ابیوردی، محمد بن احمد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ''
جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''')
جز (جایگزینی متن - ' ' به '')
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴۳: خط ۴۳:
| کد مؤلف = AUTHORCODE34262AUTHORCODE
| کد مؤلف = AUTHORCODE34262AUTHORCODE
}}
}}
{{کاربردهای دیگر|ابیوردی (ابهام‌زدایی)}}
''' اَبیوَرْدی، ابوالمظفر محمد بن احمد کوفَنی''' (د ۵۰۷ ق / ۱۱۱۳ م)، شاعر و ادیب ایرانی.
''' اَبیوَرْدی، ابوالمظفر محمد بن احمد کوفَنی''' (د ۵۰۷ ق / ۱۱۱۳ م)، شاعر و ادیب ایرانی.


==نسب==
==نسب==


دشواری کار در بررسی شخصیت و زندگی ابیوردی، ابهامات و گاه تناقض‌هایی است که در منابع مختلف به چشم می‌خورد. نخستین ابهام از نسب وی آغاز می‌شود: براساس تبارنامه‌ای که منابع کهن برای وی ذکر کرده‌اند، نسب او به معاویة بن محمد بن عثمان ... بن عبد شمس بن عبد مناف می‌رسد. یاقوت این نسب‌نامه را از تاریخ منوچهر بن اسفرسیان استخراج کرده و جالب توجه اینکه ابن اسفرسیان خود این نسب‌نامه را جعلی می‌دانسته است.  
دشواری کار در بررسی شخصیت و زندگی ابیوردی، ابهامات و گاه تناقض‌هایی است که در منابع مختلف به چشم می‌خورد. نخستین ابهام از نسب وی آغاز می‌شود: براساس تبارنامه‌ای که منابع کهن برای وی ذکر کرده‌اند، نسب او به معاویة بن محمد بن عثمان... بن عبد شمس بن عبد مناف می‌رسد. یاقوت این نسب‌نامه را از تاریخ منوچهر بن اسفرسیان استخراج کرده و جالب توجه اینکه ابن اسفرسیان خود این نسب‌نامه را جعلی می‌دانسته است.  
وی بارها در شعرهای خود به این نسب بالیده و با عنوان معاوی و عبشمی (منسوب به معاویۀ اصغر و عبدشمس) از خود یاد کرده است. همچنین دست کم در ۴ مورد به اجداد مادری خود اشاره نموده و گاه آنان را از خاندآن‌های برجستۀ عجم و گاه از قبیلۀ ازد و گاهی نیز پدر و اجدادش را از عدنان و مادرش را از قحطان دانسته است.  
وی بارها در شعرهای خود به این نسب بالیده و با عنوان معاوی و عبشمی (منسوب به معاویۀ اصغر و عبدشمس) از خود یاد کرده است. همچنین دست کم در ۴ مورد به اجداد مادری خود اشاره نموده و گاه آنان را از خاندآن‌های برجستۀ عجم و گاه از قبیلۀ ازد و گاهی نیز پدر و اجدادش را از عدنان و مادرش را از قحطان دانسته است.  
به هر حال گویی وی که از نام و نسب بی‌بهره بوده و خواسته است خود را به نژادی والا منتسب سازد، همانگونه که در چندین مورد نیز خود را شاهزاده‌ای والاتبار خوانده است.  
به هر حال گویی وی که از نام و نسب بی‌بهره بوده و خواسته است خود را به نژادی والا منتسب سازد، همانگونه که در چندین مورد نیز خود را شاهزاده‌ای والاتبار خوانده است.  
خط ۹۵: خط ۹۶:


ابیوردی احتمالاً در همین سال بغداد را ترک گفت و مدتی را در ری، اصفهان و همدان گذراند. به گفتۀ یاقوت هنگامی که بین مؤیدالملک و عمیدالدوله ابن جهیر اختلاف افتاد، مؤیدالملک از ابیوردی خواست تا عمیدالدوله را هجو کند و می‌دانیم اوج اختلاف این دو وزیر در ۴۹۳ ق بود که سرانجام به عزل عمیدالدوله و سپس مرگ مؤیدالملک انجامید. در پی این هجو، عمیدالدوله نزد خلیفه المستظهر از شاعر سعایت کرد و خلیفه خونش را مباح ساخت و ابیوردی ناچار از بغداد به همدان گریخت.  
ابیوردی احتمالاً در همین سال بغداد را ترک گفت و مدتی را در ری، اصفهان و همدان گذراند. به گفتۀ یاقوت هنگامی که بین مؤیدالملک و عمیدالدوله ابن جهیر اختلاف افتاد، مؤیدالملک از ابیوردی خواست تا عمیدالدوله را هجو کند و می‌دانیم اوج اختلاف این دو وزیر در ۴۹۳ ق بود که سرانجام به عزل عمیدالدوله و سپس مرگ مؤیدالملک انجامید. در پی این هجو، عمیدالدوله نزد خلیفه المستظهر از شاعر سعایت کرد و خلیفه خونش را مباح ساخت و ابیوردی ناچار از بغداد به همدان گریخت.  
وی در هنگام ترک بغداد قصیده‌ای غم‌انگیز سروده و در آن از اینکه ناخواسته بغداد را ترک کرده، سخت نالیده است. به‌هرحال اگر وی حدود سال ۴۹۴ ق بغداد را ترک کرده باشد، باتوجه به گفتۀ ذهبی  که ۴۸۰ ق را سال ورود او به عراق دانسته، وی ۱۴ سال بیش در عراق نبوده است و این با آنچه خود می‌گوید که ۲۰ سال در بغداد به سر برده است، مغایرت دارد.
وی در هنگام ترک بغداد قصیده‌ای غم‌انگیز سروده و در آن از اینکه ناخواسته بغداد را ترک کرده، سخت نالیده است. به‌هرحال اگر وی حدود سال ۴۹۴ ق بغداد را ترک کرده باشد، باتوجه به گفتۀ ذهبیکه ۴۸۰ ق را سال ورود او به عراق دانسته، وی ۱۴ سال بیش در عراق نبوده است و این با آنچه خود می‌گوید که ۲۰ سال در بغداد به سر برده است، مغایرت دارد.


ظاهراً وی قبل از ورود به همدان چندی در ری و اصفهان زیست. بنا به آنچه در دیوان وی آمده است: هنگامی که عبدالجلیل بن علی که از دوستان ابیوردی بود، در ۴۹۳ ق به وزارت برکیارق رسید، دیوان رسائل را به وی پیشنهاد کرد، اما او نپذیرفت و همراه وی از ری به اصفهان رفت و تا زمان مرگ وی یعنی ۴۹۵ ق در اصفهان به سر برد. سرانجام وی به پیشنهاد ابوالمحاسن مسعود بن عبدالله وزیر سلطان محمد به همدان رفت و در مدرسه‌ای که ابوالمحاسن برایش ساخت، به تدریس پرداخت.  
ظاهراً وی قبل از ورود به همدان چندی در ری و اصفهان زیست. بنا به آنچه در دیوان وی آمده است: هنگامی که عبدالجلیل بن علی که از دوستان ابیوردی بود، در ۴۹۳ ق به وزارت برکیارق رسید، دیوان رسائل را به وی پیشنهاد کرد، اما او نپذیرفت و همراه وی از ری به اصفهان رفت و تا زمان مرگ وی یعنی ۴۹۵ ق در اصفهان به سر برد. سرانجام وی به پیشنهاد ابوالمحاسن مسعود بن عبدالله وزیر سلطان محمد به همدان رفت و در مدرسه‌ای که ابوالمحاسن برایش ساخت، به تدریس پرداخت.  
خط ۱۱۶: خط ۱۱۷:


ابیوردی شاعری مدیحه‌سراست ازهمین‌رو همچون همۀ مدیحه‌سرایان برای گذران زندگی و بهره‌مندی از پاداش‌های ممدوحان، قدم در این راه نهاد و از هیچ ستایش گزاف و مبالغه‌آمیزی دریغ نورزید. وی به رغم اینکه در اشعار خود یادآور شده که هیچ امام یا پادشاهی را به طمع پاداش‌های مادی و جاه و مقام ستایش نمی‌کند، بارها دست به دامن ممدوحان خود شده و عاجزانه درخواست پاداش کرده است. جالب اینکه وی در توجیه این ستایش‌های مبالغه‌آمیز، فقر را بهانه کرده، می‌گوید: «اگر تیره‌روزی و بیچارگی من نبود، هرگز دست نیاز به سوی فرومایگان دراز نمی‌کردم».  
ابیوردی شاعری مدیحه‌سراست ازهمین‌رو همچون همۀ مدیحه‌سرایان برای گذران زندگی و بهره‌مندی از پاداش‌های ممدوحان، قدم در این راه نهاد و از هیچ ستایش گزاف و مبالغه‌آمیزی دریغ نورزید. وی به رغم اینکه در اشعار خود یادآور شده که هیچ امام یا پادشاهی را به طمع پاداش‌های مادی و جاه و مقام ستایش نمی‌کند، بارها دست به دامن ممدوحان خود شده و عاجزانه درخواست پاداش کرده است. جالب اینکه وی در توجیه این ستایش‌های مبالغه‌آمیز، فقر را بهانه کرده، می‌گوید: «اگر تیره‌روزی و بیچارگی من نبود، هرگز دست نیاز به سوی فرومایگان دراز نمی‌کردم».  
بیشترین اشعار وی را مدح تشکیل می‌دهد. ازهمین‌رو همچون دیگر مدیحه‌سرایان، در سروده‌های وی نوآوری کمتر به چشم می‌خورد و به شیوه‌ای تصنعی حال و هوای بادیه را به خود می‌گیرد. هنوز وی به آیین قدما، مدایح خود را با نسیب آغاز می‌کند و با اینکه در دربار پرشکوه و جلال ممدوح در ناز و نعمت به سر می‌برد، باز ادعا می‌کند که بر گردۀ شتران، بیابآن‌ها را برای رسیدن به وی درنوردیده است. تصاویر کلیشه‌ای، یک‌نواختی موضوعات و مفاهیم، بهره‌گیری از واژگان پیچیده و ناآشنا و تکرار تشبیهاتی همچون گشاده‌دستی ممدوح به دریا، چهرۀ معشوق به قرص ماه، قامت وی به شاخۀ درخت و موی او به شب تاریک و از این قبیل ... که در سراسر دیوان وی به چشم می‌خورد، اشعار وی را مبتذل و ملال‌آور ساخته است. وی حتی بسیاری از ترکیب‌ها و عبارات اشعار شاعران جاهلی را نیز به عاریت گرفته است.  
بیشترین اشعار وی را مدح تشکیل می‌دهد. ازهمین‌رو همچون دیگر مدیحه‌سرایان، در سروده‌های وی نوآوری کمتر به چشم می‌خورد و به شیوه‌ای تصنعی حال و هوای بادیه را به خود می‌گیرد. هنوز وی به آیین قدما، مدایح خود را با نسیب آغاز می‌کند و با اینکه در دربار پرشکوه و جلال ممدوح در ناز و نعمت به سر می‌برد، باز ادعا می‌کند که بر گردۀ شتران، بیابآن‌ها را برای رسیدن به وی درنوردیده است. تصاویر کلیشه‌ای، یک‌نواختی موضوعات و مفاهیم، بهره‌گیری از واژگان پیچیده و ناآشنا و تکرار تشبیهاتی همچون گشاده‌دستی ممدوح به دریا، چهرۀ معشوق به قرص ماه، قامت وی به شاخۀ درخت و موی او به شب تاریک و از این قبیل... که در سراسر دیوان وی به چشم می‌خورد، اشعار وی را مبتذل و ملال‌آور ساخته است. وی حتی بسیاری از ترکیب‌ها و عبارات اشعار شاعران جاهلی را نیز به عاریت گرفته است.  
وی قصیده‌ای نیز به تقلید از کعب بن زهیر در مدح پیامبر اکرم‌(ص) دارد که در آن خلفای راشدین را بسیار ستوده است.  
وی قصیده‌ای نیز به تقلید از کعب بن زهیر در مدح پیامبر اکرم‌(ص) دارد که در آن خلفای راشدین را بسیار ستوده است.  


خط ۱۲۲: خط ۱۲۳:
ابیوردی مرثیه‌هایی نیز داشته است که گاه از سخنان حکمت‌آمیز تهی نیست.  
ابیوردی مرثیه‌هایی نیز داشته است که گاه از سخنان حکمت‌آمیز تهی نیست.  


یکی دیگر از موضوعاتی که در اشعار وی بسیار به چشم می‌خورد، شکایت از روزگار است و می‌دانیم که در اواخر عصر عباس شکوه از روزگار حتی در میان شاعرانی که غرق در ناز و نعمت بودند، امری رایج بوده و شکوه‌های ابیوردی در اشعارش بیشتر از این نوع است.
یکی دیگر از موضوعاتی که در اشعار وی بسیار به چشم می‌خورد، شکایت از روزگار است و می‌دانیم که در اواخر عصر عباس شکوه از روزگار حتی در میان شاعرانی که غرق در ناز و نعمت بودند، امری رایج بوده و شکوه‌های ابیوردی در اشعارش بیشتر از این نوع است.


نثر وی نیز مسجع و مصنوع بوده و قطعه‌هایی از آن را در لابه‌لای دیوان وی و همچنین برخی از منابع می‌توان یافت.  
نثر وی نیز مسجع و مصنوع بوده و قطعه‌هایی از آن را در لابه‌لای دیوان وی و همچنین برخی از منابع می‌توان یافت.