شعاع شمس (غزلیات شمس تبریزی به روایت دکتر دینانی): تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (ویرایش)
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۶۲: خط ۶۲:


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
     
    [[رده:زبان‌شناسی، زبان و ادبیات]]
    [[رده:مقالات بازبینی نشده2]]
    [[رده:زبان و ادبیات شرقی (آسیایی)]]
    [[رده:زبان و ادبیات فارسی]]
    [[رده:مقالات بازبینی شده2 آبان 1404]]
    [[رده:مقاله نوشته شده در تاریخ شهریور 1404 توسط محمد خردمند]]
    [[رده:مقاله نوشته شده در تاریخ شهریور 1404 توسط محمد خردمند]]

    نسخهٔ ‏۲۳ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۹:۵۴

    شعاع شمس
    شعاع شمس (غزلیات شمس تبریزی به روایت دکتر دینانی)
    پدیدآورانابراهیمی دینانی، غلام حسین (نويسنده) فیضی، کریم (گردآورنده)
    عنوان‌های دیگرشمس تبریزی. شرح ** غزلیات شمس تبریزی به روایت دکتر دینانی
    ناشراطلاعات
    مکان نشرایران - تهران
    سال نشر1389ش
    چاپ1
    شابک978-964-423-798-0
    موضوعشعر فارسی - قرن 7ق. - تاریخ و نقد - مولوی، جلال الدین محمد بن محمد، 604 - 672ق. شمس تبریزی - نقد و تفسیر
    زبانفارسی
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‎‏/‎‏الف‎‏15‎‏ ‎‏ش‎‏7 5297 ‏PIR‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    شعاع شمس؛ غزلیات شمس تبریزی به روایت دکتر دینانی ، از آثار نویسنده فعال معاصر، کریم فیضی (متولد 1358ش) مجموعه گفتگوهای نگارنده با فیلسوف ایرانی، دکتر غلامحسين ابراهیمى دينانى (متولد ۱۳۱۳ش) است که به شرح و تفسیر لغوی ادبی، فلسفی و عرفانی 125 غزل از اشعار پرمعنای شاعر و عارف مشهور جلال‌الدین محمد بلخى می‌پردازد. این غزلیات معروف به «غزلیات شمس تبریزی» یا دیوان کبیر است.

    هدف و روش

    • کریم فیضی با تأکید بر آنکه شاید بتوان گفت که «شعاع شمس» کتابی است عمومی که در عین آکادمیک بودن، در حد وسع و گنجایش خود، می‌کوشد جهان فکری مولانا را با رویکردی جدید و با پس‌زمینه عقلی و فلسفی مورد توجه قرار دهد، افزوده است:
    1. با توجه به استادی دکتر غلامحسين ابراهیمى دينانى در فلسفه و عرفان اسلامی و توانایی منحصر به فرد ایشان در کاوش‌ها و تحقیقات مربوط به عارفان بزرگ ایرانی، طبیعی است که در این اثر دارای برجستگی‌هایی باشد که در کمتر کتابی می‌توان به آنها دست یافت.
    2. در مواردی که تفسیر مباحث به حسب ظاهر و باطن، غیرقابل قبول و خلاف اصول و مبانی و ناهمخوان با روح غزل و منطوق و مفهوم شعر بوده است، از طرح دیدگاه خودم خودداری نکرده‌ام. [۱]
    1. فرصت مراجعه به منابع و سخن دیگر اندیشمندان در این باب را نداشتم.
    2. آنچه در پاسخ به پرسشها آمده، حاصل ذوق شخصی و نتیجه اطلاعات مختصر و غیرمنظمی است که در این باب داشته‌ام. بنابراین احتمال وجود سهو و خطا در این گفته‌ها بسیار است و ناچار باید در همینجا از خواننده آگاه عذرخواه باشم.
    3. سخنان ژرف و شطح‌گونه، همواره قابل تفسیر است و آنچه در این اثر آمده، نوعی تفسیر به شمار می‌آید.... [۲]
    • این شرح گفتگومحور و گسسته (غیرمزجی) است و ابتدا کریم فیضی غزلی را بیان می‌کند و پرسش‌هایی می‌پرسد و آنگاه دکتر غلامحسين ابراهیمى دينانى هرچه به نظرش می‌رسد می‌گوید و آزادانه و بدون مراجعه به منابع، تفسیر می‌کند و یا احتمالی را به میان می‌آورد.

    ساختار و محتوا

    • این اثر از 2 جلد شامل توضیح 125 غزل به ترتیب ذیل تشکیل شده است:
    • جلد اول: شرح و تفسیر 50 غزل
    • جلد دوم: شرح و تفسیر 75 غزل.
    • محتوای این اثر به مسائل گوناگون فرهنگی، ادبی، فلسفی و عرفانی می‌پردازد مانند وحدت وجود، جدال عقل و عشق، صلح کل، عشق و مدارا، خدا و خلقت، طوفان روح، صورت ایمان، ریشه در آب، فوق غم و شادی، تولدی دیگر، جان و روان، تساوی برد و باخت، آخرین پرواز، زنده زندانی نمی‌شود، خدا و خلقت، هست و نیست به روایتی دیگر، نامیرایی عشق، درد و غم آری یا نه؟

    نمونه مباحث

    • «۴۵ در نامحدودیت انسان»
    ز میخانه دگربار این چه بوی است؟ دگربار این چه شور و گفت و گوی است؟
    جهان بگرفت ارواح مجرد زمین و آسمان پرهای و هوی‌ است
    بیا ای عشق! این می از چه خم است؟ اشارت کن خرابات از چه سوی‌ است؟
    چه می‌گویم! اشارت چیست؟ کاین جا نگنجد فکرتی کان همچو موی است
    چو ز اندیشه به گفت آید چه گویم؟ که خانه کنده و رسوای کوی است
    ز رسوایی به بحر دل رود باز که دل بحر است و گفتن‌ها، چو جوی است.
    • کلیت غزل را چگونه می‌بینید؟ فضای این غزل هم، مانند غزل قبلی است. مولانا در این غزل هم می‌خواهد از محدودیتها عبور کند. این موضوع به بودن صفت «ظلوماً جهولاً» در انسان بازمیگردد. خصلت انسان این است که در محدوده‌ها باقی نمی‌ماند، بلکه همواره می‌خواهد محدودیت‌ها را بشکند. انسانیت انسان هم به همین معناست. به طور کلی، هر چیزی به جز انسان دارای محدوده است. هر موجودی، از جمله فرشتگان، جماد، نبات و حیوان، دارای محدوده خاص خود است که فراتر از آن نمی‌توانند حرکت کنند. اما انسان محدوده ندارد.
    • «انسان محدوده ندارد»، به عنوان یک گزاره چه معنایی میتواند داشته باشد؟ معنای این گزاره این است که نمی‌توان گفت انسان تا کجا می‌رود و به کجا می‌رسد. [۳]

    پانویس

    1. مقدمه نویسنده، ج1، ص 29.
    2. مقدمه دکتر دینانی، ج1، ص76.
    3. ر.ک: متن کتاب، ج1، ص442.

    منابع مقاله

    • مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها