ز مهر افروخته: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '.↵↵↵↵رده:کتابشناسی' به '. ==وابستهها== {{وابستهها}} رده:کتابشناسی') |
|||
(۵۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | |||
| تصویر =NUR19892J1.jpg | |||
| عنوان =ز مهر افروخته | |||
| عنوانهای دیگر =ناگفتههایی نغز، همراه کاملترین مجموعه اشعار از حضرت علامه سید محمد حسین طباطبائی | |||
| | | پدیدآوران = | ||
[[تهرانی، علی]] (گردآورنده) | |||
| | |||
| | |||
[[طباطبایی، محمدحسین]] (سراينده) | [[طباطبایی، سید محمدحسین]] (سراينده) | ||
| زبان =فارسی | |||
|زبان | | کد کنگره =BBR 1394 /ت9ز8 | ||
| موضوع = | |||
طباطبایی، سید محمدحسین، 1281 - 1360 - سرگذشتنامه | |||
|کد کنگره | |||
|موضوع | |||
فیلسوفان اسلامی - | فیلسوفان اسلامی - سرگذشتنامه | ||
| ناشر = | |||
|ناشر | صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران، انتشارات سروش | ||
| مکان نشر =تهران - ایران | |||
| سال نشر = 1389 ش | |||
|مکان نشر | |||
|سال نشر | |||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE19892AUTOMATIONCODE | |||
| چاپ =4 | |||
| شابک =964-435-984-4 | |||
| تعداد جلد =1 | |||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =19892 | |||
| کتابخوان همراه نور =19892 | |||
| کد پدیدآور = | |||
| پس از = | |||
| پیش از = | |||
}} | |||
'''ز مهر افروخته'''، اثر سيد على تهرانى است كه نویسنده در آن، خاطراتى از زندگى علامه [[طباطبایی، سید محمدحسین|سيد محمدحسين طباطبايى]] (تبريز 1282-1360ش، قم) را بهصورت مستند، همراه با مجموعهاى از اشعار ايشان ذكر كرده است. | |||
نام كامل اين اثر، عبارت است از: «ز مهر افروخته؛ ناگفتههايى نغز، همراه كاملترين مجموعه اشعار از حضرت علامه [[طباطبایی، سید محمدحسین|سيد محمدحسين طباطبايى]]». | |||
نام كامل اين اثر، عبارت است از: «ز مهر افروخته؛ ناگفتههايى نغز، همراه كاملترين مجموعه اشعار از حضرت علامه سيد محمدحسين | |||
== ساختار == | == ساختار == | ||
كتاب حاضر، از تقريظ سيد عبدالله فاطمىنيا، مقدمه نویسنده، سه كلام از [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]]، سه پيام از [[خامنهای، سید علی|مقام معظم رهبرى]] و متن اصلى (شامل دو بخش: 1. بهشت ياد؛ 2. الميزان منظوم) و چند پيوست تشكيل شده است. روش نویسنده، توصيفى و گزارش مستند به منابع است. | |||
نویسنده براى توليد اثر حاضر از منابع متعدد فارسى و عربى (97 كتاب و نشريه) استفاده كرده است. زبان و ادبيات مورد استفاده در اين كتاب، فارسى روان و شاعرانه است. | |||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
هرچند درباره محتواى اين اثر، گفتنىها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال به بيان چند نكته اكتفا مىشود: | هرچند درباره محتواى اين اثر، گفتنىها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال به بيان چند نكته اكتفا مىشود: | ||
1. | 1. نویسنده در مقدمهاش كه در مرداد 1381 در قم نوشته، بر چند نكته تأكيد كرده است: | ||
الف)- از سالها پيش، اشعار علامه طباطبايى را گردآورى مىكردم و پس از آمدن به قم شنيدم كه آن جناب، در اواخر عمر | الف)- از سالها پيش، اشعار [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] را گردآورى مىكردم و پس از آمدن به قم شنيدم كه آن جناب، در اواخر عمر مبارک خويش، سرودههاى خود را از اطرافيان بازخواست و همه را از ميان برد. دريغم آمد كه بازماندههاى آن اشعار را از شاگردان و مريدانش و منابع ديگر جمعآورى و حفظ نكنم؛ اشعار روان و پرمحتوايى كه مىتوان روزها و ماهها با آن زيست و با انديشه در آن، در حاصل يك عمر دانشاندوزى، تفكر، عبادت و رياضتهاى سخت و سوزان آن فرزانه شریک شد. | ||
ب)- در مسير تكميل و اصلاح اشعار، روشن شد ابياتى از مثنوى «نقش بديع» يا «اسرار مكتوم» غزالى مشهدى (شاعر شيعى درگذشته 980ق)، مدتى پس از ارتحال مرحوم | ب)- در مسير تكميل و اصلاح اشعار، روشن شد ابياتى از مثنوى «نقش بديع» يا «اسرار مكتوم» غزالى مشهدى (شاعر شيعى درگذشته 980ق)، مدتى پس از ارتحال [[طباطبایی، سید محمدحسین|مرحوم علامه]]، به نام ايشان منتشر شد كه بايد از تكرار اين انتساب نادرست دورى كرد... | ||
ج)- ناگفته نماند كه عمده اين اشعار، پيشتر در كتابها و مجلات گوناگون بهصورت پراكنده چاپ شده است، اما گمان دارم كه روايت و تصحيح اين جانب، صحيحترين روايتها باشد. | ج)- ناگفته نماند كه عمده اين اشعار، پيشتر در كتابها و مجلات گوناگون بهصورت پراكنده چاپ شده است، اما گمان دارم كه روايت و تصحيح اين جانب، صحيحترين روايتها باشد. | ||
د)- گفتنى است كه مفصلترين زندگىنامه كه براى علامه نگاشته شده، كتابى با نام «جرعههاى جانبخش»، نوشته آقاى غلامرضا گلى زواره است. | د)- گفتنى است كه مفصلترين زندگىنامه كه براى علامه نگاشته شده، كتابى با نام «جرعههاى جانبخش»، نوشته آقاى غلامرضا گلى زواره است. اينجانب نيز جملات و نكاتى از آن علامه فقيد سعيد، از چند تن از شاگردان و مريدانش، شنيده و خوانده بودم كه در كتاب يادشده نبود؛ آن مطالب را هم با توضيح و تذييل كوتاه و فشردهاى، بخش نخست اين كتاب قرار دادم و ضرورى است كه خوانندگان گرامى بدانند آنچه در اين قسمت، بدون سندى مكتوب نقل شده، بهطور عمده، يا پس از نگارش، به تأييد ناقلان آنها رسيده يا نوار صوت و عين دستخطشان نزد مؤلف موجود است.<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/2|ر.ک: مقدمه كتاب، ص2]]-[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/4 4]</ref> | ||
2. | 2. نویسنده گاهى مطلبى را نقل كرده و بعد به انتقاد پرداخته است؛ مثلاًنوشته است: «17. حجتالاسلام ضرابى: «از آنجا كه مىخواستند به اين فرموده حضرت [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] كه مىفرمايند: «إني لأكره للرجل أن يموت و قد بقيت عليه خلة من خلال رسولالله - صلىاللهعليهوآلهوسلم - و لم يأت بها»؛ «من براى مرد (و زن) نمىپسندم كه بميرد، درحالىكه تنها يك خوى و خصلت از رسولالله - درود و سلام خدا بر او و خاندانش - بهجا مانده و آن را بهجا نياورده است»، [گرچه يك بار در همه عمر خود] عمل كنند، ازاينرو غذاى خاصى را كه عربها [و مناطق گرمسير و جنوبى ايران] مىخورند و نقل شده است كه رسول اكرم(ص) هم از آن غذا خوردهاند، بههرصورتى بود تهيه و ميل كردند»؛ گرچه آقاى ضرابى حكايت را چنين نقل كردهاند و ما هم به نقل ايشان وفادار مانديم، اما به نظر مىرسد كه نبايد اين دست كارهاى رسول اكرم(ص) را از خوى، خصلت و سنت ايشان شمرد و پيروى [[طباطبایی، سید محمدحسین|مرحوم علامه]] در اين كار را بايد به پاى علاقه فراوان و عشق او به رسولالله(ص) گذاشت»<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/36|متن كتاب، ص36]]</ref> | ||
3. علامه طباطبايى نقل مىكرد كه مرحوم قاضى نمىپذيرفتند كه كسى از ايشان عكس بگيرد تا آنكه مجبور شدند براى دادوستدى از خود عكس بيندازند (زيرا مىبايست عكسى روى شناسنامه ايشان مىبود). روزى پس از درس مرحوم قاضى، شمارى از همان عكس را كه براى شناسنامه انداخته بودند، آوردند و شاگردان براى گرفتن عكسها از يكديگر پيشى مىگرفتند و هركس عكس را از ديگرى مىربود. شلوغ كه شد، آقا فرمود: «شما اصلا عقل نداريد! من خودم اينجا نشستهام، شما سر عكس من دعوا مىكنيد»؟! علامه طباطبايى پس از نقل اين خاطره، افزود: «ما هم يكى از آنان بوديم كه در آن جلسه عكس مىخواست» <ref>ر. | 3. [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] نقل مىكرد كه مرحوم قاضى نمىپذيرفتند كه كسى از ايشان عكس بگيرد تا آنكه مجبور شدند براى دادوستدى از خود عكس بيندازند (زيرا مىبايست عكسى روى شناسنامه ايشان مىبود). روزى پس از درس مرحوم قاضى، شمارى از همان عكس را كه براى شناسنامه انداخته بودند، آوردند و شاگردان براى گرفتن عكسها از يكديگر پيشى مىگرفتند و هركس عكس را از ديگرى مىربود. شلوغ كه شد، آقا فرمود: «شما اصلا عقل نداريد! من خودم اينجا نشستهام، شما سر عكس من دعوا مىكنيد»؟! [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] پس از نقل اين خاطره، افزود: «ما هم يكى از آنان بوديم كه در آن جلسه عكس مىخواست»<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/49|ر.ک: همان، ص49]]-[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/50|50]]</ref> | ||
4. يكى از شاگردان امام و علامه مىگويد: «دوست داشتم بدانم ميان حضرت امام خمينى (رضواناللهعليه) و علامه طباطبايى (رحمةاللهعليه)، كداميك در فلسفه قوىترند؛ به همين جهت، روزى آن دو استاد عزيز را براى صرف ناهار طلبگى به حجره دعوت كردم و مسئلهاى فلسفى پيش كشيدم؛ هر دو نفر خوب گوش دادند، اما ساكت ماندند؛ لحظاتى بعد، علامه نگاهى به امام كردند و امام | 4. يكى از شاگردان امام و علامه مىگويد: «دوست داشتم بدانم ميان حضرت [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] (رضواناللهعليه) و [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] (رحمةاللهعليه)، كداميك در فلسفه قوىترند؛ به همين جهت، روزى آن دو استاد عزيز را براى صرف ناهار طلبگى به حجره دعوت كردم و مسئلهاى فلسفى پيش كشيدم؛ هر دو نفر خوب گوش دادند، اما ساكت ماندند؛ لحظاتى بعد، علامه نگاهى به امام كردند و امام تبسمیكرده و با لبخند، پاسخ را به علامه واگذاردند. استاد طباطبايى، جواب پرسش را فرمودند و امام كاملا گوش كردند و چيزى نفرمودند. پس از آن، پرسش فلسفى ديگرى از [[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] (قدسسره) كردم؛ ايشان نگاهى مؤدبانه به علامه كردند و سپس شروع به پاسخ كردند و اين بار، علامه سراسر گوش بودند و ساكت... بههرحال نتوانستم آن دو استاد را به بحث طلبگى و مناظره فلسفى بكشانم؛ گويا هر دو به هدف بنده پى برده بودند»<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/104|ر.ک: همان، ص104]]</ref> | ||
5. با تأسف، | 5. با تأسف، نویسنده گاهى عبارتى ناتمام آورده و نقطهچين گذاشته؛ بهطورىكه مقصودش مشخص نمىشود؛ مثلاًچنين نوشته است: «و حضرت آيتالله كشميرى مىفرمودند: آيتالله قاضى درباره آقا طباطبايى مىفرمود: آقا سيد محمدحسين... اما فلسفه...»<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/45|همان، ص45]]</ref> | ||
6. از جمله اشعارى كه | 6. از جمله اشعارى كه نویسنده در اين كتاب آورده، قطعه شعرى است با عنوان «پند درختان ورس». در زير عنوان مزبور، نوشته شده: «اين قصيده تقريبا در سال 1330ش، در روستاى «زان» (دهى از دهستان آبرود در حومه شهرستان دماوند)، زير درختان «ورس»، به فارسى سره سروده شد». پارهاى از ابيات اين قطعه شعر، چنين است:<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/130|همان، ص130]]-[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/131|131]]</ref>{{شعر}}{{ب|''گذر ز دانه و دام جهان و خويش مباز''|2=''كه مرغ با پر آزاد مىكند پرواز''}}{{ب|''به خويش آى و تماشاى پيشتازان كن''|2=''كه هيچ نايد از اين كاروان راه آواز''}}{{ب|''به هرزه راه مپيما و خويش خسته مساز''|2=''كه پيش پاى تو باشد بسى نشيب و فراز''}}{{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''گذر ز دانه و دام جهان و خويش مباز''|2=''كه مرغ با پر آزاد مىكند پرواز''}} | |||
{{ب|''به خويش آى و تماشاى پيشتازان كن''|2=''كه هيچ نايد از اين كاروان راه آواز''}} | |||
{{ب|''به هرزه راه مپيما و خويش خسته مساز''|2=''كه پيش پاى تو باشد بسى نشيب و فراز''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
براى كتاب حاضر، افزون بر فهرست تفصيلى موضوعات | براى كتاب حاضر، افزون بر فهرست تفصيلى موضوعات<ref>مقدمه كتاب، ص الف - پ</ref>، فقط فهرست منابع<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/173|متن كتاب، ص173]]-[[www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/178|178]]</ref>فراهم شده، ولى متأسفانه فهرستهاى فنى - آيات، روايات، اعلام و كتب و... - تنظيم نشده است. | ||
كتاب حاضر، مستند است و | كتاب حاضر، مستند است و نویسنده ارجاعاتش را بهصورت پاورقى آورده؛ وى در اين پاورقىها، گاه نام و نشان آيات مورد استفاده را معين كرده<ref>مثلاً همان، ص57، پاورقى 2 و...</ref>و گاهى منابع را با ذكر نام كتاب و شماره جلد و صفحه يادآور شده<ref>مثلاً همان، ص19، پاورقى 1-2 و...</ref>و البته گاهى مطلبى توضيحى افزوده است.<ref>ر.ک: همان، ص20، پاورقى 2 و ص25، پاورقى 1 و ص28، پاورقى 3 و...</ref>و همچنين گاهى مطالبى انتقادى نوشته است.<ref>ر.ک: همان، ص26، پاورقى 1</ref> | ||
همچنين | همچنين نویسنده، برخى از لغات و اصطلاحات اشعار [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] را توضيح داده است.<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/154|همان، ص154]]- [[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/165|165]]</ref> | ||
در پايان كتاب، چند پيوست به ترتيب ذيل آمده است: | در پايان كتاب، چند پيوست به ترتيب ذيل آمده است: | ||
خط ۱۰۱: | خط ۷۸: | ||
3. شاگردان؛ | 3. شاگردان؛ | ||
4. نيانامه علامه طباطبايى <ref>متن كتاب، ص166-171</ref> | 4. نيانامه [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]]<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/166|متن كتاب، ص166]]-[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/171|171]]</ref> | ||
همچنين در آغاز كتاب در تصويرى از دستنوشته تقريظگونه آقاى فاطمىنيا كه در تاريخ 5 تير 1381 نوشته شده، اثر حاضر تأييد شده است <ref>ر. | همچنين در آغاز كتاب در تصويرى از دستنوشته تقريظگونه آقاى فاطمىنيا كه در تاريخ 5 تير 1381 نوشته شده، اثر حاضر تأييد شده است.<ref>ر.ک: مقدمه كتاب، صفحه بىشماره، دو صفحه قبل از ص الف</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references/> | ||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
مقدمه و متن كتاب. | مقدمه و متن كتاب. | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:فلسفه، مذهب و روانشناسی]] | [[رده: فلسفه، مذهب و روانشناسی]] | ||
[[رده:فلسفه اسلامی]] | [[رده: فلسفه اسلامی]] | ||
[[رده:عصر مدرسان فلسفه قرن چهاردهم]] | [[رده:عصر مدرسان فلسفه قرن چهاردهم]] | ||
[[رده: | [[رده:آثار فلسفی]] | ||
[[رده: | [[رده:طباطبایی، سید محمدحسین، 1360-1281ش]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۴۰
ز مهر افروخته | |
---|---|
پدیدآوران | تهرانی، علی (گردآورنده) طباطبایی، سید محمدحسین (سراينده) |
عنوانهای دیگر | ناگفتههایی نغز، همراه کاملترین مجموعه اشعار از حضرت علامه سید محمد حسین طباطبائی |
ناشر | صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران، انتشارات سروش |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1389 ش |
چاپ | 4 |
شابک | 964-435-984-4 |
موضوع | طباطبایی، سید محمدحسین، 1281 - 1360 - سرگذشتنامه فیلسوفان اسلامی - سرگذشتنامه |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BBR 1394 /ت9ز8 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ز مهر افروخته، اثر سيد على تهرانى است كه نویسنده در آن، خاطراتى از زندگى علامه سيد محمدحسين طباطبايى (تبريز 1282-1360ش، قم) را بهصورت مستند، همراه با مجموعهاى از اشعار ايشان ذكر كرده است.
نام كامل اين اثر، عبارت است از: «ز مهر افروخته؛ ناگفتههايى نغز، همراه كاملترين مجموعه اشعار از حضرت علامه سيد محمدحسين طباطبايى».
ساختار
كتاب حاضر، از تقريظ سيد عبدالله فاطمىنيا، مقدمه نویسنده، سه كلام از امام خمينى، سه پيام از مقام معظم رهبرى و متن اصلى (شامل دو بخش: 1. بهشت ياد؛ 2. الميزان منظوم) و چند پيوست تشكيل شده است. روش نویسنده، توصيفى و گزارش مستند به منابع است.
نویسنده براى توليد اثر حاضر از منابع متعدد فارسى و عربى (97 كتاب و نشريه) استفاده كرده است. زبان و ادبيات مورد استفاده در اين كتاب، فارسى روان و شاعرانه است.
گزارش محتوا
هرچند درباره محتواى اين اثر، گفتنىها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال به بيان چند نكته اكتفا مىشود:
1. نویسنده در مقدمهاش كه در مرداد 1381 در قم نوشته، بر چند نكته تأكيد كرده است:
الف)- از سالها پيش، اشعار علامه طباطبايى را گردآورى مىكردم و پس از آمدن به قم شنيدم كه آن جناب، در اواخر عمر مبارک خويش، سرودههاى خود را از اطرافيان بازخواست و همه را از ميان برد. دريغم آمد كه بازماندههاى آن اشعار را از شاگردان و مريدانش و منابع ديگر جمعآورى و حفظ نكنم؛ اشعار روان و پرمحتوايى كه مىتوان روزها و ماهها با آن زيست و با انديشه در آن، در حاصل يك عمر دانشاندوزى، تفكر، عبادت و رياضتهاى سخت و سوزان آن فرزانه شریک شد.
ب)- در مسير تكميل و اصلاح اشعار، روشن شد ابياتى از مثنوى «نقش بديع» يا «اسرار مكتوم» غزالى مشهدى (شاعر شيعى درگذشته 980ق)، مدتى پس از ارتحال مرحوم علامه، به نام ايشان منتشر شد كه بايد از تكرار اين انتساب نادرست دورى كرد...
ج)- ناگفته نماند كه عمده اين اشعار، پيشتر در كتابها و مجلات گوناگون بهصورت پراكنده چاپ شده است، اما گمان دارم كه روايت و تصحيح اين جانب، صحيحترين روايتها باشد.
د)- گفتنى است كه مفصلترين زندگىنامه كه براى علامه نگاشته شده، كتابى با نام «جرعههاى جانبخش»، نوشته آقاى غلامرضا گلى زواره است. اينجانب نيز جملات و نكاتى از آن علامه فقيد سعيد، از چند تن از شاگردان و مريدانش، شنيده و خوانده بودم كه در كتاب يادشده نبود؛ آن مطالب را هم با توضيح و تذييل كوتاه و فشردهاى، بخش نخست اين كتاب قرار دادم و ضرورى است كه خوانندگان گرامى بدانند آنچه در اين قسمت، بدون سندى مكتوب نقل شده، بهطور عمده، يا پس از نگارش، به تأييد ناقلان آنها رسيده يا نوار صوت و عين دستخطشان نزد مؤلف موجود است.[۱]
2. نویسنده گاهى مطلبى را نقل كرده و بعد به انتقاد پرداخته است؛ مثلاًنوشته است: «17. حجتالاسلام ضرابى: «از آنجا كه مىخواستند به اين فرموده حضرت امام صادق(ع) كه مىفرمايند: «إني لأكره للرجل أن يموت و قد بقيت عليه خلة من خلال رسولالله - صلىاللهعليهوآلهوسلم - و لم يأت بها»؛ «من براى مرد (و زن) نمىپسندم كه بميرد، درحالىكه تنها يك خوى و خصلت از رسولالله - درود و سلام خدا بر او و خاندانش - بهجا مانده و آن را بهجا نياورده است»، [گرچه يك بار در همه عمر خود] عمل كنند، ازاينرو غذاى خاصى را كه عربها [و مناطق گرمسير و جنوبى ايران] مىخورند و نقل شده است كه رسول اكرم(ص) هم از آن غذا خوردهاند، بههرصورتى بود تهيه و ميل كردند»؛ گرچه آقاى ضرابى حكايت را چنين نقل كردهاند و ما هم به نقل ايشان وفادار مانديم، اما به نظر مىرسد كه نبايد اين دست كارهاى رسول اكرم(ص) را از خوى، خصلت و سنت ايشان شمرد و پيروى مرحوم علامه در اين كار را بايد به پاى علاقه فراوان و عشق او به رسولالله(ص) گذاشت»[۲]
3. علامه طباطبايى نقل مىكرد كه مرحوم قاضى نمىپذيرفتند كه كسى از ايشان عكس بگيرد تا آنكه مجبور شدند براى دادوستدى از خود عكس بيندازند (زيرا مىبايست عكسى روى شناسنامه ايشان مىبود). روزى پس از درس مرحوم قاضى، شمارى از همان عكس را كه براى شناسنامه انداخته بودند، آوردند و شاگردان براى گرفتن عكسها از يكديگر پيشى مىگرفتند و هركس عكس را از ديگرى مىربود. شلوغ كه شد، آقا فرمود: «شما اصلا عقل نداريد! من خودم اينجا نشستهام، شما سر عكس من دعوا مىكنيد»؟! علامه طباطبايى پس از نقل اين خاطره، افزود: «ما هم يكى از آنان بوديم كه در آن جلسه عكس مىخواست»[۳]
4. يكى از شاگردان امام و علامه مىگويد: «دوست داشتم بدانم ميان حضرت امام خمينى (رضواناللهعليه) و علامه طباطبايى (رحمةاللهعليه)، كداميك در فلسفه قوىترند؛ به همين جهت، روزى آن دو استاد عزيز را براى صرف ناهار طلبگى به حجره دعوت كردم و مسئلهاى فلسفى پيش كشيدم؛ هر دو نفر خوب گوش دادند، اما ساكت ماندند؛ لحظاتى بعد، علامه نگاهى به امام كردند و امام تبسمیكرده و با لبخند، پاسخ را به علامه واگذاردند. استاد طباطبايى، جواب پرسش را فرمودند و امام كاملا گوش كردند و چيزى نفرمودند. پس از آن، پرسش فلسفى ديگرى از حضرت امام (قدسسره) كردم؛ ايشان نگاهى مؤدبانه به علامه كردند و سپس شروع به پاسخ كردند و اين بار، علامه سراسر گوش بودند و ساكت... بههرحال نتوانستم آن دو استاد را به بحث طلبگى و مناظره فلسفى بكشانم؛ گويا هر دو به هدف بنده پى برده بودند»[۴]
5. با تأسف، نویسنده گاهى عبارتى ناتمام آورده و نقطهچين گذاشته؛ بهطورىكه مقصودش مشخص نمىشود؛ مثلاًچنين نوشته است: «و حضرت آيتالله كشميرى مىفرمودند: آيتالله قاضى درباره آقا طباطبايى مىفرمود: آقا سيد محمدحسين... اما فلسفه...»[۵]
6. از جمله اشعارى كه نویسنده در اين كتاب آورده، قطعه شعرى است با عنوان «پند درختان ورس». در زير عنوان مزبور، نوشته شده: «اين قصيده تقريبا در سال 1330ش، در روستاى «زان» (دهى از دهستان آبرود در حومه شهرستان دماوند)، زير درختان «ورس»، به فارسى سره سروده شد». پارهاى از ابيات اين قطعه شعر، چنين است:[۶]
گذر ز دانه و دام جهان و خويش مباز | كه مرغ با پر آزاد مىكند پرواز | |
به خويش آى و تماشاى پيشتازان كن | كه هيچ نايد از اين كاروان راه آواز | |
به هرزه راه مپيما و خويش خسته مساز | كه پيش پاى تو باشد بسى نشيب و فراز |
وضعيت كتاب
براى كتاب حاضر، افزون بر فهرست تفصيلى موضوعات[۷]، فقط فهرست منابع[۸]فراهم شده، ولى متأسفانه فهرستهاى فنى - آيات، روايات، اعلام و كتب و... - تنظيم نشده است.
كتاب حاضر، مستند است و نویسنده ارجاعاتش را بهصورت پاورقى آورده؛ وى در اين پاورقىها، گاه نام و نشان آيات مورد استفاده را معين كرده[۹]و گاهى منابع را با ذكر نام كتاب و شماره جلد و صفحه يادآور شده[۱۰]و البته گاهى مطلبى توضيحى افزوده است.[۱۱]و همچنين گاهى مطالبى انتقادى نوشته است.[۱۲]
همچنين نویسنده، برخى از لغات و اصطلاحات اشعار علامه طباطبايى را توضيح داده است.[۱۳]
در پايان كتاب، چند پيوست به ترتيب ذيل آمده است:
1. تاريخ نقاط عطف زندگى علامه؛
2. كتابها و رسالههاى مرحوم آيتالله طباطبايى؛
3. شاگردان؛
4. نيانامه علامه طباطبايى[۱۴]
همچنين در آغاز كتاب در تصويرى از دستنوشته تقريظگونه آقاى فاطمىنيا كه در تاريخ 5 تير 1381 نوشته شده، اثر حاضر تأييد شده است.[۱۵]
پانويس
- ↑ [مقدمه كتاب، ص2]-4
- ↑ [كتاب، ص36]
- ↑ [همان، ص49]-[[۱]]
- ↑ [همان، ص104]
- ↑ [ص45]
- ↑ [ص130]-[[۲]]
- ↑ مقدمه كتاب، ص الف - پ
- ↑ [كتاب، ص173]-178
- ↑ مثلاً همان، ص57، پاورقى 2 و...
- ↑ مثلاً همان، ص19، پاورقى 1-2 و...
- ↑ ر.ک: همان، ص20، پاورقى 2 و ص25، پاورقى 1 و ص28، پاورقى 3 و...
- ↑ ر.ک: همان، ص26، پاورقى 1
- ↑ [ص154]- [[۳]]
- ↑ [كتاب، ص166]-[[۴]]
- ↑ ر.ک: مقدمه كتاب، صفحه بىشماره، دو صفحه قبل از ص الف
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.