تفسیر مقاتل بن سلیمان: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'به'''' به 'به '''') |
||
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر = | | عنوانهای دیگر = | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[مقاتل بن سلیمان]] ( | [[مقاتل بن سلیمان]] (نویسنده) | ||
[[شحاته، عبدالله محمود]] (محقق) | [[شحاته، عبدالله محمود]] (محقق) | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
| سال نشر = 1423 ق یا 2002 م | | سال نشر = 1423 ق یا 2002 م | ||
| کد اتوماسیون = | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01919AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =5 | | تعداد جلد =5 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =01919 | |||
| کتابخوان همراه نور =01919 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۲۵: | خط ۲۶: | ||
}} | }} | ||
'''تفسير مقاتل بن سليمان'''، معروف به '''تفسير كبير مقاتل''' از مهمترين آثار قرآنى مقاتل و كهنترين تفسير كامل قرآن است كه به ما رسيده است. | '''تفسير مقاتل بن سليمان'''، معروف به '''تفسير كبير مقاتل''' از مهمترين آثار قرآنى مقاتل و كهنترين تفسير كامل قرآن است كه به ما رسيده است. نویسنده پيوسته در آن به جمع عقل و نقل (يا به تعبيرى ديگر، روايت و درايت) پرداخته است؛ بدين جهت، آن را پيشگام تفاسير جامع و كامل شمردهاند و به تعبير شافعى «بقيه مفسرين ريزهخوار اويند» و از روز نخست، مورد توجه همگان قرار گرفته و يگانه منبع سرشار تفسيرى شناخته شده است. | ||
آثار فروزان عقل در آن مشاهده مىشود و از نوعى ابداع و اعمال فنّ تأليفى ويژهاى برخوردار است. بيشتر به اهداف و مقاصد عاليه قرآن نظر دارد. جمع موضوعى آيات و تطبيق ميان آيات بهظاهر متعارض، از ويژگىهاى اين تفسير است. مقاتل، تنها به گردآورى آراى سابقين بسنده نكرده، بلكه آنها را مورد نقد و بررسى قرار داده و آنچه به نظرش درست آمده، برگزيده است و تفسير خود را بر اين اساس، در كمال وجازت و رسايى عبارت و جامعيت، تأليف نموده است. | آثار فروزان عقل در آن مشاهده مىشود و از نوعى ابداع و اعمال فنّ تأليفى ويژهاى برخوردار است. بيشتر به اهداف و مقاصد عاليه قرآن نظر دارد. جمع موضوعى آيات و تطبيق ميان آيات بهظاهر متعارض، از ويژگىهاى اين تفسير است. مقاتل، تنها به گردآورى آراى سابقين بسنده نكرده، بلكه آنها را مورد نقد و بررسى قرار داده و آنچه به نظرش درست آمده، برگزيده است و تفسير خود را بر اين اساس، در كمال وجازت و رسايى عبارت و جامعيت، تأليف نموده است. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۳: | ||
[[معرفت، | [[معرفت، محمدهادی|آيتالله معرفت]] در جلد دوم تفسير و مفسران، صفحه 150 به بعد ديدگاه متأخران را درباره تفسير مقاتل اين چنين مىنويسد: | ||
«باآنكه اين تفسير در دوران ظهورش و از همان ابتدا مورد توجه بوده و نظر دانشمندان را به خود جلب نموده است و از همان دوران نخست، همگان از تفسير او بهره مىبردند، ولى در دوران متأخر يك نوع بىمهرى نسبت به آن احساس مىشود و عامل آن، عملكرد نارواى راويان اين تفسير است كه در آن تصرف نموده و گرچه اندك بر آن افزودهاند. اين تفسير از طريق عبدالله بن ثابت مقرى از پدرش ثابت بن يعقوب توزى از ابوصالح هذيل بن حبيب دندانى از مقاتل بن سليمان روايت شده است. [[سزگین، فؤاد|فؤاد سزگين]] مىگويد: «ابوصالح، در برخى موارد روايات ديگرى را بر متن تفسير مقاتل افزوده است». گاه شده اضافات بهگونهاى است كه گمان مىرود متن تفسير مقاتل است و حتى در آنجا كه صريحا به مقاتل نسبت داده مىشود، برخى از بزرگان - احيانا - ترديد دارند كه بهدرستى گفته مقاتل باشد؛ مثلاًدرباره حلّ رموز حروف مقطعه اوايل سور در اين تفسير، به حساب جمل (ابجدى) روى آورده، ولى [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] اين مطلب را با عنوان «قال بعضهم» مطرح مىكند و مىگويد: «خوش نداشتم قائل آن را نام ببرم؛ زيرا ناقل از وى، از كسانى نيست كه مورد اعتماد باشد»... مواردى در اين تفسير به چشم مىخورد كه انتساب آنها به مقاتل | «باآنكه اين تفسير در دوران ظهورش و از همان ابتدا مورد توجه بوده و نظر دانشمندان را به خود جلب نموده است و از همان دوران نخست، همگان از تفسير او بهره مىبردند، ولى در دوران متأخر يك نوع بىمهرى نسبت به آن احساس مىشود و عامل آن، عملكرد نارواى راويان اين تفسير است كه در آن تصرف نموده و گرچه اندك بر آن افزودهاند. اين تفسير از طريق عبدالله بن ثابت مقرى از پدرش ثابت بن يعقوب توزى از ابوصالح هذيل بن حبيب دندانى از مقاتل بن سليمان روايت شده است. [[سزگین، فؤاد|فؤاد سزگين]] مىگويد: «ابوصالح، در برخى موارد روايات ديگرى را بر متن تفسير مقاتل افزوده است». گاه شده اضافات بهگونهاى است كه گمان مىرود متن تفسير مقاتل است و حتى در آنجا كه صريحا به مقاتل نسبت داده مىشود، برخى از بزرگان - احيانا - ترديد دارند كه بهدرستى گفته مقاتل باشد؛ مثلاًدرباره حلّ رموز حروف مقطعه اوايل سور در اين تفسير، به حساب جمل (ابجدى) روى آورده، ولى [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] اين مطلب را با عنوان «قال بعضهم» مطرح مىكند و مىگويد: «خوش نداشتم قائل آن را نام ببرم؛ زيرا ناقل از وى، از كسانى نيست كه مورد اعتماد باشد»... مواردى در اين تفسير به چشم مىخورد كه انتساب آنها به مقاتل مشکوک است و شايد از تصرفات راويان تفسير باشد؛ مانند تفسير آيه''' «و إذ قلنا للملائكة»'''، به «الذين خلقوا من مارج من نار السموم» و اين جاى شگفتى دارد كه چگونگى آفرينش فرشتگان را از شعله آتش سوزنده پنداشته است؛ درصورتىكه خداوند، آفرينش جنّ را چنين وصف كرده، نه ملايك را... در اينگونه موارد، احتمال مدسوس بودن مىرود كه با دست راوى نخست يا ديگران بر تفسير مقاتل افزوده شده است. دليل بر آن، آنكه هيچيك از مفسرانى كه بنا بر استيعاب داشتهاند، چنين مطالبى را نه از مقاتل و نه از تفسير وى نقل نكردهاند. | ||
آرى، همان بلايى كه بر تفسير على بن | آرى، همان بلايى كه بر تفسير على بن ابراهیم قمى آمده و به دست راوى آن، دگرگونى در آن رخ داده، عينا بر تفسير مقاتل نيز آمده و دچار دگرگونى و احيانا بىاعتبارى گرديده است، ولى در مجموع-با قطع نظر از موارد مشکوک يا مدسوس، تفسير شيوا و ارزشمندى است و يكى از كهنترين و سرشارترين ذخاير ميراث فرهنگى اسلامى است. گوهرهاى ناب آن براى فرهيختگان بهخوبى تابناك و تشخيص آن از ناروا براى اهل تحقيق بهآسانى ميسور است. بدين ترتيب اين تفسير، امروزه براى پژوهندگان مسائل قرآنى و تفسير، غنيمتى ارزنده است». | ||
دكتر شحاته مىگويد: «درباره او همه چيز گفتهاند، ولى درباره تفسيرش همگى او را ستودهاند، بهويژه مقام علمى و شخصيت وى جاى ترديد ندارد و امروزه نبايد غفلت كنيم و از چنين ميراث ارزندهاى چشم بپوشيم، در جهت منقولات وى بايد دقت نمود، ولى در جهت عقلانى، تفسيرش همچون دريايى خروشان است كه از همه پيشى گرفته است. اگر ما از تفسير مقاتل غفلت ورزيم، همانا بخش بزرگى از ميراث فرهنگى و فكرى خويش را از دست دادهايم، بلكه اولين دستاورد تفسير عقلانى را از دست دادهايم...»<ref>ج5، ص52-53</ref> | دكتر شحاته مىگويد: «درباره او همه چيز گفتهاند، ولى درباره تفسيرش همگى او را ستودهاند، بهويژه مقام علمى و شخصيت وى جاى ترديد ندارد و امروزه نبايد غفلت كنيم و از چنين ميراث ارزندهاى چشم بپوشيم، در جهت منقولات وى بايد دقت نمود، ولى در جهت عقلانى، تفسيرش همچون دريايى خروشان است كه از همه پيشى گرفته است. اگر ما از تفسير مقاتل غفلت ورزيم، همانا بخش بزرگى از ميراث فرهنگى و فكرى خويش را از دست دادهايم، بلكه اولين دستاورد تفسير عقلانى را از دست دادهايم...»<ref>ج5، ص52-53</ref> | ||
خط ۷۲: | خط ۷۳: | ||
پل نويا درباره روش مقاتل مىنويسد: «در حقيقت مقاتل قرآن را بر طبق سه روش مىخواند كه مىتوان آنها را روشهاى لفظى، تاريخى و استعارى ناميد: | پل نويا درباره روش مقاتل مىنويسد: «در حقيقت مقاتل قرآن را بر طبق سه روش مىخواند كه مىتوان آنها را روشهاى لفظى، تاريخى و استعارى ناميد: | ||
قرائت لفظى: نخستين وظيفهاى كه مقاتل در قرائت قرآن (تبيين قرآن) بر عهده مىگيرد، توضيح لفظى يا كلمه به كلمه واژگان قرآنى است. مقاتل با اين كار در حقيقت ترجمهاى از قرآن به يك زبان عربى دوم، كه البته آسانتر است، به دست مىدهد. اين ترجمه احتمالا براى مردمان غير عرب، بهويژه ايرانيان فراهم آمده است». در اين بخش، مقاتل قواعدى را در بيان الفاظ ارائه مىدهد. دكتر شحاته در جلد 5، ص58، تعدادى از آنها را برمىشمرد و معتقد است به 248 مورد مىرسند، از آن جملهاند در جلد 1، ص96، ذيل آيه 30 سوره بقره در معناى ''' «بحمد ربهم» '''؛ يعنى «بأمر ربهم» و ص458 ذيل آيه 10 سوره مائده ''' «الجحيم» '''؛ يعنى «ما عظم من النار». ايشان معتقدند احاطه مقاتل بر اين كليات، تفسير او را از ديگران در جنبه قرآن به قرآن ممتاز نموده است. | قرائت لفظى: نخستين وظيفهاى كه مقاتل در قرائت قرآن (تبيين قرآن) بر عهده مىگيرد، توضيح لفظى يا كلمه به كلمه واژگان قرآنى است. مقاتل با اين كار در حقيقت ترجمهاى از قرآن به يك زبان عربى دوم، كه البته آسانتر است، به دست مىدهد. اين ترجمه احتمالا براى مردمان غير عرب، بهويژه ايرانيان فراهم آمده است». در اين بخش، مقاتل قواعدى را در بيان الفاظ ارائه مىدهد. دكتر شحاته در جلد 5، ص58، تعدادى از آنها را برمىشمرد و معتقد است به 248 مورد مىرسند، از آن جملهاند در جلد 1، ص96، ذيل آيه 30 سوره بقره در معناى''' «بحمد ربهم»'''؛ يعنى «بأمر ربهم» و ص458 ذيل آيه 10 سوره مائده''' «الجحيم»'''؛ يعنى «ما عظم من النار». ايشان معتقدند احاطه مقاتل بر اين كليات، تفسير او را از ديگران در جنبه قرآن به قرآن ممتاز نموده است. | ||
پل نويا مىنويسد: «در تفسير مقاتل، قرائت (تبيين كلمات) با توجه به سياق كلام كه معنى كلمه را براى مقاتل روشن مىكند، صورت مىگيرد و اين معنا در ترجمه بازگردانده مىشود. مقاتل برخلاف [[ | پل نويا مىنويسد: «در تفسير مقاتل، قرائت (تبيين كلمات) با توجه به سياق كلام كه معنى كلمه را براى مقاتل روشن مىكند، صورت مىگيرد و اين معنا در ترجمه بازگردانده مىشود. مقاتل برخلاف [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] هيچگاه از بستر كلام قرآن خارج نمىشود، تا كلمهاى را مثلاًبا توجه به استعمالات اعراب در اشعار ما قبل اسلام توضيح دهد، بلكه بيشتر براى روشن كردن معنى كلمه از سياق كلام قرآنى مدد مىگيرد. | ||
البته مقاتل از اين معنا غافل نمىماند كه كلماتى را كه منشأ عربى ندارند يا مأخوذ از يك لهجه غير قريشىاند، مشخص كند (در نظر مقاتل برخلاف مفسران بعدى قبول وجود كلمات غير عربى در قرآن مشكلى ايجاد نمىكند)، ولى او هيچگاه از خود متن قرآن منفك نمىشود و به يمن همين روش تحليل لفظى است كه ترجمهاش بسيار قابل انعطاف از كار درمىآيد و همه تفاوتهاى ظريف معنايى را كه يك كلمه در سياقهاى مختلف كلام به خود مىگيرد، منعكس مىكند؛ | البته مقاتل از اين معنا غافل نمىماند كه كلماتى را كه منشأ عربى ندارند يا مأخوذ از يك لهجه غير قريشىاند، مشخص كند (در نظر مقاتل برخلاف مفسران بعدى قبول وجود كلمات غير عربى در قرآن مشكلى ايجاد نمىكند)، ولى او هيچگاه از خود متن قرآن منفك نمىشود و به يمن همين روش تحليل لفظى است كه ترجمهاش بسيار قابل انعطاف از كار درمىآيد و همه تفاوتهاى ظريف معنايى را كه يك كلمه در سياقهاى مختلف كلام به خود مىگيرد، منعكس مىكند؛ بنابراین، ترجمه مقاتل خود را تا سطح يك تفسير حقيقى ارتقا مىدهد. براى نمونه به ترجمه احسان توجه كنيد: در آيه 90، سوره نحل:''' «إن الله يأمر بالعدل و الإحسان»'''، مقاتل، عدل را به «توحيد» و احسان را به «بخشايش ديگران» ترجمه مىكند و در سوره الرحمن، آيه 60:''' «هل جزاء الإحسان إلاّ الإحسان»'''، اين چنين ترجمه مىكند: «آيا پاداش اهل «توحيد» در آن جهان چيزى جز بهشت است». هيچيك از اين ترجمهها لفظى نيست، ولى مقاتل غالباً از قرائت لفظى فراتر مىرود و در ترجمه، بار معنايى نمادينى را كه يك واژه در سياق كلام بر دوش دارد، مطمح نظر قرار مىدهد. اگر «احسان» به معناى «عفو» است، به سبب آن است كه عمل بخشايش در حقيقت نماد بزرگترين «احسانى» است كه مىتوان به ديگران كرد». | ||
ايشان در بخش «تفسير و تاريخ» مىنويسد: «بايد افزود كه مقاتل در تفسير خود مانند يك عالم فقه اللغة يا زبانشناس هم عمل نمىكند. بهندرت ديده مىشود كه او براى يافتن معنى كلمهاى، نخست به ريشه آن و معنى اوليه ريشه مراجعه كند؛ زيرا، براى او، معنى يك كلمه، از درون خود آن كلمه برنمىآيد، بلكه از بيرون آن؛ يعنى از بستر كلامى كه كلمه در آن جاى گرفته است، دريافته مىشود. نمونه اينگونه تحليل كلمات، تحليل كلمه «تأويل» است. كلمه «تأويل» بهخودىخود و در ريشه ثلاثى آن، به معناى بازگرداندن چيزى به اول يا مبدأ آن است، ولى چنانكه ديديم، مقاتل معنايى عكس اين معنى را از آن استنباط مىكند، كه عبارت است از عمل پى گرفتن چيزى تا آخرين پيامدهاى آن و اين معنى را سياق كلام به او تحميل مىكند. | ايشان در بخش «تفسير و تاريخ» مىنويسد: «بايد افزود كه مقاتل در تفسير خود مانند يك عالم فقه اللغة يا زبانشناس هم عمل نمىكند. بهندرت ديده مىشود كه او براى يافتن معنى كلمهاى، نخست به ريشه آن و معنى اوليه ريشه مراجعه كند؛ زيرا، براى او، معنى يك كلمه، از درون خود آن كلمه برنمىآيد، بلكه از بيرون آن؛ يعنى از بستر كلامى كه كلمه در آن جاى گرفته است، دريافته مىشود. نمونه اينگونه تحليل كلمات، تحليل كلمه «تأويل» است. كلمه «تأويل» بهخودىخود و در ريشه ثلاثى آن، به معناى بازگرداندن چيزى به اول يا مبدأ آن است، ولى چنانكه ديديم، مقاتل معنايى عكس اين معنى را از آن استنباط مىكند، كه عبارت است از عمل پى گرفتن چيزى تا آخرين پيامدهاى آن و اين معنى را سياق كلام به او تحميل مىكند. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۷: | ||
وى براى هر آيهاى كه در آن اشاره به وقايع تاريخى باشد، زمينهاى تاريخى اختراع مىكند. گرايش ايشان به آوردن جزئيات عينى، او را بر آن مىدارد كه در تفسير قرآن خود بيشترين اسباب نزول را بياورد و اين امر، تأثير مهمى در زمينه فهم پيام قرآنى برجاى مىگذارد. | وى براى هر آيهاى كه در آن اشاره به وقايع تاريخى باشد، زمينهاى تاريخى اختراع مىكند. گرايش ايشان به آوردن جزئيات عينى، او را بر آن مىدارد كه در تفسير قرآن خود بيشترين اسباب نزول را بياورد و اين امر، تأثير مهمى در زمينه فهم پيام قرآنى برجاى مىگذارد. | ||
وقتى كه مقاتل در جستجوى مناسبتى تاريخى براى نزول آيات قرآنى برمىآيد، هدفش ذكر تاريخ نيست، بلكه فهم بهتر معنى آيه مورد تفسير است، ولى ارجاع به تاريخ را بهصورت يك روش سيستماتيك تفسير درآوردن، سبب تحديد قابل ملاحظه اهميت پيام قرآنى مىشود؛ زيرا مقاتل در همان حال از پرداختن به هرگونه اظهار نظر در زمينه اخلاقى كه معنى روحانى پيام را استخراج كند، امتناع مىورزد؛ بهعنوان نمونه در آيه 12 سوره يونس: ''' «و إذا مسّ الإنسان الضر دعانا لجنبه...» '''، مقاتل مىگويد: اشاره اين آيه به ابوحذيفه هاشم مخزومى، به هنگام بيمارى اوست و همچنين در آيه 13 سوره حجرات: ''' «إن أكرمكم عند الله أتقاكم» '''، به اين گزارش اكتفا مىكند كه مقصود اين آيه، بلال حبشى است كه بعضى از قريشيان او را به هنگام اذان گفتن، استهزا | وقتى كه مقاتل در جستجوى مناسبتى تاريخى براى نزول آيات قرآنى برمىآيد، هدفش ذكر تاريخ نيست، بلكه فهم بهتر معنى آيه مورد تفسير است، ولى ارجاع به تاريخ را بهصورت يك روش سيستماتيك تفسير درآوردن، سبب تحديد قابل ملاحظه اهميت پيام قرآنى مىشود؛ زيرا مقاتل در همان حال از پرداختن به هرگونه اظهار نظر در زمينه اخلاقى كه معنى روحانى پيام را استخراج كند، امتناع مىورزد؛ بهعنوان نمونه در آيه 12 سوره يونس:''' «و إذا مسّ الإنسان الضر دعانا لجنبه...»'''، مقاتل مىگويد: اشاره اين آيه به ابوحذيفه هاشم مخزومى، به هنگام بيمارى اوست و همچنين در آيه 13 سوره حجرات:''' «إن أكرمكم عند الله أتقاكم»'''، به اين گزارش اكتفا مىكند كه مقصود اين آيه، بلال حبشى است كه بعضى از قريشيان او را به هنگام اذان گفتن، استهزا میكردند. در تفسير اين دو آيه سخنان بسيار نوشته شده است، ولى مقاتل با توجه به سياق كلام، آنها را بسيار روشن يافته است». | ||
پل نويا در بخش سوم، معتقد است تفسير مقاتل، تفسير استعارى پديد مىآورد. استعاره را در كنار لفظ مىگذارد و اين و آن، هردو را به موازات هم پيش مىبرد، بىآنكه روابطى حقيقى ميان آنها برقرار كند. استعاره در اينجا، نه انتزاع لفظ يا نفى آن است و نه حقيقت آن؛ تنها، راهى است كه بهوسيله آن دايره تنگ لفظ را مىشكند. | پل نويا در بخش سوم، معتقد است تفسير مقاتل، تفسير استعارى پديد مىآورد. استعاره را در كنار لفظ مىگذارد و اين و آن، هردو را به موازات هم پيش مىبرد، بىآنكه روابطى حقيقى ميان آنها برقرار كند. استعاره در اينجا، نه انتزاع لفظ يا نفى آن است و نه حقيقت آن؛ تنها، راهى است كه بهوسيله آن دايره تنگ لفظ را مىشكند. | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۱: | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references/> | ||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۷: | ||
# تفسير مقاتل، ج5، با تحقيق دكتر عبدالله شحاته. | # تفسير مقاتل، ج5، با تحقيق دكتر عبدالله شحاته. | ||
# تفسير مقاتل، جلد 1 تا 4، با تحقيق دكتر عبدالله شحاته. | # تفسير مقاتل، جلد 1 تا 4، با تحقيق دكتر عبدالله شحاته. | ||
# تفسير و مفسران، ج1 و 2، [[معرفت، | # تفسير و مفسران، ج1 و 2، [[معرفت، محمدهادی|آيتالله معرفت]]، مؤسسه فرهنگى التمهيد، چاپ اول، تابستان 80. | ||
# دانشنامه قرآن و قرآنپژوهى، [[خرمشاهی، بهاءالدین|بهاءالدين خرمشاهى]]، ج2، ص2135. | # دانشنامه قرآن و قرآنپژوهى، [[خرمشاهی، بهاءالدین|بهاءالدين خرمشاهى]]، ج2، ص2135. | ||
# دائرةالمعارف تشيع، ج4، ص479. | # دائرةالمعارف تشيع، ج4، ص479. |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۵:۵۹
تفسیر مقاتل بن سلیمان | |
---|---|
پدیدآوران | مقاتل بن سلیمان (نویسنده) شحاته، عبدالله محمود (محقق) |
ناشر | دار إحياء التراث العربي |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1423 ق یا 2002 م |
چاپ | 1 |
موضوع | تفاسیر اهل سنت - قرن 2ق. |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 5 |
کد کنگره | BP 93 /م7ت7 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تفسير مقاتل بن سليمان، معروف به تفسير كبير مقاتل از مهمترين آثار قرآنى مقاتل و كهنترين تفسير كامل قرآن است كه به ما رسيده است. نویسنده پيوسته در آن به جمع عقل و نقل (يا به تعبيرى ديگر، روايت و درايت) پرداخته است؛ بدين جهت، آن را پيشگام تفاسير جامع و كامل شمردهاند و به تعبير شافعى «بقيه مفسرين ريزهخوار اويند» و از روز نخست، مورد توجه همگان قرار گرفته و يگانه منبع سرشار تفسيرى شناخته شده است.
آثار فروزان عقل در آن مشاهده مىشود و از نوعى ابداع و اعمال فنّ تأليفى ويژهاى برخوردار است. بيشتر به اهداف و مقاصد عاليه قرآن نظر دارد. جمع موضوعى آيات و تطبيق ميان آيات بهظاهر متعارض، از ويژگىهاى اين تفسير است. مقاتل، تنها به گردآورى آراى سابقين بسنده نكرده، بلكه آنها را مورد نقد و بررسى قرار داده و آنچه به نظرش درست آمده، برگزيده است و تفسير خود را بر اين اساس، در كمال وجازت و رسايى عبارت و جامعيت، تأليف نموده است.
دكتر شحاته مىنويسد: «آنچه بهعنوان يك مفسر توانمند، جلب توجه مىكند، جنبه تفسير هر آيه با انديشه آزاد و خرد تابناك اوست» و نيز مىنويسد: «ويژگى تفسير مقاتل در ساده و رسا بودن عبارتهاى آن است، علاوه بر احاطه بر معانى و واژههاى قرآنى و بيان شبيه و نظاير آن، كه در جاىجاى قرآن و سنت آمده است، كه آن را بهصورت «سهل و ممتنع» درآورده... از ديدگاه من، تفسير مقاتل در حوزههاى تفسيرى، بىنظير است و بهرغم گذشت بيش از دوازده قرن، هنوز اين تفسير، در انسان اين احساس را به وجود مىآورد كه گويى، اين تفسير، با چنين شيوه شيوا، براى امروز نوشته شده است. در نقل آرا و نقد و ترجيح، راه كوتاه را پيموده و چندان وارد مباحث جدلى نگرديده است. از لحاظ احاطه بر معانى قرآن، در عين جامعيّت، فشرده بيان كرده است و در عين ايجاز، رعايت ايفا (رسا بودن) بهطور شايسته شده است و ديگر مزاياى اين تفسير كه در حجم كم، ولى محتوايى بسيار به جهان علم تقديم داشته است».
از ويژگىهاى ديگر اين تفسير در ديدگاه دكتر شحاته، شيوه تفسيرى قرآن به قرآن است كه مقاتل، بهواسطه احاطه و تسلط بر كليات قرآن، در زيباترين وجه آن را پياده نموده است. از ويژگىهاى ديگر آن در ديدگاه وى، ايجاد تلائم و هماهنگى و وحدت بين آياتى است كه در ظاهر موهم تناقض باشند؛ مانند آيه 7 سوره هود در خلق عرش و خلق آسمان و زمين و آيه 54 سوره اعراف بههمراه آيه 11 سوره فصلت و آيه 30 سوره نازعات؛ در سوره هود مىفهماند، خلق عرش قبل از خلق آسمان و زمين است. از آيه سوره اعراف فهميده مىشود، خلق عرش بعد از خلق آسمان و زمين است و آيه 11 سوره فصلت مىفرمايد: خلق آسمان بعد از خلق زمين است و سوره نازعات عكس آن را مىرساند. مقاتل در جمع بين آنها بيان مىدارد كه: خلق عرش قبل از خلق آسمان و زمين است و خلق آسمان قبل از آفرينش زمين است، پس از آن آيات ديگر را به بيانى ديگر تأويل مىدارد[۱]
و نيز جمع عقلپسند مراحل خلقت انسان، از تراب، طين، حمأ مسنون، طين لازب، صلصال كالفخار، من عجل و من ماء مهين[۲]، ذيل آيه 30 سوره بقره را ارائه مىنمايد.
دكتر شحاته در بيان ويژگى ديگر تفسير مقاتل مىنويسد: «اختلاط و در هم آميختن عقل و نقل به شكل واضحى در تفسير او نمايان است. از جهت نقل، آيات مربوط به يك موضوع واحد را جمع نموده و روايات متعلق به آنها را بعد از حذف اسانيد بيان مىدارد؛ اما در جانب عقل، ظهور آن واضحتر است؛ هر صفحه از صفحات تفسير مملو از تلاش عقلى اوست. ذكاوت خدادادى و هوش فوقالعاده وى علاوه بر جمع نمودن كليه علومى كه مفسر نياز دارد، دو عامل يارىدهنده وى در تلاش عقلى اوست».
در ديدگاه دكتر شحاته، مقاتل، معرفت فراوانى نسبت به لغت، مفردات و تركيب آنها، دلالتها و تطور آنها، الفاظ مشترك، مترادف و نيز دانش وسيع نسبت به معانى و بديع و بيان و آگاهى نسبت به اجمال و تبيين، عموم و خصوص، اطلاق و تقييد و دلالت امر و نهى و نيز دانايى نسبت به عقايد و الهيات و نبوات و احكام آنها و اشراف نسبت به قرائات و تجويد و نحو و شعر قديم داشته است و اين عوامل، سبب شده در تفسير، خوش بدرخشد و...
ديدگاه متأخران
آيتالله معرفت در جلد دوم تفسير و مفسران، صفحه 150 به بعد ديدگاه متأخران را درباره تفسير مقاتل اين چنين مىنويسد:
«باآنكه اين تفسير در دوران ظهورش و از همان ابتدا مورد توجه بوده و نظر دانشمندان را به خود جلب نموده است و از همان دوران نخست، همگان از تفسير او بهره مىبردند، ولى در دوران متأخر يك نوع بىمهرى نسبت به آن احساس مىشود و عامل آن، عملكرد نارواى راويان اين تفسير است كه در آن تصرف نموده و گرچه اندك بر آن افزودهاند. اين تفسير از طريق عبدالله بن ثابت مقرى از پدرش ثابت بن يعقوب توزى از ابوصالح هذيل بن حبيب دندانى از مقاتل بن سليمان روايت شده است. فؤاد سزگين مىگويد: «ابوصالح، در برخى موارد روايات ديگرى را بر متن تفسير مقاتل افزوده است». گاه شده اضافات بهگونهاى است كه گمان مىرود متن تفسير مقاتل است و حتى در آنجا كه صريحا به مقاتل نسبت داده مىشود، برخى از بزرگان - احيانا - ترديد دارند كه بهدرستى گفته مقاتل باشد؛ مثلاًدرباره حلّ رموز حروف مقطعه اوايل سور در اين تفسير، به حساب جمل (ابجدى) روى آورده، ولى طبرى اين مطلب را با عنوان «قال بعضهم» مطرح مىكند و مىگويد: «خوش نداشتم قائل آن را نام ببرم؛ زيرا ناقل از وى، از كسانى نيست كه مورد اعتماد باشد»... مواردى در اين تفسير به چشم مىخورد كه انتساب آنها به مقاتل مشکوک است و شايد از تصرفات راويان تفسير باشد؛ مانند تفسير آيه «و إذ قلنا للملائكة»، به «الذين خلقوا من مارج من نار السموم» و اين جاى شگفتى دارد كه چگونگى آفرينش فرشتگان را از شعله آتش سوزنده پنداشته است؛ درصورتىكه خداوند، آفرينش جنّ را چنين وصف كرده، نه ملايك را... در اينگونه موارد، احتمال مدسوس بودن مىرود كه با دست راوى نخست يا ديگران بر تفسير مقاتل افزوده شده است. دليل بر آن، آنكه هيچيك از مفسرانى كه بنا بر استيعاب داشتهاند، چنين مطالبى را نه از مقاتل و نه از تفسير وى نقل نكردهاند.
آرى، همان بلايى كه بر تفسير على بن ابراهیم قمى آمده و به دست راوى آن، دگرگونى در آن رخ داده، عينا بر تفسير مقاتل نيز آمده و دچار دگرگونى و احيانا بىاعتبارى گرديده است، ولى در مجموع-با قطع نظر از موارد مشکوک يا مدسوس، تفسير شيوا و ارزشمندى است و يكى از كهنترين و سرشارترين ذخاير ميراث فرهنگى اسلامى است. گوهرهاى ناب آن براى فرهيختگان بهخوبى تابناك و تشخيص آن از ناروا براى اهل تحقيق بهآسانى ميسور است. بدين ترتيب اين تفسير، امروزه براى پژوهندگان مسائل قرآنى و تفسير، غنيمتى ارزنده است».
دكتر شحاته مىگويد: «درباره او همه چيز گفتهاند، ولى درباره تفسيرش همگى او را ستودهاند، بهويژه مقام علمى و شخصيت وى جاى ترديد ندارد و امروزه نبايد غفلت كنيم و از چنين ميراث ارزندهاى چشم بپوشيم، در جهت منقولات وى بايد دقت نمود، ولى در جهت عقلانى، تفسيرش همچون دريايى خروشان است كه از همه پيشى گرفته است. اگر ما از تفسير مقاتل غفلت ورزيم، همانا بخش بزرگى از ميراث فرهنگى و فكرى خويش را از دست دادهايم، بلكه اولين دستاورد تفسير عقلانى را از دست دادهايم...»[۳]
بدين ترتيب بس جفاست كه اين تفسير گرانقدر را بهطور كامل، بىاعتبار جلوه دهيم و بىاعتبارى آن را معلول سهلانگارى و سستى كار مقاتل بدانيم؛ چنانكه فؤاد سزگين چنين قضاوتى بىجا را درباره او روا داشته است «تاريخ التراث العربي، ج1، ص85، فؤاد سزگين».
مقاتل، نام 30 تن از كسانى را كه از آنها تفسير نقل كرده است، در مقدمه جلد 1، ص25 بيان نموده است.
روش تفسير
اين تفسير، بهصورت پيوسته، تمامى آيات را - آنجا كه به تبيين نياز داشته - تفسير كرده است.
عقل و نقل، هردو، رعايت شده و با عبارتهايى كوتاه و فشرده و درعينحال، رسا و شيوا، بيشتر بر اساس تفسير قرآن به قرآن تكيه داشته است و شيوه وى در توفيق و جمع بين آيات، بيشتر ابداع خود اوست.
روش كلى مفسر در ورود و خروج مطالب به اين شكل بوده كه ابتدا مشخصات كلى سوره شامل مكى يا مدنى بودن و تعداد آيات را ارائه مىدهد، سپس فراز به فراز آيات را با كمك آيات ديگر معنا مىنمايد. بعد از معنا، به شأن نزولها مىپردازد و به تعبير دكتر شحاته، مفصلترين تفسير در نقل شأن نزولها مىباشد و اكثر رواياتش غير ضعيف است؛ منتهى به دليل حذف سند روايات اسباب نزول، صحيح و ضعيف آن مخلوط شده است؛ خصوصا اسرائيليات در آن وارد گشته است.
شحاته مىنويسد: دخول اسرائيليات در عصر صحابه آغاز گرديد، ولى در عصر تابعين زياد شده است. آيه 30 سوره بقره، آيه 255 بقره و... نمونههايى از اينگونهاند. اثرپذيرى مقاتل از اسرائيليات بيشتر در داستان انبياى گذشته متبلور است و نيز در داستان ازدواج پيامبر(ص) با زينب. مستشرقين نيز اين مطالب را از تفسير مقاتل و امثال او نقل كردهاند.
در آخر سوره نيز رواياتى در فضل سور بيان مىدارد. البته اطلاعاتى را نيز دكتر شحاته در ابتداى سورهها اضافه نموده و در مقدمه هر سوره بحثى راجع به مقصود و مضمون اجمالى آن بيان داشته است.
پل نويا و تفسير مقاتل
پل نويا درباره روش مقاتل مىنويسد: «در حقيقت مقاتل قرآن را بر طبق سه روش مىخواند كه مىتوان آنها را روشهاى لفظى، تاريخى و استعارى ناميد:
قرائت لفظى: نخستين وظيفهاى كه مقاتل در قرائت قرآن (تبيين قرآن) بر عهده مىگيرد، توضيح لفظى يا كلمه به كلمه واژگان قرآنى است. مقاتل با اين كار در حقيقت ترجمهاى از قرآن به يك زبان عربى دوم، كه البته آسانتر است، به دست مىدهد. اين ترجمه احتمالا براى مردمان غير عرب، بهويژه ايرانيان فراهم آمده است». در اين بخش، مقاتل قواعدى را در بيان الفاظ ارائه مىدهد. دكتر شحاته در جلد 5، ص58، تعدادى از آنها را برمىشمرد و معتقد است به 248 مورد مىرسند، از آن جملهاند در جلد 1، ص96، ذيل آيه 30 سوره بقره در معناى «بحمد ربهم»؛ يعنى «بأمر ربهم» و ص458 ذيل آيه 10 سوره مائده «الجحيم»؛ يعنى «ما عظم من النار». ايشان معتقدند احاطه مقاتل بر اين كليات، تفسير او را از ديگران در جنبه قرآن به قرآن ممتاز نموده است.
پل نويا مىنويسد: «در تفسير مقاتل، قرائت (تبيين كلمات) با توجه به سياق كلام كه معنى كلمه را براى مقاتل روشن مىكند، صورت مىگيرد و اين معنا در ترجمه بازگردانده مىشود. مقاتل برخلاف ابن عباس هيچگاه از بستر كلام قرآن خارج نمىشود، تا كلمهاى را مثلاًبا توجه به استعمالات اعراب در اشعار ما قبل اسلام توضيح دهد، بلكه بيشتر براى روشن كردن معنى كلمه از سياق كلام قرآنى مدد مىگيرد.
البته مقاتل از اين معنا غافل نمىماند كه كلماتى را كه منشأ عربى ندارند يا مأخوذ از يك لهجه غير قريشىاند، مشخص كند (در نظر مقاتل برخلاف مفسران بعدى قبول وجود كلمات غير عربى در قرآن مشكلى ايجاد نمىكند)، ولى او هيچگاه از خود متن قرآن منفك نمىشود و به يمن همين روش تحليل لفظى است كه ترجمهاش بسيار قابل انعطاف از كار درمىآيد و همه تفاوتهاى ظريف معنايى را كه يك كلمه در سياقهاى مختلف كلام به خود مىگيرد، منعكس مىكند؛ بنابراین، ترجمه مقاتل خود را تا سطح يك تفسير حقيقى ارتقا مىدهد. براى نمونه به ترجمه احسان توجه كنيد: در آيه 90، سوره نحل: «إن الله يأمر بالعدل و الإحسان»، مقاتل، عدل را به «توحيد» و احسان را به «بخشايش ديگران» ترجمه مىكند و در سوره الرحمن، آيه 60: «هل جزاء الإحسان إلاّ الإحسان»، اين چنين ترجمه مىكند: «آيا پاداش اهل «توحيد» در آن جهان چيزى جز بهشت است». هيچيك از اين ترجمهها لفظى نيست، ولى مقاتل غالباً از قرائت لفظى فراتر مىرود و در ترجمه، بار معنايى نمادينى را كه يك واژه در سياق كلام بر دوش دارد، مطمح نظر قرار مىدهد. اگر «احسان» به معناى «عفو» است، به سبب آن است كه عمل بخشايش در حقيقت نماد بزرگترين «احسانى» است كه مىتوان به ديگران كرد».
ايشان در بخش «تفسير و تاريخ» مىنويسد: «بايد افزود كه مقاتل در تفسير خود مانند يك عالم فقه اللغة يا زبانشناس هم عمل نمىكند. بهندرت ديده مىشود كه او براى يافتن معنى كلمهاى، نخست به ريشه آن و معنى اوليه ريشه مراجعه كند؛ زيرا، براى او، معنى يك كلمه، از درون خود آن كلمه برنمىآيد، بلكه از بيرون آن؛ يعنى از بستر كلامى كه كلمه در آن جاى گرفته است، دريافته مىشود. نمونه اينگونه تحليل كلمات، تحليل كلمه «تأويل» است. كلمه «تأويل» بهخودىخود و در ريشه ثلاثى آن، به معناى بازگرداندن چيزى به اول يا مبدأ آن است، ولى چنانكه ديديم، مقاتل معنايى عكس اين معنى را از آن استنباط مىكند، كه عبارت است از عمل پى گرفتن چيزى تا آخرين پيامدهاى آن و اين معنى را سياق كلام به او تحميل مىكند.
اين اشتغال خاطر به توسل جستن به سياق كلام براى تعيين معنى كلمات به عقيده ما، ناشى از مواظبت خاص مقاتل - و تفسير اوليه بهطور كلى - است به اينكه وحىها را درست در بستر تاريخى آنها قرار دهد. در كنار ترجمه كلمات، «اسباب النزول» يا موجبات تاريخى وحى جاى مهمى در تفسير مقاتل دارد. در حقيقت همچنانكه هر كلمهاى با مرادفى ترجمه مىشود، همچنان نيز هر بار كه فهم متن، اقتضا كند، مقاتل شرايط تاريخى را كه آيهاى يا گروهى از آيات در آن شرايط نازل شده است، نشان مىدهد؛ به اين معنى كه تاريخ، مكان، شخصيتهاى مورد نظر و علل مادى و خلاصه، روزنامه وحى را ذكر مىكند. هيچ واقعه عينى از زندگى پيغمبر(ص) نيست كه او نداند و هيچ آيهاى نيست كه ابهام تاريخى داشته باشد و او كليد آن را نداشته باشد. در مجموع، تفسير او مشتمل بر انبوهى از اطلاعات تاريخى مهم و ظاهرا عينى است.
مقاتل در گزارشها، جزئيات بسيارى را وارد كرده است؛ مانند نام بدويانى كه يوسف را خريدند، نام عصاى موسى(ع) و تاريخچه آن، ورود آدم(ع) به هند و حوّا به جده بعد از خروج از بهشت و...
وى براى هر آيهاى كه در آن اشاره به وقايع تاريخى باشد، زمينهاى تاريخى اختراع مىكند. گرايش ايشان به آوردن جزئيات عينى، او را بر آن مىدارد كه در تفسير قرآن خود بيشترين اسباب نزول را بياورد و اين امر، تأثير مهمى در زمينه فهم پيام قرآنى برجاى مىگذارد.
وقتى كه مقاتل در جستجوى مناسبتى تاريخى براى نزول آيات قرآنى برمىآيد، هدفش ذكر تاريخ نيست، بلكه فهم بهتر معنى آيه مورد تفسير است، ولى ارجاع به تاريخ را بهصورت يك روش سيستماتيك تفسير درآوردن، سبب تحديد قابل ملاحظه اهميت پيام قرآنى مىشود؛ زيرا مقاتل در همان حال از پرداختن به هرگونه اظهار نظر در زمينه اخلاقى كه معنى روحانى پيام را استخراج كند، امتناع مىورزد؛ بهعنوان نمونه در آيه 12 سوره يونس: «و إذا مسّ الإنسان الضر دعانا لجنبه...»، مقاتل مىگويد: اشاره اين آيه به ابوحذيفه هاشم مخزومى، به هنگام بيمارى اوست و همچنين در آيه 13 سوره حجرات: «إن أكرمكم عند الله أتقاكم»، به اين گزارش اكتفا مىكند كه مقصود اين آيه، بلال حبشى است كه بعضى از قريشيان او را به هنگام اذان گفتن، استهزا میكردند. در تفسير اين دو آيه سخنان بسيار نوشته شده است، ولى مقاتل با توجه به سياق كلام، آنها را بسيار روشن يافته است».
پل نويا در بخش سوم، معتقد است تفسير مقاتل، تفسير استعارى پديد مىآورد. استعاره را در كنار لفظ مىگذارد و اين و آن، هردو را به موازات هم پيش مىبرد، بىآنكه روابطى حقيقى ميان آنها برقرار كند. استعاره در اينجا، نه انتزاع لفظ يا نفى آن است و نه حقيقت آن؛ تنها، راهى است كه بهوسيله آن دايره تنگ لفظ را مىشكند.
مقاتل مىنويسد: «قرآن بر اساس سه مقوله بر پيغمبر(ص) نازل شده است: امر و نهى، وعد و وعيد و اخبار پيشينيان». امر و نهى كه بخش اساس شرع را تشكيل مىدهد، درست قلمرو تفسير لفظى است... در مقابل، دو مقوله ديگر وحى زمينه ديگرى بر خيال عرضه مىكند، كه در آن خيال از ضبط شريعت بيرون مىرود و در آنجاست كه تفسير استعارى به وجود مىآيد.
مقاتل مىنويسد: «خداوند در قرآن مثلهايى مىآورد كه بعضى درباره خود اوست، بعضى درباره مشركان و بتپرستان و بعضى نيز مربوط به جهان و قيامت و آخرت است. در آن، اخبارى هست از پيشينيان و آنچه در بهشت و دوزخ... و در دل مؤمنان و كافران مىگذرد». در ميان اين امثال كه ميدان حركت خيال مفسر است، آنهايى كه بيش از همه توجه مقاتل را جلب مىكند، امثال مربوط به پيشينيان (عمدتاً پيامبران) و نيز امثال مربوط به آخرت؛ يعنى بعث و حساب است
تحقيق تفسير مقاتل
تحقيق تفسير مقاتل، توسط محقق ارجمند دكتر عبدالله محمود شحاته انجام گرفته است. وى مقدمهاى بر هر سوره، شامل خلاصه و مضمون و وصاياى آن سوره نگاشته است. از ديگر مراحل تحقيق، شمارهگذارى سور و آيات و مشخص نمودن آياتى است كه در متن تفسير به آنها استشهاد شده است و نيز جدا كردن نص قرآنى بين دو پرانتز. تصحيح غلطهاى نسخهها از ديگر موارد تحقيق ايشان مىباشد.
پاورقىهاى محقق، شامل آدرس آيات، بيان اختلاف نسخ و توضيح برخى مطالب مىباشد.
علاوه بر تحقيق شكلى، شحاته، جلد پنجم را تماما به مقاتل و تفسير و اعتقادات او اختصاص داده است.
در قسم اول جلد پنجم، به حيات مقاتل، مقاتل و علم حديث، مقاتل و علم تفسير، مقاتل و علم كلام در چهار باب پرداخته است. در قسم دوم، متعرض روش مقاتل در تفسير گشته و در 8 باب ديدگاههاى مختلف مقاتل را بيان نموده است. ايشان در ابتداى جلد 5، مقدمهاى در سير تفسير قبل از مقاتل، ارائه داده كه به تفسير عصر صحابه، عصر تابعين و عصر تابعين تابعين و خصوصيات تفسيرى هر عصر و مفسران مشهور آن، پرداخته است.
فهرستى بر اساس سورهها در آخر هر جلد از اين تفسير، نمايانگر مطالب آن مىباشد.
در جلد پنجم، بعد از فهرست مطالب آن، فهرستهاى گوناگون (از قبيل: 1. فهرست مطالب مجلدات چهارگانه بر اساس سورهها؛ 2. فهرست منابع و مراجع كتاب بر اساس نام مؤلفين آنها؛ 3. فهرست شواهد آيات قرآنى و اشعار؛ 4. فهرست اعلام؛ 5. فهرست قبائل و اقوام؛ 6. فهرست اماكن؛ 7. فهرست ايام و غزوات)، تهيه و ارائه شده است.
پانويس
منابع مقاله
- تفسير مقاتل، ج5، با تحقيق دكتر عبدالله شحاته.
- تفسير مقاتل، جلد 1 تا 4، با تحقيق دكتر عبدالله شحاته.
- تفسير و مفسران، ج1 و 2، آيتالله معرفت، مؤسسه فرهنگى التمهيد، چاپ اول، تابستان 80.
- دانشنامه قرآن و قرآنپژوهى، بهاءالدين خرمشاهى، ج2، ص2135.
- دائرةالمعارف تشيع، ج4، ص479.
- طبقات مفسران شيعه، دكتر عقيقى بخشايشى، جلد 1، ص401.
- تفسير قرآنى و زبان عرفانى، پل نويا، ترجمه اسماعيل سعادت، مركز نشر دانشگاهى، چاپ اول، 1373.
- طبقات المفسرين داودى، ج2، رديف 642، صفحه 330.