سوى ديگر، چگونگى كيفر و پاداش را تبيين كرده است. نكته حائز اهميت اينكه وى از طريق آيات و روايات، مدعاى خود را اثبات و تنها در يك مورد به قول فيثاغورس استناد كرده است. | يكى از مباحثى كه در اين اثر آمده، بحث اتحاد عمل و جزاست كه اهميت خاصى دارد. نراقى با طرح اين بحث، از يكسو نتايج تربيتى گرفته و از سوى ديگر، چگونگى كيفر و پاداش را تبيين كرده است. نكته حائز اهميت اينكه وى از طريق آيات و روايات، مدعاى خود را اثبات و تنها در يك مورد به قول فيثاغورس استناد كرده است. | ||
اثر حاضر، مانند ديگر كتابهاى اخلاقى در دوره اسلامى، جايگاه والايى پيدا نكرده و ظاهراً علت اين امر، فترت دائمى علم اخلاق بوده است. علماى اخلاق و اهل سلوك، بيش از گفتن و نوشتن، با عمل و كردار خويش به ديگران درس اخلاق مىداده و صرف تأليف را در تهذيب اخلاق مؤثر نمىدانستهاند؛ زيرا اخلاق، با تعلم و قرائتِ كتابهاى اخلاقى به دست نمىآيد، بلكه با تمرين مداوم و تربيت مستمر - بهويژه در ايام كودكى و قبل از آنكه آدمى خواندن بياموزد - حاصل مىشود؛ | اثر حاضر، مانند ديگر كتابهاى اخلاقى در دوره اسلامى، جايگاه والايى پيدا نكرده و ظاهراً علت اين امر، فترت دائمى علم اخلاق بوده است. علماى اخلاق و اهل سلوك، بيش از گفتن و نوشتن، با عمل و كردار خويش به ديگران درس اخلاق مىداده و صرف تأليف را در تهذيب اخلاق مؤثر نمىدانستهاند؛ زيرا اخلاق، با تعلم و قرائتِ كتابهاى اخلاقى به دست نمىآيد، بلكه با تمرين مداوم و تربيت مستمر - بهويژه در ايام كودكى و قبل از آنكه آدمى خواندن بياموزد - حاصل مىشود؛ بنابراین، اگر خواندن كتاب براى ايجاد فضيلت و رشد آن كفايت مىكرد، از يكسو مىبايست كتب اخلاقى ارزش بسيار مىداشتند و از سوى ديگر، يك كتاب اخلاقى جامع، بشر را بىنياز مىكرد. | ||
اهميت كتاب حاضر بيشتر از اين حيث است كه مؤلف، خُلقياتى برجسته و روحيهاى سرشار از ايمان داشته و اهل عمل صالح بوده است و سرّ اقبال به «جامع السعادات» در روح ايمانى است كه از قرائت آن هويدا مىگردد؛ درحالىكه از لحاظ علمى از برخى كتب متداول كه فاقد ذوق و معنويت جامع السعاداتند چيز بيشترى ندارد. | اهميت كتاب حاضر بيشتر از اين حيث است كه مؤلف، خُلقياتى برجسته و روحيهاى سرشار از ايمان داشته و اهل عمل صالح بوده است و سرّ اقبال به «جامع السعادات» در روح ايمانى است كه از قرائت آن هويدا مىگردد؛ درحالىكه از لحاظ علمى از برخى كتب متداول كه فاقد ذوق و معنويت جامع السعاداتند چيز بيشترى ندارد. | ||
بهطور كلى در كتابهاى اخلاق قبل از جامع السعادات، يا صرفاً جنبههاى عقلى، نظرى و فلسفى منظور بوده (همانند السعادة و الإسعاد، [[تهذيب الأخلاق و تطهير الأعراق|تهذيب الأخلاق]] و [[اخلاق ناصری]]) يا جنبههاى دينى و عملى غلبه داشته است (مانند إحياء | بهطور كلى در كتابهاى اخلاق قبل از جامع السعادات، يا صرفاً جنبههاى عقلى، نظرى و فلسفى منظور بوده (همانند السعادة و الإسعاد، [[تهذيب الأخلاق و تطهير الأعراق|تهذيب الأخلاق]] و [[اخلاق ناصری]]) يا جنبههاى دينى و عملى غلبه داشته است (مانند إحياء علوم الدين، كيمياى سعادت و المحجة البيضاء)، اما كتاب جامع السعادات مشتمل بر هر دو جنبه با سبک و اسلوبى ويژه است. | ||
اين كتاب با دو بحث مبنايى شروع مىشود: يكى، بحث تجرد نفس كه در اكثر كتابهايى كه درباره اخلاق اسلامى نگاشته شدهاند، مقدّم بر ساير مباحث است؛ ديگرى، بحث در خير و سعادت؛ زيرا غايتِ تهذيب نفس، وصول به خير و سعادت است. نراقى اين بحث را با مطلبى شروع كرده كه عيناً در [[اخلاق ناصری]] آمده است و در آنجا، خواجه نصير از قول حكماى متقدم، خير را به دو قسم تقسيم و هريك را تعريف كرده است. سعادت را نيز تعريف نموده و سعادت هر شخص را غير از سعادت شخص ديگر دانسته، اما خير را در همه اشخاص، يكسان تلقى كرده است. نراقى برخلاف ظاهر گفتار برخى از حكما، خير و سعادت را مترادف ندانسته، بلكه سعادت را رسيدن به كمالى دانسته كه در سرشت هر شخصى نهفته است و بدين سبب، سعادت هر شخصى غير از سعادت شخص ديگر است. | اين كتاب با دو بحث مبنايى شروع مىشود: يكى، بحث تجرد نفس كه در اكثر كتابهايى كه درباره اخلاق اسلامى نگاشته شدهاند، مقدّم بر ساير مباحث است؛ ديگرى، بحث در خير و سعادت؛ زيرا غايتِ تهذيب نفس، وصول به خير و سعادت است. نراقى اين بحث را با مطلبى شروع كرده كه عيناً در [[اخلاق ناصری]] آمده است و در آنجا، خواجه نصير از قول حكماى متقدم، خير را به دو قسم تقسيم و هريك را تعريف كرده است. سعادت را نيز تعريف نموده و سعادت هر شخص را غير از سعادت شخص ديگر دانسته، اما خير را در همه اشخاص، يكسان تلقى كرده است. نراقى برخلاف ظاهر گفتار برخى از حكما، خير و سعادت را مترادف ندانسته، بلكه سعادت را رسيدن به كمالى دانسته كه در سرشت هر شخصى نهفته است و بدين سبب، سعادت هر شخصى غير از سعادت شخص ديگر است. | ||
خط ۷۹: | خط ۸۰: | ||
==پانویس == | ==پانویس== | ||
<references /> | <references/> | ||
خط ۹۸: | خط ۹۹: | ||
[[ترجمه متن کامل جامع السعادات]] | [[ترجمه متن کامل جامع السعادات]] | ||
[[علم اخلاق اسلامی | [[علم اخلاق اسلامی]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۰۰
جامع السعادات | |
---|---|
پدیدآوران | موسوى کلانتر، سید محمد (مصحح)
نراقی، مهدی بن ابیذر (نویسنده) مظفر، محمدرضا (مقدمهنويس) |
ناشر | مؤسسة الأعلمي للمطبوعات |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
چاپ | 1 |
موضوع | اخلاق اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 3 |
کد کنگره | BP 247/7 /ن4ج2 1300ی |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
جامع السعادات، اثر ملا محمدمهدى نراقى، با تصحيح و تعليقات سيد محمد كلانتر و مقدمهى محمدرضا مظفر، كتابى است در اخلاق كه به زبان عربى و در سال 1196ق، نوشته شده است.
ساختار
كتاب با دو مقدمه از شيخ محمدرضا مظفر و مؤلف آغاز و مطالب سه جلد، در سه باب، تنظيم شده است.
اين اثر به تصريح مؤلف، يك بخش از حكمت عملى قديم (يعنى اخلاق) را در بر مىگيرد و درباره ساير بخشها (يعنى تدبير منزل و سياست مُدُن) سخن نمىگويد؛ زيرا غرض وى از تأليف آن، تنها بحث در چگونگى اصلاح نفس و تهذيب اخلاق بوده است.
به نظر مىرسد كه نراقى در مباحث نظرى اخلاق، بيش از همه از كتاب «تهذيب الأخلاق» ابوعلى مسكويه و «اخلاق ناصری» خواجه نصيرالدين طوسى بهره برده است.
گزارش محتوا
در مقدمه شيخ مظفر، علاوه بر ارائه زندگىنامه مختصرى از نویسنده، به اقدامات مربوط به تصحيح و تحقيق كتاب اشاره شده است.[۱]
در مقدمه مؤلف، به توضيح اهميت تزكيه نفس پرداخته شده است.[۲]
باب اول در مقدمات است كه در آن مباحث كلى و مبانى علم اخلاق مطرح شده است، از قبيل: «تجرد و بقاى نفس»، «تأثير طبيعت آدمى بر اخلاق»، «نقش تربيت در اخلاق»، «شرف علم اخلاق به سبب شرافت موضوع و غايتش»، «تركيب حقيقت انسان از جهات متقابل»، غايت سعادت انسان، تشبه به مبدأ» و...
باب دوم در اقسام اخلاق، شامل مباحثى چون: «اجناس فضائل و رذائل»، «بحث درباره فضائل چهارگانه (حكمت، عدالت، شجاعت و عفت)»، «در حقيقت عدالت»، «عقل نظرى، درككننده فضائل و رذائل»، «حد وسط (اعتدال) و اطراف آن (افراط و تفريط) در اخلاق» و...
باب سوم درباره اخلاق پسنديده، شامل يك مقدمه و چهار مقام است. در مقدمه، از «راه نگهدارى اعتدال فضائل»، «درمان كلى بيمارى نفس» و «درمان ويژه بيمارى نفس» بحث مىشود و در مقامات، از «قوه عاقله»، «امور متعلق به قوه غضب»، «رذائل و فضائل قوه شهوت»، «پژوهش در باب رذائل و فضائلى كه مربوط به اين قواى سه گانه يا متعلق به دو قوه از آنهاست»، سخن به ميان مىآيد.
مؤلف بر اين باور است كه مقصود از وضع قوانين و ارسال رسل، آن است كه آدميان از مرتبه حيوانات و شياطين بيرون آيند و به روضات عليين نايل شوند و اين مقصود تحقق نمىيابد مگر با رهايى (تخليه) از رذايل و آراسته شدن (تحليه) به فضائل اخلاقى. اين تزكيه، مشروط بر شناسايى خصلتهاى ويرانگر، خلق و خوى نجاتبخش و آشنايى با اسباب آنها و چگونگى درمان صفات مهلك اخلاقى است و چنين امرى همان حكمت حقيقى است كه خداوند، اهلش را ستوده و دانستن آن ضرورى است. اين حكمت راستين موجب حيات حقيقى و سعادت سرمدى است. از نظر مؤلف، حكماى گذشته به اندازه ادراك و انديشه خود، در جمعآورى، تدوين، نشر و تبيين اين علم، بسيار كوشيدهاند، اما با ظهور اسلام، نكتههاى اخلاقى بهتفصيل تبيين شد؛ بهطورىكه آنچه حكما و عرفاى بزرگ پيشين و غير ايشان از آيينها و اديان متعدد بيان كرده بودند، در مقايسه با آن، ناچيز مىنمود؛ جز اينكه آن تعاليم و معارف اخلاقى، بهصورت اخبار و روايات در جاهاى مختلف پراكنده بود و دست يافتن به آنها و فراگرفتن همه آنها براى همگان ميسر نبود، ناچار مىبايست بهصورت منظم در يك جا گردآورى مىشد تا دستيابى به همه آنها آسان باشد؛ ازاينرو، در جامع السعادات خلاصهاى از آنچه در شريعت وارد شده، آمده و گزيدهاى از آنچه اهل عرفان و حكمت در اين باره پرداختهاند، بدان افزوده شده است؛ مثلاً در تبيين نظرى فضيلت، از نظريه اعتدال و حد وسط ارسطويى اقتباس كرده است و ديدگاه مؤلف در اين باره كاملاً ارسطويى است، به اين معنا كه از نظر نراقى، فضيلت حد وسط است و تجاوز از آن، خواه بهسوى افراط باشد يا تفريط، به رذيلت مىانجامد. پس فضائل؛ يعنى حد وسطها و رذائل، اطراف آنها هستند. وسط، امرى معيّن است كه قابل تعدد و تكثر نيست، اما اطراف آن در شماره، نامتناهى است؛ بنابراین، فضيلت بهمثابه مركز دايره است و رذائل بهمثابه نقاطىاند كه از مركز به محيط قابل فرضند.
وى درباره حد وسط، بهعنوان فضيلت اخلاقى، بحث مفصّلى دارد و اجناس رذائل و فضائل اخلاقى را بهصورت انفرادى و انضمامیآورده و انواع آنها را ذكر كرده است، سپس هريك از انواع را با نظريه وسط و اطراف، بهدقت و بهگونهاى فراگير و بىسابقه تطبيق داده است.
مؤلف بر اين باور بوده كه علماى اخلاق، فضائل و رذائل، ضبط آنها، بيان نحوه تداخل آنها و همچنين بحث درباره قوه عاملِ آنها را بهتفصيلى كه وى ذكر كرده، نياورده، بلكه به برخى از آنها اشاره كردهاند.
وى در تأليف اين اثر، به برخى از متون متقدم در علم اخلاق، توجه داشته است؛ چنانكه در مباحث بابهاى اول و دوم - كه غالباً ً درباره مبانى اخلاق و كليات است و نسبت به باب سوم، حجم كمى از كتاب را اشغال كرده - گاه از حكماى پيشين مانند فيثاغورس، افلاطون، ارسطو، ابوعلى مسكويه و ديگر حكما، نقل قول شده است. نراقى، ابوعلى مسكويه را استاد علم اخلاق و از اولين دانشمندان مسلمانى دانسته كه كتاب اخلاقى تدوين كرده است، اما در باب سوم - كه در آن جزئيات مباحث اخلاقى را مطرح كرده - غالباً ً به آيات و روايات استناد و از اين طريق مراد خود را اثبات و بيان نموده است.
در باب چگونگى استناد اين كتاب به منقولات، مؤلف به احاديث مرسل اعتماد كرده و بدون التفات به صحت و سقم آنها، به نقل آنها پرداخته و مآخذ آنها را نيز ذكر نكرده است. همچنين از منابعى مانند «جامع الأخبار» و «مصباح الشريعة» حديث نقل كرده؛ درحالىكه برخى از احاديث آنها مجعول است. شايد بتوان اين تسامح را چنين توجيه كرد كه تلاش علماى اخلاق در آثار اخلاقى اين بود كه آموزههاى اخلاقى بهخوبى و به وجهى مؤثر القا شوند و استشهاد به منقولات، وسيلهاى براى نيل به اين منظور بوده است.
زبان نگارش «جامع السعادات»، نشاندهنده دوره ضعف زبان عربى است. گاه مؤلف، الفاظ و عباراتى به كار برده كه نمىتوان در زبان عربى، مجوزى براى كاربرد آنها يافت، مانند كلمه «هلاكت» كه صحيح آن «هلاك» است.
يكى از مباحثى كه در اين اثر آمده، بحث اتحاد عمل و جزاست كه اهميت خاصى دارد. نراقى با طرح اين بحث، از يكسو نتايج تربيتى گرفته و از سوى ديگر، چگونگى كيفر و پاداش را تبيين كرده است. نكته حائز اهميت اينكه وى از طريق آيات و روايات، مدعاى خود را اثبات و تنها در يك مورد به قول فيثاغورس استناد كرده است.
اثر حاضر، مانند ديگر كتابهاى اخلاقى در دوره اسلامى، جايگاه والايى پيدا نكرده و ظاهراً علت اين امر، فترت دائمى علم اخلاق بوده است. علماى اخلاق و اهل سلوك، بيش از گفتن و نوشتن، با عمل و كردار خويش به ديگران درس اخلاق مىداده و صرف تأليف را در تهذيب اخلاق مؤثر نمىدانستهاند؛ زيرا اخلاق، با تعلم و قرائتِ كتابهاى اخلاقى به دست نمىآيد، بلكه با تمرين مداوم و تربيت مستمر - بهويژه در ايام كودكى و قبل از آنكه آدمى خواندن بياموزد - حاصل مىشود؛ بنابراین، اگر خواندن كتاب براى ايجاد فضيلت و رشد آن كفايت مىكرد، از يكسو مىبايست كتب اخلاقى ارزش بسيار مىداشتند و از سوى ديگر، يك كتاب اخلاقى جامع، بشر را بىنياز مىكرد.
اهميت كتاب حاضر بيشتر از اين حيث است كه مؤلف، خُلقياتى برجسته و روحيهاى سرشار از ايمان داشته و اهل عمل صالح بوده است و سرّ اقبال به «جامع السعادات» در روح ايمانى است كه از قرائت آن هويدا مىگردد؛ درحالىكه از لحاظ علمى از برخى كتب متداول كه فاقد ذوق و معنويت جامع السعاداتند چيز بيشترى ندارد.
بهطور كلى در كتابهاى اخلاق قبل از جامع السعادات، يا صرفاً جنبههاى عقلى، نظرى و فلسفى منظور بوده (همانند السعادة و الإسعاد، تهذيب الأخلاق و اخلاق ناصری) يا جنبههاى دينى و عملى غلبه داشته است (مانند إحياء علوم الدين، كيمياى سعادت و المحجة البيضاء)، اما كتاب جامع السعادات مشتمل بر هر دو جنبه با سبک و اسلوبى ويژه است.
اين كتاب با دو بحث مبنايى شروع مىشود: يكى، بحث تجرد نفس كه در اكثر كتابهايى كه درباره اخلاق اسلامى نگاشته شدهاند، مقدّم بر ساير مباحث است؛ ديگرى، بحث در خير و سعادت؛ زيرا غايتِ تهذيب نفس، وصول به خير و سعادت است. نراقى اين بحث را با مطلبى شروع كرده كه عيناً در اخلاق ناصری آمده است و در آنجا، خواجه نصير از قول حكماى متقدم، خير را به دو قسم تقسيم و هريك را تعريف كرده است. سعادت را نيز تعريف نموده و سعادت هر شخص را غير از سعادت شخص ديگر دانسته، اما خير را در همه اشخاص، يكسان تلقى كرده است. نراقى برخلاف ظاهر گفتار برخى از حكما، خير و سعادت را مترادف ندانسته، بلكه سعادت را رسيدن به كمالى دانسته كه در سرشت هر شخصى نهفته است و بدين سبب، سعادت هر شخصى غير از سعادت شخص ديگر است.
وضعيت كتاب
جامع السعادات به تصحيح شيخ محمود بروجردى، در 1312ش، در تهران چاپ سنگى شد. همچنين با تصحيح و تعليقات سيد محمد كلانتر، همراه با مقدمه شيخ محمدرضا مظفر، در نجف و در سه مجلد به چاپ رسيد (اثر حاضر). سيد جلالالدين مجتبوى، اين كتاب را به فارسى ترجمه كرده كه در سه جلد در 1377ش، به چاپ رسيده است. گزيدهاى از آن نيز مستقلاً چاپ شده است.
كتاب «معراج السعادة» تأليف ملا احمد، فرزند ملا محمدمهدى نراقى را از جهتى مىتوان تلخيص فارسى كتاب جامع السعادات دانست كه در آن مباحث اخلاقى با عباراتى واضح بيان شده تا همه مردم از آن بهرهمند شوند. درعينحال «معراج السعادة» فقط ترجمه و تلخيص جامع السعادات نيست، بلكه در بيان مطالب، تفاوتهايى با آن دارد و در بسيارى از موارد، مباحث اجمالى جامع السعادات، بهتفصيل در «معراج السعادة» آمده است؛ البته بهنحوى كه از موضوع بحث دور نشده است. تفاوت عمده جامع السعادات و «معراج السعادة» آن است كه جامع السعادات داراى رويكردى علمى است و در آن استدلال و ارائه برهان به چشم مىخورد، اما «معراج السعادة» داراى رويكردى علمى - خطابى است. چون مخاطب «معراج السعادة» عموم مردم است، در آن سعى شده تا مطالب با ارائه شواهد نقلى و روايى يا آميزهاى از نقل و دليل، با ذكر اشعار و با زبانى روان و جذاب و بهدور از پيچيدگىهاى مباحث علمى بيان گردد؛ ازاينرو استفاده از آيات و روايات در «معراج السعادة» بيشتر از جامع السعادات است.
فهرست مطالب هر جلد، در انتهاى همان جلد آمده است.
پاورقىها توسط محقق نوشته شده و در آنها، علاوه بر ذكر منابع، توضيحاتى پيرامون برخى از كلمات و عبارات متن داده شده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب.
- برگرفته از «حداد عادل، غلامعلى و همكاران (1377)، دانشنامه جهان اسلام (چاپ اول)، تهران: بنياد دايرةالمعارف اسلامى، ج 9، ص331، نوشته: نصرتالله حكمت».