۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'مسکویه، احمد بن محمد' به 'ابن مسکویه، احمد بن محمد') |
|||
| (۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''تاريخ آل بويه''' اثر [[فقیهی، علیاصغر|علىاصغر فقيهى]]، كتابى است پيرامون تاريخ آل زيار و آل بويه و چگونگى پيدايش، قدرت و اوضاع حكومتى، اقتصادى و اجتماعى آنان در قرن چهارم و پنجم هجرى كه به زبان فارسی و در سال 1378ش نوشته شده است. | '''تاريخ آل بويه''' اثر [[فقیهی، علیاصغر|علىاصغر فقيهى]]، كتابى است پيرامون تاريخ آل زيار و آل بويه و چگونگى پيدايش، قدرت و اوضاع حكومتى، اقتصادى و اجتماعى آنان در قرن چهارم و پنجم هجرى كه به زبان فارسی و در سال 1378ش نوشته شده است. | ||
| خط ۴۱: | خط ۳۹: | ||
ناحيهاى كه اكنون گيلان نام دارد در روزگار قديم «ديلم» خوانده مىشد و گيلان جزئى از آن محسوب مىگرديد. گاه از ديلم، مازندران و گرگان (گنبد قابوس فعلى) را هم اراده مىكردهاند؛ از جمله مقدسى كه گفته است: اقليم پنجم داراى پنج كوره (شهرستان) است... اما بسيارى از علماى مسالك و ممالك (تقريباً به مفهوم جغرافياست) از ديلم ناحيهاى كوچك و كوهستانى درحدود رودبار فعلى و منجيل را اراده مىكردهاند كه به ناحيه گيل (گيلان) وصل بوده و ميان آن و قزوين كوهى فاصله بوده است.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/15749?sectionNumber=2&viewType=html همان]</ref> | ناحيهاى كه اكنون گيلان نام دارد در روزگار قديم «ديلم» خوانده مىشد و گيلان جزئى از آن محسوب مىگرديد. گاه از ديلم، مازندران و گرگان (گنبد قابوس فعلى) را هم اراده مىكردهاند؛ از جمله مقدسى كه گفته است: اقليم پنجم داراى پنج كوره (شهرستان) است... اما بسيارى از علماى مسالك و ممالك (تقريباً به مفهوم جغرافياست) از ديلم ناحيهاى كوچك و كوهستانى درحدود رودبار فعلى و منجيل را اراده مىكردهاند كه به ناحيه گيل (گيلان) وصل بوده و ميان آن و قزوين كوهى فاصله بوده است.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/15749?sectionNumber=2&viewType=html همان]</ref> | ||
در فصل يكم، از آل زيار و چگونگى قدرتيابى مرداويج و سلطنت بازماندگان، سخن به ميان آمده است. نویسنده نخستين كسى كه از آل زيار به قدرت رسيد را مرداويج- پسر زيار- معرفى كرده ولى معتقد است پيش از او يكى دو تن ديگر دست به اقداماتى زده و راه را براى او هموار كرده بودند. به عقيده وى، بنا به گفته [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكويه]]، در ضمن وقايع سال 315ق، نخستين كس از ديلمىها كه بر رى چيره گشت، ليلى پسر نعمان بود.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/15749?sectionNumber=2&pageNumber=5&viewType=html همان، ص5]</ref> | در فصل يكم، از آل زيار و چگونگى قدرتيابى مرداويج و سلطنت بازماندگان، سخن به ميان آمده است. نویسنده نخستين كسى كه از آل زيار به قدرت رسيد را مرداويج- پسر زيار- معرفى كرده ولى معتقد است پيش از او يكى دو تن ديگر دست به اقداماتى زده و راه را براى او هموار كرده بودند. به عقيده وى، بنا به گفته [[ابن مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكويه]]، در ضمن وقايع سال 315ق، نخستين كس از ديلمىها كه بر رى چيره گشت، ليلى پسر نعمان بود.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/15749?sectionNumber=2&pageNumber=5&viewType=html همان، ص5]</ref> | ||
پس از مرداويج، هفت تن از اين خاندان به قدرت رسيدند و مدت حكومت آنان 151 سال بود. مرداويج از سرداران اسفار بود؛ اما به علت جاهطلبى و اينكه خود را لايقتر از اسفار مىدانست و نيز به علت ضديت اسفار با دين اسلام، به نافرمانى از او پرداخت.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/15749?sectionNumber=2&pageNumber=6&viewType=html همان، ص6]</ref> | پس از مرداويج، هفت تن از اين خاندان به قدرت رسيدند و مدت حكومت آنان 151 سال بود. مرداويج از سرداران اسفار بود؛ اما به علت جاهطلبى و اينكه خود را لايقتر از اسفار مىدانست و نيز به علت ضديت اسفار با دين اسلام، به نافرمانى از او پرداخت.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/15749?sectionNumber=2&pageNumber=6&viewType=html همان، ص6]</ref> | ||
نویسنده به نقل از مسعودى در اين زمينه معتقد است كه اسفار مرداويج را نزد يكى از ملوك ديلم فرستاد كه در يكى از نواحى نزدیک قزوين فرمان مىراند، تا او را به فرمانبرى از وى بخواند. چون مرداويج و امير ديلمى- كه سالار پسر اسوار نام داشت- با هم ملاقات كردند، هردو به علت كارهاى زشتى كه اسفار مرتكب شده بود و ضديتى كه با اسلام داشت، براى مخالفت و مبارزه با او با يكديگر همپيمان شدند. سپس مرداويج بهسوى لشكرگاه اسفار بازگشت و با ارسال نامههایى سرداران سپاه او را به مخالفت با وى برانگيخت و آنان كه از كارهاى اسفار ناخشنود بودند دعوت مرداويج را پذيرفتند. اسفار احساس خطر كرد و گريخت و مرداويج بر سپاه او تسلط يافت و اموال و ذخايرش را به تصرف درآورد و با نيكى به افراد سپاه و اعطاى جوايز به آنان، | نویسنده به نقل از مسعودى در اين زمينه معتقد است كه اسفار مرداويج را نزد يكى از ملوك ديلم فرستاد كه در يكى از نواحى نزدیک قزوين فرمان مىراند، تا او را به فرمانبرى از وى بخواند. چون مرداويج و امير ديلمى- كه سالار پسر اسوار نام داشت- با هم ملاقات كردند، هردو به علت كارهاى زشتى كه اسفار مرتكب شده بود و ضديتى كه با اسلام داشت، براى مخالفت و مبارزه با او با يكديگر همپيمان شدند. سپس مرداويج بهسوى لشكرگاه اسفار بازگشت و با ارسال نامههایى سرداران سپاه او را به مخالفت با وى برانگيخت و آنان كه از كارهاى اسفار ناخشنود بودند دعوت مرداويج را پذيرفتند. اسفار احساس خطر كرد و گريخت و مرداويج بر سپاه او تسلط يافت و اموال و ذخايرش را به تصرف درآورد و با نيكى به افراد سپاه و اعطاى جوايز به آنان، توجهشان را بهسوى خود معطوف داشت و سپس بر اسفار دست يافته و او را كشت و به توسعه متصرفات خود پرداخت.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/15749?sectionNumber=2&pageNumber=6&viewType=html همان]</ref> | ||
مؤلف در فصل دوم، درباره آل بويه و چگونگى روى كار آمدن آنها و گسترش قلمرو و فتوحات و ديگر حكمرانان اين خاندان و بهطور كلى، تاريخ سياسى آل بويه، توضيح داده است. | مؤلف در فصل دوم، درباره آل بويه و چگونگى روى كار آمدن آنها و گسترش قلمرو و فتوحات و ديگر حكمرانان اين خاندان و بهطور كلى، تاريخ سياسى آل بويه، توضيح داده است. | ||
به نظر نویسنده، درباره اينكه پسران بويه چگونه روى كار آمدند، بهتر است از نوشته [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكويه]] بهره گرفته شود كه هم خود در آن زمان مىزيسته و مصدر امور مهمى بوده و نيز از نظر علمى در حد اعلايى قرار داشته است. از اين روى وى به كتاب «تجارب الأمم» او اشاره نموده و خلاصهاى از مطالب متناسب با بحث وى را، ذكر كرده است.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/15749?sectionNumber=2&pageNumber=17&viewType=html همان، ص17]</ref> | به نظر نویسنده، درباره اينكه پسران بويه چگونه روى كار آمدند، بهتر است از نوشته [[ابن مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكويه]] بهره گرفته شود كه هم خود در آن زمان مىزيسته و مصدر امور مهمى بوده و نيز از نظر علمى در حد اعلايى قرار داشته است. از اين روى وى به كتاب «تجارب الأمم» او اشاره نموده و خلاصهاى از مطالب متناسب با بحث وى را، ذكر كرده است.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/15749?sectionNumber=2&pageNumber=17&viewType=html همان، ص17]</ref> | ||
در بخش دوم، طى چهار فصل، تشكيلات حكومتى، اوضاع دينى و مذهبى، کیفیت تحصيل و وضع علما و ادبا، ورزش و اوضاع اقتصادى و اجتماعى ایران در عصر آل بويه تشريح شده است. | در بخش دوم، طى چهار فصل، تشكيلات حكومتى، اوضاع دينى و مذهبى، کیفیت تحصيل و وضع علما و ادبا، ورزش و اوضاع اقتصادى و اجتماعى ایران در عصر آل بويه تشريح شده است. | ||
| خط ۶۶: | خط ۶۴: | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||