واعظ استرآبادی، سلطان‌حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (غنی سازی متن)
    جز (جایگزینی متن - 'استرآبادی (ابهام زدایی)' به 'استرآبادی (ابهام‌زدایی)')
     
    (۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۵: خط ۵:
    ! نام!! data-type="authorName" |واعظ استر آبادی، سلطان حسین
    ! نام!! data-type="authorName" |واعظ استر آبادی، سلطان حسین
    |-
    |-
    |نام های دیگر  
    |نام‌های دیگر  
    | data-type="authorOtherNames" |  
    | data-type="authorOtherNames" |  
    |-
    |-
    خط ۲۱: خط ۲۱:
    |-
    |-
    |اساتید
    |اساتید
    | data-type="authorTeachers" |[[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]]
    | data-type="authorTeachers" |[[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایى]]
    |-
    |-
    |برخی آثار
    |برخی آثار
    خط ۲۷: خط ۲۷:
    |- class="articleCode"
    |- class="articleCode"
    |کد مؤلف
    |کد مؤلف
    | data-type="authorCode" |AUTHORCODE7600AUTHORCODE
    | data-type="authorCode" |AUTHORCODE07600AUTHORCODE
    |}
    |}
    </div>
    </div>


    '''سلطان حسين استرآبادى''' (994-1082ق)، فرزند سلطان محمد، عالم و خطيب شيعى، از شاگردان [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]] است كه پس از پايان تحصيلاتش در اصفهان، به زادگاهش استرآباد بازگشت و در آنجا به تأليف كتاب و ارشاد مردمان پرداخت<ref>جهانبخش، جويا، ص237</ref>
    {{کاربردهای دیگر|واعظ (ابهام زدایی)}}
    {{کاربردهای دیگر|استرآبادی (ابهام‌زدایی)}}
    '''سلطان حسین استرآبادى''' (994-1082ق)، فرزند سلطان محمد، عالم، فقیه، متکلم، مورخ، خطیب شیعى عصر صفوی، از شاگردان [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایى]] است که پس از پایان تحصیلاتش در اصفهان، به زادگاهش استرآباد بازگشت و در آنجا به تألیف کتاب و ارشاد مردمان پرداخت<ref>جهانبخش، جويا، ص237</ref>


    او كه پديدآورنده يكى از ترجمه و شرح‌هاى فارسى اعتقادات [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]] است، از جمله عالمان متعددى است كه نشانه‌هايى از فكر و فرهنگ شيخ و خاندان او را هر يك به نحوى، در منش يا مكتوبات خود، جلوه داده‌اند.
    او که پدیدآورنده یکى از ترجمه و شرح‌هاى فارسى اعتقادات [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایى]] است، از جمله عالمان متعددى است که نشانه‌هایى از فکر و فرهنگ شیخ و خاندان او را هر یک به نحوى، در منش یا مکتوبات خود، جلوه داده‌اند.


    وى كه به تعبير خودش در رساله سعديه «واعظ دارالمؤمنين استرآباد» بود، در عمل، يكى از شخصيت‌هاى برجسته دينى عصر صفوى به‌شمار مى‌آيد و ظاهراً به سبب نفوذ كلام و تأثيرى كه در توده‌هاى شيعى ناحيه استرآباد داشته است، برخى شيعه‌ستيزان او را به شهادت مى‌رسانند<ref>همان، ص238</ref>
    وى که به تعبیر خودش در رساله سعدیه «واعظ دارالمؤمنین استرآباد» بود، در عمل، یکى از شخصیت‌هاى برجسته دینى عصر صفوى به‌شمار مى‌آید و ظاهراً به سبب نفوذ کلام و تأثیرى که در توده‌هاى شیعى ناحیه استرآباد داشته است، برخى شیعه‌ستیزان او را به شهادت مى‌رسانند<ref>همان، ص238</ref>


    اِسترآباد (يا: اَسترآباد)، نام كهن شهرستان كنونى گرگان در سده‌هاى نخستين اسلامى است كه مركز ايالت استرآباد در دوره صفويان و قاجاريان و اندكى پس از آن نيز بوده و از روزگار صفويان- احتمالاً به سبب گرايش‌هاى شيعى شديد برخى از استرآباديان- «دارالمؤمنين» خوانده شده است<ref>همان، ص238- 239</ref>
    == ولادت ==
    ولادت سلطان حسین را در بعضى منابع، در حدود 994ق گفته‌اند. خود او در مقدمه ترجمه‌اش از «رساله سعدیه» تصریح کرده است که در سال 1077ق در «عشرِ نود» قرار داشته است<ref>همان، ص239</ref>


    ولادت سلطان حسين را در بعضى منابع، در حدود 994ق گفته‌اند. خود او در مقدمه ترجمه‌اش از «رساله سعديه» تصريح كرده است كه در سال 1077ق در «عشرِ نود» قرار داشته است<ref>همان، ص239</ref>
    به تصریح مرحوم میرزا عبدالله اصفهانى، سلطان حسین استرآبادى در 1027ق، هنگامى که به تألیف «تحفة المؤمنین» پرداخته، سى‌ودو یا سى‌و سه‌سال داشته است.


    به تصريح مرحوم ميرزا عبدالله اصفهانى، سلطان حسين استرآبادى در 1027ق، هنگامى كه به تأليف «تحفة المؤمنين» پرداخته، سى‌ودو يا سى‌و سه‌سال داشته است.
    گویا تاریخ تقریبى 994ق از تفریق همین عدد مردد میان سى‌ودو و سى‌وسه از 1027ق برآمده است<ref>همان</ref>


    گويا تاريخ تقريبى 994ق از تفريق همين عدد مردد ميان سى‌ودو و سى‌وسه از 1027ق برآمده است<ref>همان</ref>
    اِسترآباد (یا: اَسترآباد)، نام کهن شهرستان کنونى گرگان در سده‌هاى نخستین اسلامى است که مرکز ایالت استرآباد در دوره صفویان و قاجاریان و اندکى پس از آن نیز بوده و از روزگار صفویان- احتمالاً به سبب گرایش‌هاى شیعى شدید برخى از استرآبادیان- «دارالمؤمنین» خوانده شده است<ref>همان، ص238- 239</ref>


    استرآباد در روزگار صفويان، بارها محل تاخت‌وتاز و كشاكش سياسى و مذهبى با سنيان نواحى اطراف، بويژه ازبكان، واقع گرديد. در يكى از همين تاخت‌وتازها كه انوشه‌خان ازبك به استرآباد حمله آورد، سلطان حسين شهيد شد. اين انوشه، چهاردهمين تن از سلسله خانان ازبك خيوه بود كه از 1074 تا حدود 1085ق، فرمانروايى كرده است<ref>همان، ص240</ref>
    استرآباد در روزگار صفویان، بارها محل تاخت‌وتاز و کشاکش سیاسى و مذهبى با سنیان نواحى اطراف، بویژه ازبکان، واقع گردید. در یکى از همین تاخت‌وتازها که انوشه‌خان ازبک به استرآباد حمله آورد، سلطان حسین شهید شد. این انوشه، چهاردهمین تن از سلسله خانان ازبک خیوه بود که از 1074 تا حدود 1085ق، فرمانروایى کرده است<ref>همان، ص240</ref>


    شهادت سلطان حسين، آنگونه كه از تصريح ميرزا عبدالله اصفهانى برمى‌آيد، به سبب اعتقاد و مرام وى بوده است؛ و اى‌بسا تبرّى صريح كه در ميان گويندگان مذهبى آن عصر رواج داشته، موجب حساسيت ازبكان و دستيازى ايشان به قتل وى بوده باشد<ref>همان</ref>
    شهادت سلطان حسین، آنگونه که از تصریح میرزا عبدالله اصفهانى برمى‌آید، به سبب اعتقاد و مرام وى بوده است؛ و اى‌بسا تبرّى صریح که در میان گویندگان مذهبى آن عصر رواج داشته، موجب حساسیت ازبکان و دستیازى ایشان به قتل وى بوده باشد<ref>همان</ref>


    سلطان حسين در شرح «اعتقادات» [[ابن‌بابویه، محمد بن علی|ابن بابويه]]، به آزادى و امنيت مذهبى شيعه در ايران صفوى اشارت كرده و مى‌نويسند: «... مثل ممالك محروسه كه هيچ ترس و خوفى نيست به يمن دولت پادشاهان صفويه- على أرواحهم ألف تحية-...»<ref>همان</ref>
    سلطان حسین در شرح «اعتقادات» [[ابن بابویه، ابوجعفر، محمد بن علی|ابن بابویه]]، به آزادى و امنیت مذهبى شیعه در ایران صفوى اشارت کرده و مى‌نویسند: «... مثل ممالک محروسه که هیچ ترس و خوفى نیست به یمن دولت پادشاهان صفویه- على أرواحهم ألف تحیة-...»<ref>همان</ref>


    نگاهى به نگارش‌هاى بازمانده از وى، نشان مى‌دهد كه خود از كسانى بوده كه در آن فضا، از تبرّى صريح روى‌گردان نبوده و بيرون از پرده تقيه مى‌زيسته است<ref>همان</ref>
    نگاهى به نگارش‌هاى بازمانده از وى، نشان مى‌دهد که خود از کسانى بوده که در آن فضا، از تبرّى صریح روى‌گردان نبوده و بیرون از پرده تقیه مى‌زیسته است<ref>همان</ref>


    == شهادت ==
    == شهادت ==
    سال شهادت وى، موافق تصريح بعض منابع، 1082ق بوده است؛ يعنى سى‌ودو سال پس از وفات [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]]. در بعض منابع نيز 1078ق آمده است<ref>همان، ص241</ref>
    سال شهادت وى، موافق تصریح بعض منابع، 1082ق بوده است؛ یعنى سى‌ودو سال پس از وفات [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایى]]. در بعض منابع نیز 1078ق آمده است<ref>همان، ص241</ref>


    اين‌كه در يكى از پژوهش‌هاى اخير، سال فوت سلطان حسين استرآبادى در صفحه عنوان و روى جلد كتاب، 1094ق قيده شده است، ظاهراً نادرست و ناشى از اين پندار بوده است كه در ازناى حيات او را دقيقاً شصت سال و ولادت وى را دقيقاً 994ق شمرده‌اند<ref>همان</ref>
    این‌که در یکى از پژوهش‌هاى اخیر، سال فوت سلطان حسین استرآبادى در صفحه عنوان و روى جلد کتاب، 1094ق قیده شده است، ظاهراً نادرست و ناشى از این پندار بوده است که در ازناى حیات او را دقیقاً شصت سال و ولادت وى را دقیقاً 994ق شمرده‌اند<ref>همان</ref>


    فرزند سلطان حسين، سلطان ابوالحسن خطيب استرآبادى نيز از علماى عهد خود و از خطباى نامى استرآباد بوده است<ref>همان</ref>
    فرزند سلطان حسین، سلطان ابوالحسن خطیب استرآبادى نیز از علماى عهد خود و از خطباى نامى استرآباد بوده است<ref>همان</ref>


    محمدصالح بن محمدتقى بن محمد اسمعيل استرآبادى در رساله شرح حال علما و ادباى استرآباد، پس از گزارش احوال سلطان حسين مى‌نويسند: «الخطيب الأديب سلطان ابوالحسن الخطيب الأسترآبادى: اديب كامل و خطيب فاضل بود. خلف مرحوم مبرور سلطان حسين واعظ مرقوم است. در عصر خود شهره آفاق و نادره زمان بود و از فيوض صحبت او در حكايات و قصص و تواريخ منتفع مى‌شدند و از علوم ادبيه و مقدمات كمال اطلاع داشت»<ref>همان</ref>
    محمدصالح بن محمدتقى بن محمد اسمعیل استرآبادى در رساله شرح حال علما و ادباى استرآباد، پس از گزارش احوال سلطان حسین مى‌نویسند: «الخطیب الأدیب سلطان ابوالحسن الخطیب الأسترآبادى: ادیب کامل و خطیب فاضل بود. خلف مرحوم مبرور سلطان حسین واعظ مرقوم است. در عصر خود شهره آفاق و نادره زمان بود و از فیوض صحبت او در حکایات و قصص و تواریخ منتفع مى‌شدند و از علوم ادبیه و مقدمات کمال اطلاع داشت»<ref>همان</ref>


    == آثار ==
    == آثار ==
    از چند اثرى كه از سلطان حسين مى‌شناسیم، چنين برمى‌آيد كه وى- همسو با پيشه واعظى و اندرزگويى‌اش- بيشتر در كار نگارش كتاب‌ها و رساله‌هايى بوده است كه به كار عموم بيايد و شمار فراوانى از مردمان باسواد- و نه لزوماً متخصصان علوم دينى- مخاطبان اين آثار باشند<ref>همان، ص242</ref>
    از چند اثرى که از سلطان حسین مى‌شناسیم، چنین برمى‌آید که وى- همسو با پیشه واعظى و اندرزگویى‌اش- بیشتر در کار نگارش کتاب‌ها و رساله‌هایى بوده است که به کار عموم بیاید و شمار فراوانى از مردمان باسواد- و نه لزوماً متخصصان علوم دینى- مخاطبان این آثار باشند<ref>همان، ص242</ref>


    دستنوشت دو كتاب «نصيحه المتشرعين»- به تازى- و «دستور الوزراء»- به فارسى- از همين سلطان حسين در مجلدى كه به سال 1145ق نادرشاه افشار آن را وقف كرده است، در كتابخانه آستان قدس رضوى(ع) نگاهدارى مى‌شود. اين «دستور الوزراء» را كه نگارشى كم حجم است و در واقع نصيحت‌نامه‌اى است به مقربان پادشاهان- از جمله وزراء-، آقاى اسماعيل واعظ جوادى به سال 1345ش در تهران در سلسله منشورات بنياد فرهنگ ايران به چاپ رسانيده است<ref>همان</ref>
    دست‌نوشت دو کتاب «نصیحه المتشرعین»- به تازى- و «دستور الوزراء»- به فارسى- از همین سلطان حسین در مجلدى که به سال 1145ق نادرشاه افشار آن را وقف کرده است، در کتابخانه آستان قدس رضوى(ع) نگاهدارى مى‌شود. این «دستور الوزراء» را که نگارشى کم حجم است و در واقع نصیحت‌نامه‌اى است به مقربان پادشاهان- از جمله وزراء-، آقاى اسماعیل واعظ جوادى به سال 1345ش در تهران در سلسله منشورات بنیاد فرهنگ ایران به چاپ رسانیده است<ref>همان</ref>


    ترجمه «رساله سعديه»ى [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] را نيز كه از همين سلطان حسين است، آقاى اوجبى، به سال 1382ش در تهران در سلسله انتشارات همايش بين‌اللملى قرطبه و اصفهان به چاپ سپرده‌اند<ref>همان، ص242- 243</ref>
    ترجمه «رساله سعدیه»ى [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] را نیز که از همین سلطان حسین است، آقاى اوجبى، به سال 1382ش در تهران در سلسله انتشارات همایش بین‌اللملى قرطبه و اصفهان به چاپ سپرده‌اند<ref>همان، ص242- 243</ref>


    دو كتاب فارسى «تحفة المؤمنين» (در اصول دين و عبادات و مواعظ) و «ذخائر الواعظين» (در اخلاق و مواعظ و معارف)، هر دو از استرآبادى، نزد مرحوم حاج ملا على خيابانى تبريزى، صاحب «وقائع الأيام»، موجود بوده است<ref>همان، ص243</ref>سلطان حسين «ضوابط الرضاع» [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] را نيز در ساله‌هاى 1077 و 1078ق به فارسى ترجمه كرده كه دستنوشت آن در كتابخانه دانشگاه تهران هست<ref>همان</ref>
    دو کتاب فارسى «تحفة المؤمنین» (در اصول دین و عبادات و مواعظ) و «ذخائر الواعظین» (در اخلاق و مواعظ و معارف)، هر دو از استرآبادى، نزد مرحوم حاج ملا على خیابانى تبریزى، صاحب «وقائع الأیام»، موجود بوده است<ref>همان، ص243</ref>سلطان حسین «ضوابط الرضاع» [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|میرداماد]] را نیز در ساله‌هاى 1077 و 1078ق به فارسى ترجمه کرده که دست‌نوشت آن در کتابخانه دانشگاه تهران هست<ref>همان</ref>


    وى در آثار خويش، از شرحى كه بر رساله «اعتقادات» [[ابن‌بابویه، محمد بن علی|ابن بابويه]] نوشته و نيز شرحى كه بر باب حادى‌عشر نوشته، ياد كرده است<ref>همان</ref>
    وى در آثار خویش، از شرحى که بر رساله «اعتقادات» [[ابن بابویه، ابوجعفر، محمد بن علی|ابن بابویه]] نوشته و نیز شرحى که بر باب حادى‌عشر نوشته، یاد کرده است<ref>همان</ref>


    اين سلطان حسين استرآبادى، معاصرى دارد سلطان حسين نام، كه گويا اهل روستاى ندوشن يزد بوده است؛ چه، وى را سلطان حسين ندوشنى يزدى گويند. ميرزا عبدالله اصفهانى، اين مرد ندوشنى يزدى را «فاضل عالم متكلم جليل‌القدر» خوانده است. از سلطان حسين ندوشنى هم شرحى بر باب حادى عشر بر جاى مانده است كه به‌طبع نبايد با نوشته همنام استرآبادى‌اش خلط گردد<ref>همان، 243- 244</ref>  
    این سلطان حسین استرآبادى، معاصرى دارد سلطان حسین نام، که گویا اهل روستاى ندوشن یزد بوده است؛ چه، وى را سلطان حسین ندوشنى یزدى گویند. میرزا عبدالله اصفهانى، این مرد ندوشنى یزدى را «فاضل عالم متکلم جلیل‌القدر» خوانده است. از سلطان حسین ندوشنى هم شرحى بر باب حادى عشر بر جاى مانده است که به‌طبع نباید با نوشته همنام استرآبادى‌اش خلط گردد<ref>همان، 243- 244</ref>  


    دو شرح حال اصلى و مايه‌ور كه از سلطان حسين استرآبادى بازمانده، يكى از عصر صفوى است و ديگرى از روزگار قاجار. يكى از اين دو متن، متعلق به ميرزا عبدالله اصفهانى در «[[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]]» و ديگرى از آن محمد صالح بن محمدتقى بن محمد اسمعيل استرآبادى در رساله خواندنى «شرح حال علما و ادباى استرآباد» كه آن را در سال 1294 تأليف كرده است<ref>همان، ص244</ref>
    دو شرح حال اصلى و مایه‌ور که از سلطان حسین استرآبادى بازمانده، یکى از عصر صفوى است و دیگرى از روزگار قاجار. یکى از این دو متن، متعلق به میرزا عبدالله اصفهانى در «[[رياض العلماء و حياض الفضلاء|ریاض العلماء]]» و دیگرى از آن محمد صالح بن محمدتقى بن محمد اسمعیل استرآبادى در رساله خواندنى «شرح حال علما و ادباى استرآباد» که آن را در سال 1294 تألیف کرده است<ref>همان، ص244</ref>


    ==پانويس ==
    ==پانویس ==
    <references />
    <references />
    == منابع مقاله ==
    == منابع مقاله ==


    جهانبخش، جويا، «اعتقادات [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]]: متن عربى رسالة الاعتقادات شيخ بهاءالدين محمد عاملى (953-1030ق) به همراه سه ترجمه و شرح فارسى آن»، تهران، اساطير، 1387، مقدمه كتاب، از ص237- 244.
    جهانبخش، جویا، «اعتقادات [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایى]]: متن عربى رسالة الاعتقادات شیخ بهاءالدین محمد عاملى (953-1030ق) به همراه سه ترجمه و شرح فارسى آن»، تهران، اساطیر، 1387، مقدمه کتاب، از ص237- 244.


    {{الگو:شهیدان}}


    == وابسته‌ها ==
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
    {{وابسته‌ها}}
    [[رساله سعدیه]]  
    [[رساله سعدیه]]  


    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده:شهیدان]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۲:۰۴

    واعظ استر آبادی، سلطان حسین
    نام واعظ استر آبادی، سلطان حسین
    نام‌های دیگر
    نام پدر سلطان محمد
    متولد 994ق
    محل تولد اِسترآباد= گرگان امروزی
    شهادت 1082ق
    اساتید شیخ بهایى
    برخی آثار رساله سعدیه
    کد مؤلف AUTHORCODE07600AUTHORCODE

    سلطان حسین استرآبادى (994-1082ق)، فرزند سلطان محمد، عالم، فقیه، متکلم، مورخ، خطیب شیعى عصر صفوی، از شاگردان شیخ بهایى است که پس از پایان تحصیلاتش در اصفهان، به زادگاهش استرآباد بازگشت و در آنجا به تألیف کتاب و ارشاد مردمان پرداخت[۱]

    او که پدیدآورنده یکى از ترجمه و شرح‌هاى فارسى اعتقادات شیخ بهایى است، از جمله عالمان متعددى است که نشانه‌هایى از فکر و فرهنگ شیخ و خاندان او را هر یک به نحوى، در منش یا مکتوبات خود، جلوه داده‌اند.

    وى که به تعبیر خودش در رساله سعدیه «واعظ دارالمؤمنین استرآباد» بود، در عمل، یکى از شخصیت‌هاى برجسته دینى عصر صفوى به‌شمار مى‌آید و ظاهراً به سبب نفوذ کلام و تأثیرى که در توده‌هاى شیعى ناحیه استرآباد داشته است، برخى شیعه‌ستیزان او را به شهادت مى‌رسانند[۲]

    ولادت

    ولادت سلطان حسین را در بعضى منابع، در حدود 994ق گفته‌اند. خود او در مقدمه ترجمه‌اش از «رساله سعدیه» تصریح کرده است که در سال 1077ق در «عشرِ نود» قرار داشته است[۳]

    به تصریح مرحوم میرزا عبدالله اصفهانى، سلطان حسین استرآبادى در 1027ق، هنگامى که به تألیف «تحفة المؤمنین» پرداخته، سى‌ودو یا سى‌و سه‌سال داشته است.

    گویا تاریخ تقریبى 994ق از تفریق همین عدد مردد میان سى‌ودو و سى‌وسه از 1027ق برآمده است[۴]

    اِسترآباد (یا: اَسترآباد)، نام کهن شهرستان کنونى گرگان در سده‌هاى نخستین اسلامى است که مرکز ایالت استرآباد در دوره صفویان و قاجاریان و اندکى پس از آن نیز بوده و از روزگار صفویان- احتمالاً به سبب گرایش‌هاى شیعى شدید برخى از استرآبادیان- «دارالمؤمنین» خوانده شده است[۵]

    استرآباد در روزگار صفویان، بارها محل تاخت‌وتاز و کشاکش سیاسى و مذهبى با سنیان نواحى اطراف، بویژه ازبکان، واقع گردید. در یکى از همین تاخت‌وتازها که انوشه‌خان ازبک به استرآباد حمله آورد، سلطان حسین شهید شد. این انوشه، چهاردهمین تن از سلسله خانان ازبک خیوه بود که از 1074 تا حدود 1085ق، فرمانروایى کرده است[۶]

    شهادت سلطان حسین، آنگونه که از تصریح میرزا عبدالله اصفهانى برمى‌آید، به سبب اعتقاد و مرام وى بوده است؛ و اى‌بسا تبرّى صریح که در میان گویندگان مذهبى آن عصر رواج داشته، موجب حساسیت ازبکان و دستیازى ایشان به قتل وى بوده باشد[۷]

    سلطان حسین در شرح «اعتقادات» ابن بابویه، به آزادى و امنیت مذهبى شیعه در ایران صفوى اشارت کرده و مى‌نویسند: «... مثل ممالک محروسه که هیچ ترس و خوفى نیست به یمن دولت پادشاهان صفویه- على أرواحهم ألف تحیة-...»[۸]

    نگاهى به نگارش‌هاى بازمانده از وى، نشان مى‌دهد که خود از کسانى بوده که در آن فضا، از تبرّى صریح روى‌گردان نبوده و بیرون از پرده تقیه مى‌زیسته است[۹]

    شهادت

    سال شهادت وى، موافق تصریح بعض منابع، 1082ق بوده است؛ یعنى سى‌ودو سال پس از وفات شیخ بهایى. در بعض منابع نیز 1078ق آمده است[۱۰]

    این‌که در یکى از پژوهش‌هاى اخیر، سال فوت سلطان حسین استرآبادى در صفحه عنوان و روى جلد کتاب، 1094ق قیده شده است، ظاهراً نادرست و ناشى از این پندار بوده است که در ازناى حیات او را دقیقاً شصت سال و ولادت وى را دقیقاً 994ق شمرده‌اند[۱۱]

    فرزند سلطان حسین، سلطان ابوالحسن خطیب استرآبادى نیز از علماى عهد خود و از خطباى نامى استرآباد بوده است[۱۲]

    محمدصالح بن محمدتقى بن محمد اسمعیل استرآبادى در رساله شرح حال علما و ادباى استرآباد، پس از گزارش احوال سلطان حسین مى‌نویسند: «الخطیب الأدیب سلطان ابوالحسن الخطیب الأسترآبادى: ادیب کامل و خطیب فاضل بود. خلف مرحوم مبرور سلطان حسین واعظ مرقوم است. در عصر خود شهره آفاق و نادره زمان بود و از فیوض صحبت او در حکایات و قصص و تواریخ منتفع مى‌شدند و از علوم ادبیه و مقدمات کمال اطلاع داشت»[۱۳]

    آثار

    از چند اثرى که از سلطان حسین مى‌شناسیم، چنین برمى‌آید که وى- همسو با پیشه واعظى و اندرزگویى‌اش- بیشتر در کار نگارش کتاب‌ها و رساله‌هایى بوده است که به کار عموم بیاید و شمار فراوانى از مردمان باسواد- و نه لزوماً متخصصان علوم دینى- مخاطبان این آثار باشند[۱۴]

    دست‌نوشت دو کتاب «نصیحه المتشرعین»- به تازى- و «دستور الوزراء»- به فارسى- از همین سلطان حسین در مجلدى که به سال 1145ق نادرشاه افشار آن را وقف کرده است، در کتابخانه آستان قدس رضوى(ع) نگاهدارى مى‌شود. این «دستور الوزراء» را که نگارشى کم حجم است و در واقع نصیحت‌نامه‌اى است به مقربان پادشاهان- از جمله وزراء-، آقاى اسماعیل واعظ جوادى به سال 1345ش در تهران در سلسله منشورات بنیاد فرهنگ ایران به چاپ رسانیده است[۱۵]

    ترجمه «رساله سعدیه»ى علامه حلى را نیز که از همین سلطان حسین است، آقاى اوجبى، به سال 1382ش در تهران در سلسله انتشارات همایش بین‌اللملى قرطبه و اصفهان به چاپ سپرده‌اند[۱۶]

    دو کتاب فارسى «تحفة المؤمنین» (در اصول دین و عبادات و مواعظ) و «ذخائر الواعظین» (در اخلاق و مواعظ و معارف)، هر دو از استرآبادى، نزد مرحوم حاج ملا على خیابانى تبریزى، صاحب «وقائع الأیام»، موجود بوده است[۱۷]سلطان حسین «ضوابط الرضاع» میرداماد را نیز در ساله‌هاى 1077 و 1078ق به فارسى ترجمه کرده که دست‌نوشت آن در کتابخانه دانشگاه تهران هست[۱۸]

    وى در آثار خویش، از شرحى که بر رساله «اعتقادات» ابن بابویه نوشته و نیز شرحى که بر باب حادى‌عشر نوشته، یاد کرده است[۱۹]

    این سلطان حسین استرآبادى، معاصرى دارد سلطان حسین نام، که گویا اهل روستاى ندوشن یزد بوده است؛ چه، وى را سلطان حسین ندوشنى یزدى گویند. میرزا عبدالله اصفهانى، این مرد ندوشنى یزدى را «فاضل عالم متکلم جلیل‌القدر» خوانده است. از سلطان حسین ندوشنى هم شرحى بر باب حادى عشر بر جاى مانده است که به‌طبع نباید با نوشته همنام استرآبادى‌اش خلط گردد[۲۰]

    دو شرح حال اصلى و مایه‌ور که از سلطان حسین استرآبادى بازمانده، یکى از عصر صفوى است و دیگرى از روزگار قاجار. یکى از این دو متن، متعلق به میرزا عبدالله اصفهانى در «ریاض العلماء» و دیگرى از آن محمد صالح بن محمدتقى بن محمد اسمعیل استرآبادى در رساله خواندنى «شرح حال علما و ادباى استرآباد» که آن را در سال 1294 تألیف کرده است[۲۱]

    پانویس

    1. جهانبخش، جويا، ص237
    2. همان، ص238
    3. همان، ص239
    4. همان
    5. همان، ص238- 239
    6. همان، ص240
    7. همان
    8. همان
    9. همان
    10. همان، ص241
    11. همان
    12. همان
    13. همان
    14. همان، ص242
    15. همان
    16. همان، ص242- 243
    17. همان، ص243
    18. همان
    19. همان
    20. همان، 243- 244
    21. همان، ص244

    منابع مقاله

    جهانبخش، جویا، «اعتقادات شیخ بهایى: متن عربى رسالة الاعتقادات شیخ بهاءالدین محمد عاملى (953-1030ق) به همراه سه ترجمه و شرح فارسى آن»، تهران، اساطیر، 1387، مقدمه کتاب، از ص237- 244.

    وابسته‌ها