۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ابو ' به ' ابو') |
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
«اسماعيل بن قاسم بن عيذون بن هارون بن عيسى بن محمد بن سلمان»، مكنى به ابوعلى قالى، صاحب «امالى»، از ائمه لغت و اساتيد نحات است. در فن اعراب بر آيين بصريين مىرفت. نياى بزرگ وى، سلمان، از موالى | «اسماعيل بن قاسم بن عيذون بن هارون بن عيسى بن محمد بن سلمان»، مكنى به ابوعلى قالى، صاحب «امالى»، از ائمه لغت و اساتيد نحات است. در فن اعراب بر آيين بصريين مىرفت. نياى بزرگ وى، سلمان، از موالى عبدالملك بن مروان بود. در طبقات [[سيوطى]] از طبقات زبيدى نقل شده كه در مدح ابوعلى به فضل و ادب گفته است. | ||
وى در منازجرد، شهرى نزديك مدينه خرتبرت از خطه ديار بكر در جمادىالثانى سال 208ق متولد شد. چون به سرحد كسب هنر رسيد، از وطن مألوف بيرون شد و در گرد بلاد گردش كرد و در سال 303 وارد دارالسلام بغداد شد و اتفاقاً همراهان او جمعى از مردم قالىقلا بودند كه بر نص عماد الدين اصفهانى در تاريخ سلجوقيه همان ارزن الروم است و از اينجا به ابوعلى قالى معروف شد. | وى در منازجرد، شهرى نزديك مدينه خرتبرت از خطه ديار بكر در جمادىالثانى سال 208ق متولد شد. چون به سرحد كسب هنر رسيد، از وطن مألوف بيرون شد و در گرد بلاد گردش كرد و در سال 303 وارد دارالسلام بغداد شد و اتفاقاً همراهان او جمعى از مردم قالىقلا بودند كه بر نص عماد الدين اصفهانى در تاريخ سلجوقيه همان ارزن الروم است و از اينجا به ابوعلى قالى معروف شد. | ||
وى به بغداد و موصل رفت و در آنجا در پيشگاه علماى بزرگى تلمذ كرد، آنگاه به عزيمت كشور اندلس، از عراق بيرون شد و در ايام حكمرانى | وى به بغداد و موصل رفت و در آنجا در پيشگاه علماى بزرگى تلمذ كرد، آنگاه به عزيمت كشور اندلس، از عراق بيرون شد و در ايام حكمرانى عبدالرحمن ناصر از امويه اندلس، وارد آن خاك شد و كرسى خلافت ناصر در شهر قرطبه بود و پسر وى حكم بن عبدالرحمن، مثل وزيرى بالاستقلال مباشرت حل و عقد امور مىكرد... | ||
از كتاب «وافى بالوفيات» تأليف اديب اوحدى صلاح الدين [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]]، منقول است كه در جمله ذكر مكانت ابوعلى نزد خليفه مغربى و انتشار فضل و رواج امر وى در اندلس گفته: «چون ابوعلى به مغربزمين درآمد، آهنگ درگاه ناصر اموى كرد و ناصر او را مكرم داشت و او به نام ناصر و پسرش، حكم، تصنيفها نگاشت و هنرهاى خويش در تمام آن كشور پراكنده ساخت... | از كتاب «وافى بالوفيات» تأليف اديب اوحدى صلاح الدين [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]]، منقول است كه در جمله ذكر مكانت ابوعلى نزد خليفه مغربى و انتشار فضل و رواج امر وى در اندلس گفته: «چون ابوعلى به مغربزمين درآمد، آهنگ درگاه ناصر اموى كرد و ناصر او را مكرم داشت و او به نام ناصر و پسرش، حكم، تصنيفها نگاشت و هنرهاى خويش در تمام آن كشور پراكنده ساخت... | ||
منقول است | منقول است عبدالرحمن ناصر، ابوعلى را از عراق به اندلس احضار كرد، به اين مناسبت كه ابوعلى بالولايه، اموى بود و جد او سلمان از موالى عبدالملك به شمار مىرفت، چنانكه اشارت شد. بر هر تقدير، تاريخ ورود وى به اندلس سال 330ق، است و نزول او به شهر قرطبه، بيست و سوم شعبان آن سال، چنانكه صلاح الدين [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] در «وافى» و شمس الدين اربلى در «وفيات» تصريح كردهاند. صاحب «[[نفح الطیب من غصن الأندلس الرطیب|نفح الطيب]]» مىگويد: بعض مورخين چنين گمان كردهاند كه ورود ابوعلى به اندلس، در عهد حكم مستنصر بوده، نه در زمان عبدالرحمن ناصر و صواب آن است كه در خلافت پدر بوده، نه پسر، چرا كه قصه عجز ابوعلى از خطابت در حضور ناصر و رسل قسطنطين كه آن را اكثر مورخين بهشرح نگارش دادهاند، با اين تاريخ درست نيايد؛ چه، وفود ملوك و رسل سلاطين عموماً و وصول سفراء قسطنطين خصوصاً بالاتفاق در خلافت ناصر بوده است، نه مستنصر، چنانكه خواهيم نگاشت. علىالجمله، اجزاء خلافت، ابوعلى را بسيار تبجيل كردند و مقدمش غنيمت شمردند، لاسيما حكم كه در تحصيل فضائل و تكميل آداب عنايتى داشت و محب اهل علم بود و او نخستين كسى است از رجال اندلس كه نسخه «اغانى» را از عراق بدان كشور حاضر ساخت و هزار دينار از آنجا به نزد مصنف «اغانى»، حافظ [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]]|[[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]]، فرستاد تا نسخهاى از آن كتاب حافل و مجموع كامل به مغرب روانه كرد و ابوعلى قالى كتاب «امالى» به نام او مطرز ساخت و چند مصنف بارع به اسم ناصر پرداخت و مستنصر او را همواره به جمع و تأليف تشويق مىكرد... | ||
وى تا آخر عمر در قرطبه بنشست و اكثر مصنفات خويش در آن بلد بنوشت تا هم بدانجا در شب شنبه از شهر ربيع ديگر و به قولى، جمادى نخست از سال 356ق، درگذشت. ابوعبدالله جبيرى بر وى نماز كرد و كالبدش را در گورستان ظاهر قرطبه مدفون و بر سر مزارش قبهاى بنا كردند. | وى تا آخر عمر در قرطبه بنشست و اكثر مصنفات خويش در آن بلد بنوشت تا هم بدانجا در شب شنبه از شهر ربيع ديگر و به قولى، جمادى نخست از سال 356ق، درگذشت. ابوعبدالله جبيرى بر وى نماز كرد و كالبدش را در گورستان ظاهر قرطبه مدفون و بر سر مزارش قبهاى بنا كردند. |
ویرایش