فلاسفة الشيعة حياتهم و آراؤهم: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک ')
    جز (جایگزینی متن - 'شیعه (ابهام زدایی)' به 'شیعه (ابهام‌زدایی)')
     
    (۲۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    | تصویر =NUR21815J1.jpg
    | تصویر =NUR21815J1.jpg
    | عنوان =‏فلاسفة الشيعة حياتهم و آراوهم
    | عنوان =‏فلاسفة الشيعة حياتهم و آراؤهم
    | عنوان‌های دیگر =
    | عنوان‌های دیگر =
    | پدیدآوران =  
    | پدیدآوران =  
    [[مغنیه، محمدجواد]] (مقدمه‌نويس)
    [[مغنیه، محمدجواد]] (مقدمه‌نويس)


    [[نعمه، عبدالله‏]] (نويسنده)
    [[نعمه، عبدالله‏]] (نویسنده)
    | زبان =عربی
    | زبان =عربی
    | کد کنگره =‏BBR‎‏ ‎‏14‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏7‎‏ف‎‏8
    | کد کنگره =‏BBR‎‏ ‎‏14‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏7‎‏ف‎‏8
    خط ۲۳: خط ۲۲:
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE21815AUTOMATIONCODE
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE21815AUTOMATIONCODE
    | چاپ =1
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =21815
    | کتابخوان همراه نور =21815
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پس از =
    | پیش از =
    | پیش از =
    }}
    }}
    '''فلاسفة الشيعة حياتهم و آراؤهم'''، اثر شيخ عبدالله نعمه است كه در آن، گزارشى از زندگانى و انديشه‌هاى جمعى از فيلسوفان شيعه (تعداد 62 تن) را بيان كرده است.
    {{کاربردهای دیگر| شیعه (ابهام‌زدایی)}}
    '''فلاسفة الشیعة حیاتهم و آراؤهم'''، اثر شیخ [[نعمه، عبدالله|عبدالله نعمه]] است که در آن، گزارشى از زندگانى و اندیشه‌هاى جمعى از فیلسوفان شیعه (تعداد 62 تن) را بیان کرده است.


    == ساختار ==
    == ساختار ==
    این کتاب از مقدمه علامه شیخ [[مغنیه، محمدجواد|محمدجواد مغنیه]] و مقدمه نویسنده و متن اصلى (شامل دو قسم: 1. تاریخ فلسفه و گرایش فلسفى در اسلام؛ 2. شرح حال فیلسوفان شیعه به ترتیب الفبایى) تشکیل شده است.


     
    نویسنده براى تولید اثر حاضر از منابع معتبر و متعددى استفاده کرده و اسامى تعداد 39 کتاب از آن مجموعه را با ذکر مشخصات کتاب‌شناختى ذکر کرده است<ref>ر.ک: متن كتاب، ص694-695</ref>
    اين كتاب از مقدمه علامه شيخ [[مغنیه، محمدجواد|محمدجواد مغنيه]] و مقدمه نويسنده و متن اصلى (شامل دو قسم: 1. تاريخ فلسفه و گرايش فلسفى در اسلام؛ 2. شرح حال فيلسوفان شيعه به ترتيب الفبايى) تشكيل شده است.
     
    نويسنده براى توليد اثر حاضر از منابع معتبر و متعددى استفاده كرده و اسامى تعداد 39 كتاب از آن مجموعه را با ذكر مشخصات كتاب‌شناختى ذكر كرده است<ref>ر.ک: متن كتاب، ص694-695</ref>


    == گزارش محتوا ==
    == گزارش محتوا ==
    برخى از مطالب جالب این کتاب، عبارت است از:


    #در مقدمه [[مغنیه، محمدجواد|محمدجواد مغنیه]] آمده است: دو کتاب تاریخ فقه جعفرى و فلاسفة الشیعة از چند جهت با یکدیگر وجه اشتراک دارند:
    #:الف)- موضوع این دو کتاب مخصوص به شیعه است.
    #:ب)- موضوع هریک از این دو کتاب تازگى دارد و هیچ‌کس پیش از علامه «[[سيد هاشم معروف|سید هاشم معروف]]» در موضوع تاریخ فقه جعفرى چیزى ننوشته و نیز کسى کتابى به فلاسفه شیعه اختصاص نداده است.
    #:ج)- این دو کتاب درست به آن هدفى که جهت آن تألیف شده‌اند، رسیده‌اند. هدف و منظور کتاب اول را در مقدمه خود بر آن کتاب شرح داده‌ام؛ اما سرگذشت این کتاب به شرح ذیل خلاصه مى‌شود: هنگام مطالعه برخى از کتاب‌هاى جدید فلسفه و تاریخ، دچار تعجب مى‌شدم که چگونه مؤلفان و نویسندگان این نوع کتب، فلاسفه شیعه را به فراموشى سپرده و نامى از آنها نبرده‌اند... از جناب شیخ عبداللّه نعمه درخواست کردم که کتابى درباره فلاسفه شیعه تألیف کند. خدا مى‌داند و بس که چقدر از اینکه تقاضایم مورد قبول قرار گرفت و ایشان به کار تألیف پرداخت خوشحال شدم و هر وقت او را ملاقات مى‌کردم، مى‌پرسیدم کتاب به کجا رسیده و چند صفحه آن نوشته شده است؟ و به راه‌هاى گوناگون به شتاب در کار وادارش مى‌کردم.
    #:اینک خدا را سپاسگزارم که وى از عهده این وظیفه سنگین برآمد و به بهترین وجه این کتاب را به پایان رساند. مؤلف در این راه به تحقیق و کنجکاوى و بررسى عمیق پرداخت و ده‌ها کتاب را از مد نظر گذراند و مشقت‌ها و زحمت‌هاى فراوان کشید - که خدا از آن آگاه‌تر است - تا این کتاب بى‌مانند را تهیه کرد و... در این کتاب که چهارمین اثر ایشان است، شرح حال قریب شصت تن یا بیشتر از فلاسفه شیعه آمده است و مؤلف با بیانى واضح جنبه‌هاى مختلف فلسفه و آراى آنها را شرح داده و با اعداد و ارقام، درجه نفوذ و پیشرفت علمى آنها را در این زمینه ثابت کرده‌اند. به‌طورى که خواننده کتاب پس از مطالعه آن یقین مى‌کند که فیلسوفان شیعه به حد اعلا در پیشرفت تمدن و فرهنگ اسلامى و انسانى شرکت داشته‌اند..<ref>ر.ک: فلاسفه شيعه، ص1-3؛ فلاسفة الشيعة، ص5-6</ref>
    #هادى بن مهدى، حاج [[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]] (1212-1289 هجرى): مشهورترین فیلسوفى که در قرن سیزدهم هجرى از شیعیان ظهور کرد و در بین متفکران مقام ارجمندى یافت و میراث فکرى و علمى اسلامى به او رسید و روح و جانش آمیخته به آن میراث شد و به تمام معنى عمر خود را در فلسفه گذرانید و اطراف و جوانب آن را تحقیق و حقایق آن را بررسى کرد و در سایه بلند آن زندگى کرد، فیلسوف و حکیم مشهور حاج [[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]] است که در سال 1212 هجرى به دنیا آمد و در سال 1289 هجرى درگذشت..<ref>ر.ک: فلاسفه شيعه، ص251؛ فلاسفة الشيعة، ص622</ref>
    #هشام بن حکم: ابومحمد هشام بن حکم (حدود 113 - حدود 200ق)، از مبرزترین متفکران و متکلمان در قرن دوم هجرى و مشهورترین شخصیت شیعى در عصر خود بود که روح علمى و فکرى در او تجسم یافته و آرا و نظریات او نماینده بسیارى از مبادى تشیع و تمایلات آنها به‌طور صریح بود و در علم کلام و آثار، از پایه‌هاى آن بشمار مى‌آید. از نزدیک ان [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و از شاگردان برجسته و مبرز آن حضرت بود که معلومات خود را از امام گرفته و از جمله کسانى بود که از تربیت و تعلیم آن حضرت استفاده کرده بودند. هشام بن حکم از لحاظ عمق فکرى و قدرت بر جدل و تیزهوشى، بسیار مشهور است.
    #:شهرستانى در کتاب «[[الملل و النحل]]» خود درباره‌اش مى‌گوید: «هشام بن حکم در اصول داراى اندیشه‌اى عمیق بود و کسى است که هیچ‌وقت نمى‌توان از بحث‌هاى او با معتزله و ایرادهایى که بر آنان گرفته است، غافل ماند. این مرد به‌قدرى توانا بود که دشمن را مغلوب مى‌ساخت و بهانه‌اى هم به دست دشمن نمى‌داد»... یکى از دلایل شخصیت او، فرموده‌ى [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] درباره اوست که فرمود: «هشام بن حکم پرچم‌دار حق ما و راهبر گفتار ما و کسى است که راستى و حقانیت را تأیید مى‌کند و در قبال گفتارهاى باطل دشمنان ما از حق ما دفاع مى‌نماید. هرکس از او و از آثار او پیروى کند از ما پیروى کرده و هرکس با او مخالفت کند و سخنان او را منکر شود با ما دشمنى کرده و منکر ما شده است» و..<ref>ر.ک: فلاسفه شيعه، ص517-518؛ فلاسفة الشيعة، ص633-634</ref>
    #ابوالفتح کراجکى: [[کراجکی، محمد بن علی|محمد بن على بن عثمان کراجکى طرابلسى]] (متوفای449ق)، از پیشوایان عصر خود در فقه و کلام و حکمت و طب و فلک و اقسام گوناگون ریاضیات بود... [[کراجکی، محمد بن علی|کراجکى]] در نزد بزرگان دوره خود درس خواند و از آنان کسب علم و معرفت کرد و... تألیفات او کتابخانه‌اى عظیم، شامل کلیه انواع علوم و فرهنگ‌ها بود. به‌راستى از آن‌همه تألیفات مفید که [[کراجکی، محمد بن علی|کراجکى]] از خود به یادگار گذاشته است انسان در تعجب و شگفتى مى‌افتد و این آثار دلالت دارند که این مرد دانشمند تا چه اندازه مى‌کوشید و چه فکر روشن و مفیدى داشت، این مؤلفات نشانه شخصیت و نبوغ او در آن دوره است و او رسالت علمى خود را به‌طور کامل و بدون زیاده‌روى یا کوتاهى انجام داد... شهرت کراچکى به کتاب «[[كنز الفوائد في حل مشكلات القواعد|کنز الفوائد]]» اوست که مسائل دقیقى از علم کلام را در بر دارد، از قبیل: اثبات خالق و پیغمبران، حدوث عالم و توحید، بطلان تسلسل و نقض بر معتزله و اشاعره و ملحدان و...
    #:اینک قسمت‌هایى از کتاب او «[[كنز الفوائد في حل مشكلات القواعد|کنز الفوائد]]» را در موارد کلامى و فلسفى که نشان‌دهنده افکار و هدف‌هاى [[کراجکی، محمد بن علی|کراجکى]] است، نقل مى‌کنیم؛ کلام درباره اینکه حوادث را ابتدا و سرآغازى است: «... از امورى که دلالت دارد بر آنکه حوادث گذشته را ناچار سرآغازى بوده است، این است که در هر وقتى از اوقات زمان خود که باشیم در حقیقت میان آخر زمان گذشته و اول زمان آینده هستیم و به‌طور قطع آخر زمان گذشته را که یکى از دو طرف آن است مى‌دانیم و درعین‌حال علم قطعى داریم که حوادثى که مثلاًدر صد سال بعد رخ مى‌دهد سبب آن خواهد شد که بر تعداد حوادث گذشته بیفزاید و بر شماره آن اضافه کند؛ بنابراین معلوم مى‌شود که قبل از زیاد شدن، عدد حوادث گذشته کمتر بوده و پس از افزودن حوادث یک‌ساله بیشتر شده است و همین امر دلالت دارد که عدد گذشته داراى نهایت و دو طرف آن محصور است؛ زیرا اگر نهایت نداشت، عقول انسانى نمى‌توانست در آنها تصور کثرت کند و با این بیان صحت گفتار ما ظاهر مى‌شود که تعداد حوادث گذشته تا صد سال بعد بیشتر از آن خواهد بود که امروزه هست»<ref>ر.ک: فلاسفه شيعه، ص96-98؛ فلاسفة الشيعة، ص496-498</ref>
    #:بیشتر کسانى که شرح حال [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را نوشته‌اند مؤکدا او را شیعه‌مذهب مى‌دانند. [[صدر، سید حسن|صدر]]، در کتاب خود «[[تأسيس الشيعة لعلوم الإسلام|تأسیس الشیعة]]» و [[خوانساری، سید محمدباقر بن زین‌العابدین|سید خونسارى]] در «[[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]]» به تشیع او تصریح کرده‌اند و آقاى [[رحيم‌زاده صفدى|رحیم‌زاده صفدى]] در کتاب خود «ابن سینا»، که توسط [[على بصرى]] به عربى ترجمه شده است، چنین آورده که [[فارابی، محمد بن محمد|ابونصر فارابى]]، شیعه بوده و ملازمت او را با سیف‌الدوله به این علت مى‌داند که هر دو شیعه‌مذهب بودند و نیز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] به سیف‌الدوله وصیت کرد که به روش شیعیان بر جنازه‌اش نماز بخواند و کفن و دفنش کند..<ref>ر.ک: فلاسفه شيعه، ص403 و مقايسه شود با فلاسفة الشيعة، ص576</ref>


    برخى از مطالب جالب اين كتاب، عبارت است از:
    == وضعیت کتاب ==


    1. در مقدمه [[مغنیه، محمدجواد|محمدجواد مغنيه]] آمده است: دو كتاب تاريخ فقه جعفرى و فلاسفة الشيعة از چند جهت با يكديگر وجه اشتراك دارند:
    براى کتاب حاضر، در پایان آن فقط فهرست منابع و فهرست تفصیلى مطالب و فهرست آثار چاپ‌شده و در دست چاپ نویسنده فراهم شده<ref>ر.ک: متن كتاب، ص694-701</ref>و متأسفانه فهارس فنى (آیات، روایات، اعلام، امکنه و...) آماده نشده است.


    الف)- موضوع اين دو كتاب مخصوص به شيعه است.
    کتاب مذکور، توسط [[سید جعفر غضبان]] به فارسى ترجمه شده و با ویرایش [[اتابکی، پرویز|پرویز اتابکى]] به نام «فلاسفه شیعه» منتشر گردیده است.


    ب)- موضوع هريك از اين دو كتاب تازگى دارد و هيچ‌كس پيش از علامه «سيد هاشم معروف» در موضوع تاريخ فقه جعفرى چيزى ننوشته و نيز كسى كتابى به فلاسفه شيعه اختصاص نداده است.
    ==پانویس ==
     
    ج)- اين دو كتاب درست به آن هدفى كه جهت آن تأليف شده‌اند، رسيده‌اند. هدف و منظور كتاب اول را در مقدمه خود بر آن كتاب شرح داده‌ام؛ اما سرگذشت اين كتاب به شرح ذيل خلاصه مى‌شود: هنگام مطالعه برخى از كتاب‌هاى جديد فلسفه و تاريخ، دچار تعجب مى‌شدم كه چگونه مؤلفان و نويسندگان اين نوع كتب، فلاسفه شيعه را به فراموشى سپرده و نامى از آنها نبرده‌اند... از جناب شيخ عبداللّه نعمه درخواست كردم كه كتابى درباره فلاسفه شيعه تأليف كند. خدا مى‌داند و بس كه چقدر از اينكه تقاضايم مورد قبول قرار گرفت و ايشان به كار تأليف پرداخت خوشحال شدم و هر وقت او را ملاقات مى‌كردم، مى‌پرسيدم كتاب به كجا رسيده و چند صفحه آن نوشته شده است؟ و به راه‌هاى گوناگون به شتاب در كار وادارش مى‌كردم.
     
    اينك خدا را سپاسگزارم كه وى از عهده اين وظيفه سنگين برآمد و به بهترين وجه اين كتاب را به پايان رساند. مؤلف در اين راه به تحقيق و كنجكاوى و بررسى عميق پرداخت و ده‌ها كتاب را از مد نظر گذراند و مشقت‌ها و زحمت‌هاى فراوان كشيد - كه خدا از آن آگاه‌تر است - تا اين كتاب بى‌مانند را تهيه كرد و... در اين كتاب كه چهارمين اثر ايشان است، شرح حال قريب شصت تن يا بيشتر از فلاسفه شيعه آمده است و مؤلف با بيانى واضح جنبه‌هاى مختلف فلسفه و آراى آنها را شرح داده و با اعداد و ارقام، درجه نفوذ و پيشرفت علمى آنها را در اين زمينه ثابت كرده‌اند. به‌طورى كه خواننده كتاب پس از مطالعه آن يقين مى‌كند كه فيلسوفان شيعه به حد اعلا در پيشرفت تمدن و فرهنگ اسلامى و انسانى شركت داشته‌اند...<ref>ر.ک: فلاسفه شيعه، ص1-3؛ فلاسفة الشيعة، ص5-6</ref>
     
    2. هادى بن مهدى، حاج [[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]] (1212-1289 هجرى): مشهورترين فيلسوفى كه در قرن سيزدهم هجرى از شيعيان ظهور كرد و در بين متفكران مقام ارجمندى يافت و ميراث فكرى و علمى اسلامى به او رسيد و روح و جانش آميخته به آن ميراث شد و به تمام معنى عمر خود را در فلسفه گذرانيد و اطراف و جوانب آن را تحقيق و حقايق آن را بررسى كرد و در سايه بلند آن زندگى كرد، فيلسوف و حكيم مشهور حاج [[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]] است كه در سال 1212 هجرى به دنيا آمد و در سال 1289 هجرى درگذشت...<ref>ر.ک: فلاسفه شيعه، ص251؛ فلاسفة الشيعة، ص622</ref>
     
    3. هشام بن حكم: ابومحمد هشام بن حكم (حدود 113 - حدود 200ق)، از مبرزترين متفكران و متكلمان در قرن دوم هجرى و مشهورترين شخصيت شيعى در عصر خود بود كه روح علمى و فكرى در او تجسم يافته و آرا و نظريات او نماينده بسيارى از مبادى تشيع و تمايلات آنها به‌طور صريح بود و در علم كلام و آثار، از پايه‌هاى آن بشمار مى‌آيد. از نزدیک ان [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و از شاگردان برجسته و مبرز آن حضرت بود كه معلومات خود را از امام گرفته و از جمله كسانى بود كه از تربيت و تعليم آن حضرت استفاده كرده بودند. هشام بن حكم از لحاظ عمق فكرى و قدرت بر جدل و تيزهوشى، بسيار مشهور است.
     
    شهرستانى در كتاب «[[الملل و النحل]]» خود درباره‌اش مى‌گويد: «هشام بن حكم در اصول داراى انديشه‌اى عميق بود و كسى است كه هيچ‌وقت نمى‌توان از بحث‌هاى او با معتزله و ايرادهايى كه بر آنان گرفته است، غافل ماند. اين مرد به‌قدرى توانا بود كه دشمن را مغلوب مى‌ساخت و بهانه‌اى هم به دست دشمن نمى‌داد»... يكى از دلايل شخصيت او، فرموده‌ى [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] درباره اوست كه فرمود: «هشام بن حكم پرچم‌دار حق ما و راهبر گفتار ما و كسى است كه راستى و حقانيت را تأييد مى‌كند و در قبال گفتارهاى باطل دشمنان ما از حق ما دفاع مى‌نمايد. هركس از او و از آثار او پيروى كند از ما پيروى كرده و هركس با او مخالفت كند و سخنان او را منكر شود با ما دشمنى كرده و منكر ما شده است» و...<ref>ر.ک: فلاسفه شيعه، ص517-518؛ فلاسفة الشيعة، ص633-634</ref>
     
    4. ابوالفتح كراچكى: محمد بن على بن عثمان كراچكى طرابلسى؟ (449ق)، از پيشوايان عصر خود در فقه و كلام و حكمت و طب و فلك و اقسام گوناگون رياضيات بود... كراچكى در نزد بزرگان دوره خود درس خواند و از آنان كسب علم و معرفت كرد و... تأليفات او كتابخانه‌اى عظيم، شامل كليه انواع علوم و فرهنگ‌ها بود. به‌راستى از آن‌همه تأليفات مفيد كه كراچكى از خود به يادگار گذاشته است انسان در تعجب و شگفتى مى‌افتد و اين آثار دلالت دارند كه اين مرد دانشمند تا چه اندازه مى‌كوشيد و چه فكر روشن و مفيدى داشت، اين مؤلفات نشانه شخصيت و نبوغ او در آن دوره است و او رسالت علمى خود را به‌طور كامل و بدون زياده‌روى يا كوتاهى انجام داد... شهرت كراچكى به كتاب «[[كنز الفوائد في حل مشكلات القواعد|كنز الفوائد]]» اوست كه مسائل دقيقى از علم كلام را در بر دارد، از قبيل: اثبات خالق و پيغمبران، حدوث عالم و توحيد، بطلان تسلسل و نقض بر معتزله و اشاعره و ملحدان و...
     
    اينك قسمت‌هايى از كتاب او «[[كنز الفوائد في حل مشكلات القواعد|كنز الفوائد]]» را در موارد كلامى و فلسفى كه نشان‌دهنده افكار و هدف‌هاى كراچكى است، نقل مى‌كنيم؛ كلام درباره اينكه حوادث را ابتدا و سرآغازى است: «... از امورى كه دلالت دارد بر آنكه حوادث گذشته را ناچار سرآغازى بوده است، اين است كه در هر وقتى از اوقات زمان خود كه باشيم در حقيقت ميان آخر زمان گذشته و اول زمان آينده هستيم و به‌طور قطع آخر زمان گذشته را كه يكى از دو طرف آن است مى‌دانيم و درعين‌حال علم قطعى داريم كه حوادثى كه مثلا در صد سال بعد رخ مى‌دهد سبب آن خواهد شد كه بر تعداد حوادث گذشته بيفزايد و بر شماره آن اضافه كند؛ بنابراين معلوم مى‌شود كه قبل از زياد شدن، عدد حوادث گذشته كمتر بوده و پس از افزودن حوادث يك‌ساله بيشتر شده است و همين امر دلالت دارد كه عدد گذشته داراى نهايت و دو طرف آن محصور است؛ زيرا اگر نهايت نداشت، عقول انسانى نمى‌توانست در آنها تصور كثرت كند و با اين بيان صحت گفتار ما ظاهر مى‌شود كه تعداد حوادث گذشته تا صد سال بعد بيشتر از آن خواهد بود كه امروزه هست»<ref>ر.ک: فلاسفه شيعه، ص96-98؛ فلاسفة الشيعة، ص496-498</ref>
     
    5. بيشتر كسانى كه شرح حال [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را نوشته‌اند مؤكدا او را شيعه‌مذهب مى‌دانند. صدر، در كتاب خود «تأسيس الشيعة» و سيد خونسارى در «[[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]]» به تشيع او تصريح كرده‌اند و آقاى رحيم‌زاده [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] در كتاب خود «[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]»، كه توسط على بصرى به عربى ترجمه شده است، چنين آورده كه ابونصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، شيعه بوده و ملازمت او را با سيف‌الدوله به اين علت مى‌داند كه هر دو شيعه‌مذهب بودند و نيز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] به سيف‌الدوله وصيت كرد كه به روش شيعيان بر جنازه‌اش نماز بخواند و كفن و دفنش كند...<ref>ر.ک: فلاسفه شيعه، ص403 و مقايسه شود با فلاسفة الشيعة، ص576</ref>
     
    == وضعيت كتاب ==
     
     
    براى كتاب حاضر، در پايان آن فقط فهرست منابع و فهرست تفصيلى مطالب و فهرست آثار چاپ‌شده و در دست چاپ نويسنده فراهم شده<ref>ر.ک: متن كتاب، ص694-701</ref>و متأسفانه فهارس فنى (آيات، روايات، اعلام، امكنه و...) آماده نشده است.
     
    كتاب مذكور، توسط سيد جعفر غضبان به فارسى ترجمه شده و با ويرايش [[اتابکی، پرویز|پرويز اتابكى]] به نام «فلاسفه شيعه» منتشر گرديده است.
     
    ==پانويس ==
    <references />
    <references />
    == منابع مقاله ==
    == منابع مقاله ==


    1. مقدمه و متن كتاب.
    #مقدمه و متن کتاب.
     
    #فلاسفه شیعه، شیخ عبدالله نعمه، ترجمه سید جعفر غضبان، ویرایش دکتر [[اتابکی، پرویز|پرویز اتابکى]]، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، تهران، چاپ اول 1367ش.
    2. فلاسفه شيعه، شيخ عبدالله نعمه، ترجمه سيد جعفر غضبان، ويرايش دكتر [[اتابکی، پرویز|پرويز اتابكى]]، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، تهران، چاپ اول 1367ش.




    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}


    [[فلاسفه شیعه]]


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    خط ۸۷: خط ۷۶:
    [[رده:کلیات فلسفه اسلامی]]
    [[رده:کلیات فلسفه اسلامی]]
    [[رده:آثار کلی تاریخ فلسفه]]
    [[رده:آثار کلی تاریخ فلسفه]]
    [[رده:نویسندگان جدید و معاصر فلسفه اسلامی]]
    [[رده:آثار جدید و معاصر فلسفه اسلامی]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۴ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۲۷

    ‏فلاسفة الشيعة حياتهم و آراؤهم
    فلاسفة الشيعة حياتهم و آراؤهم
    پدیدآورانمغنیه، محمدجواد (مقدمه‌نويس) نعمه، عبدالله‏ (نویسنده)
    ناشردار الکتاب الإسلامي
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1987 م
    چاپ1
    موضوعشیعه - سرگذشت‌نامه

    فلسفه اسلامی

    فیلسوفان اسلامی - سرگذشت‌نامه
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BBR‎‏ ‎‏14‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏7‎‏ف‎‏8
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    فلاسفة الشیعة حیاتهم و آراؤهم، اثر شیخ عبدالله نعمه است که در آن، گزارشى از زندگانى و اندیشه‌هاى جمعى از فیلسوفان شیعه (تعداد 62 تن) را بیان کرده است.

    ساختار

    این کتاب از مقدمه علامه شیخ محمدجواد مغنیه و مقدمه نویسنده و متن اصلى (شامل دو قسم: 1. تاریخ فلسفه و گرایش فلسفى در اسلام؛ 2. شرح حال فیلسوفان شیعه به ترتیب الفبایى) تشکیل شده است.

    نویسنده براى تولید اثر حاضر از منابع معتبر و متعددى استفاده کرده و اسامى تعداد 39 کتاب از آن مجموعه را با ذکر مشخصات کتاب‌شناختى ذکر کرده است[۱]

    گزارش محتوا

    برخى از مطالب جالب این کتاب، عبارت است از:

    1. در مقدمه محمدجواد مغنیه آمده است: دو کتاب تاریخ فقه جعفرى و فلاسفة الشیعة از چند جهت با یکدیگر وجه اشتراک دارند:
      الف)- موضوع این دو کتاب مخصوص به شیعه است.
      ب)- موضوع هریک از این دو کتاب تازگى دارد و هیچ‌کس پیش از علامه «سید هاشم معروف» در موضوع تاریخ فقه جعفرى چیزى ننوشته و نیز کسى کتابى به فلاسفه شیعه اختصاص نداده است.
      ج)- این دو کتاب درست به آن هدفى که جهت آن تألیف شده‌اند، رسیده‌اند. هدف و منظور کتاب اول را در مقدمه خود بر آن کتاب شرح داده‌ام؛ اما سرگذشت این کتاب به شرح ذیل خلاصه مى‌شود: هنگام مطالعه برخى از کتاب‌هاى جدید فلسفه و تاریخ، دچار تعجب مى‌شدم که چگونه مؤلفان و نویسندگان این نوع کتب، فلاسفه شیعه را به فراموشى سپرده و نامى از آنها نبرده‌اند... از جناب شیخ عبداللّه نعمه درخواست کردم که کتابى درباره فلاسفه شیعه تألیف کند. خدا مى‌داند و بس که چقدر از اینکه تقاضایم مورد قبول قرار گرفت و ایشان به کار تألیف پرداخت خوشحال شدم و هر وقت او را ملاقات مى‌کردم، مى‌پرسیدم کتاب به کجا رسیده و چند صفحه آن نوشته شده است؟ و به راه‌هاى گوناگون به شتاب در کار وادارش مى‌کردم.
      اینک خدا را سپاسگزارم که وى از عهده این وظیفه سنگین برآمد و به بهترین وجه این کتاب را به پایان رساند. مؤلف در این راه به تحقیق و کنجکاوى و بررسى عمیق پرداخت و ده‌ها کتاب را از مد نظر گذراند و مشقت‌ها و زحمت‌هاى فراوان کشید - که خدا از آن آگاه‌تر است - تا این کتاب بى‌مانند را تهیه کرد و... در این کتاب که چهارمین اثر ایشان است، شرح حال قریب شصت تن یا بیشتر از فلاسفه شیعه آمده است و مؤلف با بیانى واضح جنبه‌هاى مختلف فلسفه و آراى آنها را شرح داده و با اعداد و ارقام، درجه نفوذ و پیشرفت علمى آنها را در این زمینه ثابت کرده‌اند. به‌طورى که خواننده کتاب پس از مطالعه آن یقین مى‌کند که فیلسوفان شیعه به حد اعلا در پیشرفت تمدن و فرهنگ اسلامى و انسانى شرکت داشته‌اند..[۲]
    2. هادى بن مهدى، حاج ملا هادى سبزوارى (1212-1289 هجرى): مشهورترین فیلسوفى که در قرن سیزدهم هجرى از شیعیان ظهور کرد و در بین متفکران مقام ارجمندى یافت و میراث فکرى و علمى اسلامى به او رسید و روح و جانش آمیخته به آن میراث شد و به تمام معنى عمر خود را در فلسفه گذرانید و اطراف و جوانب آن را تحقیق و حقایق آن را بررسى کرد و در سایه بلند آن زندگى کرد، فیلسوف و حکیم مشهور حاج ملا هادى سبزوارى است که در سال 1212 هجرى به دنیا آمد و در سال 1289 هجرى درگذشت..[۳]
    3. هشام بن حکم: ابومحمد هشام بن حکم (حدود 113 - حدود 200ق)، از مبرزترین متفکران و متکلمان در قرن دوم هجرى و مشهورترین شخصیت شیعى در عصر خود بود که روح علمى و فکرى در او تجسم یافته و آرا و نظریات او نماینده بسیارى از مبادى تشیع و تمایلات آنها به‌طور صریح بود و در علم کلام و آثار، از پایه‌هاى آن بشمار مى‌آید. از نزدیک ان امام صادق(ع) و از شاگردان برجسته و مبرز آن حضرت بود که معلومات خود را از امام گرفته و از جمله کسانى بود که از تربیت و تعلیم آن حضرت استفاده کرده بودند. هشام بن حکم از لحاظ عمق فکرى و قدرت بر جدل و تیزهوشى، بسیار مشهور است.
      شهرستانى در کتاب «الملل و النحل» خود درباره‌اش مى‌گوید: «هشام بن حکم در اصول داراى اندیشه‌اى عمیق بود و کسى است که هیچ‌وقت نمى‌توان از بحث‌هاى او با معتزله و ایرادهایى که بر آنان گرفته است، غافل ماند. این مرد به‌قدرى توانا بود که دشمن را مغلوب مى‌ساخت و بهانه‌اى هم به دست دشمن نمى‌داد»... یکى از دلایل شخصیت او، فرموده‌ى امام صادق(ع) درباره اوست که فرمود: «هشام بن حکم پرچم‌دار حق ما و راهبر گفتار ما و کسى است که راستى و حقانیت را تأیید مى‌کند و در قبال گفتارهاى باطل دشمنان ما از حق ما دفاع مى‌نماید. هرکس از او و از آثار او پیروى کند از ما پیروى کرده و هرکس با او مخالفت کند و سخنان او را منکر شود با ما دشمنى کرده و منکر ما شده است» و..[۴]
    4. ابوالفتح کراجکى: محمد بن على بن عثمان کراجکى طرابلسى (متوفای449ق)، از پیشوایان عصر خود در فقه و کلام و حکمت و طب و فلک و اقسام گوناگون ریاضیات بود... کراجکى در نزد بزرگان دوره خود درس خواند و از آنان کسب علم و معرفت کرد و... تألیفات او کتابخانه‌اى عظیم، شامل کلیه انواع علوم و فرهنگ‌ها بود. به‌راستى از آن‌همه تألیفات مفید که کراجکى از خود به یادگار گذاشته است انسان در تعجب و شگفتى مى‌افتد و این آثار دلالت دارند که این مرد دانشمند تا چه اندازه مى‌کوشید و چه فکر روشن و مفیدى داشت، این مؤلفات نشانه شخصیت و نبوغ او در آن دوره است و او رسالت علمى خود را به‌طور کامل و بدون زیاده‌روى یا کوتاهى انجام داد... شهرت کراچکى به کتاب «کنز الفوائد» اوست که مسائل دقیقى از علم کلام را در بر دارد، از قبیل: اثبات خالق و پیغمبران، حدوث عالم و توحید، بطلان تسلسل و نقض بر معتزله و اشاعره و ملحدان و...
      اینک قسمت‌هایى از کتاب او «کنز الفوائد» را در موارد کلامى و فلسفى که نشان‌دهنده افکار و هدف‌هاى کراجکى است، نقل مى‌کنیم؛ کلام درباره اینکه حوادث را ابتدا و سرآغازى است: «... از امورى که دلالت دارد بر آنکه حوادث گذشته را ناچار سرآغازى بوده است، این است که در هر وقتى از اوقات زمان خود که باشیم در حقیقت میان آخر زمان گذشته و اول زمان آینده هستیم و به‌طور قطع آخر زمان گذشته را که یکى از دو طرف آن است مى‌دانیم و درعین‌حال علم قطعى داریم که حوادثى که مثلاًدر صد سال بعد رخ مى‌دهد سبب آن خواهد شد که بر تعداد حوادث گذشته بیفزاید و بر شماره آن اضافه کند؛ بنابراین معلوم مى‌شود که قبل از زیاد شدن، عدد حوادث گذشته کمتر بوده و پس از افزودن حوادث یک‌ساله بیشتر شده است و همین امر دلالت دارد که عدد گذشته داراى نهایت و دو طرف آن محصور است؛ زیرا اگر نهایت نداشت، عقول انسانى نمى‌توانست در آنها تصور کثرت کند و با این بیان صحت گفتار ما ظاهر مى‌شود که تعداد حوادث گذشته تا صد سال بعد بیشتر از آن خواهد بود که امروزه هست»[۵]
      بیشتر کسانى که شرح حال فارابى را نوشته‌اند مؤکدا او را شیعه‌مذهب مى‌دانند. صدر، در کتاب خود «تأسیس الشیعة» و سید خونسارى در «روضات الجنات» به تشیع او تصریح کرده‌اند و آقاى رحیم‌زاده صفدى در کتاب خود «ابن سینا»، که توسط على بصرى به عربى ترجمه شده است، چنین آورده که ابونصر فارابى، شیعه بوده و ملازمت او را با سیف‌الدوله به این علت مى‌داند که هر دو شیعه‌مذهب بودند و نیز فارابى به سیف‌الدوله وصیت کرد که به روش شیعیان بر جنازه‌اش نماز بخواند و کفن و دفنش کند..[۶]

    وضعیت کتاب

    براى کتاب حاضر، در پایان آن فقط فهرست منابع و فهرست تفصیلى مطالب و فهرست آثار چاپ‌شده و در دست چاپ نویسنده فراهم شده[۷]و متأسفانه فهارس فنى (آیات، روایات، اعلام، امکنه و...) آماده نشده است.

    کتاب مذکور، توسط سید جعفر غضبان به فارسى ترجمه شده و با ویرایش پرویز اتابکى به نام «فلاسفه شیعه» منتشر گردیده است.

    پانویس

    1. ر.ک: متن كتاب، ص694-695
    2. ر.ک: فلاسفه شيعه، ص1-3؛ فلاسفة الشيعة، ص5-6
    3. ر.ک: فلاسفه شيعه، ص251؛ فلاسفة الشيعة، ص622
    4. ر.ک: فلاسفه شيعه، ص517-518؛ فلاسفة الشيعة، ص633-634
    5. ر.ک: فلاسفه شيعه، ص96-98؛ فلاسفة الشيعة، ص496-498
    6. ر.ک: فلاسفه شيعه، ص403 و مقايسه شود با فلاسفة الشيعة، ص576
    7. ر.ک: متن كتاب، ص694-701

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. فلاسفه شیعه، شیخ عبدالله نعمه، ترجمه سید جعفر غضبان، ویرایش دکتر پرویز اتابکى، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، تهران، چاپ اول 1367ش.


    وابسته‌ها