النفس (اندلسی): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ابنباجه، محمد بن يحيي ' به 'ابن باجه، محمد بن یحیی') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '↵↵ ' به ' ') |
||
(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | |||
| تصویر =NUR01812J1.jpg | |||
| عنوان =النفس (اندلسی) | |||
| | | پدیدآوران = | ||
[[ابن باجه، محمد بن یحیی]] (نویسنده) | |||
| | |||
[[معصومي، محمدصغير حسن ]] (محقق) | [[معصومي، محمدصغير حسن]] (محقق) | ||
| زبان =عربی | |||
|زبان | | کد کنگره =BBR 623 /ن7 | ||
| موضوع = | |||
فلسفه اسلامی | |||
|کد کنگره | |||
|موضوع | |||
نفس (فلسفه) | نفس (فلسفه) | ||
| ناشر = | |||
|ناشر | دار صادر | ||
| مکان نشر =لبنان - بيروت | |||
| سال نشر = |مجلد1: 1992م , 1412ق , | |||
|مکان نشر | |||
|کد اتوماسیون | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01812AUTOMATIONCODE | ||
| | | چاپ =2 | ||
|} | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =01812 | |||
'''النفس''' تألیف ابوبکر محمد بن باجه اندلسی مشهور به ابن باجه (متوفی 533ق) از جمله آثار فلسفی است که توسط محمد صغیر حسن معصومی تحقیق و تصحیح شده است. | | کتابخوان همراه نور =01812 | ||
| کد پدیدآور = | |||
| پس از = | |||
| پیش از = | |||
}} | |||
'''النفس''' تألیف [[ابن باجه، محمد بن یحیی|ابوبکر محمد بن باجه اندلسی]] مشهور به [[ابن باجه، محمد بن یحیی|ابن باجه]] (متوفی 533ق) از جمله آثار فلسفی است که توسط محمد صغیر حسن معصومی تحقیق و تصحیح شده است. | |||
اهمیت کتاب به جهت ارزش آن در تاریخ علم نفس نزد مسلمانان است چراکه ما را بر برخی کتب ابن رشد و مراجع آن مطلع میکند. همچنین فاصله بین فارابی و ابن رشد را پر میکند<ref>ر.ک: مقدمه، ص7</ref>. | اهمیت کتاب به جهت ارزش آن در تاریخ علم نفس نزد مسلمانان است چراکه ما را بر برخی کتب [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و مراجع آن مطلع میکند. همچنین فاصله بین [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] را پر میکند<ref>ر.ک: مقدمه، ص7</ref>. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب مشتمل بر مقدمه محقق و یازده فصل است. محقق اثر در مقدمه کتاب به معرفی نویسنده، اثر او، تأثیر او بر معاصرینش و مباحثی | کتاب مشتمل بر مقدمه محقق و یازده فصل است. محقق اثر در مقدمه کتاب به معرفی نویسنده، اثر او، تأثیر او بر معاصرینش و مباحثی از این دست پرداخته است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
ابن باجه کتاب «النفس» را همانند کتاب تدبیر المتوحد با الفاظی یاد | [[ابن باجه، محمد بن یحیی|ابن باجه]] کتاب «النفس» را همانند کتاب تدبیر المتوحد با الفاظی یاد میکند که دلالت بر این دارد که تألیفی اصلی و مستقل است. او از دیگر تألیفاتش با عباراتی یاد میکند که دلالت بر آن دارد که شرحی بر کتب [[ارسطو|ارسطاطالیس]] ([[ارسطو]]) هستند. پس این نوشتهای مستقل است که شرح و تلخیص کتاب دیگری نیست؛ و چون این تألیف با کتاب النفس ارسطو بهویژه در باب دوم و سوم در ترتیب مضامین و توضیح بیشتر مسائل علم نفس تطابق دارد، بعید نیست که گفته شود که ابن باجه این کتاب را از کتاب مذکور تلخیص کرده و مسائل دیگری بر آن افزوده است.<ref>ر.ک: معصومی، محمد صغیر حسن، ص98</ref>. | ||
اسلوب ابن باجه در کتب فلسفیاش دقیق و عباراتش دشوار و غامض است. اما شاگردش ابن امام دیدگاه مختلفی داشته و با مراعات در افهام و تفهیم سخن میگوید و بهخوبی کتب ارسطو را فهمیده است. کتاب النفس که بسیاری از مطالبش سهل ممتنع است شاهدی بر این مطلب است. ابن باجه در بسیاری مطالب از کتب فارابی استفاده کرده است. او هرگاه تصمیم گرفته که کلامش را با سادهترین عبارات تفصیل دهد به معانی خلل وارد کرده و خود به این تقصیر اعتراف کرده است. و فراوان بر ناتوانیاش از تبدیل عبارات به خاطر تنگی وقت تأسف خورده است. گاه عباراتی را میبینیم که با قواعد علم نحو موافق نیست؛ بهویژه ضمائری که در تذکیر و تأنیث از مراجع خود تخلف کردهاند. موارد این اشتباهات فراوان است و نمیتوان همه آنها را تنها به کاتب نسبت داد؛ خصوصاً اینکه کاتب نسخه خود ادیب و در عصر خود در ادب و علوم فلسفی مشهور بوده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص6-5</ref>. | اسلوب ابن باجه در کتب فلسفیاش دقیق و عباراتش دشوار و غامض است. اما شاگردش ابن امام دیدگاه مختلفی داشته و با مراعات در افهام و تفهیم سخن میگوید و بهخوبی کتب ارسطو را فهمیده است. کتاب النفس که بسیاری از مطالبش سهل ممتنع است شاهدی بر این مطلب است. [[ابن باجه، محمد بن یحیی|ابن باجه]] در بسیاری مطالب از کتب فارابی استفاده کرده است. او هرگاه تصمیم گرفته که کلامش را با سادهترین عبارات تفصیل دهد به معانی خلل وارد کرده و خود به این تقصیر اعتراف کرده است. و فراوان بر ناتوانیاش از تبدیل عبارات به خاطر تنگی وقت تأسف خورده است. گاه عباراتی را میبینیم که با قواعد علم نحو موافق نیست؛ بهویژه ضمائری که در تذکیر و تأنیث از مراجع خود تخلف کردهاند. موارد این اشتباهات فراوان است و نمیتوان همه آنها را تنها به کاتب نسبت داد؛ خصوصاً اینکه کاتب نسخه خود ادیب و در عصر خود در ادب و علوم فلسفی مشهور بوده است.<ref>ر.ک: مقدمه، ص6-5</ref>. | ||
ابن باجه «نفس» را همانگونه که ارسطو معرفی کرده به کمال اول برای جسم طبیعی آلی که دارای حیات بالقوه است، تعریف کرده است. و قوای نفسانی را به سه قوه غاذیه(نباتی)، حساسه و متخلیه تفصیل میدهد<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>. | ابن باجه «نفس» را همانگونه که [[ارسطو]] معرفی کرده به کمال اول برای جسم طبیعی آلی که دارای حیات بالقوه است، تعریف کرده است. و قوای نفسانی را به سه قوه غاذیه(نباتی)، حساسه و متخلیه تفصیل میدهد<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>. | ||
همانگونه که گفته شد نویسنده علم نفس را به شیوه ارسطو توضیح میدهد و در آخر، مسئله نبوت را همانگونه که از | همانگونه که گفته شد نویسنده علم نفس را به شیوه ارسطو توضیح میدهد و در آخر، مسئله نبوت را همانگونه که از ابن سینا به ما رسیده و همانگونه که [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در رساله «مشکاة الأنوار» تفصیل داده مطرح کرده است. او به فضل غزالی اعتراف کرده و او را با احترام و اکرام یاد کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص13-12</ref>. | ||
ابن باجه در ابتدای کتاب، اجسام را به دو گروه صناعی و ساختنی مانند تخت و سریر که تنها با اراده موجود میشود و طبیعی مانند سنگ، نخل و اسب. هر دو گروه نابود و فاسدشدنی هستند... و این دو از صورت و ماده تشکیل شدهاند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص20-19</ref>. | [[ابن باجه، محمد بن یحیی|ابن باجه]] در ابتدای کتاب، اجسام را به دو گروه صناعی و ساختنی مانند تخت و سریر که تنها با اراده موجود میشود و طبیعی مانند سنگ، نخل و اسب. هر دو گروه نابود و فاسدشدنی هستند... و این دو از صورت و ماده تشکیل شدهاند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص20-19</ref>. | ||
همه علوم بنا به گفته ارسطو زیبا هستند. مگر اینکه برخی شریفتر از برخی دیگر هستند و مراتب شرف علوم را در جاهای زیادی از کتاب برشمردیم. علم نفس بر سایر علوم طبیعی و تعالیمی شریفتر و مقدم است. همچنین همه علوم به علم نفس نیازمند هستند پس نمیتوانیم بر مبادی علوم اطلاع یابیم مگر اینکه بر علم نفس واقف شویم<ref>ر.ک: مقدمه، ص29</ref>. | همه علوم بنا به گفته ارسطو زیبا هستند. مگر اینکه برخی شریفتر از برخی دیگر هستند و مراتب شرف علوم را در جاهای زیادی از کتاب برشمردیم. علم نفس بر سایر علوم طبیعی و تعالیمی شریفتر و مقدم است. همچنین همه علوم به علم نفس نیازمند هستند پس نمیتوانیم بر مبادی علوم اطلاع یابیم مگر اینکه بر علم نفس واقف شویم<ref>ر.ک: مقدمه، ص29</ref>. | ||
خط ۶۲: | خط ۴۹: | ||
علم نفس اشرف همه علوم است بهجز علم به مبدأ اول است. علم به مبدأ اول نیز ممکن نیست مگر اینکه علم به نفس و عقل مقدم شود و الا به نحو ناقص معلوم خواهد شد<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>. | علم نفس اشرف همه علوم است بهجز علم به مبدأ اول است. علم به مبدأ اول نیز ممکن نیست مگر اینکه علم به نفس و عقل مقدم شود و الا به نحو ناقص معلوم خواهد شد<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>. | ||
«حس مشترک»، در نظریه ابن باجه نقش مهمى دارد. وی درباره آن مىگوید: «اما این حواس (یعنى حواس پنجگانه) همه نیروهایى برای یک حساند که نخستین است و حس مشترک نامیده مىشود،... و در این نیرو آثار محسوسات، پس از کنار رفتن محسوس، بر جای مىمانند... حواس پنجگانه دارای محسوساتى مشترکند، پس آشکار است که نیروی مشترکى وجود دارد که درباره دگرگونیهای حالات محسوس داوری و حالات بسیاری از آن را احساس مىکند. مثلاً ادراک مىکند که هر جزئى از سیب دارای طعمى، بویى، رنگى، گرمایى یا سرمایى است و نیز حکم مىکند که هر یک از اینها غیر از دیگری است»<ref>ر.ک: خراسانی، شرفالدین، ص76؛ متن کتاب، ص130-129</ref>. | |||
در فصل آخر کتاب «قوه تخیل» تبیین شده که بهوسیله آن معانی محسوسات درک میشود. دیدگاهها در رابطه با آن متفاوت است؛ برخی آن را حس و برخی ظن میدانند و برخی مرکب از یقین و حس میدانند<ref>ر.ک: همان، ص133</ref>. | در فصل آخر کتاب «قوه تخیل» تبیین شده که بهوسیله آن معانی محسوسات درک میشود. دیدگاهها در رابطه با آن متفاوت است؛ برخی آن را حس و برخی ظن میدانند و برخی مرکب از یقین و حس میدانند<ref>ر.ک: همان، ص133</ref>. | ||
نظریه | نظریه شناخت ابن باجه سخت ارسطویى است. نزد وی ادراکهای نفسانى بر دو گونهاند: حس و تخیل: آنچه به حس در نیاید، ممکن نیست که تخیل شود، حس طبیعتاً مقدم بر تخیل است. حس نخستین ادراک همبسته با جسم است، پس ناگزیر تخیلى بدون حس یافت نمىشود<ref>ر.ک: همان، ص76-77؛ همان، ص139</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
خط ۷۵: | خط ۶۲: | ||
محقق اثر غلطهای نسخه را در متن اصلاح کرده و واژهای که در نسخه خطی آمده را در پاورقی تذکر داده است. همچنین برخی عبارات را توضیح یا ارجاع داده است. | محقق اثر غلطهای نسخه را در متن اصلاح کرده و واژهای که در نسخه خطی آمده را در پاورقی تذکر داده است. همچنین برخی عبارات را توضیح یا ارجاع داده است. | ||
==پانویس == | ==پانویس== | ||
<references/> | <references/> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
# مقدمه و متن کتاب. | # مقدمه و متن کتاب. | ||
# معصومی، محمد صغیر حسن، «کتاب النفس لابن باجه الأندلسی»، پایگاه مجلات تخصصی نور: المجمع اللغه العربیه بدمشق، المجلد الثالث و الثلاثون، 9 جمادی الآخره 1377، الجزء 1، صفحه 96 تا | #[[:noormags:447110|معصومی، محمد صغیر حسن، «کتاب النفس لابن باجه الأندلسی»، پایگاه مجلات تخصصی نور: المجمع اللغه العربیه بدمشق، المجلد الثالث و الثلاثون، 9 جمادی الآخره 1377، الجزء 1، صفحه 96 تا 111]]. | ||
#خراسانی، شرفالدین، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 3، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374. ص83-66. | #خراسانی، شرفالدین، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 3، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374. ص83-66. | ||
== وابستهها == | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده: | [[رده:فلسفه، مذهب و روانشناسی]] | ||
[[رده: | [[رده:فلسفه اسلامی]] | ||
[[رده: | [[رده:عصر صاحب نظران فلسفه اسلامی]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۶ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۲۴
النفس (اندلسی) | |
---|---|
پدیدآوران | ابن باجه، محمد بن یحیی (نویسنده) معصومي، محمدصغير حسن (محقق) |
ناشر | دار صادر |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
چاپ | 2 |
موضوع | فلسفه اسلامی نفس (فلسفه) |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BBR 623 /ن7 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
النفس تألیف ابوبکر محمد بن باجه اندلسی مشهور به ابن باجه (متوفی 533ق) از جمله آثار فلسفی است که توسط محمد صغیر حسن معصومی تحقیق و تصحیح شده است.
اهمیت کتاب به جهت ارزش آن در تاریخ علم نفس نزد مسلمانان است چراکه ما را بر برخی کتب ابن رشد و مراجع آن مطلع میکند. همچنین فاصله بین فارابی و ابن رشد را پر میکند[۱].
ساختار
کتاب مشتمل بر مقدمه محقق و یازده فصل است. محقق اثر در مقدمه کتاب به معرفی نویسنده، اثر او، تأثیر او بر معاصرینش و مباحثی از این دست پرداخته است.
گزارش محتوا
ابن باجه کتاب «النفس» را همانند کتاب تدبیر المتوحد با الفاظی یاد میکند که دلالت بر این دارد که تألیفی اصلی و مستقل است. او از دیگر تألیفاتش با عباراتی یاد میکند که دلالت بر آن دارد که شرحی بر کتب ارسطاطالیس (ارسطو) هستند. پس این نوشتهای مستقل است که شرح و تلخیص کتاب دیگری نیست؛ و چون این تألیف با کتاب النفس ارسطو بهویژه در باب دوم و سوم در ترتیب مضامین و توضیح بیشتر مسائل علم نفس تطابق دارد، بعید نیست که گفته شود که ابن باجه این کتاب را از کتاب مذکور تلخیص کرده و مسائل دیگری بر آن افزوده است.[۲].
اسلوب ابن باجه در کتب فلسفیاش دقیق و عباراتش دشوار و غامض است. اما شاگردش ابن امام دیدگاه مختلفی داشته و با مراعات در افهام و تفهیم سخن میگوید و بهخوبی کتب ارسطو را فهمیده است. کتاب النفس که بسیاری از مطالبش سهل ممتنع است شاهدی بر این مطلب است. ابن باجه در بسیاری مطالب از کتب فارابی استفاده کرده است. او هرگاه تصمیم گرفته که کلامش را با سادهترین عبارات تفصیل دهد به معانی خلل وارد کرده و خود به این تقصیر اعتراف کرده است. و فراوان بر ناتوانیاش از تبدیل عبارات به خاطر تنگی وقت تأسف خورده است. گاه عباراتی را میبینیم که با قواعد علم نحو موافق نیست؛ بهویژه ضمائری که در تذکیر و تأنیث از مراجع خود تخلف کردهاند. موارد این اشتباهات فراوان است و نمیتوان همه آنها را تنها به کاتب نسبت داد؛ خصوصاً اینکه کاتب نسخه خود ادیب و در عصر خود در ادب و علوم فلسفی مشهور بوده است.[۳].
ابن باجه «نفس» را همانگونه که ارسطو معرفی کرده به کمال اول برای جسم طبیعی آلی که دارای حیات بالقوه است، تعریف کرده است. و قوای نفسانی را به سه قوه غاذیه(نباتی)، حساسه و متخلیه تفصیل میدهد[۴].
همانگونه که گفته شد نویسنده علم نفس را به شیوه ارسطو توضیح میدهد و در آخر، مسئله نبوت را همانگونه که از ابن سینا به ما رسیده و همانگونه که غزالی در رساله «مشکاة الأنوار» تفصیل داده مطرح کرده است. او به فضل غزالی اعتراف کرده و او را با احترام و اکرام یاد کرده است.[۵].
ابن باجه در ابتدای کتاب، اجسام را به دو گروه صناعی و ساختنی مانند تخت و سریر که تنها با اراده موجود میشود و طبیعی مانند سنگ، نخل و اسب. هر دو گروه نابود و فاسدشدنی هستند... و این دو از صورت و ماده تشکیل شدهاند[۶].
همه علوم بنا به گفته ارسطو زیبا هستند. مگر اینکه برخی شریفتر از برخی دیگر هستند و مراتب شرف علوم را در جاهای زیادی از کتاب برشمردیم. علم نفس بر سایر علوم طبیعی و تعالیمی شریفتر و مقدم است. همچنین همه علوم به علم نفس نیازمند هستند پس نمیتوانیم بر مبادی علوم اطلاع یابیم مگر اینکه بر علم نفس واقف شویم[۷].
علم نفس اشرف همه علوم است بهجز علم به مبدأ اول است. علم به مبدأ اول نیز ممکن نیست مگر اینکه علم به نفس و عقل مقدم شود و الا به نحو ناقص معلوم خواهد شد[۸].
«حس مشترک»، در نظریه ابن باجه نقش مهمى دارد. وی درباره آن مىگوید: «اما این حواس (یعنى حواس پنجگانه) همه نیروهایى برای یک حساند که نخستین است و حس مشترک نامیده مىشود،... و در این نیرو آثار محسوسات، پس از کنار رفتن محسوس، بر جای مىمانند... حواس پنجگانه دارای محسوساتى مشترکند، پس آشکار است که نیروی مشترکى وجود دارد که درباره دگرگونیهای حالات محسوس داوری و حالات بسیاری از آن را احساس مىکند. مثلاً ادراک مىکند که هر جزئى از سیب دارای طعمى، بویى، رنگى، گرمایى یا سرمایى است و نیز حکم مىکند که هر یک از اینها غیر از دیگری است»[۹].
در فصل آخر کتاب «قوه تخیل» تبیین شده که بهوسیله آن معانی محسوسات درک میشود. دیدگاهها در رابطه با آن متفاوت است؛ برخی آن را حس و برخی ظن میدانند و برخی مرکب از یقین و حس میدانند[۱۰].
نظریه شناخت ابن باجه سخت ارسطویى است. نزد وی ادراکهای نفسانى بر دو گونهاند: حس و تخیل: آنچه به حس در نیاید، ممکن نیست که تخیل شود، حس طبیعتاً مقدم بر تخیل است. حس نخستین ادراک همبسته با جسم است، پس ناگزیر تخیلى بدون حس یافت نمىشود[۱۱].
وضعیت کتاب
محقق کتاب؛ محمد صغیر حسن معصومی برای تحقیق از چند نسخه استفاده برده است که نسخه کتابخانه بادلین (بودلیان)- که همان کتابخانه دانشگاه آکسفورد انگلستان است – و نسخه برلین از جمله آن است. این دو نسخه دارای معایب و نواقصی است که نویسنده درباره یکی از آنها چنین مینویسد: بسیاری از اوراق کتاب به خاطر رطوبتی که به آن رسیده به هم چسبیده است و هنگامیکه اوراق از هم جدا شود، بسیاری از حروف یا الفاظ از بین میرود. پس عبارات ناقص باقی میماند که معنایش روشن نیست[۱۲].
فهرست مصادر و مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است.
محقق اثر غلطهای نسخه را در متن اصلاح کرده و واژهای که در نسخه خطی آمده را در پاورقی تذکر داده است. همچنین برخی عبارات را توضیح یا ارجاع داده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- معصومی، محمد صغیر حسن، «کتاب النفس لابن باجه الأندلسی»، پایگاه مجلات تخصصی نور: المجمع اللغه العربیه بدمشق، المجلد الثالث و الثلاثون، 9 جمادی الآخره 1377، الجزء 1، صفحه 96 تا 111.
- خراسانی، شرفالدین، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 3، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374. ص83-66.