امر قدسی و حکمت دیونیزوسی؛ تحلیل و بررسی تطبیقی مولانا و نیچه: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURامر قدسی و حکمت دیونیزوسیJ1.jpg | عنوان =امر قدسی و حکمت دیونیزوسی | عنوان‌های دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = هوشنگی، مجید (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره =‏ | موضوع = |ناشر | ناشر =نگاه معاصر | مکان نشر =تهران | سال...» ایجاد کرد)
     
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۲۵: خط ۲۵:
    | پیش از =
    | پیش از =
    }}
    }}
    '''امر قدسی و حکمت دیونیزوسی؛ تحلیل و بررسی تطبیقی مولانا و نیچه'''  تألیف مجید هوشنگی، این کتاب با رویکردی تطبیقی در ابتدا سعی در ارائۀ تعریف درست از نظام اندیشگانی این دو متفکر دارد و پس از استخراج یک سیستم مشترک، به تعریف مشترک هر دو از انسان، وجود و عدم، حرکت استعلایی و امر قدسی و ... می‌پردازد.
    '''امر قدسی و حکمت دیونیزوسی؛ تحلیل و بررسی تطبیقی مولانا و نیچه'''  تألیف [[هوشنگی، مجید|مجید هوشنگی]]، این کتاب با رویکردی تطبیقی در ابتدا سعی در ارائۀ تعریف درست از نظام اندیشگانی این دو متفکر دارد و پس از استخراج یک سیستم مشترک، به تعریف مشترک هر دو از انسان، وجود و عدم، حرکت استعلایی و امر قدسی و ... می‌پردازد.


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    خط ۳۱: خط ۳۱:


    ==گزارش کتاب==
    ==گزارش کتاب==
    فردریش نیچه به عنوان یکی از مؤثرترین متفکران اگزیستانسیالیستی پس از فروپاشی نگرش‌های فلسفی کلاسیک، همواره به دنبال انسانی متعالی و ابرمرد، ملاحظات عمیق و هدفمندی را در حوزۀ انسان‌شناسی مطرح نموده است که در عرفان اسلامی نیز این ویژگی به عنوان نخستین رویکرد مطرح می‌شود؛ یعنی در این دو ساحت نگرش، رسیدن به ساحت انسان متعالی به عنوان مقصد غایی و نهایی طرح‌ریزی می‌شود. در مکتب عرفان اسلامی، مولانا یکی از شاخص‌های تئوریزه شده و چارچوب‌های بسامان را به عنوان انسان اگزیستانس ارائه می‌دهد که در عناصر اصلی و رویکردهای بنیادین، با انسان و شناخت انسانی نیچه تناسب و همسانی دارد. این مؤلفه‌های بنیادین در سه عرصه قابل طرح است:
    [[فردریش نیچه]] به عنوان یکی از مؤثرترین متفکران اگزیستانسیالیستی پس از فروپاشی نگرش‌های فلسفی کلاسیک، همواره به دنبال انسانی متعالی و ابرمرد، ملاحظات عمیق و هدفمندی را در حوزۀ انسان‌شناسی مطرح نموده است که در عرفان اسلامی نیز این ویژگی به عنوان نخستین رویکرد مطرح می‌شود؛ یعنی در این دو ساحت نگرش، رسیدن به ساحت انسان متعالی به عنوان مقصد غایی و نهایی طرح‌ریزی می‌شود. در مکتب عرفان اسلامی، [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] یکی از شاخص‌های تئوریزه شده و چارچوب‌های بسامان را به عنوان انسان اگزیستانس ارائه می‌دهد که در عناصر اصلی و رویکردهای بنیادین، با انسان و شناخت انسانی نیچه تناسب و همسانی دارد. این مؤلفه‌های بنیادین در سه عرصه قابل طرح است:


    1. هر دو متفکر معتقدند که انسان باید از میان‌مایگی فراتر رود. این اصل بدان مفهوم است که انسان تعالی‌خواه می‌بایست از اینکه مثل توده‌های مردم زندگی کند، باور داشته باشد، احساسات و عواطف و گفتار و کردار آنان را تقلید کند، فراتر رود. لذا هر دو متفکر توصیه می‌کنند که برای کمال و حرکت استعلایی نمی‌بایست مانند توده‌های مردم میان‌مایه عمل کرد. به تعبیری، طرز زندگی مردم عادی، مورد نقد هر دو متفکر است.
    1. هر دو متفکر معتقدند که انسان باید از میان‌مایگی فراتر رود. این اصل بدان مفهوم است که انسان تعالی‌خواه می‌بایست از اینکه مثل توده‌های مردم زندگی کند، باور داشته باشد، احساسات و عواطف و گفتار و کردار آنان را تقلید کند، فراتر رود. لذا هر دو متفکر توصیه می‌کنند که برای کمال و حرکت استعلایی نمی‌بایست مانند توده‌های مردم میان‌مایه عمل کرد. به تعبیری، طرز زندگی مردم عادی، مورد نقد هر دو متفکر است.
    خط ۳۹: خط ۳۹:
    3. این دو متفکر از ارزش‌ها، هنجارها، بایدها و نباید‌های میراثی و پس ماندۀ زمانۀ خود نیز فراتر می‌روند و به یک فراارزش می‌رسند. این مسئله بدین معنا نیست که بی‌اخلاقند، بلکه اخلاق و سلوکی را معرفی می‌کنند که فراتر از اخلاق‌های به ارث رسیده است. در مولانا و نیچه، نظام‌های اخلاقی، کاملاً دینی یا عرفی نیست و آنان نظام اخلاقی جدیدی پی‌ریزی می‌کنند. این نظام ارزشی،حاصل فراتر رفتن از ارزش‌هایی است که تاکنون بشر به آنها التزام می‌ورزیده است. این اصول مشترک در حوزۀ اندیشه‌های اگزیستانسی این دو متفکر، به موضوع جستجوی بنیادها که همان موضوعات دیالکتیک وجود، عدم و مطلق از انسان‌شناسی و چیستی و هدف غایی آن می‌پردازد. در مرحلۀ دوم، مفاهیمی چون متافیزیک، زبان و تفکر در مولوی و نیچه مورد بررسی قرار می‌گیرد که تحت اصول سه‌گانۀ یاد شده، دسته‌بندی و مورد تحلیل قرار می‌گیرد. در مرحلۀ سوم، بحث عقلانیت و متافیزیک که شامل مباحثی چون شباهت‌ها، اختلافات و ابطال‌ستیزی و عقل‌ستیزی است ظرفیت آن را دارد که وجه تئوریک بحث را تکیمل کند. در مرحله نهایی، نیچه دارای پاره روایت‌هایی است که می‌توان در تحلیلی بینامتنی با برخی روایات مولانا مورد بررسی قرار داد.
    3. این دو متفکر از ارزش‌ها، هنجارها، بایدها و نباید‌های میراثی و پس ماندۀ زمانۀ خود نیز فراتر می‌روند و به یک فراارزش می‌رسند. این مسئله بدین معنا نیست که بی‌اخلاقند، بلکه اخلاق و سلوکی را معرفی می‌کنند که فراتر از اخلاق‌های به ارث رسیده است. در مولانا و نیچه، نظام‌های اخلاقی، کاملاً دینی یا عرفی نیست و آنان نظام اخلاقی جدیدی پی‌ریزی می‌کنند. این نظام ارزشی،حاصل فراتر رفتن از ارزش‌هایی است که تاکنون بشر به آنها التزام می‌ورزیده است. این اصول مشترک در حوزۀ اندیشه‌های اگزیستانسی این دو متفکر، به موضوع جستجوی بنیادها که همان موضوعات دیالکتیک وجود، عدم و مطلق از انسان‌شناسی و چیستی و هدف غایی آن می‌پردازد. در مرحلۀ دوم، مفاهیمی چون متافیزیک، زبان و تفکر در مولوی و نیچه مورد بررسی قرار می‌گیرد که تحت اصول سه‌گانۀ یاد شده، دسته‌بندی و مورد تحلیل قرار می‌گیرد. در مرحلۀ سوم، بحث عقلانیت و متافیزیک که شامل مباحثی چون شباهت‌ها، اختلافات و ابطال‌ستیزی و عقل‌ستیزی است ظرفیت آن را دارد که وجه تئوریک بحث را تکیمل کند. در مرحله نهایی، نیچه دارای پاره روایت‌هایی است که می‌توان در تحلیلی بینامتنی با برخی روایات مولانا مورد بررسی قرار داد.


    از مهم‌ترین مولفه‌های نقد امروزین، نقد تطبیقی یا هم‌سنجی است که به گفتمان، تعامل، روابط، همسویی‌ها و حتی تضاد‌ در آثار ادبی درون و برون زبان‌ها و ملیت‌ها می‌پردازد و سعی در پیدا کردن مسیری سازوار و دانش‌محور میان آثار ادبی و هنری در طول تاریخ و عرض جهان دارد. استقبال از این شاخۀ نقد ادبی تا بدانجا پیش رفت که گرایشی مستقل در مقاطع مختلف تحصیلی تحت این عنوان تاسیس شد و کرسی‌های آموزشی، پژوهشی و نظریه‌پردازی در سطوح جهانی نیز بر این مدار ایستا و برقرار گردید. از این روست که فرهنگ و ادبیات ایران‌زمین، چندیست که در حوزۀ این نگرش، دستخوش تحلیل‌ها، بازخوانی‌ها و تفسیرها شده و به وضوح می‌توان دید که یک شکوفایی نو و بازخوانشی جدید، در گسترۀ ادبیات رخ داده و گویی فرهنگ ایرانی چند باره زایش پیدا کرده است؛ مشاهیر فرهنگی چون فردوسی، عطار، مولویف حافظ و سعدی و شاهکارهایی چون اوستا، رسائل ابن‌سینا و سهرودی، کلیله و دمنه و ... به یکباره بازکاویده شدند و در همخوانی تطبیقی از نو درخشیدند. اما می‌توان مولوی را ـ همچون فردوسی ـ در این میانه بیش از دیگر مفاخر فرهنگی مشاهده نمود؛ که این امر را می‌توان برخاسته از جامعیت هنری و نبوغ ادبی، اشراف به علوم، روایت‌ها و اندیشه‌هایی متفاوت و از همه بارزتر چند فرهنگی بودن مولوی دانست.
    از مهم‌ترین مولفه‌های نقد امروزین، نقد تطبیقی یا هم‌سنجی است که به گفتمان، تعامل، روابط، همسویی‌ها و حتی تضاد‌ در آثار ادبی درون و برون زبان‌ها و ملیت‌ها می‌پردازد و سعی در پیدا کردن مسیری سازوار و دانش‌محور میان آثار ادبی و هنری در طول تاریخ و عرض جهان دارد. استقبال از این شاخۀ نقد ادبی تا بدانجا پیش رفت که گرایشی مستقل در مقاطع مختلف تحصیلی تحت این عنوان تاسیس شد و کرسی‌های آموزشی، پژوهشی و نظریه‌پردازی در سطوح جهانی نیز بر این مدار ایستا و برقرار گردید. از این روست که فرهنگ و ادبیات ایران‌زمین، چندیست که در حوزۀ این نگرش، دستخوش تحلیل‌ها، بازخوانی‌ها و تفسیرها شده و به وضوح می‌توان دید که یک شکوفایی نو و بازخوانشی جدید، در گسترۀ ادبیات رخ داده و گویی فرهنگ ایرانی چند باره زایش پیدا کرده است؛ مشاهیر فرهنگی چون [[فردوسی، ابوالقاسم|فردوسی]]، [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]]، [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولوی]]، [[حافظ، شمس‌الدین محمد|حافظ]] و [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]] و شاهکارهایی چون اوستا، [[رسائل ابن سینا|رسائل ابن‌سینا]] و [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهرودی]]، [[کلیله و دمنه]] و ... به یکباره بازکاویده شدند و در همخوانی تطبیقی از نو درخشیدند. اما می‌توان مولوی را ـ همچون فردوسی ـ در این میانه بیش از دیگر مفاخر فرهنگی مشاهده نمود؛ که این امر را می‌توان برخاسته از جامعیت هنری و نبوغ ادبی، اشراف به علوم، روایت‌ها و اندیشه‌هایی متفاوت و از همه بارزتر چند فرهنگی بودن [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولوی]] دانست.


    زبان عرفان مولوی به واسطۀ ارتباط با ابعاد معرفتی و اساطیری خاص و غیرمتعارف، از جامعۀ رمزگانی و تمثیلی ویژه‌ای بهره می‌گیرد که علاوه بر خاصیت ابهام‌زایی، به فرم هنری و ادبیت نزدیک می‌شود و او در مقام عارفی شاعر، این زبان رمزگانی و تمثیلی را در تبیین اندیشه‌هایش به گونه‌ای بکار می‌برد که مجموعه‌ای از طرح‌های هنری و روایات ادبی رمزی و نمادین خلق می‌گردد.
    زبان عرفان [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولوی]] به واسطۀ ارتباط با ابعاد معرفتی و اساطیری خاص و غیرمتعارف، از جامعۀ رمزگانی و تمثیلی ویژه‌ای بهره می‌گیرد که علاوه بر خاصیت ابهام‌زایی، به فرم هنری و ادبیت نزدیک می‌شود و او در مقام عارفی شاعر، این زبان رمزگانی و تمثیلی را در تبیین اندیشه‌هایش به گونه‌ای بکار می‌برد که مجموعه‌ای از طرح‌های هنری و روایات ادبی رمزی و نمادین خلق می‌گردد.


    از سویی، فریدریش ویلهلم نیچه، فیلسوف، شاعر، آهنگساز بزرگ آلمانی بود، که از مشهورترین عقاید وی نقد فرهنگ، دین و فلسفۀ امروزی بر مبنای سؤالات بنیادینی دربارۀ بنیان ارزش‌ها و اخلاق بوده است. نوشته‌های وی سبک تازه‌ای در زبان آلمانی محسوب می‌شد؛ نوشته‌هایی تمثیلی و پر از ایجاز، آمیخته با افکاری نو و شالوده شکن که نیچه را در برابر مسائل سنتی و مبنایی غلط انسان معاصر به مبارزی پیروز بدل کرد. لذا روش او در بیان اندیشه و تفکر و بهره‌گیری خاصش از زبان رمزی و تمثیلی او را به شدن به عارفان شرق بویژه مولوی نزدیک می‌نماید.
    از سویی، [[فریدریش ویلهلم نیچه]]، فیلسوف، شاعر، آهنگساز بزرگ آلمانی بود، که از مشهورترین عقاید وی نقد فرهنگ، دین و فلسفۀ امروزی بر مبنای سؤالات بنیادینی دربارۀ بنیان ارزش‌ها و اخلاق بوده است. نوشته‌های وی سبک تازه‌ای در زبان آلمانی محسوب می‌شد؛ نوشته‌هایی تمثیلی و پر از ایجاز، آمیخته با افکاری نو و شالوده شکن که نیچه را در برابر مسائل سنتی و مبنایی غلط انسان معاصر به مبارزی پیروز بدل کرد. لذا روش او در بیان اندیشه و تفکر و بهره‌گیری خاصش از زبان رمزی و تمثیلی او را به شدن به عارفان شرق بویژه مولوی نزدیک می‌نماید.


    تلقی همسان از انسان در سه بعد اساسی و بنیادین وجودی، به همراه شناخت و تعریف همسو از زبان و تفکر و ظهور دغدغه‌های اگزیستانسی مشابه در هر دو متفکر، به استفادۀ مشترک از زبان تمثیل و رمز و جهان‌نشانه‌شناسی منطبق بر یک رویکرد در آثار هنری نیچه و مولوی منتهی می‌شود که این کتاب با رویکردی تطبیقی در ابتدا سعی در ارائۀ تعریف درست از نظام اندیشگانی این دو متفکر دارد و پس از استخراج یک سیستم مشترک، به تعریف مشترک هر دو از انسان، وجود و عدم، حرکت استعلایی و امر قدسی و ... می‌پردازد.<ref>[https://literaturelib.com/books/3902 پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref>
    تلقی همسان از انسان در سه بعد اساسی و بنیادین وجودی، به همراه شناخت و تعریف همسو از زبان و تفکر و ظهور دغدغه‌های اگزیستانسی مشابه در هر دو متفکر، به استفادۀ مشترک از زبان تمثیل و رمز و جهان‌نشانه‌شناسی منطبق بر یک رویکرد در آثار هنری نیچه و مولوی منتهی می‌شود که این کتاب با رویکردی تطبیقی در ابتدا سعی در ارائۀ تعریف درست از نظام اندیشگانی این دو متفکر دارد و پس از استخراج یک سیستم مشترک، به تعریف مشترک هر دو از انسان، وجود و عدم، حرکت استعلایی و امر قدسی و ... می‌پردازد.<ref>[https://literaturelib.com/books/3902 پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref>
    ==پانويس ==
    ==پانويس ==
    <references />
    <references />

    نسخهٔ ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۱۲

    امر قدسی و حکمت دیونیزوسی
    امر قدسی و حکمت دیونیزوسی؛ تحلیل و بررسی تطبیقی مولانا و نیچه
    پدیدآورانهوشنگی، مجید (نویسنده)
    ناشرنگاه معاصر
    مکان نشرتهران
    سال نشر1397
    شابک2ـ13ـ6189ـ622ـ978
    کد کنگره

    امر قدسی و حکمت دیونیزوسی؛ تحلیل و بررسی تطبیقی مولانا و نیچه تألیف مجید هوشنگی، این کتاب با رویکردی تطبیقی در ابتدا سعی در ارائۀ تعریف درست از نظام اندیشگانی این دو متفکر دارد و پس از استخراج یک سیستم مشترک، به تعریف مشترک هر دو از انسان، وجود و عدم، حرکت استعلایی و امر قدسی و ... می‌پردازد.

    ساختار

    کتاب در شش فصل تدوین شده است.

    گزارش کتاب

    فردریش نیچه به عنوان یکی از مؤثرترین متفکران اگزیستانسیالیستی پس از فروپاشی نگرش‌های فلسفی کلاسیک، همواره به دنبال انسانی متعالی و ابرمرد، ملاحظات عمیق و هدفمندی را در حوزۀ انسان‌شناسی مطرح نموده است که در عرفان اسلامی نیز این ویژگی به عنوان نخستین رویکرد مطرح می‌شود؛ یعنی در این دو ساحت نگرش، رسیدن به ساحت انسان متعالی به عنوان مقصد غایی و نهایی طرح‌ریزی می‌شود. در مکتب عرفان اسلامی، مولانا یکی از شاخص‌های تئوریزه شده و چارچوب‌های بسامان را به عنوان انسان اگزیستانس ارائه می‌دهد که در عناصر اصلی و رویکردهای بنیادین، با انسان و شناخت انسانی نیچه تناسب و همسانی دارد. این مؤلفه‌های بنیادین در سه عرصه قابل طرح است:

    1. هر دو متفکر معتقدند که انسان باید از میان‌مایگی فراتر رود. این اصل بدان مفهوم است که انسان تعالی‌خواه می‌بایست از اینکه مثل توده‌های مردم زندگی کند، باور داشته باشد، احساسات و عواطف و گفتار و کردار آنان را تقلید کند، فراتر رود. لذا هر دو متفکر توصیه می‌کنند که برای کمال و حرکت استعلایی نمی‌بایست مانند توده‌های مردم میان‌مایه عمل کرد. به تعبیری، طرز زندگی مردم عادی، مورد نقد هر دو متفکر است.

    2. هر دو اندیشمند بر این باور هستند که انسان نباید هیچگاه به وضع موجود خود راضی باشد و باید که همواره توقف در وضع موجود، را نامطلوب تلقی کند. بدین معنا که همیشه توقف در وضع موجود، نامطلوب است و وضع مطلوب، قابل دستیابی. این هر دو متفکر، انسان را دعوت می‌کنند که از وضع موجود فراتر رود و مطلوب دانستن وضع موجود را باعث خود‌شیفتگی می‌دانند. این اندیشه گاهی فراتر از فراروی از میان‌مایگی است و به فراترروی از خود می‌انجامد.

    3. این دو متفکر از ارزش‌ها، هنجارها، بایدها و نباید‌های میراثی و پس ماندۀ زمانۀ خود نیز فراتر می‌روند و به یک فراارزش می‌رسند. این مسئله بدین معنا نیست که بی‌اخلاقند، بلکه اخلاق و سلوکی را معرفی می‌کنند که فراتر از اخلاق‌های به ارث رسیده است. در مولانا و نیچه، نظام‌های اخلاقی، کاملاً دینی یا عرفی نیست و آنان نظام اخلاقی جدیدی پی‌ریزی می‌کنند. این نظام ارزشی،حاصل فراتر رفتن از ارزش‌هایی است که تاکنون بشر به آنها التزام می‌ورزیده است. این اصول مشترک در حوزۀ اندیشه‌های اگزیستانسی این دو متفکر، به موضوع جستجوی بنیادها که همان موضوعات دیالکتیک وجود، عدم و مطلق از انسان‌شناسی و چیستی و هدف غایی آن می‌پردازد. در مرحلۀ دوم، مفاهیمی چون متافیزیک، زبان و تفکر در مولوی و نیچه مورد بررسی قرار می‌گیرد که تحت اصول سه‌گانۀ یاد شده، دسته‌بندی و مورد تحلیل قرار می‌گیرد. در مرحلۀ سوم، بحث عقلانیت و متافیزیک که شامل مباحثی چون شباهت‌ها، اختلافات و ابطال‌ستیزی و عقل‌ستیزی است ظرفیت آن را دارد که وجه تئوریک بحث را تکیمل کند. در مرحله نهایی، نیچه دارای پاره روایت‌هایی است که می‌توان در تحلیلی بینامتنی با برخی روایات مولانا مورد بررسی قرار داد.

    از مهم‌ترین مولفه‌های نقد امروزین، نقد تطبیقی یا هم‌سنجی است که به گفتمان، تعامل، روابط، همسویی‌ها و حتی تضاد‌ در آثار ادبی درون و برون زبان‌ها و ملیت‌ها می‌پردازد و سعی در پیدا کردن مسیری سازوار و دانش‌محور میان آثار ادبی و هنری در طول تاریخ و عرض جهان دارد. استقبال از این شاخۀ نقد ادبی تا بدانجا پیش رفت که گرایشی مستقل در مقاطع مختلف تحصیلی تحت این عنوان تاسیس شد و کرسی‌های آموزشی، پژوهشی و نظریه‌پردازی در سطوح جهانی نیز بر این مدار ایستا و برقرار گردید. از این روست که فرهنگ و ادبیات ایران‌زمین، چندیست که در حوزۀ این نگرش، دستخوش تحلیل‌ها، بازخوانی‌ها و تفسیرها شده و به وضوح می‌توان دید که یک شکوفایی نو و بازخوانشی جدید، در گسترۀ ادبیات رخ داده و گویی فرهنگ ایرانی چند باره زایش پیدا کرده است؛ مشاهیر فرهنگی چون فردوسی، عطار، مولوی، حافظ و سعدی و شاهکارهایی چون اوستا، رسائل ابن‌سینا و سهرودی، کلیله و دمنه و ... به یکباره بازکاویده شدند و در همخوانی تطبیقی از نو درخشیدند. اما می‌توان مولوی را ـ همچون فردوسی ـ در این میانه بیش از دیگر مفاخر فرهنگی مشاهده نمود؛ که این امر را می‌توان برخاسته از جامعیت هنری و نبوغ ادبی، اشراف به علوم، روایت‌ها و اندیشه‌هایی متفاوت و از همه بارزتر چند فرهنگی بودن مولوی دانست.

    زبان عرفان مولوی به واسطۀ ارتباط با ابعاد معرفتی و اساطیری خاص و غیرمتعارف، از جامعۀ رمزگانی و تمثیلی ویژه‌ای بهره می‌گیرد که علاوه بر خاصیت ابهام‌زایی، به فرم هنری و ادبیت نزدیک می‌شود و او در مقام عارفی شاعر، این زبان رمزگانی و تمثیلی را در تبیین اندیشه‌هایش به گونه‌ای بکار می‌برد که مجموعه‌ای از طرح‌های هنری و روایات ادبی رمزی و نمادین خلق می‌گردد.

    از سویی، فریدریش ویلهلم نیچه، فیلسوف، شاعر، آهنگساز بزرگ آلمانی بود، که از مشهورترین عقاید وی نقد فرهنگ، دین و فلسفۀ امروزی بر مبنای سؤالات بنیادینی دربارۀ بنیان ارزش‌ها و اخلاق بوده است. نوشته‌های وی سبک تازه‌ای در زبان آلمانی محسوب می‌شد؛ نوشته‌هایی تمثیلی و پر از ایجاز، آمیخته با افکاری نو و شالوده شکن که نیچه را در برابر مسائل سنتی و مبنایی غلط انسان معاصر به مبارزی پیروز بدل کرد. لذا روش او در بیان اندیشه و تفکر و بهره‌گیری خاصش از زبان رمزی و تمثیلی او را به شدن به عارفان شرق بویژه مولوی نزدیک می‌نماید.

    تلقی همسان از انسان در سه بعد اساسی و بنیادین وجودی، به همراه شناخت و تعریف همسو از زبان و تفکر و ظهور دغدغه‌های اگزیستانسی مشابه در هر دو متفکر، به استفادۀ مشترک از زبان تمثیل و رمز و جهان‌نشانه‌شناسی منطبق بر یک رویکرد در آثار هنری نیچه و مولوی منتهی می‌شود که این کتاب با رویکردی تطبیقی در ابتدا سعی در ارائۀ تعریف درست از نظام اندیشگانی این دو متفکر دارد و پس از استخراج یک سیستم مشترک، به تعریف مشترک هر دو از انسان، وجود و عدم، حرکت استعلایی و امر قدسی و ... می‌پردازد.[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها