الواقفية: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ا(' به 'ا (')
    جز (added Category:امامت using HotCat)
     
    (۵۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    [[پرونده:NUR19702J1.jpg|بندانگشتی|الواقفیة]]
    | تصویر =NUR19702J1.jpg
    {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
    | عنوان =الواقفیة
    |+ |
    | عنوان‌های دیگر =دراسه تحلیلیه
    |-
    | پدیدآوران =
    ! نام کتاب!! data-type='bookName'|الواقفیة
    [[ناصری، ریاض محمد حبیب‏]] (نویسنده)
    |-
    | زبان =عربی
    |نام های دیگر کتاب
    | کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏202‎‏ ‎‏/‎‏و‎‏2‎‏ن‎‏2
    |data-type='otherBookNames'|دراسه تحلیلیه
    | موضوع =
    |-
    واقفیه
    |پدیدآورندگان
    | ناشر =
    |data-type='authors'|[[ناصری، ریاض محمد حبیب‏]] (نويسنده)
    المؤتمر العالمي للإمام الرضا(ع)
    |-
    | مکان نشر =مشهد مقدس - ایران
    |زبان  
    | سال نشر = 1409 ق  
    |data-type='language'|عربی
    |-
    |کد کنگره  
    |data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏BP‎‏ ‎‏202‎‏ ‎‏/‎‏و‎‏2‎‏ن‎‏2
    |-
    |موضوع  
    |data-type='subject'|واقفیه
    |-
    |ناشر  
    |data-type='publisher'|المؤتمر العالمي للإمام الرضا (ع)
    |-
    |مکان نشر  
    |data-type='publishPlace'|مشهد مقدس - ایران
    |-
    |سال نشر  
    |data-type='publishYear'| 1409 هـ.ق  
    |-class='articleCode'
    |کد اتوماسیون
    |data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE19702AUTOMATIONCODE
    |}
    </div>


     
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE19702AUTOMATIONCODE
    == معرفى اجمالى ==
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =2
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =19702
    | کتابخوان همراه نور =19702
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پیش از =
    }}
    '''الواقفية دراسة تحليلية''' از آثار ارزنده رياض محمد حبيب ناصرى است كه در آن، فرقه انحرافى واقفى‌ها را از نظر روايى، رجالى و تاريخى به صورت مستند و تحليلى بررسى كرده است.
    '''الواقفية دراسة تحليلية''' از آثار ارزنده رياض محمد حبيب ناصرى است كه در آن، فرقه انحرافى واقفى‌ها را از نظر روايى، رجالى و تاريخى به صورت مستند و تحليلى بررسى كرده است.


    == ساختار ==
    ==ساختار==
     
    اين كتاب با مقدمه مختصرى از ناشر و بدون مقدمه نویسنده و در ده فصل به ترتيب ذيل تنظيم شده است: فصل 1- مقدمات (شامل: هدف تأليف، مقصود از واقفيه، اقسام وقف، نظرى بر پيدايش اختلاف و نقش امامت در آن، علت اينكه واقفيه به نام «الكلاب الممطورة» (سگهاى باران‌خورده) ناميده شده‌اند، خبر دادن أئمّه(ع) از وقوع وقف قبل از پيدايش واقفيه و تفاوت واقفيه و فطحيه از نظر اعتقادى)؛ فصل 2- واقفيه در تاريخ اسلام؛ فصل 3- عوامل وقف؛ فصل 4- چند بحث (شامل: امام كاظم(ع) در چند سطر و امامت و عبادت و اخلاق او، امام كاظم(ع) و مصيبت و گرفتاريش در بين طاغوتها و يارانش، [[امام رضا(ع)]] در چند سطر، پديده كثرت روايات در مورد زيارت قبر [[امام رضا(ع)]] و تحليل ابعاد اين پديده)؛ فصل 5- روش مقابله؛ فصل 6- روايات واقفيه در ترازوى سنجش؛ فصل 7- درباره وكيل؛ فصل 8- درباره فرقه واقفيه؛ فصل 9- نقشها و حركتها و فصل 10- مطالبى درباره واقفيه (واقفى‌هایى كه وقفشان ثابت شد ولى برگشتند و واقفى‌هایى كه وقفشان ثابت شد ولى برگشتشان ثابت نشد). نویسنده در اين اثر از روش تحليلى، روايى، تاريخى استفاده كرده است.
     
    اين كتاب با مقدمه مختصرى از ناشر و بدون مقدمه نويسنده و در ده فصل به ترتيب ذيل تنظيم شده است: فصل 1- مقدمات (شامل: هدف تأليف، مقصود از واقفيه، اقسام وقف، نظرى بر پيدايش اختلاف و نقش امامت در آن، علت اينكه واقفيه به نام «الكلاب الممطورة» (سگهاى باران‌خورده) ناميده شده‌اند، خبر دادن أئمّه(ع) از وقوع وقف قبل از پيدايش واقفيه و تفاوت واقفيه و فطحيه از نظر اعتقادى)؛ فصل 2- واقفيه در تاريخ اسلام؛ فصل 3- عوامل وقف؛ فصل 4- چند بحث (شامل: امام كاظم(ع) در چند سطر و امامت و عبادت و اخلاق او، امام كاظم(ع) و مصيبت و گرفتاريش در بين طاغوتها و يارانش، امام رضا (ع) در چند سطر، پديده كثرت روايات در مورد زيارت قبر امام رضا (ع) و تحليل ابعاد اين پديده)؛ فصل 5- روش مقابله؛ فصل 6- روايات واقفيه در ترازوى سنجش؛ فصل 7- درباره وكيل؛ فصل 8- درباره فرقه واقفيه؛ فصل 9- نقشها و حركتها و فصل 10- مطالبى درباره واقفيه (واقفى‌هايى كه وقفشان ثابت شد ولى برگشتند و واقفى‌هايى كه وقفشان ثابت شد ولى برگشتشان ثابت نشد). نويسنده در اين اثر از روش تحليلى، روايى، تاريخى استفاده كرده است.
     
    == گزارش محتوا ==
     


    ==گزارش محتوا==
    درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:
    درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:


    نويسنده، وقف به معناى واقفى‌گرى را به سه قسم تقسيم كرده است: 1- وقف عادى و ساده تابع احساسات، 2- وقف اعتقادى همراه با تأويل و ايهام، 3- وقف برنامه‌ريزى شده همراه با انگيزه‌هاى قبلى و سازماندهى شده. نويسنده محترم بر آن است كه همه يا اكثر كسانى كه در دو قسم اول و دوم قرار گرفتند، هر چند در آغاز گرفتار و منحرف شدند ولى بعد از مدتى آگاه شدند و از واقفى‌گرى برگشتند و توبه كردند، و امّا منحرفان اصلى كه خطرى براى اساس تشيع شمرده شدند و اهل بيت(ع) با آنان مبارزه كردند و آنان را كافر، مشرك، زنديق و جهنمى شمردند، عبارت از همان كسانى بودند كه در قسم سوم قرار گرفتند <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/25 متن كتاب، ص 25]</ref>.
    نویسنده، وقف به معناى واقفى‌گرى را به سه قسم تقسيم كرده است: 1- وقف عادى و ساده تابع احساسات، 2- وقف اعتقادى همراه با تأويل و ايهام، 3- وقف برنامه‌ريزى شده همراه با انگيزه‌هاى قبلى و سازماندهى شده. نویسنده محترم بر آن است كه همه يا اكثر كسانى كه در دو قسم اول و دوم قرار گرفتند، هر چند در آغاز گرفتار و منحرف شدند ولى بعد از مدتى آگاه شدند و از واقفى‌گرى برگشتند و توبه كردند، و امّا منحرفان اصلى كه خطرى براى اساس تشيع شمرده شدند و اهل‌بيت(ع) با آنان مبارزه كردند و آنان را كافر، مشرك، زنديق و جهنمى شمردند، عبارت از همان كسانى بودند كه در قسم سوم قرار گرفتند.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/25 متن كتاب، ص25]</ref>


    نويسنده در مورد سبب نامگذارى اين فرقه به (سگهاى باران‌خورده)، نوشته است: أئمه اطهار (ع) چون احساس مى‌كردند كه اين فرقه براى اساس تشيع خطرساز است و واقفى‌ها براى رسيدن به مطامع دنيوى مى‌كوشند كه خيالات پليد خود را در بين مردم تبليغ كنند، با اين فرقه منحرف (واقفيه) به‌صورت صريح و شديد مقابله كردند و همين روش در بين شاگردان أئمه(ع) هم منعكس شد و آنان هم به مبارزه علنى پرداختند. روزى على بن اسماعيل ميثمى و يونس بن عبدالرحمن با يكى از واقفى‌ها مناظره كردند و بحثشان شديد شد و به اوج خود رسيد؛ در اين هنگام على بن اسماعيل ميثمى به آن واقفى گفت: «ما أنتم إلّا كلابٌ ممطورة»: شما جز سگانى باران‌خورده نيستيد! منظورش اين بود كه شما از مردار متعفن‌تريد! و اين لقب بر روى واقفى‌ها ماند و اكنون با همين لقب شناخته مى‌شوند و اگر در مورد كسى گفته شود كه «إنّه ممطورٌ». فهميده مى‌شود كه او واقفى است و بر امامت حضرت امام موسى كاظم(ع) توقف كرده است <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/28 همان، ص 28]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/29 29]</ref>.
    نویسنده در مورد سبب نامگذارى اين فرقه به (سگهاى باران‌خورده)، نوشته است: أئمه اطهار(ع) چون احساس می‌كردند كه اين فرقه براى اساس تشيع خطرساز است و واقفى‌ها براى رسيدن به مطامع دنيوى مى‌كوشند كه خيالات پليد خود را در بين مردم تبليغ كنند، با اين فرقه منحرف (واقفيه) به‌صورت صريح و شديد مقابله كردند و همين روش در بين شاگردان أئمه(ع) هم منعكس شد و آنان هم به مبارزه علنى پرداختند. روزى على بن اسماعيل ميثمى و يونس بن عبدالرحمن با يكى از واقفى‌ها مناظره كردند و بحثشان شديد شد و به اوج خود رسيد؛ در اين هنگام على بن اسماعيل ميثمى به آن واقفى گفت: «ما أنتم إلّا كلابٌ ممطورة»: شما جز سگانى باران‌خورده نيستيد! منظورش اين بود كه شما از مردار متعفن‌تريد! و اين لقب بر روى واقفى‌ها ماند و اكنون با همين لقب شناخته مى‌شوند و اگر در مورد كسى گفته شود كه «إنّه ممطورٌ». فهميده مى‌شود كه او واقفى است و بر امامت حضرت امام موسى كاظم(ع) توقف كرده است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/28 همان، ص28]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/29 29]</ref>


    نويسنده در بحثى جالب، تفاوت بين فطحيه و واقفيه را از نظر اعتقادى و عملى به اين صورت بيان كرده است: [[مجلسی، محمدتقی|علامه محمدتقى مجلسى]] در روضة المتقين گفته است كه فطحيه از واقفيه نزديك‌تر به حقّ بودند؛ زيرا فطحيه امامت دوازده امام(ع) را مى‌پذيرفتند و امامت هيچ يك از آنان را انكار نمى‌كردند. علامه مامقانى هم گفته است كه در بين مذاهب اسلامى، فطحيه به اماميه نزديك‌تر از ديگران هستند به دو دليل: از نظر اعتقادى همه دوازده امام را پذيرفته‌اند جز آنكه در بين [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و امام كاظم(ع)، عبدالله افطح را به عنوان امام افزوده‌اند و روايت دوازده امام را حمل بر دوازده امام از نسل [[امام على (ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] مى‌كنند. عبدالله افطح، تا هفتاد روز بعد از وفات [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] زنده بود و بعد رحلت كرد و البته اگر كسى از فطحى‌ها در اين مدت هفتاد روزه از دنيا رفته باشد مشمول روايت «من مات و لم يعرف امام زمانه فقد مات ميتة جاهلية» مى‌شود. و از نظر عملى نيز فطحيه از عبدالله افطح هيچ حكم فرعى فقهى ذكر نكرده‌اند و همان احكام فقهى روايت شده از دوازده امام(ع) را عمل مى‌كنند. پس اشتباه فطحيه فقط در افزودن عبدالله افطح به دوازده امام(ع) است <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/33 همان، ص 33]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/35 35]</ref>.
    نویسنده در بحثى جالب، تفاوت بين فطحيه و واقفيه را از نظر اعتقادى و عملى به اين صورت بيان كرده است: [[مجلسی، محمدتقی|علامه محمدتقى مجلسى]] در [[روضة المتقين في شرح من‌ لايحضره‌ الفقيه|روضة المتقين]] گفته است كه فطحيه از واقفيه نزدیک ‌تر به حقّ بودند؛ زيرا فطحيه امامت دوازده امام(ع) را مى‌پذيرفتند و امامت هيچ يك از آنان را انكار نمی‌كردند. علامه مامقانى هم گفته است كه در بين مذاهب اسلامى، فطحيه به اماميه نزدیک ‌تر از ديگران هستند به دو دليل: از نظر اعتقادى همه دوازده امام را پذيرفته‌اند جز آنكه در بين [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و امام كاظم(ع)، عبدالله افطح را به عنوان امام افزوده‌اند و روايت دوازده امام را حمل بر دوازده امام از نسل [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] مى‌كنند. عبدالله افطح، تا هفتاد روز بعد از وفات [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] زنده بود و بعد رحلت كرد و البته اگر كسى از فطحى‌ها در اين مدت هفتاد روزه از دنيا رفته باشد مشمول روايت «من مات و لم يعرف امام زمانه فقد مات ميتة جاهلية» مى‌شود. و از نظر عملى نيز فطحيه از عبدالله افطح هيچ حكم فرعى فقهى ذكر نكرده‌اند و همان احكام فقهى روايت شده از دوازده امام(ع) را عمل مى‌كنند. پس اشتباه فطحيه فقط در افزودن عبدالله افطح به دوازده امام(ع) است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/33 همان، ص33]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/35 35]</ref>


    نويسنده، عوامل پيدايش پديده وقف به معناى واقفى‌گرى را چند گونه دانسته است: يك- اسباب مادى و نفسانى مانند طمع و حبّ مال و دنيا و پيروى از هواى نفس، دو- شبهات فكرى، سه- علل احساسى و عاطفى؛ كه در مورد هر يك از اين‌گونه‌ها و مصاديق و موارد آن، توضيحات و مثالهايى ذكر كرده است <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/79 همان، ص 79]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/127 127]</ref>.
    نویسنده، عوامل پيدايش پديده وقف به معناى واقفى‌گرى را چند گونه دانسته است: يك- اسباب مادى و نفسانى مانند طمع و حبّ مال و دنيا و پيروى از هواى نفس، دو- شبهات فكرى، سه- علل احساسى و عاطفى؛ كه در مورد هر يك از اين‌گونه‌ها و مصاديق و موارد آن، توضيحات و مثالهایى ذكر كرده است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/79 همان، ص79]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/127 127]</ref>


    نويسنده در تحليل پديده كثرت نصوص در مورد ترغيب به زيارت امام رضا (ع) بر اين نكته تأكيد كرده است كه به نظر مى‌رسد منظور از اين همه روايات، مبارزه با واقفيه است كه انحرافى در مسير تشيع پديد آوردند و درصدد بيان و تثبيت اين نكته است كه مسير صحيح تشيع، همان ولايت و پذيرش همه امامان دوازده‌گانه است و امام رضا (ع)، شاخص هدايت به راه راست را نشان مى‌دهد <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/146 همان، ص 146]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/147 147]</ref>.
    نویسنده در تحليل پديده كثرت نصوص در مورد ترغيب به زيارت [[امام رضا(ع)]] بر اين نكته تأكيد كرده است كه به نظر مى‌رسد منظور از اين همه روايات، مبارزه با واقفيه است كه انحرافى در مسير تشيع پديد آوردند و درصدد بيان و تثبيت اين نكته است كه مسير صحيح تشيع، همان ولايت و پذيرش همه امامان دوازده‌گانه است و [[امام رضا(ع)]]، شاخص هدايت به راه راست را نشان مى‌دهد.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/146 همان، ص146]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/147 147]</ref>


    نويسنده در بحثى مفصل، چگونگى برخورد امام رضا (ع) را با پديده واقفى‌گرى توضيح داده و نوشته است: آنحضرت، بر اساس مسئوليت شرعيش در هدايت امت به راه راست، در برابر واقفى‌گرى ايستاد و به مبارزه شديدى با آن پرداخت. از جمله روشهاى امام رضا (ع) در اين زمينه، اين بود كه با سران و هواداران واقفيه مناظره كرد و بطلان ادعايشان را روشن ساخت. ايشان همچنين از عوامل ديگر همچون مكاتبه و نهى از همنشينى با واقفيه و حتى از جنگ اقتصادى نيز بر ضدّ آنان استفاده كرد <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/151 همان، ص 151]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/171 171]</ref>.
    نویسنده در بحثى مفصل، چگونگى برخورد [[امام رضا(ع)]] را با پديده واقفى‌گرى توضيح داده و نوشته است: آن حضرت، بر اساس مسئولیت شرعيش در هدايت امت به راه راست، در برابر واقفى‌گرى ايستاد و به مبارزه شديدى با آن پرداخت. از جمله روشهاى [[امام رضا(ع)]] در اين زمينه، اين بود كه با سران و هواداران واقفيه مناظره كرد و بطلان ادعایشان را روشن ساخت. ايشان همچنين از عوامل ديگر همچون مكاتبه و نهى از همنشينى با واقفيه و حتى از جنگ اقتصادى نيز بر ضدّ آنان استفاده كرد.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/151 همان، ص151]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/171 171]</ref>


    نويسنده، فهرستى از كتابهايى كه به ردّ و انتقاد از واقفيه پرداخته (هشت كتاب) و همچنين فهرستى از كتابهايى كه به يارى واقفيه رفته (سه كتاب) آورده و بعد توضيح داده است كه هيچ يك از كتابهايى كه به نفع يا به ضدّ واقفيه نوشته شده، اكنون موجود نيست و همه از بين رفته است. نويسنده، سه عامل براى زوال كتابهاى واقفيه و همچنين آثارى كه به صورت ردّ بر آن نوشته شده؛ بيان كرده است <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/226 همان، ص 226]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/229 229]</ref>. البته نويسنده يك استثناء براى مطلب مذكور آورده است: در كتاب غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، برخى از روايات على بن احمد علوى صاحب كتاب «نصرة الواقفة» آمده و [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آن روايات را مورد نقد و بررسى قرار داده است. سپس نويسنده نقد و اشكالى به [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] از نظر روشى و رجالى مطرح كرده و در پايان نظر خودش را نيز آورده است. به نظر نويسنده، روايات مذكور از صاحب كتاب «نصرة الواقفة» چون از باب روايات «نصرة المذهب» و رواياتى است كه مدعى يك فرقه به نفع آن فرقه آورده، مورد اتهام و فاقد حجيت و بدون اعتبار است و كسى آن را نمى‌پذيرد <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/255 همان، ص 255]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/257 257]</ref>.
    نویسنده، فهرستى از کتاب‌هایى كه به ردّ و انتقاد از واقفيه پرداخته (هشت كتاب) و همچنين فهرستى از کتاب‌هایى كه به يارى واقفيه رفته (سه كتاب) آورده و بعد توضيح داده است كه هيچ يك از کتاب‌هایى كه به نفع يا به ضدّ واقفيه نوشته شده، اكنون موجود نيست و همه از بين رفته است. نویسنده، سه عامل براى زوال کتاب‌هاى واقفيه و همچنين آثارى كه به صورت ردّ بر آن نوشته شده؛ بيان كرده است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/226 همان، ص226]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/229 229]</ref>البته نویسنده يك استثناء براى مطلب مذكور آورده است: در كتاب غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، برخى از روايات على بن احمد علوى صاحب كتاب «نصرة الواقفة» آمده و [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آن روايات را مورد نقد و بررسى قرار داده است. سپس نویسنده نقد و اشكالى به [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] از نظر روشى و رجالى مطرح كرده و در پايان نظر خودش را نيز آورده است. به نظر نویسنده، روايات مذكور از صاحب كتاب «نصرة الواقفة» چون از باب روايات «نصرة المذهب» و رواياتى است كه مدعى يك فرقه به نفع آن فرقه آورده، مورد اتهام و فاقد حجيت و بدون اعتبار است و كسى آن را نمى‌پذيرد.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/255 همان، ص255]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/257 257]</ref>


    بنا بر تحقيق نويسنده: بسيارى از كسانى كه در آزمايش وقف لغزيدند و واقفى شدند، به تدريج از وقف برگشتند و معتقد به امامت حضرت امام رضا (ع) شدند و اين مطلب به خاطر چند دليل بود: 1- همان طور كه در اقسام وقف روشن شد، برخى از واقفى‌ها فريب خورده بودند و به خاطر اشتباه به واقفيه پيوسته بودند و چون به اشتباه خود و دروغگويى واقفيه پى بردند و اطلاعاتشان بيشتر شد، بازگشتند؛ 2- معجزاتى كه به دست حضرت امام رضا (ع) رخ داد باعث هدايت برخى شد. [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] برخى از اين‌گونه افراد را نام برده است؛ 3- برخى از شيعيان، تصوير نادرستى از عقايد صحيح و يقينى شيعه مانند: امامت و مهدويت و... داشتند و آنگاه كه معناى درست آن را فهميدند، از واقفى‌گرى برگشتند <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/261 همان، ص 261]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/262 262]</ref>.
    بنا بر تحقيق نویسنده: بسيارى از كسانى كه در آزمايش وقف لغزيدند و واقفى شدند، به تدريج از وقف برگشتند و معتقد به امامت حضرت [[امام رضا(ع)]] شدند و اين مطلب به خاطر چند دليل بود: 1- همان طور كه در اقسام وقف روشن شد، برخى از واقفى‌ها فريب خورده بودند و به خاطر اشتباه به واقفيه پيوسته بودند و چون به اشتباه خود و دروغگويى واقفيه پى بردند و اطلاعاتشان بيشتر شد، بازگشتند؛ 2- معجزاتى كه به دست حضرت [[امام رضا(ع)]] رخ داد باعث هدايت برخى شد. [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] برخى از اين‌گونه افراد را نام برده است؛ 3- برخى از شیعیان، تصوير نادرستى از عقايد صحيح و يقينى شيعه مانند: امامت و مهدویت و... داشتند و آنگاه كه معناى درست آن را فهميدند، از واقفى‌گرى برگشتند.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/261 همان، ص261]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/262 262]</ref>


    نويسنده سپس 18 نفر (1- اسماعيل بن ابى سمال، 2- ابوخالد سجستانى، 3- عثمان بن عيسى رواسى، 4- احمد بن محمد بن نصر بزنطى، 5- حسين بن بشار، 6- حسين بن عمر بن يزيد...) را معرفى كرده كه نخست منحرف شدند و به وقف گراييدند ولى بعد از مدتى هدايت شدند و بازگشتند <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/265 همان، ص 265]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/392 392]</ref>.
    نویسنده سپس 18 نفر (1- اسماعيل بن ابى سمال، 2- ابوخالد سجستانى، 3- عثمان بن عيسى رواسى، 4- احمد بن محمد بن نصر بزنطى، 5- حسین بن بشار، 6- حسین بن عمر بن يزيد...) را معرفى كرده كه نخست منحرف شدند و به وقف گراييدند ولى بعد از مدتى هدايت شدند و بازگشتند.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/265 همان، ص265]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/392 392]</ref>


    نويسنده همچنين اسامى 74 نفر را ذكر كرده و در مورد هر كدام اطلاعات و توضيحاتى روايى، رجالى و تاريخى عرضه كرده كه منحرف و واقفى شدند ولى توبه و برگشتشان معلوم و ثابت شده نيست. از جمله اين افرادند: 1- حسين بن سعيد هاشم مكارى، 2- على بن حسن طاطرى، 3- محمد بن بشير، 4- حيدر بن أيوب، 5- حسن بن على بن ابى حمزة بطائنى، 6- أبو جعدة، 7- أبو جبل، 8- محمد بن بكر بن جناح، 9- محمد بن عبدالله بن صاعد، 10- محمد بن عبدالله جلاب بصرى <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/393 همان، ص 393]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/618 618]</ref>.
    نویسنده همچنين اسامى 74 نفر را ذكر كرده و در مورد هر كدام اطلاعات و توضيحاتى روايى، رجالى و تاريخى عرضه كرده كه منحرف و واقفى شدند ولى توبه و برگشتشان معلوم و ثابت شده نيست. از جمله اين افرادند: 1- حسین بن سعيد هاشم مكارى، 2- على بن حسن طاطرى، 3- محمد بن بشير، 4- حيدر بن أيوب، 5- حسن بن على بن ابى حمزة بطائنى، 6- أبو جعدة، 7- أبو جبل، 8- محمد بن بكر بن جناح، 9- محمد بن عبدالله بن صاعد، 10- محمد بن عبدالله جلاب بصرى.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/393 همان، ص393]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/618 618]</ref>


    نويسنده در مورد زياد بن مروان قندى، توضيحاتى مفصل نوشته و بعد به بررسى وثاقت يا عدم وثاقتش پرداخته و نوشته است: محققان و عالمان در مورد او اختلاف كرده‌اند چون نصوص در موردش گوناگون و داراى اضطراب است و برخى از آن، وثاقت را و برخى ديگر عدمش و بلكه جحد و انكارش را برداشت كرده‌اند. نويسنده سرانجام اظهار نظر كرده است كه: بسيار شگفت‌آور است كه صاحب [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرك]] و [[خویی، ابوالقاسم|آيت‌الله خوئى]]، شخصى مانند زياد بن مروان قندى را با اين همه فساد و افسادش مورد بررسى قرار داده و بعد به توجيه پرداخته و بگويند كه معلوم است ورعش از بين رفته ولى وثاقتش ثابت است و معلوم نيست از بين رفته باشد! در حالى كه نصوص متضافرى كه در اين زمينه وجود دارد براى ما روشن كرده است كه: يك- زياد بن مروان قندى از اركان وقف بود همان‌طور كه در روايت كشى آمده است؛ دو- همان‌گونه كه در غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آمده، او گرفتار طمع دنيا شد و اموال امام(ع) را سرقت كرد؛ سه- او مردم را گمراه كرد و آنان را به توسعه حركت واقفى‌گرى با بذل مال دعوت كرد همان‌طور كه در غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آمده است؛ چهار- او نصّ را پنهان كرد و لعنت بر وى در زمان امام موسى كاظم(ع) آشكار شد؛ پنج- او درحالى‌كه واقفى و زنديق بود مرد؛ شش- او اصرار بر دروغگويى داشت <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/609 همان، ص 609]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/618 618]</ref>.
    نویسنده در مورد زياد بن مروان قندى، توضيحاتى مفصل نوشته و بعد به بررسى وثاقت يا عدم وثاقتش پرداخته و نوشته است: محققان و عالمان در مورد او اختلاف كرده‌اند چون نصوص در موردش گوناگون و داراى اضطراب است و برخى از آن، وثاقت را و برخى ديگر عدمش و بلكه جحد و انكارش را برداشت كرده‌اند. نویسنده سرانجام اظهار نظر كرده است كه: بسيار شگفت‌آور است كه صاحب [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرك]] و [[خویی، ابوالقاسم|آيت‌الله خوئى]]، شخصى مانند زياد بن مروان قندى را با اين همه فساد و افسادش مورد بررسى قرار داده و بعد به توجيه پرداخته و بگويند كه معلوم است ورعش از بين رفته ولى وثاقتش ثابت است و معلوم نيست از بين رفته باشد! در حالى كه نصوص متضافرى كه در اين زمينه وجود دارد براى ما روشن كرده است كه: يك- زياد بن مروان قندى از اركان وقف بود همان‌طور كه در روايت [[کشی، محمد بن عمر|كشى]] آمده است؛ دو- همان‌گونه كه در غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آمده، او گرفتار طمع دنيا شد و اموال امام(ع) را سرقت كرد؛ سه- او مردم را گمراه كرد و آنان را به توسعه حركت واقفى‌گرى با بذل مال دعوت كرد همان‌طور كه در غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آمده است؛ چهار- او نصّ را پنهان كرد و لعنت بر وى در زمان امام موسى كاظم(ع) آشكار شد؛ پنج- او درحالى‌كه واقفى و زنديق بود مرد؛ شش- او اصرار بر دروغگويى داشت.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/609 همان، ص609]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/618 618]</ref>


    == وضعيت كتاب ==
    == وضعيت كتاب ==
     
    براى روى جلد كتاب و نيز در صفحه اول و همچنين در شناسنامه كتاب، بعد از نام كتاب و نویسنده، اين تعبير آمده: «الجزء الأول» و ظاهر اين عبارت به اين معناست كه كتاب حاضر جلد اول است و جلد دومى هم دارد ولى چنين نيست و جلد دوم منتشر نشده و نویسنده محترم نيز متأسفانه مقدمه يا خاتمه‌اى ننوشته و طرح و نقشه ذهنيش براى نگارش كلّ كتاب مشخص نيست. از بحثى هم كه نویسنده تحت عنوان «سبب التأليف» نوشته.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/13 همان، ص13]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/17 17]</ref>طرح كامل كتاب به صورت تحديد دقيق و جامع به‌درستى مشخص نمى‌شود و ايشان نگفته و نمى‌توان استنباط كرد كه در نظر داشته جلد دومى هم براى كتاب حاضر بنگارد. در نتيجه به نظر مى‌رسد كه كتاب حاضر يك جلدى است و ظاهراً مباحثش كامل است و اگر نویسنده به فرض هم طرحى داشته و قصد داشته جلد دومى هم براى اثر حاضر بنگارد، موفق نشده و يا به مرحله انتشار نرسيده است.
     
    براى روى جلد كتاب و نيز در صفحه اول و همچنين در شناسنامه كتاب، بعد از نام كتاب و نويسنده، اين تعبير آمده: «الجزء الأول» و ظاهر اين عبارت به اين معناست كه كتاب حاضر جلد اول است و جلد دومى هم دارد ولى چنين نيست و جلد دوم منتشر نشده و نويسنده محترم نيز متأسفانه مقدمه يا خاتمه‌اى ننوشته و طرح و نقشه ذهنيش براى نگارش كلّ كتاب مشخص نيست. از بحثى هم كه نويسنده تحت عنوان «سبب التأليف» نوشته <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/13 همان، ص 13]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/17 17]</ref> طرح كامل كتاب به صورت تحديد دقيق و جامع به‌درستى مشخص نمى‌شود و ايشان نگفته و نمى‌توان استنباط كرد كه در نظر داشته جلد دومى هم براى كتاب حاضر بنگارد. در نتيجه به نظر مى‌رسد كه كتاب حاضر يك جلدى است و ظاهراً مباحثش كامل است و اگر نويسنده به فرض هم طرحى داشته و قصد داشته جلد دومى هم براى اثر حاضر بنگارد، موفق نشده و يا به مرحله انتشار نرسيده است.


    پاورقى‌هاى كتاب مشتمل بر منابع مطالب و توضيحات گاه مفصلى است.
    پاورقى‌هاى كتاب مشتمل بر منابع مطالب و توضيحات گاه مفصلى است.
    خط ۸۲: خط ۶۲:


    ==پانويس ==
    ==پانويس ==
    <references />
    <references/>




    == منابع مقاله ==
    ==منابع مقاله==


    متن كتاب.
    متن كتاب.


    {{امام کاظم علیه‌السلام}}
    {{امام رضا علیه‌السلام}}
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
    [[غاليان]]


    == پیوندها ==
    [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/17122 مطالعه کتاب الواقفیة در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:کلام و عقاید]]
    [[رده:کلام و عقاید]]
    [[رده:طبقات و تراجم متکلمان]]
    [[رده:طبقات و تراجم متکلمان]]
    [[رده:امام کاظم(ع)]]
    [[رده:امام رضا(ع)]]
    [[رده:امامت]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۵:۳۰

    الواقفیة
    الواقفية
    پدیدآورانناصری، ریاض محمد حبیب‏ (نویسنده)
    عنوان‌های دیگردراسه تحلیلیه
    ناشرالمؤتمر العالمي للإمام الرضا(ع)
    مکان نشرمشهد مقدس - ایران
    سال نشر1409 ق
    چاپ1
    موضوعواقفیه
    زبانعربی
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏202‎‏ ‎‏/‎‏و‎‏2‎‏ن‎‏2
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الواقفية دراسة تحليلية از آثار ارزنده رياض محمد حبيب ناصرى است كه در آن، فرقه انحرافى واقفى‌ها را از نظر روايى، رجالى و تاريخى به صورت مستند و تحليلى بررسى كرده است.

    ساختار

    اين كتاب با مقدمه مختصرى از ناشر و بدون مقدمه نویسنده و در ده فصل به ترتيب ذيل تنظيم شده است: فصل 1- مقدمات (شامل: هدف تأليف، مقصود از واقفيه، اقسام وقف، نظرى بر پيدايش اختلاف و نقش امامت در آن، علت اينكه واقفيه به نام «الكلاب الممطورة» (سگهاى باران‌خورده) ناميده شده‌اند، خبر دادن أئمّه(ع) از وقوع وقف قبل از پيدايش واقفيه و تفاوت واقفيه و فطحيه از نظر اعتقادى)؛ فصل 2- واقفيه در تاريخ اسلام؛ فصل 3- عوامل وقف؛ فصل 4- چند بحث (شامل: امام كاظم(ع) در چند سطر و امامت و عبادت و اخلاق او، امام كاظم(ع) و مصيبت و گرفتاريش در بين طاغوتها و يارانش، امام رضا(ع) در چند سطر، پديده كثرت روايات در مورد زيارت قبر امام رضا(ع) و تحليل ابعاد اين پديده)؛ فصل 5- روش مقابله؛ فصل 6- روايات واقفيه در ترازوى سنجش؛ فصل 7- درباره وكيل؛ فصل 8- درباره فرقه واقفيه؛ فصل 9- نقشها و حركتها و فصل 10- مطالبى درباره واقفيه (واقفى‌هایى كه وقفشان ثابت شد ولى برگشتند و واقفى‌هایى كه وقفشان ثابت شد ولى برگشتشان ثابت نشد). نویسنده در اين اثر از روش تحليلى، روايى، تاريخى استفاده كرده است.

    گزارش محتوا

    درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:

    نویسنده، وقف به معناى واقفى‌گرى را به سه قسم تقسيم كرده است: 1- وقف عادى و ساده تابع احساسات، 2- وقف اعتقادى همراه با تأويل و ايهام، 3- وقف برنامه‌ريزى شده همراه با انگيزه‌هاى قبلى و سازماندهى شده. نویسنده محترم بر آن است كه همه يا اكثر كسانى كه در دو قسم اول و دوم قرار گرفتند، هر چند در آغاز گرفتار و منحرف شدند ولى بعد از مدتى آگاه شدند و از واقفى‌گرى برگشتند و توبه كردند، و امّا منحرفان اصلى كه خطرى براى اساس تشيع شمرده شدند و اهل‌بيت(ع) با آنان مبارزه كردند و آنان را كافر، مشرك، زنديق و جهنمى شمردند، عبارت از همان كسانى بودند كه در قسم سوم قرار گرفتند.[۱]

    نویسنده در مورد سبب نامگذارى اين فرقه به (سگهاى باران‌خورده)، نوشته است: أئمه اطهار(ع) چون احساس می‌كردند كه اين فرقه براى اساس تشيع خطرساز است و واقفى‌ها براى رسيدن به مطامع دنيوى مى‌كوشند كه خيالات پليد خود را در بين مردم تبليغ كنند، با اين فرقه منحرف (واقفيه) به‌صورت صريح و شديد مقابله كردند و همين روش در بين شاگردان أئمه(ع) هم منعكس شد و آنان هم به مبارزه علنى پرداختند. روزى على بن اسماعيل ميثمى و يونس بن عبدالرحمن با يكى از واقفى‌ها مناظره كردند و بحثشان شديد شد و به اوج خود رسيد؛ در اين هنگام على بن اسماعيل ميثمى به آن واقفى گفت: «ما أنتم إلّا كلابٌ ممطورة»: شما جز سگانى باران‌خورده نيستيد! منظورش اين بود كه شما از مردار متعفن‌تريد! و اين لقب بر روى واقفى‌ها ماند و اكنون با همين لقب شناخته مى‌شوند و اگر در مورد كسى گفته شود كه «إنّه ممطورٌ». فهميده مى‌شود كه او واقفى است و بر امامت حضرت امام موسى كاظم(ع) توقف كرده است.[۲]

    نویسنده در بحثى جالب، تفاوت بين فطحيه و واقفيه را از نظر اعتقادى و عملى به اين صورت بيان كرده است: علامه محمدتقى مجلسى در روضة المتقين گفته است كه فطحيه از واقفيه نزدیک ‌تر به حقّ بودند؛ زيرا فطحيه امامت دوازده امام(ع) را مى‌پذيرفتند و امامت هيچ يك از آنان را انكار نمی‌كردند. علامه مامقانى هم گفته است كه در بين مذاهب اسلامى، فطحيه به اماميه نزدیک ‌تر از ديگران هستند به دو دليل: از نظر اعتقادى همه دوازده امام را پذيرفته‌اند جز آنكه در بين امام صادق(ع) و امام كاظم(ع)، عبدالله افطح را به عنوان امام افزوده‌اند و روايت دوازده امام را حمل بر دوازده امام از نسل اميرالمؤمنين(ع) مى‌كنند. عبدالله افطح، تا هفتاد روز بعد از وفات امام صادق(ع) زنده بود و بعد رحلت كرد و البته اگر كسى از فطحى‌ها در اين مدت هفتاد روزه از دنيا رفته باشد مشمول روايت «من مات و لم يعرف امام زمانه فقد مات ميتة جاهلية» مى‌شود. و از نظر عملى نيز فطحيه از عبدالله افطح هيچ حكم فرعى فقهى ذكر نكرده‌اند و همان احكام فقهى روايت شده از دوازده امام(ع) را عمل مى‌كنند. پس اشتباه فطحيه فقط در افزودن عبدالله افطح به دوازده امام(ع) است.[۳]

    نویسنده، عوامل پيدايش پديده وقف به معناى واقفى‌گرى را چند گونه دانسته است: يك- اسباب مادى و نفسانى مانند طمع و حبّ مال و دنيا و پيروى از هواى نفس، دو- شبهات فكرى، سه- علل احساسى و عاطفى؛ كه در مورد هر يك از اين‌گونه‌ها و مصاديق و موارد آن، توضيحات و مثالهایى ذكر كرده است.[۴]

    نویسنده در تحليل پديده كثرت نصوص در مورد ترغيب به زيارت امام رضا(ع) بر اين نكته تأكيد كرده است كه به نظر مى‌رسد منظور از اين همه روايات، مبارزه با واقفيه است كه انحرافى در مسير تشيع پديد آوردند و درصدد بيان و تثبيت اين نكته است كه مسير صحيح تشيع، همان ولايت و پذيرش همه امامان دوازده‌گانه است و امام رضا(ع)، شاخص هدايت به راه راست را نشان مى‌دهد.[۵]

    نویسنده در بحثى مفصل، چگونگى برخورد امام رضا(ع) را با پديده واقفى‌گرى توضيح داده و نوشته است: آن حضرت، بر اساس مسئولیت شرعيش در هدايت امت به راه راست، در برابر واقفى‌گرى ايستاد و به مبارزه شديدى با آن پرداخت. از جمله روشهاى امام رضا(ع) در اين زمينه، اين بود كه با سران و هواداران واقفيه مناظره كرد و بطلان ادعایشان را روشن ساخت. ايشان همچنين از عوامل ديگر همچون مكاتبه و نهى از همنشينى با واقفيه و حتى از جنگ اقتصادى نيز بر ضدّ آنان استفاده كرد.[۶]

    نویسنده، فهرستى از کتاب‌هایى كه به ردّ و انتقاد از واقفيه پرداخته (هشت كتاب) و همچنين فهرستى از کتاب‌هایى كه به يارى واقفيه رفته (سه كتاب) آورده و بعد توضيح داده است كه هيچ يك از کتاب‌هایى كه به نفع يا به ضدّ واقفيه نوشته شده، اكنون موجود نيست و همه از بين رفته است. نویسنده، سه عامل براى زوال کتاب‌هاى واقفيه و همچنين آثارى كه به صورت ردّ بر آن نوشته شده؛ بيان كرده است.[۷]البته نویسنده يك استثناء براى مطلب مذكور آورده است: در كتاب غيبت شيخ طوسى، برخى از روايات على بن احمد علوى صاحب كتاب «نصرة الواقفة» آمده و شيخ طوسى آن روايات را مورد نقد و بررسى قرار داده است. سپس نویسنده نقد و اشكالى به شيخ طوسى از نظر روشى و رجالى مطرح كرده و در پايان نظر خودش را نيز آورده است. به نظر نویسنده، روايات مذكور از صاحب كتاب «نصرة الواقفة» چون از باب روايات «نصرة المذهب» و رواياتى است كه مدعى يك فرقه به نفع آن فرقه آورده، مورد اتهام و فاقد حجيت و بدون اعتبار است و كسى آن را نمى‌پذيرد.[۸]

    بنا بر تحقيق نویسنده: بسيارى از كسانى كه در آزمايش وقف لغزيدند و واقفى شدند، به تدريج از وقف برگشتند و معتقد به امامت حضرت امام رضا(ع) شدند و اين مطلب به خاطر چند دليل بود: 1- همان طور كه در اقسام وقف روشن شد، برخى از واقفى‌ها فريب خورده بودند و به خاطر اشتباه به واقفيه پيوسته بودند و چون به اشتباه خود و دروغگويى واقفيه پى بردند و اطلاعاتشان بيشتر شد، بازگشتند؛ 2- معجزاتى كه به دست حضرت امام رضا(ع) رخ داد باعث هدايت برخى شد. شيخ طوسى برخى از اين‌گونه افراد را نام برده است؛ 3- برخى از شیعیان، تصوير نادرستى از عقايد صحيح و يقينى شيعه مانند: امامت و مهدویت و... داشتند و آنگاه كه معناى درست آن را فهميدند، از واقفى‌گرى برگشتند.[۹]

    نویسنده سپس 18 نفر (1- اسماعيل بن ابى سمال، 2- ابوخالد سجستانى، 3- عثمان بن عيسى رواسى، 4- احمد بن محمد بن نصر بزنطى، 5- حسین بن بشار، 6- حسین بن عمر بن يزيد...) را معرفى كرده كه نخست منحرف شدند و به وقف گراييدند ولى بعد از مدتى هدايت شدند و بازگشتند.[۱۰]

    نویسنده همچنين اسامى 74 نفر را ذكر كرده و در مورد هر كدام اطلاعات و توضيحاتى روايى، رجالى و تاريخى عرضه كرده كه منحرف و واقفى شدند ولى توبه و برگشتشان معلوم و ثابت شده نيست. از جمله اين افرادند: 1- حسین بن سعيد هاشم مكارى، 2- على بن حسن طاطرى، 3- محمد بن بشير، 4- حيدر بن أيوب، 5- حسن بن على بن ابى حمزة بطائنى، 6- أبو جعدة، 7- أبو جبل، 8- محمد بن بكر بن جناح، 9- محمد بن عبدالله بن صاعد، 10- محمد بن عبدالله جلاب بصرى.[۱۱]

    نویسنده در مورد زياد بن مروان قندى، توضيحاتى مفصل نوشته و بعد به بررسى وثاقت يا عدم وثاقتش پرداخته و نوشته است: محققان و عالمان در مورد او اختلاف كرده‌اند چون نصوص در موردش گوناگون و داراى اضطراب است و برخى از آن، وثاقت را و برخى ديگر عدمش و بلكه جحد و انكارش را برداشت كرده‌اند. نویسنده سرانجام اظهار نظر كرده است كه: بسيار شگفت‌آور است كه صاحب مستدرك و آيت‌الله خوئى، شخصى مانند زياد بن مروان قندى را با اين همه فساد و افسادش مورد بررسى قرار داده و بعد به توجيه پرداخته و بگويند كه معلوم است ورعش از بين رفته ولى وثاقتش ثابت است و معلوم نيست از بين رفته باشد! در حالى كه نصوص متضافرى كه در اين زمينه وجود دارد براى ما روشن كرده است كه: يك- زياد بن مروان قندى از اركان وقف بود همان‌طور كه در روايت كشى آمده است؛ دو- همان‌گونه كه در غيبت شيخ طوسى آمده، او گرفتار طمع دنيا شد و اموال امام(ع) را سرقت كرد؛ سه- او مردم را گمراه كرد و آنان را به توسعه حركت واقفى‌گرى با بذل مال دعوت كرد همان‌طور كه در غيبت شيخ طوسى آمده است؛ چهار- او نصّ را پنهان كرد و لعنت بر وى در زمان امام موسى كاظم(ع) آشكار شد؛ پنج- او درحالى‌كه واقفى و زنديق بود مرد؛ شش- او اصرار بر دروغگويى داشت.[۱۲]

    وضعيت كتاب

    براى روى جلد كتاب و نيز در صفحه اول و همچنين در شناسنامه كتاب، بعد از نام كتاب و نویسنده، اين تعبير آمده: «الجزء الأول» و ظاهر اين عبارت به اين معناست كه كتاب حاضر جلد اول است و جلد دومى هم دارد ولى چنين نيست و جلد دوم منتشر نشده و نویسنده محترم نيز متأسفانه مقدمه يا خاتمه‌اى ننوشته و طرح و نقشه ذهنيش براى نگارش كلّ كتاب مشخص نيست. از بحثى هم كه نویسنده تحت عنوان «سبب التأليف» نوشته.[۱۳]طرح كامل كتاب به صورت تحديد دقيق و جامع به‌درستى مشخص نمى‌شود و ايشان نگفته و نمى‌توان استنباط كرد كه در نظر داشته جلد دومى هم براى كتاب حاضر بنگارد. در نتيجه به نظر مى‌رسد كه كتاب حاضر يك جلدى است و ظاهراً مباحثش كامل است و اگر نویسنده به فرض هم طرحى داشته و قصد داشته جلد دومى هم براى اثر حاضر بنگارد، موفق نشده و يا به مرحله انتشار نرسيده است.

    پاورقى‌هاى كتاب مشتمل بر منابع مطالب و توضيحات گاه مفصلى است.

    فهرست مطالب در انتهاى اثر آمده است.


    پانويس


    منابع مقاله

    متن كتاب.

    وابسته‌ها