احمد سرهندی، احمد بن عبدالاحد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن‌ع' به 'ابن ع'
جز (جایگزینی متن - 'ــ' به 'ـ')
جز (جایگزینی متن - 'ابن‌ع' به 'ابن ع')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۹: خط ۲۹:
| اساتید = کمال‌الدین کشمیری، یعقوب کشمیری؛  
| اساتید = کمال‌الدین کشمیری، یعقوب کشمیری؛  
| مشایخ = بهلول بدخشی، خواجه محمدباقی بالله، خواجه محمد خواجگی؛
| مشایخ = بهلول بدخشی، خواجه محمدباقی بالله، خواجه محمد خواجگی؛
‌| معاصرین = محمدهاشم بدخشانی کشمی، شیخ محمد طاهر لاهوری، اکبرشاه، فیضی، محمد بن فخرالدین رستمداری، حاجی سلطان، جهانگیر شاه؛  
‌| معاصرین =محمدهاشم بدخشانی کشمی، شیخ محمد طاهر لاهوری، اکبرشاه، فیضی، محمد بن فخرالدین رستمداری، حاجی سلطان، جهانگیر شاه؛  
| شاگردان = محمدهاشم کشمی، شیخ بدرالدین؛
| شاگردان = محمدهاشم کشمی، شیخ بدرالدین؛
| اجازه اجتهاد از =
| اجازه اجتهاد از =
خط ۴۲: خط ۴۲:
| کد مؤلف = AUTHORCODE03799AUTHORCODE
| کد مؤلف = AUTHORCODE03799AUTHORCODE
}}
}}
''' اَحْمَدِ سَرْهِنْدی، شیخ بدرالدین احمد فاروقی سرهندی '''(۹۷۱-۱۰۳۴ق/ ۱۵۶۴-۱۶۲۵م)، فرزند شیخ عبدالاحد، معروف به «مجدِّد الف ثانی»، عارف و متکلم مشهور هند در سدۀ ۱۱ق و مؤسس طریقۀ «مجددیه» یا «احمدیه» در سلسلۀ نقشبندی.
''' اَحْمَدِ سَرْهِنْدی، شیخ بدرالدین احمد فاروقی سرهندی'''(۹۷۱-۱۰۳۴ق/ ۱۵۶۴-۱۶۲۵م)، فرزند شیخ عبدالاحد، معروف به «مجدِّد الف ثانی»، عارف و متکلم مشهور هند در سدۀ ۱۱ق و مؤسس طریقۀ «مجددیه» یا «احمدیه» در سلسلۀ نقشبندی.
 
 
==آگاهی از جزئیات زندگانی احمد==
==آگاهی از جزئیات زندگانی احمد==


خط ۵۰: خط ۴۸:


نوشته‌های مریدان معاصر او، چون زیدةالمقامات محمدهاشم بدخشانی کشمی و حضرات القدس بدرالدین ابراهیم سرهندی و نیز کتاب متأخرتر روضةالقیومیۀ محمد احسان مجددی، همگی شامل سخنان ستایش‌آمیز فراوانی در بیان کرامات و غیب‌گویی‌ها و کارهای بزرگ اوست که طبعاً با غلو و اغراق بسیار و توهمات بی‌اساس همراه است و به هیچ روی به صحت تاریخی آن‌ها اعتماد نمی‌توان کرد. آنچه در دوره‌های بعد در شرح احوال او نوشته‌اند، نیز براساس همین‌گونه تألیفات بوده است، ولی با اینهمه، از لابه‌لای این نوشته‌ها می‌توان طرح کلی و خطوط اصلی زندگانی و سرگذشت او را بازشناخت.
نوشته‌های مریدان معاصر او، چون زیدةالمقامات محمدهاشم بدخشانی کشمی و حضرات القدس بدرالدین ابراهیم سرهندی و نیز کتاب متأخرتر روضةالقیومیۀ محمد احسان مجددی، همگی شامل سخنان ستایش‌آمیز فراوانی در بیان کرامات و غیب‌گویی‌ها و کارهای بزرگ اوست که طبعاً با غلو و اغراق بسیار و توهمات بی‌اساس همراه است و به هیچ روی به صحت تاریخی آن‌ها اعتماد نمی‌توان کرد. آنچه در دوره‌های بعد در شرح احوال او نوشته‌اند، نیز براساس همین‌گونه تألیفات بوده است، ولی با اینهمه، از لابه‌لای این نوشته‌ها می‌توان طرح کلی و خطوط اصلی زندگانی و سرگذشت او را بازشناخت.
==نسب==
==نسب==


سلسلۀ نسب شیخ احمد با بیست و چند واسطه به خلیفۀ دوم می‌رسد و از این‌روی به فاروقی نیز شهرت داشت.  
سلسلۀ نسب شیخ احمد با بیست و چند واسطه به خلیفۀ دوم می‌رسد و از این‌روی به فاروقی نیز شهرت داشت.  
==زادگاه==
==زادگاه==


وی در سرهند (سهرند) از شهرهای پنجاب شرقی تولد یافت،  
وی در سرهند (سهرند) از شهرهای پنجاب شرقی تولد یافت،  
==تحصیلات، اساتید، تدریس، تصنیف==
==تحصیلات، اساتید، تدریس، تصنیف==


تحصیلات مقدماتی را در همان شهر، نزد پدرش که مردی فاضل و عارف مشرب و از مشایخ طریقۀ صابریۀ چشتیه بود، فرا گرفت و گفته‌اند که در خردسالی حافظ قرآن شد. در آغاز دوران جوانی برای تکمیل تحصیلات به سیالکوت رفت و در آنجا علوم معقول را از مولانا [[کمال‌الدین کشمیری]]، و حدیث و فقه را از شیخ یعقوب کشمیری فرا گرفت و از قاضی بهلول بدخشی، شاگرد شیخ عبدالرحمان بن فهد، اجازۀ روایت گرفت و به اشاره و تصویب او به تدریس صحاح سته و کتاب‌های تفسیر مشغول شد  و در ضمن تدریس علوم، برخی رسالات نیز به زبان فارسی و عربی تصنیف کرد.
تحصیلات مقدماتی را در همان شهر، نزد پدرش که مردی فاضل و عارف مشرب و از مشایخ طریقۀ صابریۀ چشتیه بود، فرا گرفت و گفته‌اند که در خردسالی حافظ قرآن شد. در آغاز دوران جوانی برای تکمیل تحصیلات به سیالکوت رفت و در آنجا علوم معقول را از مولانا [[کمال‌الدین کشمیری]]، و حدیث و فقه را از شیخ یعقوب کشمیری فرا گرفت و از قاضی بهلول بدخشی، شاگرد شیخ عبدالرحمان بن فهد، اجازۀ روایت گرفت و به اشاره و تصویب او به تدریس صحاح سته و کتاب‌های تفسیر مشغول شدو در ضمن تدریس علوم، برخی رسالات نیز به زبان فارسی و عربی تصنیف کرد.


دربارۀ سیاست دینی اکبرشاه و «دین الهی» او بسیار سخن گفته‌اند. انگیزۀ بدعت‌گذاری و دین‌سازی او هرچه بوده باشد ـ خواه غرور و خیال‌پردازی‌های جاهلانه، خواه احساس نیاز به ایجاد تفاهم مشترک و وحدت و توافق میان کیش‌ها و گروه‌های مختلف و رفع تفرقه‌ها و خصومت‌ها در قلمرو حکومت خود ـ به هر حال اغلب اقدامات او در این راستا با اصول شریعت اسلام مغایر به نظر می‌رسید و موجب اعتراض و آزردگی فقها و متشرعان شده بود.
دربارۀ سیاست دینی اکبرشاه و «دین الهی» او بسیار سخن گفته‌اند. انگیزۀ بدعت‌گذاری و دین‌سازی او هرچه بوده باشد ـ خواه غرور و خیال‌پردازی‌های جاهلانه، خواه احساس نیاز به ایجاد تفاهم مشترک و وحدت و توافق میان کیش‌ها و گروه‌های مختلف و رفع تفرقه‌ها و خصومت‌ها در قلمرو حکومت خود ـ به هر حال اغلب اقدامات او در این راستا با اصول شریعت اسلام مغایر به نظر می‌رسید و موجب اعتراض و آزردگی فقها و متشرعان شده بود.


در این احوال، محیط پرجنب‌وجوش و پر گفت‌وگوی اگره و گرمی بازار مباحثات دینی و علمی، شیخ احمد جوان را به سوی خود جلب کرد. اینکه فریدمان گفته است که وی به سبب فضل و دانشش به دربار اکبرشاه دعوت شد و در مدت نامعلوم اقامت خود در آنجا، ابوالفضل را در کارهای ادبی او یاری می‌کرد، درست به نظر نمی‌رسد. شیخ احمد در اگره، با آنکه جوانی کم سن و سال بود، ظاهراً به معرفی استادش شیخ یعقوب کشمیری  به مجالسی که در خانۀ ابوالفضل و فیضی تشکیل می‌شد، راه یافت. فیضی در آن اوقات به نوشتن تفسیر سواطع الالهام به زبان عربی - که از آغاز تا انجام آن همۀ کلمات به حروف بی‌نقطه است - مشغول بود.  
در این احوال، محیط پرجنب‌وجوش و پر گفت‌وگوی اگره و گرمی بازار مباحثات دینی و علمی، شیخ احمد جوان را به سوی خود جلب کرد. اینکه فریدمان گفته است که وی به سبب فضل و دانشش به دربار اکبرشاه دعوت شد و در مدت نامعلوم اقامت خود در آنجا، ابوالفضل را در کارهای ادبی او یاری می‌کرد، درست به نظر نمی‌رسد. شیخ احمد در اگره، با آنکه جوانی کم سن و سال بود، ظاهراً به معرفی استادش شیخ یعقوب کشمیریبه مجالسی که در خانۀ ابوالفضل و فیضی تشکیل می‌شد، راه یافت. فیضی در آن اوقات به نوشتن تفسیر سواطع الالهام به زبان عربی - که از آغاز تا انجام آن همۀ کلمات به حروف بی‌نقطه است - مشغول بود.  


شیخ احمد در این ایام دو رساله تصنیف کرد: یکی به نام اثبات النبوة، به زبان عربی و شدیداً متأثر از المنقذ من الضلال غزالی که در آن به تلویح و تصریح، عقاید و اعمال اکبرشاه و ابوالفضل را مورد انتقاد قرار داد و به اثبات معنی بعثت و نبوت و خاتمیت و بیان حقیقت معجزات انبیا و مذمت آراء فلاسفه پرداخت. دیگری نوشته‌ای است به زبان فارسی با عنوان «رساله در رد روافض» که درحقیقت پاسخ به نامه‌ای است که مولانا محمد بن فخرالدین رستمداری معروف به مشکِّک، از علمای مشهد مقدس در جواب به فتوای علمای ماوراءالنهر نوشته بود.
شیخ احمد در این ایام دو رساله تصنیف کرد: یکی به نام اثبات النبوة، به زبان عربی و شدیداً متأثر از المنقذ من الضلال غزالی که در آن به تلویح و تصریح، عقاید و اعمال اکبرشاه و ابوالفضل را مورد انتقاد قرار داد و به اثبات معنی بعثت و نبوت و خاتمیت و بیان حقیقت معجزات انبیا و مذمت آراء فلاسفه پرداخت. دیگری نوشته‌ای است به زبان فارسی با عنوان «رساله در رد روافض» که درحقیقت پاسخ به نامه‌ای است که مولانا محمد بن فخرالدین رستمداری معروف به مشکِّک، از علمای مشهد مقدس در جواب به فتوای علمای ماوراءالنهر نوشته بود.


شیخ احمد پس از چند سالی اقامت در اگره، به همراه پدر خود، شیخ عبدالاحد که در آن اوقات به آن شهر آمده بود، به سرهند بازگشت. در مراجعت، هنگامی که به تهانیسر رسیدند، به دیدار حاجی سلطان که از بزرگان آن حدود و از مقربان دربار اکبرشاه بود و در ۱۰۰۷ق به فرمان اکبرشاه به دار آویخته شد، رفتند و شیخ احمد، دختر او را به عقد خود درآورد.  
شیخ احمد پس از چند سالی اقامت در اگره، به همراه پدر خود، شیخ عبدالاحد که در آن اوقات به آن شهر آمده بود، به سرهند بازگشت. در مراجعت، هنگامی که به تهانیسر رسیدند، به دیدار حاجی سلطان که از بزرگان آن حدود و از مقربان دربار اکبرشاه بود و در ۱۰۰۷ق به فرمان اکبرشاه به دار آویخته شد، رفتند و شیخ احمد، دختر او را به عقد خود درآورد.  
==تدریس==
==تدریس==


شیخ احمد بار دیگر در سرهند به تدریس علوم مشغول شد و ضمن آن در طریقۀ چشتیه ـ که پدرش از مشایخ آن بود ـ به سلوک پرداخت و از پدر خود اجازۀ ارشاد گرفت.
شیخ احمد بار دیگر در سرهند به تدریس علوم مشغول شد و ضمن آن در طریقۀ چشتیه ـ که پدرش از مشایخ آن بود ـ به سلوک پرداخت و از پدر خود اجازۀ ارشاد گرفت.
==طریقۀ نقشبندیه==
==طریقۀ نقشبندیه==


شیخ همواره آرزومند سفر حجاز و ادای فرضۀ حج بود، ولی ضعف و سالخوردگی پدر و رعایت احوال و تعهد خدمت او مانع از این سفر می‌شد. در ۱۰۰۷ق شیخ عبدالاحد وفات یافت و سال بعد شیخ احمد به قصد سفر حجاز از سرهند به دهلی رفت. در این اوقات خواجه محمدباقی بالله، خلیفۀ خواجه محمد خواجگی، از بخارا به دهلی آمده، و به تبلیغ و ترویج طریقۀ نقشبندیه مشغول شده بود. شیخ احمد به ملاقات او رفت و در همان نخستین دیدار مجذوب او شد و در زمانی کوتاه الفت و تعلق خاطر میان آن دو به جایی رسید که شیخ احمد به تلقین خواجه محمد از ادامۀ سفر منصرف شد و چند گاهی در خانقاه او اقامت گزید. وی در این مدت نزد خواجه محمد به ذکر و ریاضت به روش خواجگان نقشبندی مشغول شد و در اندک زمانی به جایی رسید که از خواجه اجازۀ ارشاد گرفت و با جمعی از مریدان و طالبان به سرهند بازگشت. تا زمانی که خواجه محمدباقی بالله زنده بود، همواره میان آن دو مکاتبه برقرار بود و چندبار شیخ احمد برای دیدار او به دهلی سفر کرد و بعد از وفات او در ۱۰۱۲ق نیز همواره به زیارت تربت او می‌رفت. به گفتۀ کسانی که شرح احوال شیخ احمد را نوشته‌اند، خواجه باقی بالله در زمان حیات، شیخ را به جانشینی خود انتخاب کرده بود، ولی او در دهلی اقامت نکرد و همچنان در سرهند به تعلیم و ترویج طریقۀ نقشبندی و تألیف و تصنیف مشغول شد. رسالۀ تهلیلیه، مبدأ و معاد، معارف لدنیه، مکاشفات عینیه، شرح رباعیات خواجه باقی بالله و تعلیقات بر عوارف المعارف از آثاری است که پس از ورود به طریقۀ نقشبندی از او بر جای مانده است.
شیخ همواره آرزومند سفر حجاز و ادای فرضۀ حج بود، ولی ضعف و سالخوردگی پدر و رعایت احوال و تعهد خدمت او مانع از این سفر می‌شد. در ۱۰۰۷ق شیخ عبدالاحد وفات یافت و سال بعد شیخ احمد به قصد سفر حجاز از سرهند به دهلی رفت. در این اوقات خواجه محمدباقی بالله، خلیفۀ خواجه محمد خواجگی، از بخارا به دهلی آمده، و به تبلیغ و ترویج طریقۀ نقشبندیه مشغول شده بود. شیخ احمد به ملاقات او رفت و در همان نخستین دیدار مجذوب او شد و در زمانی کوتاه الفت و تعلق خاطر میان آن دو به جایی رسید که شیخ احمد به تلقین خواجه محمد از ادامۀ سفر منصرف شد و چند گاهی در خانقاه او اقامت گزید. وی در این مدت نزد خواجه محمد به ذکر و ریاضت به روش خواجگان نقشبندی مشغول شد و در اندک زمانی به جایی رسید که از خواجه اجازۀ ارشاد گرفت و با جمعی از مریدان و طالبان به سرهند بازگشت. تا زمانی که خواجه محمدباقی بالله زنده بود، همواره میان آن دو مکاتبه برقرار بود و چندبار شیخ احمد برای دیدار او به دهلی سفر کرد و بعد از وفات او در ۱۰۱۲ق نیز همواره به زیارت تربت او می‌رفت. به گفتۀ کسانی که شرح احوال شیخ احمد را نوشته‌اند، خواجه باقی بالله در زمان حیات، شیخ را به جانشینی خود انتخاب کرده بود، ولی او در دهلی اقامت نکرد و همچنان در سرهند به تعلیم و ترویج طریقۀ نقشبندی و تألیف و تصنیف مشغول شد. رسالۀ تهلیلیه، مبدأ و معاد، معارف لدنیه، مکاشفات عینیه، شرح رباعیات خواجه باقی بالله و تعلیقات بر عوارف المعارف از آثاری است که پس از ورود به طریقۀ نقشبندی از او بر جای مانده است.
==مجدد الف ثانی==
==مجدد الف ثانی==


خط ۱۰۰: خط ۸۵:


مدت حبس شیخ احمد در حدود یک سال بود.
مدت حبس شیخ احمد در حدود یک سال بود.


==وفات==
==وفات==


شیخ احمد در سال‌های آخر عمر در سرهند به ارشاد مریدان و پاسخ به نامه‌هایی که از اطراف در مسائل دینی و عرفانی به او می‌رسید، مشغول بود و سرانجام در همانجا درگذشت.  
شیخ احمد در سال‌های آخر عمر در سرهند به ارشاد مریدان و پاسخ به نامه‌هایی که از اطراف در مسائل دینی و عرفانی به او می‌رسید، مشغول بود و سرانجام در همانجا درگذشت.  
==ترویج طریقۀ نقشبندی==
==ترویج طریقۀ نقشبندی==


شیخ احمد بعد از وفات خواجه باقی‌بالله عملاً ترویج طریقۀ نقشبندی را برعهده گرفته، و کسانی را به عنوان خلیفه در نقاط مختلف تعیین کرده بود. بخش بزرگی از مکتوبات او خطاب به همین اشخاص است، زیرا که اینان علاوه بر تبلیغ طریقه و ارشاد مریدان باید از عقاید و دعوی‌های آنچنانی پیر خود نیز در برابر اعتراضات علما و صوفیۀ طریقه‌های دیگر دفاع کنند، چنانکه شیخ بدرالدین، یکی از خلفای او در کتاب حضرات القدس بخش بزرگی را به دفاع از عقاید شیخ و رد و جواب اعتراضات مخالفان او اختصاص داده است.
شیخ احمد بعد از وفات خواجه باقی‌بالله عملاً ترویج طریقۀ نقشبندی را برعهده گرفته، و کسانی را به عنوان خلیفه در نقاط مختلف تعیین کرده بود. بخش بزرگی از مکتوبات او خطاب به همین اشخاص است، زیرا که اینان علاوه بر تبلیغ طریقه و ارشاد مریدان باید از عقاید و دعوی‌های آنچنانی پیر خود نیز در برابر اعتراضات علما و صوفیۀ طریقه‌های دیگر دفاع کنند، چنانکه شیخ بدرالدین، یکی از خلفای او در کتاب حضرات القدس بخش بزرگی را به دفاع از عقاید شیخ و رد و جواب اعتراضات مخالفان او اختصاص داده است.


==فرزندان و نوادگان==
==فرزندان و نوادگان==
خط ۱۲۰: خط ۱۰۰:
فرزندان و نوادگان شیخ احمد اگرچه در میان نقشبندیۀ مجددیه مورد تکریم و احترام بسیار بودند و شاه‌جهان و خصوصاً اورنگ زیب به آنان توجه خاص داشتند، لیکن بیشتر آنان به تدریس مبادی عرفان و تعلیم مریدان و شاگردان و ارسال مکتوبات به پیروان و هواداران خود مشغول بودند و از حدود سرهند و دهلی کمتر دور می‌شدند.  
فرزندان و نوادگان شیخ احمد اگرچه در میان نقشبندیۀ مجددیه مورد تکریم و احترام بسیار بودند و شاه‌جهان و خصوصاً اورنگ زیب به آنان توجه خاص داشتند، لیکن بیشتر آنان به تدریس مبادی عرفان و تعلیم مریدان و شاگردان و ارسال مکتوبات به پیروان و هواداران خود مشغول بودند و از حدود سرهند و دهلی کمتر دور می‌شدند.  
بعد از وفات شیخ محمدسعید و شیخ محمد معصوم، فرزندان آنان شیخ سیف‌الدین و خواجه محمد حجت‌الله (قیوم سوم) و محمد عبیدالله به همین روش با ارسال مکتوبات به اورنگ زیب و بزرگان دربار او خواستار حفظ سنت و اجرای احکام و حدود شرعی شدند و حتی شیخ سیف‌الدین در دربار شاهی مقیم شده بود تا پادشاه را در سلوک طریقۀ نقشبندی از نزدیک ارشاد و دستگاه حکومت را از نفوذ اهل بدعت (از نظر او شیعیان) حفظ کند.
بعد از وفات شیخ محمدسعید و شیخ محمد معصوم، فرزندان آنان شیخ سیف‌الدین و خواجه محمد حجت‌الله (قیوم سوم) و محمد عبیدالله به همین روش با ارسال مکتوبات به اورنگ زیب و بزرگان دربار او خواستار حفظ سنت و اجرای احکام و حدود شرعی شدند و حتی شیخ سیف‌الدین در دربار شاهی مقیم شده بود تا پادشاه را در سلوک طریقۀ نقشبندی از نزدیک ارشاد و دستگاه حکومت را از نفوذ اهل بدعت (از نظر او شیعیان) حفظ کند.
==خلفای شیخ احمد==
==خلفای شیخ احمد==


خط ۱۲۷: خط ۱۰۵:
از معروف‌ترین خلفای او یکی میرمحمد نعمان (د ۱۰۵۲ق) بود که در اصل به ماوراءالنهر تعلق داشت و پس از مهاجرت به هند، نخست از مریدان خواجه باقی‌بالله شد و سپس به دستور پیر خود به سرهند رفته، به مریدان شیخ احمد پیوست. وی از طرف شیخ احمد به برهانپور رفت و در آنجا شاگردان و مریدان بسیار در اطراف او گرد آمدند.
از معروف‌ترین خلفای او یکی میرمحمد نعمان (د ۱۰۵۲ق) بود که در اصل به ماوراءالنهر تعلق داشت و پس از مهاجرت به هند، نخست از مریدان خواجه باقی‌بالله شد و سپس به دستور پیر خود به سرهند رفته، به مریدان شیخ احمد پیوست. وی از طرف شیخ احمد به برهانپور رفت و در آنجا شاگردان و مریدان بسیار در اطراف او گرد آمدند.


خواجه محمدهاشم کشمی (د ۱۰۵۳ق) و شیخ بدرالدین هر دو از مریدان خاص شیخ بودند که اولی کتاب زبدةالمقامات و دومی کتاب حضرات القدس را در شرح احوال شیخ احمد، خاندان و فرزندان و خلفای او نوشته است. شیخ بدرالدین پس از وفات پیر خود به دستگاه داراشکوه، پسر شاه‌جهان، پیوست و به دستور او چند کتاب چون بهجةالاسرار و روضةالنواظر، هردو در شرح احوال شیخ عبدالقادر گیلانی، و عرایس البیان روزبهان بقلی را از عربی به فارسی ترجمه کرد. وی پیش از آن فتوح الغیب عبدالقادر گیلانی را نیز به فارسی درآورده بود و علاوه بر اینها آثار دیگری چون کرامات الاولیاء (دربارۀ کراماتی که از بعضی از مشایخ بعد از مرگشان دیده شده)، روائح (در تعریف اصطلاحات عرفانی قادریه و نقشبندیه)، سنوات اتقیاء (در تاریخ و شرح احوال بزرگان از آدم تا زمان مؤلف)، مجمع الاولیاء (در بیان احوال مشایخ صوفیه) تألیف کرده بود.
خواجه محمدهاشم کشمی (د ۱۰۵۳ق) و شیخ بدرالدین هر دو از مریدان خاص شیخ بودند که اولی کتاب زبدةالمقامات و دومی کتاب حضرات القدس را در شرح احوال شیخ احمد، خاندان و فرزندان و خلفای او نوشته است. شیخ بدرالدین پس از وفات پیر خود به دستگاه [[داراشکوه بابری، شاهزاده هند|داراشکوه]]، پسر شاه‌جهان، پیوست و به دستور او چند کتاب چون بهجةالاسرار و روضةالنواظر، هردو در شرح احوال شیخ عبدالقادر گیلانی، و عرایس البیان روزبهان بقلی را از عربی به فارسی ترجمه کرد. وی پیش از آن فتوح الغیب عبدالقادر گیلانی را نیز به فارسی درآورده بود و علاوه بر اینها آثار دیگری چون کرامات الاولیاء (دربارۀ کراماتی که از بعضی از مشایخ بعد از مرگشان دیده شده)، روائح (در تعریف اصطلاحات عرفانی قادریه و نقشبندیه)، سنوات اتقیاء (در تاریخ و شرح احوال بزرگان از آدم تا زمان مؤلف)، مجمع الاولیاء (در بیان احوال مشایخ صوفیه) تألیف کرده بود.
کتاب حضرات القدس او از لحاظ اطلاع بر چگونگی اعتراضاتی که به عقاید و اقوال شیخ احمد می‌شد و پاسخ‌هایی که به حملات مخالفان می‌داده‌اند، نیز شایستۀ توجه است.
کتاب حضرات القدس او از لحاظ اطلاع بر چگونگی اعتراضاتی که به عقاید و اقوال شیخ احمد می‌شد و پاسخ‌هایی که به حملات مخالفان می‌داده‌اند، نیز شایستۀ توجه است.


خط ۱۳۴: خط ۱۱۲:


یکی دیگر از خلفای شیخ احمد، شیخ محمدطاهر لاهوری بود که در علوم زمان خود مهارت تمام داشت و معلم فرزندان شیخ بود. داستانی شبیه به داستان شیخ صنعان دربارۀ او نقل کرده‌اند، ولی بعد از بازگشت و توبه نزد شیخ احمد، مقام و منزلت نخستین را بازیافت و از طرف شیخ به منطقۀ لاهور و پنجاب برای ارشاد ودستگیری مأمور شد.
یکی دیگر از خلفای شیخ احمد، شیخ محمدطاهر لاهوری بود که در علوم زمان خود مهارت تمام داشت و معلم فرزندان شیخ بود. داستانی شبیه به داستان شیخ صنعان دربارۀ او نقل کرده‌اند، ولی بعد از بازگشت و توبه نزد شیخ احمد، مقام و منزلت نخستین را بازیافت و از طرف شیخ به منطقۀ لاهور و پنجاب برای ارشاد ودستگیری مأمور شد.


==مخالفت با عقاید شیخ احمد==
==مخالفت با عقاید شیخ احمد==
خط ۱۴۱: خط ۱۱۷:
ولی با وجود حمایت اورنگ زیب از فرزندان و فرزندزادگان شیخ احمد، مخالفت‌هایی که در اواخر عمر شیخ با افکار و اقوال او درگرفته بود ـ چنانکه هم از اشارات خود او در آخرین مکتوباتش و هم از نامه‌های کسانی چون عبدالحق محدث دهلوی و دیگران دیده می‌شود ـ در این هنگام شدت تمام یافت و با قوت گرفتن علمای ظاهر، دامنۀ اعتراضات در نقاط مختلف هند بالا گرفت.  
ولی با وجود حمایت اورنگ زیب از فرزندان و فرزندزادگان شیخ احمد، مخالفت‌هایی که در اواخر عمر شیخ با افکار و اقوال او درگرفته بود ـ چنانکه هم از اشارات خود او در آخرین مکتوباتش و هم از نامه‌های کسانی چون عبدالحق محدث دهلوی و دیگران دیده می‌شود ـ در این هنگام شدت تمام یافت و با قوت گرفتن علمای ظاهر، دامنۀ اعتراضات در نقاط مختلف هند بالا گرفت.  
از اوایل سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م موج مخالفت با عقاید شیخ احمد فرونشست و به‌تدریج دامنۀ تبلیغات و فعالیت‌های پیروان طریقۀ مجددیۀ نقشبندی در حجاز، عراق، شام و ترکیه و از این سو در افغانستان و ماوراءالنهر رو به گسترش نهاد. کوشش‌های ابوالبهاء ضیاءالدین محمد خالد شهرزوری (۱۱۹۳-۱۲۴۲ق) در ترویج این طریقه در قلمرو حکومت عثمانی بسیار مؤثر و دامنه‌دار بوده است و امروز نسبت نقشبندیان این نواحی همگی به او می‌رسد.  
از اوایل سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م موج مخالفت با عقاید شیخ احمد فرونشست و به‌تدریج دامنۀ تبلیغات و فعالیت‌های پیروان طریقۀ مجددیۀ نقشبندی در حجاز، عراق، شام و ترکیه و از این سو در افغانستان و ماوراءالنهر رو به گسترش نهاد. کوشش‌های ابوالبهاء ضیاءالدین محمد خالد شهرزوری (۱۱۹۳-۱۲۴۲ق) در ترویج این طریقه در قلمرو حکومت عثمانی بسیار مؤثر و دامنه‌دار بوده است و امروز نسبت نقشبندیان این نواحی همگی به او می‌رسد.  
==فعالیت‌های دینی و اجتماعی==
==فعالیت‌های دینی و اجتماعی==


خط ۱۵۱: خط ۱۲۵:
اساس طریقۀ نقشبندی کلاً التزام شریعت و پیروی سنت بوده است و تصوف شیخ احمد نیز بر همین اساس استوار بود. از این‌روی او برخلاف صوفیۀ چشتیه و طریقه‌های دیگر، با سماع و احوال وجدآمیز آن مخالف بود و در اینگونه مجالس حاضر نمی‌شد. تحصیل علوم دینی را بر سلوک طریقت مقدم می‌دانست و مریدان خود را به تحصیل فقه و حدیث و تفسیر ترغیب می‌کرد.  
اساس طریقۀ نقشبندی کلاً التزام شریعت و پیروی سنت بوده است و تصوف شیخ احمد نیز بر همین اساس استوار بود. از این‌روی او برخلاف صوفیۀ چشتیه و طریقه‌های دیگر، با سماع و احوال وجدآمیز آن مخالف بود و در اینگونه مجالس حاضر نمی‌شد. تحصیل علوم دینی را بر سلوک طریقت مقدم می‌دانست و مریدان خود را به تحصیل فقه و حدیث و تفسیر ترغیب می‌کرد.  
علم از نظرگاه او تنها علوم شرعی بود و علوم دیگر را که به کار آخرت نمی‌آیند، چون ریاضیات، نجوم، منطق و فلسفه، همه را علوم دنیوی و از «لاطائلات» می‌شمرد.  
علم از نظرگاه او تنها علوم شرعی بود و علوم دیگر را که به کار آخرت نمی‌آیند، چون ریاضیات، نجوم، منطق و فلسفه، همه را علوم دنیوی و از «لاطائلات» می‌شمرد.  
 
=شیخ احمد و آراء محیی‌الدین ابن عربی=
 
=شیخ احمد و آراء محیی‌الدین ابن‌عربی=


در روزگار او جریان غالب و حاکم بر افکار و انظار اهل عرفان آراء [[ابن عربی، محمد بن علی|محیی‌الدین ابن‌ عربی]] و نظریۀ وحدت وجود او بود.  
در روزگار او جریان غالب و حاکم بر افکار و انظار اهل عرفان آراء [[ابن عربی، محمد بن علی|محیی‌الدین ابن‌ عربی]] و نظریۀ وحدت وجود او بود.  
خط ۱۶۹: خط ۱۴۱:
از جهت دیگر، گسترش نظریۀ توحید وجودی ابن عربی نیز، خصوصاً از لحاظ شباهت بسیار نزدیک آن با توحید مطلق مکتب ودانتۀ هندویی ممکن بود که نه تنها به تقریب، بلکه به ترکیب آراء این دو مکتب بینجامد و عرفان اسلامی را دگرگون نماید. این احتمال ظاهراً از نظر شیخ احمد دور نمانده، و موجب دغدغۀ خاطر او شده بود.  
از جهت دیگر، گسترش نظریۀ توحید وجودی ابن عربی نیز، خصوصاً از لحاظ شباهت بسیار نزدیک آن با توحید مطلق مکتب ودانتۀ هندویی ممکن بود که نه تنها به تقریب، بلکه به ترکیب آراء این دو مکتب بینجامد و عرفان اسلامی را دگرگون نماید. این احتمال ظاهراً از نظر شیخ احمد دور نمانده، و موجب دغدغۀ خاطر او شده بود.  


علاوه بر این، در نظریات عرفانی ابن‌عربی، عناصری بود که می‌توانست در سالکان نوکار و بسیاری از عارف مسلکان کم‌مایه به سست اعتقادی و بی‌اعتنایی به احکام و تکالیف شرعی منجر و منتهی شود.
علاوه بر این، در نظریات عرفانی ابن عربی، عناصری بود که می‌توانست در سالکان نوکار و بسیاری از عارف مسلکان کم‌مایه به سست اعتقادی و بی‌اعتنایی به احکام و تکالیف شرعی منجر و منتهی شود.


شیخ احمد با آنکه در بسیاری از مکتوبات خوی سعی در رد و انکار عقاید [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] دارد، همواره از او با احترام تمام یاد می‌کند و او را از «اولیاء مقبولان» می‌داند و جز به ندرت تعریض یا اشارۀ طعنه‌آمیز به نام یا آراء و آثار او ندارد، چنانکه در یکی از مکتوبات خود می‌گوید: «ما را با نصّ کار است نه به فصّ. فتوحات مدنیه ما را از فتوحات مکیه مستغنی ساخته است»، و در جای دیگری با لحنی آرام شکوه می‌کند: «چه توان کرد؟ در این عرصه شیخ است، قدس سرّه که گاهی با وی جنگ است و گاهی صلح»، و باز در جای دیگر می‌گوید: «شیخ [محیی‌الدین] چون در میان واجب و ممکن تمییز نمی‌کند ـ و خود می‌فرماید لعدم التمییز بینهما ـ اگر واجب را ممکن گوید و ممکن را واجب، باک ندارد، و اگر معذورش فرمایند کمال کرم و عفو است». شیخ احمد حتی گاهی سعی دارد که به نوعی گفته‌های ابن عربی را توجیه و آن‌ها را به غلبۀ سکر و «استیلاء حبّ محبوب» حمل نماید و یا «خطای کشفی» بنامد و بگوید که «خطای کشفی حکم خطای اجتهادی دارد که ملامت و عتاب از آن مرفوع است».
شیخ احمد با آنکه در بسیاری از مکتوبات خوی سعی در رد و انکار عقاید [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] دارد، همواره از او با احترام تمام یاد می‌کند و او را از «اولیاء مقبولان» می‌داند و جز به ندرت تعریض یا اشارۀ طعنه‌آمیز به نام یا آراء و آثار او ندارد، چنانکه در یکی از مکتوبات خود می‌گوید: «ما را با نصّ کار است نه به فصّ. فتوحات مدنیه ما را از فتوحات مکیه مستغنی ساخته است»، و در جای دیگری با لحنی آرام شکوه می‌کند: «چه توان کرد؟ در این عرصه شیخ است، قدس سرّه که گاهی با وی جنگ است و گاهی صلح»، و باز در جای دیگر می‌گوید: «شیخ [محیی‌الدین] چون در میان واجب و ممکن تمییز نمی‌کند ـ و خود می‌فرماید لعدم التمییز بینهما ـ اگر واجب را ممکن گوید و ممکن را واجب، باک ندارد، و اگر معذورش فرمایند کمال کرم و عفو است». شیخ احمد حتی گاهی سعی دارد که به نوعی گفته‌های ابن عربی را توجیه و آن‌ها را به غلبۀ سکر و «استیلاء حبّ محبوب» حمل نماید و یا «خطای کشفی» بنامد و بگوید که «خطای کشفی حکم خطای اجتهادی دارد که ملامت و عتاب از آن مرفوع است».


شیخ احمد نظریۀ توحید وجودی [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن‌ عربی]] را به گونه‌ای که در آن زمان در میان صوفیه مطرح بود، مردود و یکی دانستن حق و خلق را برخلاف عقل و شرع می‌دانست و در همۀ مکتوبات خود هرجا که مجالی می‌یافت به تعبیرات گوناگون به رد و انکار این نظریه می‌پرداخت، اما سخنانی که او خود در برابر این مسأله و دربارۀ نسبت واجب به ممکن یا قدیم به حادث عرضه می‌کرد، در سراسر مکتوبات او یکسان و یکدست نیست، چنانکه گاهی به دیدگاه توحید وجودی ابن‌عربی نزدیک می‌شود و گاهی به توحید الٰهی متشرعان، یا به قول خودش به اعتقاد اهل سنت و جماعت.
شیخ احمد نظریۀ توحید وجودی [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن‌ عربی]] را به گونه‌ای که در آن زمان در میان صوفیه مطرح بود، مردود و یکی دانستن حق و خلق را برخلاف عقل و شرع می‌دانست و در همۀ مکتوبات خود هرجا که مجالی می‌یافت به تعبیرات گوناگون به رد و انکار این نظریه می‌پرداخت، اما سخنانی که او خود در برابر این مسأله و دربارۀ نسبت واجب به ممکن یا قدیم به حادث عرضه می‌کرد، در سراسر مکتوبات او یکسان و یکدست نیست، چنانکه گاهی به دیدگاه توحید وجودی ابن عربی نزدیک می‌شود و گاهی به توحید الٰهی متشرعان، یا به قول خودش به اعتقاد اهل سنت و جماعت.


وی در مسألۀ ولایت نیز از همان آغاز کار خود با [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن‌ عربی]] و بسیاری از متصوفه که ولایت را اصل و نبوت را فرع آن می‌دانستند، مخالف بود  
وی در مسألۀ ولایت نیز از همان آغاز کار خود با [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن‌ عربی]] و بسیاری از متصوفه که ولایت را اصل و نبوت را فرع آن می‌دانستند، مخالف بود  
خط ۱۸۸: خط ۱۶۰:


در سده‌های بعد عقاید شیخ احمد دربارۀ تصوف و اهمیتی که به تحکیم مبانی شریعت و اصلاح جامعۀ دینی برحسب اصول اولیۀ آن می‌داد، در راه و روش مشایخ طریقۀ نقشبندیه و کسانی چون شاه ولی‌الله، شاه عبدالعزیز و شاه احمد بریلوی مؤثر افتاد. در دوره‌های اخیر و مقارن نهضت آزادی هند و ظهور افکار استقلال‌طلبی آنان، افکار سرهندی در میان مسلمانان اهمیت و جاذبۀ خاص یافت و کسانی چون سیداحمدخان و [[ابوالکلام آزاد]] در آراء خود از او متأثر بودند و [[اقبال لاهوری، محمد|محمد اقبال لاهوری]] کوشش‌های او را در اصلاح تصوف و سازگار ساختن آن را با شرایط زمان می‌ستاید.
در سده‌های بعد عقاید شیخ احمد دربارۀ تصوف و اهمیتی که به تحکیم مبانی شریعت و اصلاح جامعۀ دینی برحسب اصول اولیۀ آن می‌داد، در راه و روش مشایخ طریقۀ نقشبندیه و کسانی چون شاه ولی‌الله، شاه عبدالعزیز و شاه احمد بریلوی مؤثر افتاد. در دوره‌های اخیر و مقارن نهضت آزادی هند و ظهور افکار استقلال‌طلبی آنان، افکار سرهندی در میان مسلمانان اهمیت و جاذبۀ خاص یافت و کسانی چون سیداحمدخان و [[ابوالکلام آزاد]] در آراء خود از او متأثر بودند و [[اقبال لاهوری، محمد|محمد اقبال لاهوری]] کوشش‌های او را در اصلاح تصوف و سازگار ساختن آن را با شرایط زمان می‌ستاید.


==آثار==
==آثار==
خط ۲۱۶: خط ۱۸۷:
7-تعلیقات العوارف، 8- آداب المریدین 9- مکاشفات عینیه در شمار آثار شیخ احمد سرهندی آورده‌اند که چگونگی آن‌ها به درستی معلوم نیست.
7-تعلیقات العوارف، 8- آداب المریدین 9- مکاشفات عینیه در شمار آثار شیخ احمد سرهندی آورده‌اند که چگونگی آن‌ها به درستی معلوم نیست.


مکتوب‌های ۱۱۷ و ۱۱۸ و ۱۱۹ دفتر سوم شاید بخشی از رسالۀ تعلیقات العوارف باشد. شیخ احمد خود در مکتوبات یکی از نوشته‌های خود را به نام رساله در تحقیق مراتب وحدت وجود ذکر می‌کند که ظاهراً در بیان تحول فکری او از آراء توحید وجودی ابن‌عربی و گرایش به نظریۀ توحید شهودی بوده است.
مکتوب‌های ۱۱۷ و ۱۱۸ و ۱۱۹ دفتر سوم شاید بخشی از رسالۀ تعلیقات العوارف باشد. شیخ احمد خود در مکتوبات یکی از نوشته‌های خود را به نام رساله در تحقیق مراتب وحدت وجود ذکر می‌کند که ظاهراً در بیان تحول فکری او از آراء توحید وجودی ابن عربی و گرایش به نظریۀ توحید شهودی بوده است.


10- مکتوبات،
10- مکتوبات،