عبدالقادر گیلانی: زندگی، آثار، دیدگاه‌ها: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' .' به '.'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
 
خط ۳۸: خط ۳۸:
[[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]] در زمانی می‌زیست که تصوف همچون دیگر علوم اسلامی از نشاط و تحرک چشمگیری برخوردار بود. صوفیان از یک‌سو می‌کوشیدند پایه‌های تصوف را بر اساس قرآن و سنت مستحکم کنند و از دیگرسو عقاید دینی و فعالیت‌های ارشادی خود را از مرزهای جهان اسلام فراتر برند. متصوفه برای اصطلاحات و تعابیر صوفیانه تفاسیر جدیدی ارائه می‌کردند و می‌کوشیدند مردم را با اهداف اصلی تصوف آشنا کنند و قواعد کلی را برایشان بازگو نمایند. به تعبیر دیگر بزرگان تصوف در این دوره غالباً با تأیید اصول پیشینیان، برای آموزش‌های فردی علاقمندان، قواعد و احکام لازم را تدوین می‌کردند.
[[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]] در زمانی می‌زیست که تصوف همچون دیگر علوم اسلامی از نشاط و تحرک چشمگیری برخوردار بود. صوفیان از یک‌سو می‌کوشیدند پایه‌های تصوف را بر اساس قرآن و سنت مستحکم کنند و از دیگرسو عقاید دینی و فعالیت‌های ارشادی خود را از مرزهای جهان اسلام فراتر برند. متصوفه برای اصطلاحات و تعابیر صوفیانه تفاسیر جدیدی ارائه می‌کردند و می‌کوشیدند مردم را با اهداف اصلی تصوف آشنا کنند و قواعد کلی را برایشان بازگو نمایند. به تعبیر دیگر بزرگان تصوف در این دوره غالباً با تأیید اصول پیشینیان، برای آموزش‌های فردی علاقمندان، قواعد و احکام لازم را تدوین می‌کردند.


صحبت از طریقت و پیر که می‌شود، [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]] و طریقت قادریه از نخستین نام‌هایی است که به ذهن خطور می‌کند. به دیگر سخن، [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]] و قادریه از عناصر اصلی تاریخ علمی و فرهنگی و حیات اجتماعی امروز مردم ترکیه به شمار می‌روند. با این حال پژوهش جدی‌ای در ترکیه دربارۀ او وجود ندارد. مهم‌ترین دلیل پرداختن نویسنده به موضوع قادریه نیز همین کمبود منابع بوده است. این کتاب شامل سه بخش اصلی است. در بخش ارزیابی منابع، دربارۀ منابع و مآخذی که در کتاب مورد استفاده قرار گرفته، توضیح داده شده است. در بخش اول تاریخ مختصر عرفان بیان شده است با نگاهی به دوران حیات [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]]. آنگاه به بررسی زندگانی، آثار، کتاب‌های منسوب به او، مناقب‌نامه‌های مرتبط و پژوهش‌های اخیر پرداخته شده است. از نخستین منابع مربوط به [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]] دانسته می‌شود که او کتاب می‌نوشته و شعرهایی می‌سروده است؛ با این حال جز [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن کثیر]] و [[ابن رجب، عبدالرحمن بن احمد|ابن رجب]] کسی دربارۀ آثار او چیزی نگفته است. آثار موجود او عبارتند از: الغنیة لطالبی الحق، الفتح الربانی و الفیض الرحمانی، جلاء الخاطر من کلام الشیخ عبدالقادر فی الظاهر والباطن، فتوح الغیب، مکتوبات، السراج الوهاج فی لیلة المعراج، الدرر السنیة فی المواعظ الگیلانیة و .... .
صحبت از طریقت و پیر که می‌شود، [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]] و طریقت قادریه از نخستین نام‌هایی است که به ذهن خطور می‌کند. به دیگر سخن، [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]] و قادریه از عناصر اصلی تاریخ علمی و فرهنگی و حیات اجتماعی امروز مردم ترکیه به شمار می‌روند. با این حال پژوهش جدی‌ای در ترکیه دربارۀ او وجود ندارد. مهم‌ترین دلیل پرداختن نویسنده به موضوع قادریه نیز همین کمبود منابع بوده است. این کتاب شامل سه بخش اصلی است. در بخش ارزیابی منابع، دربارۀ منابع و مآخذی که در کتاب مورد استفاده قرار گرفته، توضیح داده شده است. در بخش اول تاریخ مختصر عرفان بیان شده است با نگاهی به دوران حیات [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]]. آنگاه به بررسی زندگانی، آثار، کتاب‌های منسوب به او، مناقب‌نامه‌های مرتبط و پژوهش‌های اخیر پرداخته شده است. از نخستین منابع مربوط به [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]] دانسته می‌شود که او کتاب می‌نوشته و شعرهایی می‌سروده است؛ با این حال جز [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن کثیر]] و [[ابن رجب، عبدالرحمن بن احمد|ابن رجب]] کسی دربارۀ آثار او چیزی نگفته است. آثار موجود او عبارتند از: الغنیة لطالبی الحق، الفتح الربانی و الفیض الرحمانی، جلاء الخاطر من کلام الشیخ عبدالقادر فی الظاهر والباطن، فتوح الغیب، مکتوبات، السراج الوهاج فی لیلة المعراج، الدرر السنیة فی المواعظ الگیلانیة و.....


در بخش دوم با استفاده از آثار [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]]، دیدگاه‌های عرفانی او طرح شده است. نگاه عبدالقادر به مسائل کاربردی است. او همواره در پی یافتن راه‌های عملی برای مشکلات و معضلات است. او به جوانب رسمی، نظری و صوری مسائل چندان توجهی ندارد و اغلب بر مبانی، نتایج و غایات متمرکز می‌شود. بدین اعتبار نمی‌توان در آثار او با معانی واژۀ تصوف، مشتقات و ساختار صرفی آن مواجه شد. او بیشتر با معنای اصطلاحی تصوف کار دارد و تلاش می‌کند مبانی و پایه‌های موضوع را ترسیم کند. با این حال [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]] دربارۀ ریشۀ کلمات متصوف و صوفی به اختصار می‌گوید: همچنان‌که در عربی برای کسی که قمیص (پیراهن) بر تن می‌کند با استفاده از فعل تقمص، متقمص می‌گویند؛ یا به کسی که دراع (عبا، زره) می‌پوشد، از ریشۀ تدراع، متدرع می‌گویند، کسی را هم که به تازگی به زهدورزی پرداخته متزهد می‌نامند. متزهد هرگاه در زهد خود به مرتبۀ نهایی رسد، همه چیز را پست و ناچیز می‌بیند. لذا از همه چیز می‌گذرد و آنها را به صاحبشان وامی‌گذارد؛ در این مرحله او را زاهد می‌نامند. زاهد کسی است که به اموال و اشیاء دوروبرش کاملاً بی‌توجه است.
در بخش دوم با استفاده از آثار [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]]، دیدگاه‌های عرفانی او طرح شده است. نگاه عبدالقادر به مسائل کاربردی است. او همواره در پی یافتن راه‌های عملی برای مشکلات و معضلات است. او به جوانب رسمی، نظری و صوری مسائل چندان توجهی ندارد و اغلب بر مبانی، نتایج و غایات متمرکز می‌شود. بدین اعتبار نمی‌توان در آثار او با معانی واژۀ تصوف، مشتقات و ساختار صرفی آن مواجه شد. او بیشتر با معنای اصطلاحی تصوف کار دارد و تلاش می‌کند مبانی و پایه‌های موضوع را ترسیم کند. با این حال [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]] دربارۀ ریشۀ کلمات متصوف و صوفی به اختصار می‌گوید: همچنان‌که در عربی برای کسی که قمیص (پیراهن) بر تن می‌کند با استفاده از فعل تقمص، متقمص می‌گویند؛ یا به کسی که دراع (عبا، زره) می‌پوشد، از ریشۀ تدراع، متدرع می‌گویند، کسی را هم که به تازگی به زهدورزی پرداخته متزهد می‌نامند. متزهد هرگاه در زهد خود به مرتبۀ نهایی رسد، همه چیز را پست و ناچیز می‌بیند. لذا از همه چیز می‌گذرد و آنها را به صاحبشان وامی‌گذارد؛ در این مرحله او را زاهد می‌نامند. زاهد کسی است که به اموال و اشیاء دوروبرش کاملاً بی‌توجه است.