ابوریحان بیرونی (دهقانی): تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURابوریحان بیرونیJ1.jpg | عنوان =ابوریحان بیرونی | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = دهقانی، محمد (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره = | موضوع = |ناشر | ناشر =نی | مکان نشر =تهران | سال نشر =1397 | کد اتوماسیون =AUTOMA...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۸: | خط ۸: | ||
|زبان | |زبان | ||
| زبان = | | زبان = | ||
| کد کنگره = | | کد کنگره =QB ۳۶/الف۲د۹۵ ۱۳۹۷ | ||
| موضوع = | | موضوع =ابوریحان بیرونی، ،محمد بن احمد، ۳۶۲-۴۴۰ ق. -- سرگذشتنامه,منجمان -- ایران -- سرگذشتنامه | ||
|ناشر | |ناشر | ||
| ناشر =نی | | ناشر =نی | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
ابوریحان | '''ابوریحان بیرونی'''، تألیف [[دهقانی، محمد|محمد دهقانی]]، آثار [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان]] صرفنظر از اهمیت علمی و تاریخی و ادبی آنها، از حیث اجتماعی و مردمشناختی نیز واجد ارزشی فوقالعاده است. | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
پس از آنکه دولت سامانی به ضعف گرایید و در سال | پس از آنکه دولت سامانی به ضعف گرایید و در سال 389ق یکباره برافتاد، آل عراق هم جای خود را به مأمونیان سپردند که تا سال 408 ق بالاستقلال بر خوارزم فرمان میراندند. سرانجام، محمود غزنوی پس از طرح نقشهای زیرکانه که شرح آن در [[تاریخ بیهقی]] آمده است، توانست مأمونیان را نیز براندازد و سراسر خوارزم را ضمیمۀ قلمرو خویش کند. [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان]] تقریباً چهلوپنج سال پیش از این واقعه، در سوم ذیحجه 362ق در بخش شرقی خوارزم یا همان کاث به دنیا آمد و ظاهراً چون زادگاه او بیرون از محدودۀ شهر بود برحسب اصطلاح خوارزمیان آن روزگار بعدها به «بیرونی» شهرت یافت. | ||
خوارزم در آن هنگان زیر فرمان پادشاهان آل عراق بود و ثبات سیاسی و اجتماعی مناسبی داشت. میشود حدس زد ابوریحان نیز در سایۀ این ثبات و لابد با اتکا به توان و مکنت خانوادگیاش کودکی و نوجوانی خود را درآرامش و فراغ بال میگذرانده و عمدۀ اوقاتش را سرگرم یادگیری و کسب دانش بوده است. | خوارزم در آن هنگان زیر فرمان پادشاهان آل عراق بود و ثبات سیاسی و اجتماعی مناسبی داشت. میشود حدس زد ابوریحان نیز در سایۀ این ثبات و لابد با اتکا به توان و مکنت خانوادگیاش کودکی و نوجوانی خود را درآرامش و فراغ بال میگذرانده و عمدۀ اوقاتش را سرگرم یادگیری و کسب دانش بوده است. | ||
پس از انقراض آل عراق، ابوریحان هم در خوارزم نماند و نخست به ری رفت و با برخی دانشمندان آن دیار مانند ابومحمود حامد بن خضر خجندی و ابوالحسن کیاکوشیار بن لبان گیلانی آشنا شد. سپس به گرگان رفت و به خدمت شمسالمعالی قابوس بن وشمگیر درآمد و کتاب مشهور خود | پس از انقراض آل عراق، [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان]] هم در خوارزم نماند و نخست به ری رفت و با برخی دانشمندان آن دیار مانند [[ابومحمود حامد بن خضر خجندی]] و [[ابوالحسن کیاکوشیار بن لبان گیلانی]] آشنا شد. سپس به گرگان رفت و به خدمت شمسالمعالی قابوس بن وشمگیر درآمد و کتاب مشهور خود «[[الآثار الباقية عن القرون الخالية|الآثار الباقیه]]» را در سال 391 ق به نام او نگاشت. به گفتۀ یاقوت، شمسالمعالی میخواست بیرونی را به وزرات بردارد و همۀ امور مملکتش را به وی محول کند، اما [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|بیرونی]] نپذیرفت و اندکی بعد به خوارزم بازگشت. | ||
تأکید ابوریحان بر عربیستیزی محمود بسیار درخور اهمیت است و معلوم میکند که چرا زبان فارسی در دستگاه و دیوان غزنوی به زبان رسمی بدل و شعر و نثر فارسی در زمان محمود از اقبالی بیسابقه برخوردار شد. بهعلاوه، این گزارش باز هم مؤید ارتباط نزدیک و مجالست و معاشرت ابوریحان با سلطان است. بلافاصله پیش از این گزارش، ابوریحان نکتۀ مهم دیگری را هم بر ما آشکار میکند و آن اینکه خودش عربی را بر فارسی ترجیح میدهد و «دشنامدادن به زبان عربی» را «خوشتر از ستایش به زبان فارسی» میداند و میگوید که فارسی «فقط برای داستانهای خسروانی و قصههای شب مناسب است». به همین دلیل او همۀ کتابهای خود را به زبان عربی نوشته است، بهجز «التفهیم» که ظاهراً آن را یک بار به فارسی و دیگر بار به عربی تحریر کرده است. | تأکید [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان]] بر عربیستیزی محمود بسیار درخور اهمیت است و معلوم میکند که چرا زبان فارسی در دستگاه و دیوان غزنوی به زبان رسمی بدل و شعر و نثر فارسی در زمان محمود از اقبالی بیسابقه برخوردار شد. بهعلاوه، این گزارش باز هم مؤید ارتباط نزدیک و مجالست و معاشرت [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان]] با سلطان است. بلافاصله پیش از این گزارش، [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان]] نکتۀ مهم دیگری را هم بر ما آشکار میکند و آن اینکه خودش عربی را بر فارسی ترجیح میدهد و «دشنامدادن به زبان عربی» را «خوشتر از ستایش به زبان فارسی» میداند و میگوید که فارسی «فقط برای داستانهای خسروانی و قصههای شب مناسب است». به همین دلیل او همۀ کتابهای خود را به زبان عربی نوشته است، بهجز «التفهیم» که ظاهراً آن را یک بار به فارسی و دیگر بار به عربی تحریر کرده است. | ||
از مجموع نوشتههای متنوع بیرونی چنین بر میآید که فلاسفه و متفکرانی چون محمد بن زکریای رازی و ابوالعباس ایرانشهری را از بعضی جهات اسوۀ خود میشمرده و میکوشیده است در پژوهشهای علمی و | از مجموع نوشتههای متنوع [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|بیرونی]] چنین بر میآید که فلاسفه و متفکرانی چون [[رازی، محمد بن زکریا|محمد بن زکریای رازی]] و [[ابوالعباس ایرانشهری]] را از بعضی جهات اسوۀ خود میشمرده و میکوشیده است در پژوهشهای علمی و حتی سیرۀ اخلاقیاش از راه و روش آنها پیروی کند. | ||
روش بیرونی در پژوهش علمی مبتنی بر مشاهده و تجربه و آزمایش بود و از این حیث او را باید تالی محمد بن زکریای رازی بهشمار آورد. در نوشتههای خود پیوسته به اقوال و آرای رازی استناد میکند و خوانندگان را به آثار او ارجاع میدهد. فهرست مفصلی هم از کتابهای رازی تدوین کرده که خود حاکی از علاقه و ارادت فراوانش به این پزشک و فیلسوف بلندآوازه است. در عوض با فیلسوف و طبیب مشهور همروزگار خود یعنی ابوعلی سینا به معارضه و مخالفت پرداخته و بسیاری از آرای او را مردود شمرده است. بوعلی | روش [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|بیرونی]] در پژوهش علمی مبتنی بر مشاهده و تجربه و آزمایش بود و از این حیث او را باید تالی [[رازی، محمد بن زکریا|محمد بن زکریای رازی]] بهشمار آورد. در نوشتههای خود پیوسته به اقوال و آرای رازی استناد میکند و خوانندگان را به آثار او ارجاع میدهد. فهرست مفصلی هم از کتابهای رازی تدوین کرده که خود حاکی از علاقه و ارادت فراوانش به این پزشک و فیلسوف بلندآوازه است. در عوض با فیلسوف و طبیب مشهور همروزگار خود یعنی [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابوعلی سینا]] به معارضه و مخالفت پرداخته و بسیاری از آرای او را مردود شمرده است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی سینا]]، بر حسب روش مشایی و ارسطویی خود، هر امر بعیدی را در جهان ممکن میشمرد مگر اینکه «خلاف آن با برهان قطعی مدلل و مسلم گردد» اما ابوریحان «همه چیز را در بوتۀ انکار و تردید و شک میگذاشت تا به وسیلۀ برهان ریاضی یا تجربۀ حسی و شهودی حقیقت امر» را دریابد و «تا سند قاطعی برای مطلبی نداشت آن را نمیگفت و به قلم نمیآورد». | ||
آثار ابوریحان صرفنظر از اهمیت علمی و تاریخی و ادبی آنها، از حیث اجتماعی و مردمشناختی نیز واجد ارزشی فوقالعاده است. آگاهیهایی که وی دربارۀ عقاید عامۀ ایرانیان روزگارش، از هر تیره و طایفه و دین و مسلکی، در اختیار ما گذارده در نوع خود کمنظیر و گاه بیمانند است. از باب مثال در «الجماهر» آنجا که از مادۀ کانی «کبریت احمر» یا گوگرد سرخ سخن میرود، به این عقیدۀ عامۀ زرتشتیان هم اشاره میکند که میپندارند «بیوراسب» یا همان ضحاک «در کوه دماوند زندانی است و دودی که از قلۀ کوه برمیآید نفسهای وی و گوگردی که بر دامنۀ آن جاری است بول اوست». در | آثار [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان]] صرفنظر از اهمیت علمی و تاریخی و ادبی آنها، از حیث اجتماعی و مردمشناختی نیز واجد ارزشی فوقالعاده است. آگاهیهایی که وی دربارۀ عقاید عامۀ ایرانیان روزگارش، از هر تیره و طایفه و دین و مسلکی، در اختیار ما گذارده در نوع خود کمنظیر و گاه بیمانند است. از باب مثال در «الجماهر» آنجا که از مادۀ کانی «کبریت احمر» یا گوگرد سرخ سخن میرود، به این عقیدۀ عامۀ زرتشتیان هم اشاره میکند که میپندارند «بیوراسب» یا همان ضحاک «در کوه دماوند زندانی است و دودی که از قلۀ کوه برمیآید نفسهای وی و گوگردی که بر دامنۀ آن جاری است بول اوست». در «[[التفهیم لأوائل صناعة التنجیم|التفهیم]]» نخست دربارۀ اعیاد یهود و مسیحیان و مسلمانان به تفصیل سخن گفته و آنگاه به جشنهای ایرانیان پرداخته و در هر مورد نیز آداب و رسوم مربوط به آن اعیاد و جشنها را به اختصار بیان کرده است. و نیز این کتاب، در «[[الآثار الباقية عن القرون الخالية|الآثار الباقیۀ]]» نیز از نوروز و عقاید و افسانههای ایرانیان دربارۀ آن به تفصیل سخن گفته است. | ||
در این کتاب پس از مقدمهای مفصل دربارۀ زندگی، آثار و عقاید ابوریحان بیرونی، جشنهای ایرانیان از کتاب «التفهیم»، نوروز و فروردین از کتاب | در این کتاب پس از مقدمهای مفصل دربارۀ زندگی، آثار و عقاید [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونی]]، جشنهای ایرانیان از کتاب «التفهیم»، نوروز و فروردین از کتاب «[[الآثار الباقية عن القرون الخالية|آثار باقیه]]» و آغاز کتاب «[[تحقيق ماللهند|تحقیق ماللهند]]» [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان]] آورده شده است. <ref>[https://literaturelib.com/books/3548 پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:علوم]] | |||
[[رده:نجوم]] | |||
[[رده:مقالات(فروردین 1404) باقی زاده]] | [[رده:مقالات(فروردین 1404) باقی زاده]] | ||
[[رده:مقالات بازبینی نشده2]] | [[رده:مقالات بازبینی نشده2]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲ آوریل ۲۰۲۵، ساعت ۲۱:۱۱
ابوریحان بیرونی | |
---|---|
![]() | |
پدیدآوران | دهقانی، محمد (نویسنده) |
ناشر | نی |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1397 |
شابک | 1ـ581ـ185ـ964ـ978 |
موضوع | ابوریحان بیرونی، ،محمد بن احمد، ۳۶۲-۴۴۰ ق. -- سرگذشتنامه,منجمان -- ایران -- سرگذشتنامه |
کد کنگره | QB ۳۶/الف۲د۹۵ ۱۳۹۷ |
ابوریحان بیرونی، تألیف محمد دهقانی، آثار ابوریحان صرفنظر از اهمیت علمی و تاریخی و ادبی آنها، از حیث اجتماعی و مردمشناختی نیز واجد ارزشی فوقالعاده است.
گزارش کتاب
پس از آنکه دولت سامانی به ضعف گرایید و در سال 389ق یکباره برافتاد، آل عراق هم جای خود را به مأمونیان سپردند که تا سال 408 ق بالاستقلال بر خوارزم فرمان میراندند. سرانجام، محمود غزنوی پس از طرح نقشهای زیرکانه که شرح آن در تاریخ بیهقی آمده است، توانست مأمونیان را نیز براندازد و سراسر خوارزم را ضمیمۀ قلمرو خویش کند. ابوریحان تقریباً چهلوپنج سال پیش از این واقعه، در سوم ذیحجه 362ق در بخش شرقی خوارزم یا همان کاث به دنیا آمد و ظاهراً چون زادگاه او بیرون از محدودۀ شهر بود برحسب اصطلاح خوارزمیان آن روزگار بعدها به «بیرونی» شهرت یافت.
خوارزم در آن هنگان زیر فرمان پادشاهان آل عراق بود و ثبات سیاسی و اجتماعی مناسبی داشت. میشود حدس زد ابوریحان نیز در سایۀ این ثبات و لابد با اتکا به توان و مکنت خانوادگیاش کودکی و نوجوانی خود را درآرامش و فراغ بال میگذرانده و عمدۀ اوقاتش را سرگرم یادگیری و کسب دانش بوده است.
پس از انقراض آل عراق، ابوریحان هم در خوارزم نماند و نخست به ری رفت و با برخی دانشمندان آن دیار مانند ابومحمود حامد بن خضر خجندی و ابوالحسن کیاکوشیار بن لبان گیلانی آشنا شد. سپس به گرگان رفت و به خدمت شمسالمعالی قابوس بن وشمگیر درآمد و کتاب مشهور خود «الآثار الباقیه» را در سال 391 ق به نام او نگاشت. به گفتۀ یاقوت، شمسالمعالی میخواست بیرونی را به وزرات بردارد و همۀ امور مملکتش را به وی محول کند، اما بیرونی نپذیرفت و اندکی بعد به خوارزم بازگشت.
تأکید ابوریحان بر عربیستیزی محمود بسیار درخور اهمیت است و معلوم میکند که چرا زبان فارسی در دستگاه و دیوان غزنوی به زبان رسمی بدل و شعر و نثر فارسی در زمان محمود از اقبالی بیسابقه برخوردار شد. بهعلاوه، این گزارش باز هم مؤید ارتباط نزدیک و مجالست و معاشرت ابوریحان با سلطان است. بلافاصله پیش از این گزارش، ابوریحان نکتۀ مهم دیگری را هم بر ما آشکار میکند و آن اینکه خودش عربی را بر فارسی ترجیح میدهد و «دشنامدادن به زبان عربی» را «خوشتر از ستایش به زبان فارسی» میداند و میگوید که فارسی «فقط برای داستانهای خسروانی و قصههای شب مناسب است». به همین دلیل او همۀ کتابهای خود را به زبان عربی نوشته است، بهجز «التفهیم» که ظاهراً آن را یک بار به فارسی و دیگر بار به عربی تحریر کرده است.
از مجموع نوشتههای متنوع بیرونی چنین بر میآید که فلاسفه و متفکرانی چون محمد بن زکریای رازی و ابوالعباس ایرانشهری را از بعضی جهات اسوۀ خود میشمرده و میکوشیده است در پژوهشهای علمی و حتی سیرۀ اخلاقیاش از راه و روش آنها پیروی کند.
روش بیرونی در پژوهش علمی مبتنی بر مشاهده و تجربه و آزمایش بود و از این حیث او را باید تالی محمد بن زکریای رازی بهشمار آورد. در نوشتههای خود پیوسته به اقوال و آرای رازی استناد میکند و خوانندگان را به آثار او ارجاع میدهد. فهرست مفصلی هم از کتابهای رازی تدوین کرده که خود حاکی از علاقه و ارادت فراوانش به این پزشک و فیلسوف بلندآوازه است. در عوض با فیلسوف و طبیب مشهور همروزگار خود یعنی ابوعلی سینا به معارضه و مخالفت پرداخته و بسیاری از آرای او را مردود شمرده است. بوعلی سینا، بر حسب روش مشایی و ارسطویی خود، هر امر بعیدی را در جهان ممکن میشمرد مگر اینکه «خلاف آن با برهان قطعی مدلل و مسلم گردد» اما ابوریحان «همه چیز را در بوتۀ انکار و تردید و شک میگذاشت تا به وسیلۀ برهان ریاضی یا تجربۀ حسی و شهودی حقیقت امر» را دریابد و «تا سند قاطعی برای مطلبی نداشت آن را نمیگفت و به قلم نمیآورد».
آثار ابوریحان صرفنظر از اهمیت علمی و تاریخی و ادبی آنها، از حیث اجتماعی و مردمشناختی نیز واجد ارزشی فوقالعاده است. آگاهیهایی که وی دربارۀ عقاید عامۀ ایرانیان روزگارش، از هر تیره و طایفه و دین و مسلکی، در اختیار ما گذارده در نوع خود کمنظیر و گاه بیمانند است. از باب مثال در «الجماهر» آنجا که از مادۀ کانی «کبریت احمر» یا گوگرد سرخ سخن میرود، به این عقیدۀ عامۀ زرتشتیان هم اشاره میکند که میپندارند «بیوراسب» یا همان ضحاک «در کوه دماوند زندانی است و دودی که از قلۀ کوه برمیآید نفسهای وی و گوگردی که بر دامنۀ آن جاری است بول اوست». در «التفهیم» نخست دربارۀ اعیاد یهود و مسیحیان و مسلمانان به تفصیل سخن گفته و آنگاه به جشنهای ایرانیان پرداخته و در هر مورد نیز آداب و رسوم مربوط به آن اعیاد و جشنها را به اختصار بیان کرده است. و نیز این کتاب، در «الآثار الباقیۀ» نیز از نوروز و عقاید و افسانههای ایرانیان دربارۀ آن به تفصیل سخن گفته است.
در این کتاب پس از مقدمهای مفصل دربارۀ زندگی، آثار و عقاید ابوریحان بیرونی، جشنهای ایرانیان از کتاب «التفهیم»، نوروز و فروردین از کتاب «آثار باقیه» و آغاز کتاب «تحقیق ماللهند» ابوریحان آورده شده است. [۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات