تعالیم مولوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱۶: خط ۱۶:
| سال نشر =1403  
| سال نشر =1403  


| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE.....AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE172819AUTOMATIONCODE
| چاپ =
| چاپ =
| شابک =9ـ195ـ176ـ600ـ978
| شابک =9ـ195ـ176ـ600ـ978
| تعداد جلد =
| تعداد جلد =
| کتابخانۀ دیجیتال نور =
| کتابخانۀ دیجیتال نور =172819
| کتابخوان همراه نور =
| کتابخوان همراه نور =
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
خط ۳۲: خط ۳۲:


==گزارش کتاب==
==گزارش کتاب==
آغاز بدیع و بی‌مانند [[مثنوی معنوی|مثنوی]] با تمثیل نی که یادکردی عاشقانه از خدا به صورتی لطیف و شاعرانه است، چنان سرشار از معنا و ذوق و حال است که به نظر زنده‌یاد زرین‌کوب «نی‌نامه ... خود هستۀ اصلی مضمون تمام شش دفتر [[مثنوی معنوی|مثنوی]] را دربر دارد ... و تمام این شش دفتر ... تفسیر گونه‌ای بر همان ابیات است ... و در واقع تطویل همین نی‌نامه است و با رشته‌ای نامرئی تمام دفاتر شش‌گانه با همین نی‌نامه پیوند پیدا می‌کند».
آغاز بدیع و بی‌مانند [[مثنوی معنوی|مثنوی]] با تمثیل نی که یادکردی عاشقانه از خدا به صورتی لطیف و شاعرانه است، چنان سرشار از معنا و ذوق و حال است که به نظر زنده‌یاد زرین‌کوب «نی‌نامه... خود هستۀ اصلی مضمون تمام شش دفتر [[مثنوی معنوی|مثنوی]] را دربر دارد... و تمام این شش دفتر... تفسیر گونه‌ای بر همان ابیات است... و در واقع تطویل همین نی‌نامه است و با رشته‌ای نامرئی تمام دفاتر شش‌گانه با همین نی‌نامه پیوند پیدا می‌کند».


[[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولوی]] شعر و قافیه را در ادای مقصود خویش ناتوان می‌بیند و حرف را در بیان مفاهیم و معانی عمیقی که در ضمیر دارد، مانند «خار دیوار رزان» مانع مقصود می‌انگارد و به منزلۀ بلوری ناشفاف. با این همه تخیل بسیار شاعرانه و عوالم بی‌کران اندیشه‌اش به زبان آفرینشگر او چنان نیرویی می‌بخشد که می‌تواند در بیان تأثیر عشق، جسم خاک را بر افلاک ببرد و کوه را در رقص آورد و چالاک تصویر کند. به این سبب است که «حرف و صوت و گفت را برهم می‌زند» تا بتواند آنچه را در جهان پهناور اندیشه و در درون خویش دارد، به دیگران القا کند و این کاری است بزرگ.
[[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولوی]] شعر و قافیه را در ادای مقصود خویش ناتوان می‌بیند و حرف را در بیان مفاهیم و معانی عمیقی که در ضمیر دارد، مانند «خار دیوار رزان» مانع مقصود می‌انگارد و به منزلۀ بلوری ناشفاف. با این همه تخیل بسیار شاعرانه و عوالم بی‌کران اندیشه‌اش به زبان آفرینشگر او چنان نیرویی می‌بخشد که می‌تواند در بیان تأثیر عشق، جسم خاک را بر افلاک ببرد و کوه را در رقص آورد و چالاک تصویر کند. به این سبب است که «حرف و صوت و گفت را برهم می‌زند» تا بتواند آنچه را در جهان پهناور اندیشه و در درون خویش دارد، به دیگران القا کند و این کاری است بزرگ.