معراج پدیدهای شگفت: تفاوت میان نسخهها
جز ({{کاربردهای دیگر| معراج (ابهام زدایی)}}) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'معراج (ابهام زدایی)' به 'معراج (ابهامزدایی)') |
||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر| معراج (ابهامزدایی)}} | |||
{{کاربردهای دیگر| معراج ( | |||
''' معراج پدیدهای شگفت''' نوشتهی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است که به بیان علمیِ پدیدهی معراج میپردازد. معراج تأییدی قرآنی و روایی دارد و در این باره بسیاری از مفسّران ذیل آیات مربوطه حرف و حدیثهای فراوانی را نقل کردهاند. امّا این پدیدهی شگفت انگیز قهراً تعبیری علمی ـ فلسفی هم دارد، یعنی گذشته از نقل میتوان به سخنان عقل نیز اعتنا کرد و از راه علم و فلسفه نیز بر آن پدیده ناظر بود و این چیزی است که در این کتاب با آن مواجه خواهیم بود. | ''' معراج پدیدهای شگفت''' نوشتهی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است که به بیان علمیِ پدیدهی معراج میپردازد. معراج تأییدی قرآنی و روایی دارد و در این باره بسیاری از مفسّران ذیل آیات مربوطه حرف و حدیثهای فراوانی را نقل کردهاند. امّا این پدیدهی شگفت انگیز قهراً تعبیری علمی ـ فلسفی هم دارد، یعنی گذشته از نقل میتوان به سخنان عقل نیز اعتنا کرد و از راه علم و فلسفه نیز بر آن پدیده ناظر بود و این چیزی است که در این کتاب با آن مواجه خواهیم بود. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۳: | ||
{{ب|''چونکه کرد الحاح بنمود اندکی''|2=''هیبتی که کُه شود زو مندکی''}} | {{ب|''چونکه کرد الحاح بنمود اندکی''|2=''هیبتی که کُه شود زو مندکی''}} | ||
{{ب|''شهپری بگرفته شرق و غرب را''|2=''از مهابت گشت بیهش مصطفا''}} | {{ب|''شهپری بگرفته شرق و غرب را''|2=''از مهابت گشت بیهش مصطفا''}} | ||
و این ماجرا ادامه | و این ماجرا ادامه مییابد تا آن هنگام که جبرئیل در راه معراج از رفتن باز می ماند و پیامبر وی را دعوت به ادامهی راه میکند که: | ||
{{ب|'' احمد ار بگشاید آن پر جلیل''|2=''تا ابد بیهوش ماند جبرئیل''}} | {{ب|'' احمد ار بگشاید آن پر جلیل''|2=''تا ابد بیهوش ماند جبرئیل''}} | ||
{{ب|''چون گذشت احمد ز صدره و مرصدش''|2=''وز مقام جبرئیل و از حدش''}} | {{ب|''چون گذشت احمد ز صدره و مرصدش''|2=''وز مقام جبرئیل و از حدش''}} | ||
خط ۶۶: | خط ۶۲: | ||
{{ب|''آن که سرشتِ تنش از جان بود''|2=''سیر عروجش به تن آسان بود''<ref>متن، ص 19</ref>}} | {{ب|''آن که سرشتِ تنش از جان بود''|2=''سیر عروجش به تن آسان بود''<ref>متن، ص 19</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
در این بحث زمینه چینیهای لازم برای بیان معراج صورت میگیرد، سخن از مرزهای هر موجود است، سخن از کم و کیف موجودات است و نهایتاً سخن از خلیفهی مطلق خداوند که عهده دار امر خلافت هستی در روی زمین باشد، این است که مسئلهی ظرفیّت اصل اساسی بحث استاد در این سخنرانی است. از دیگر مقولاتی که در این سخن مورد توجّه قرار گرفته معجزاتی فراوانی است که در طول تاریخ به دست انبیاء و اولیا الهی صورت گرفته و هر کدام از نوع امر خارق العاده است و تحلیل نهایی به چندین مسئله باز | در این بحث زمینه چینیهای لازم برای بیان معراج صورت میگیرد، سخن از مرزهای هر موجود است، سخن از کم و کیف موجودات است و نهایتاً سخن از خلیفهی مطلق خداوند که عهده دار امر خلافت هستی در روی زمین باشد، این است که مسئلهی ظرفیّت اصل اساسی بحث استاد در این سخنرانی است. از دیگر مقولاتی که در این سخن مورد توجّه قرار گرفته معجزاتی فراوانی است که در طول تاریخ به دست انبیاء و اولیا الهی صورت گرفته و هر کدام از نوع امر خارق العاده است و تحلیل نهایی به چندین مسئله باز میگردد. توحید، ولایت در تکوین، معرفت و علم الهی، قدرت، ظرفیّت و تسلّط بر زمان و مکان و شیء که تماماً ذیل قدرت و ولایت در تکوین معنا میگیرد. در قسمت دیگر از جعل خلیفه و از کم و کیف و ضرورت آن سخن میگوید و همین را تمهیدی برای انجام امور خارق العاده لحاظ میکند، که در واقع کسی خلیفهی خداست که خداوند اذن کارهایی چند را به وی داده باشد و در او علم و قدرت و ولایت را برای تحقّق امور خاص مقرّر نموده باشد. | ||
مسئلهی زمان و مکان و حرکت محور اصلی بحث است، زیرا ما همه درگیر و اسیر زمان و مکان و حرکتیم و هر کاری بدون در نظر داشتن این هر سه برای ما محال است. و توصیف خلیفهی الهی در امر ولایت در تکوین چنین است که از ذیل این سه مقوله خارج میشود و به گونهای عمل میکند که حرکت و زمان و مکان بر او استیلایی مستقیم نداشته باشد. اینگونه هر امر متافیزیکی قابل توجیه خواهد بود. | مسئلهی زمان و مکان و حرکت محور اصلی بحث است، زیرا ما همه درگیر و اسیر زمان و مکان و حرکتیم و هر کاری بدون در نظر داشتن این هر سه برای ما محال است. و توصیف خلیفهی الهی در امر ولایت در تکوین چنین است که از ذیل این سه مقوله خارج میشود و به گونهای عمل میکند که حرکت و زمان و مکان بر او استیلایی مستقیم نداشته باشد. اینگونه هر امر متافیزیکی قابل توجیه خواهد بود. | ||
خط ۷۲: | خط ۶۸: | ||
سخنرانی دوّم ادامهای منطقی بر سخنرانی نخست است، زیرا از ادامهی بحث زمان و مکان بحث را دنبال میکند. در اینجاست که پرسشهایی در خصوص معراج مطرح میکند و در صدد پاسخ منطقی و فلسفی به آن پرسشها بر میآید. در این سخن از واژههای قرآن استفاده میکند و آنها را تحلیل میکند تا بتواند بحث را به خوبی هدایت کند. مسئلهی سیر و سیر شبانه، طی الارض، و عروج در همینجا مطرح میشود. طرح مسئلهی مسافت، سرعت، قدرت، و عبور از زمان و مکان مقولهی دیگری است که طرح میشود. | سخنرانی دوّم ادامهای منطقی بر سخنرانی نخست است، زیرا از ادامهی بحث زمان و مکان بحث را دنبال میکند. در اینجاست که پرسشهایی در خصوص معراج مطرح میکند و در صدد پاسخ منطقی و فلسفی به آن پرسشها بر میآید. در این سخن از واژههای قرآن استفاده میکند و آنها را تحلیل میکند تا بتواند بحث را به خوبی هدایت کند. مسئلهی سیر و سیر شبانه، طی الارض، و عروج در همینجا مطرح میشود. طرح مسئلهی مسافت، سرعت، قدرت، و عبور از زمان و مکان مقولهی دیگری است که طرح میشود. | ||
از دیگر مسائلی که در این سخن وجود دارد پاسخهایی مستدل به خواب و رؤیا نبودن واقعهی معراج است، زیرا بسیاری آن واقعه را رؤیا و خواب در نظر میگیرند و امکان آن را در خواب ممکن | از دیگر مسائلی که در این سخن وجود دارد پاسخهایی مستدل به خواب و رؤیا نبودن واقعهی معراج است، زیرا بسیاری آن واقعه را رؤیا و خواب در نظر میگیرند و امکان آن را در خواب ممکن میدانند، ولی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] با مطالب متنوّع و دقیق بیان میکند که این امر خواب و رؤیا نبوده، بلکه کاملاً در بیداری اتّفاق افتاده است، و واژگان سیر و اسری را دال بر بیداری حرکت نخست میگیرد، و مورد معراج را هم در پی این پدیده در هشیاری و بیداری لحاظ میکند. | ||
نویسنده در بخشی از این سخن میگوید: سیر واژگانی که در خود آیات به کار گرفته شده است عملاً نشان میدهد که خواب نبوده، بلکه یک سیری بوده در بیداری و کاملاً در هشیاری، منتها در نیمههای شب. در دل شب بوده که این ماجرا اتّفاق افتاده است. پدیده از جهت سیر شبانه یکی واژهی «اسراء» است که قرآن میفرماید: «سبحان الّذی اسرا». «اَسراء» یا «اِسراء»، حرکت و سیر شبانه است. سیری است که در دل شب صورت میگیرد و برای اینکه محدودهی زمانی مشخّص باشد واژه «لیلاً» را به کار گرفتند که عملاً نشان میدهد همهی این پدیده در یک شب صورت گرفته است. مرحوم [[علامه طباطبایی]] در ذیل همین آیه در تفسیر ارزشمند [[المیزان]] مینویسد: کلمهی «اسراء» و همچنین کلمهی «سری» که ثلاثی مجرّد آن است به معنای سیر در شب است. وقتی گفته میشود: «سری و اسری» معنایش این است که فلانی در شب راه پیمود، و وقتی گفته میشود: «سری و اسری به» معنایش این است که او را شبانه سیر داد. و کلمهی «لیلاً» مفعولٌ فیه و بودنش در کلام این معنا را افاده میکند که این سیر همهاش در شب انجام گرفته، هم رفتنش و هم برگشتنش<ref>متن، صص 52-51</ref>. | نویسنده در بخشی از این سخن میگوید: سیر واژگانی که در خود آیات به کار گرفته شده است عملاً نشان میدهد که خواب نبوده، بلکه یک سیری بوده در بیداری و کاملاً در هشیاری، منتها در نیمههای شب. در دل شب بوده که این ماجرا اتّفاق افتاده است. پدیده از جهت سیر شبانه یکی واژهی «اسراء» است که قرآن میفرماید: «سبحان الّذی اسرا». «اَسراء» یا «اِسراء»، حرکت و سیر شبانه است. سیری است که در دل شب صورت میگیرد و برای اینکه محدودهی زمانی مشخّص باشد واژه «لیلاً» را به کار گرفتند که عملاً نشان میدهد همهی این پدیده در یک شب صورت گرفته است. مرحوم [[علامه طباطبایی]] در ذیل همین آیه در تفسیر ارزشمند [[المیزان]] مینویسد: کلمهی «اسراء» و همچنین کلمهی «سری» که ثلاثی مجرّد آن است به معنای سیر در شب است. وقتی گفته میشود: «سری و اسری» معنایش این است که فلانی در شب راه پیمود، و وقتی گفته میشود: «سری و اسری به» معنایش این است که او را شبانه سیر داد. و کلمهی «لیلاً» مفعولٌ فیه و بودنش در کلام این معنا را افاده میکند که این سیر همهاش در شب انجام گرفته، هم رفتنش و هم برگشتنش<ref>متن، صص 52-51</ref>. | ||
خط ۷۸: | خط ۷۴: | ||
در بخش دیگر باز هم توضیح میدهد: «ما زاغ البصر»، چشم تو کج ندید، انحراف ندید، درست دیده است. حتّی عبارت «و ما طغی» نیز این مسئله را بیشتر تأیید و تأکید میکند که فکر نکن خیالاتی شدی، چشمت دقیقِ دقیق دید. به کارگیری واژهی «بصر» در بیداری است نکتهی بعد که میخواهد بیان بکند که پیامبر در بیداری بود که این واقعه رخ داده است واژهی «رؤیت» را به کار میگیرد، دیدن آیات، دیدن نشانههای خاص پروردگار، و لذا میفرماید: «و لقد رأی من آیات ربّه الکبری» میفرماید: به تحقیق پیامبر آیات بزرگ پروردگار را شاهد بود و بدیهی است که شهود در خواب صورت نمیگیرد. واژهی «رؤیت» که اینجا به کار رفته «و لقد رأی» یک واژهی کاملاً دقیق در مفهوم و معنای بیداری است و برای کسانی که اهل تحقیق و تتبّع هستند به خوبی معلوم است که این سیر کاملاً سیر جسمانی بوده همراه با بیداری و هشیاری تام و تمام، یعنی در طول سفر پیامبر با این پیکره این مسیر را طی کرده است و لذا اینها دلالت دارد که در بیداری و در زمان کاملاً هشیاری این اتّفاق افتاده و خواب و خیال و رؤیا نبوده است<ref>متن، ص 58</ref>. | در بخش دیگر باز هم توضیح میدهد: «ما زاغ البصر»، چشم تو کج ندید، انحراف ندید، درست دیده است. حتّی عبارت «و ما طغی» نیز این مسئله را بیشتر تأیید و تأکید میکند که فکر نکن خیالاتی شدی، چشمت دقیقِ دقیق دید. به کارگیری واژهی «بصر» در بیداری است نکتهی بعد که میخواهد بیان بکند که پیامبر در بیداری بود که این واقعه رخ داده است واژهی «رؤیت» را به کار میگیرد، دیدن آیات، دیدن نشانههای خاص پروردگار، و لذا میفرماید: «و لقد رأی من آیات ربّه الکبری» میفرماید: به تحقیق پیامبر آیات بزرگ پروردگار را شاهد بود و بدیهی است که شهود در خواب صورت نمیگیرد. واژهی «رؤیت» که اینجا به کار رفته «و لقد رأی» یک واژهی کاملاً دقیق در مفهوم و معنای بیداری است و برای کسانی که اهل تحقیق و تتبّع هستند به خوبی معلوم است که این سیر کاملاً سیر جسمانی بوده همراه با بیداری و هشیاری تام و تمام، یعنی در طول سفر پیامبر با این پیکره این مسیر را طی کرده است و لذا اینها دلالت دارد که در بیداری و در زمان کاملاً هشیاری این اتّفاق افتاده و خواب و خیال و رؤیا نبوده است<ref>متن، ص 58</ref>. | ||
در سخن سوّم هم بحث سیر مطلوب خود را دارد و در آخر به آیات کبری اشاره میشود و این که [[امام علی (ع)]] میفرماید خداوند آیتی برتر از من قرار نداد و برای این اشاراتی در رابطه با معراج را روایت میکند. حضور معنوی امام علی در معراج و سخن گفتن خداوند در آن موضع و موقع با صدا و لحن [[امام علی (ع)]] از مواردی است که مطرح میشود و چندین سند هم برای این مسئله مطرح میکند که از جمله: [[الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف|الطرائف]]، [[كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط. الحديثة)|کشف الغمه]]، الصراط المستقیم، [[کشف الیقین]]، [[إرشاد القلوب|ارشاد القلوب]]، [[المناقب (خوارزمی)|المناقب خوارزمی]]، [[عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية|عوالی اللآلی]] و [[بحار الانوار]]. | در سخن سوّم هم بحث سیر مطلوب خود را دارد و در آخر به آیات کبری اشاره میشود و این که [[امام علی(ع)]] میفرماید خداوند آیتی برتر از من قرار نداد و برای این اشاراتی در رابطه با معراج را روایت میکند. حضور معنوی امام علی در معراج و سخن گفتن خداوند در آن موضع و موقع با صدا و لحن [[امام علی(ع)]] از مواردی است که مطرح میشود و چندین سند هم برای این مسئله مطرح میکند که از جمله: [[الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف|الطرائف]]، [[كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط. الحديثة)|کشف الغمه]]، الصراط المستقیم، [[کشف الیقین]]، [[إرشاد القلوب|ارشاد القلوب]]، [[المناقب (خوارزمی)|المناقب خوارزمی]]، [[عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية|عوالی اللآلی]] و [[بحار الانوار]]. | ||
==ویژگیها== | ==ویژگیها== | ||
کتاب معراج پدیدهای شگفت اثر دیگری از [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در مجموعه | کتاب معراج پدیدهای شگفت اثر دیگری از [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در مجموعه قرآنشناسی و دین پژوهی به انتشار رسیده است و برخی از نکات این اثر چنین به نظر میرسد: | ||
# نو بودن شیوهی بحث. | # نو بودن شیوهی بحث. | ||
# نگرش فلسفی ـ عرفانی به اصل ماجرا. | # نگرش فلسفی ـ عرفانی به اصل ماجرا. | ||
# | # معراجنامههایی که بحث را بهتر نشان میدهد. | ||
# توجّه نیک به واژگان قرآنی. | # توجّه نیک به واژگان قرآنی. | ||
# مختصر و مفید بودن بحث. | # مختصر و مفید بودن بحث. |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۲:۲۸
معراج پدیدهای شگفت | |
---|---|
پدیدآوران | کاظم محمّدی (نویسنده) |
ناشر | انتشارات نجم کبری |
مکان نشر | ایران ـ کرج |
سال نشر | 1397 ش |
چاپ | سوّم |
شابک | 2-0-96787-964-978 |
موضوع | پیامبر اسلام. مولانا. شعر فارسی. معراج. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | 6م37م/5/221 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
معراج پدیدهای شگفت نوشتهی استاد کاظم محمّدی کتابی است که به بیان علمیِ پدیدهی معراج میپردازد. معراج تأییدی قرآنی و روایی دارد و در این باره بسیاری از مفسّران ذیل آیات مربوطه حرف و حدیثهای فراوانی را نقل کردهاند. امّا این پدیدهی شگفت انگیز قهراً تعبیری علمی ـ فلسفی هم دارد، یعنی گذشته از نقل میتوان به سخنان عقل نیز اعتنا کرد و از راه علم و فلسفه نیز بر آن پدیده ناظر بود و این چیزی است که در این کتاب با آن مواجه خواهیم بود.
اهمّیّت معراج تا آنجاست که اغلب عارفان و ادیبان قرآن دان در آن باره یا ابیاتی گفتهاند و یا چکامهی بلندی را سروردهاند. تعداد معراج نامههای شاعران و ادیبان آنقدر زیاد است که خود میتواند منظور نظر واقع شود. برخی از این معراج نامهها نیز انصافاً بسیار عالی و دقیق سروده شدهاند، چنانکه حکیم نظامی گنجوی و برخی دیگر اینگونهاند. مولانا هم در مثنوی خود با توجّه زیاد از این پدیده یاد کرده و نکات برجستهای را بر شمرده است. با این حال کتاب معراج پدیدهای شگفت، چنانکه از مقدّمهی ناشر بر میآید متن پیاده شدهی درسهایی است که استاد کاظم محمّدی در سالهای دور در شبکههای داخلی و خارجی پخش شده است. این کتاب حاوی سه سخنرانی ایشان است که بعد از پیاده شدن با ویرایشی اندک برای مخاطبان چاپ شده است.
ساختار
کتاب معراج پدیدهای شگفت اثری است در یک جلد در 124 صفحه و در طرحی مناسب. چنانکه از مقدّمه معلوم است این متن ابتدا گفتاری بوده، درسهای استاد کاظم محمّدی در شبکههای تلویزیونی، که بعداً پیاده و برای چاپ آماده شده است، لذا بیشتر حالت گفتاریِ آن حفظ شده است و کمتر در مطالب آن دخل و تصرّفی صورت گرفته است، ولی با این حال کیفیت کتاب را هم به خوبی حفظ کرده است.
کتاب با آیهای که نمایانگر بحث است آغاز شده است، یعنی آیهی مشهور معراج و بحث کتاب به نوعی شرحی فلسفی و علمی برای این پدیده است و چنانکه از متن پیداست در سه نوبت درسی این بحث ارائه شده است، طبیعی است که برای مخاطبان نادیده که میتواند میلیونها انسان بوده باشد و سطح مخاطب نیز به طور آشکار و رویاروی وجود ندارد، نمیتوان سطح مطالب را خیلی بالا برد، لذا استاد نیز همین مقوله را لحاظ کرده و سطح میانه را برای مخاطبان خود در نظر گرفته و به ادای بحث اهتمام نموده است.
فهرست مطالب کتاب که مختصر است بدین شرح است: مقدّمهی ناشر، مثنوی معراج، سخن اوّل، سخن دوّم، سخن سوّم، معراجنامهی نظامی، و نمایه. خواننده، در شروع و پایان کتاب با دو معراجنامه مواجه است، ابتدا با مولانا در مثنوی و در انتها با حکیم نظامی گنجوی در خمسه. این هر دو هم مورد علاقهی نویسنده است و هم در این باره حرفهای نغزی برای گفتن دارند و شروع و ختمی مناسب برای این کتاب منظور شده است.
سخنرانی نخست از صفحهی 19 تا 43 را در بر دارد. سخنرانی دوّم از صفحهی 43 الی 67 و سخنرانی سوّم هم از صفحهی 67 تا 87. یعنی در هر سه سخنرانی حجمی نسبتاً متعادل و برابر را شاهد هستیم. نویسنده در این سه سخن هم از آیات برای بحث خود استفاده کرده است و هم اشاراتی روایی در آن دیده میشود در عین حال از حرف و حدیث عارفان و اشعاری که ایشان به طور مقدّماتی در این باره سرودهاند غافل نبوده است. ضمن اینکه تم اصلی بحث فلسفی است، زیرا مقولهی زمان و مکان را و تسلّط یافتن بر آن را در راستای کار و بحث خود قرار داده است.
گزارش محتوا
کتاب معراج پدیدهای شگفت نگرشی نو به مقولهی معراج است که از طریق بحث زمان و مکان و با تحلیلهای فلسفی به بیان و چگونگی مسئلهی معراج پرداخته است. با در نظر داشتن بستر زمانی که این مسئله در آن مطرح شده امری کاملاً نو و تازه بوده است، گر چه بعد از آن نیز کمتر از دید فلسفی به مسئله نگریسته شده است، اغلب آثاری که بعد از این منتشر شده عموماً جنبه یتفسیری روایی داشته است و جنبههای فلسفی و عرفانی آن کمتر مورد نظر بوده است.
درج ابیاتی از مثنوی که در در آغاز کتاب آمده است نه تنها بحث معراج را به خوبی بیان میکند بلکه زمینه و مقدّمات بحث را هم به نحوی ارزشمند راهبری مینماید. در واقع بحث از رؤیت جبرائیل آغاز میشود، جبرائیلی که بلد راه پیامبر تا سدرة المنتهی است و تا آن موقف مقدّمات معراج است، بعد از آن از حضور هیچ کس خبری نیست جز شخص پیامبر و رسیدن تا مرحلهای که قرآن کیفیت و کمیّت آن را به خوبی بیان میکند. این ابیات سیر وجودی ظاهر به باطن را در شخص پیامبر مورد مداقه قرار میدهد و غرضش ظرفیّتی است که در شخص نبی وجود داشته و همین او را تا خدا بالا میبرد.
تا این مقطع که گفت:
و این ماجرا ادامه مییابد تا آن هنگام که جبرئیل در راه معراج از رفتن باز می ماند و پیامبر وی را دعوت به ادامهی راه میکند که:
مصطفی میگفت پیش جبرئیل | که چنانکه صورت توست ای خلیل | |
مر مرا بنما تو محسوس آشکار | تا ببینم مر تو را نظّاره وار | |
گفت نتوانی و طاقت نبودت | حسّ ضعیف است و تنک، سخت آیدت | |
گفت بنما تا ببیند این جسد | تا چه حد حس نازک است و بی مدد | |
چونکه کرد الحاح بنمود اندکی | هیبتی که کُه شود زو مندکی | |
شهپری بگرفته شرق و غرب را | از مهابت گشت بیهش مصطفا | |
احمد ار بگشاید آن پر جلیل | تا ابد بیهوش ماند جبرئیل | |
چون گذشت احمد ز صدره و مرصدش | وز مقام جبرئیل و از حدش | |
گفت او را هین بپر اندر پی ام | گفت رو رو من حریف تو نی ام[۱] |
در سخن اوّل بیتی وجود دارد که بحث با آن آغاز میشود که در دل آن سخنهای بسیاری وجود دارد، بیت این است:
آن که سرشتِ تنش از جان بود | سیر عروجش به تن آسان بود[۲] |
در این بحث زمینه چینیهای لازم برای بیان معراج صورت میگیرد، سخن از مرزهای هر موجود است، سخن از کم و کیف موجودات است و نهایتاً سخن از خلیفهی مطلق خداوند که عهده دار امر خلافت هستی در روی زمین باشد، این است که مسئلهی ظرفیّت اصل اساسی بحث استاد در این سخنرانی است. از دیگر مقولاتی که در این سخن مورد توجّه قرار گرفته معجزاتی فراوانی است که در طول تاریخ به دست انبیاء و اولیا الهی صورت گرفته و هر کدام از نوع امر خارق العاده است و تحلیل نهایی به چندین مسئله باز میگردد. توحید، ولایت در تکوین، معرفت و علم الهی، قدرت، ظرفیّت و تسلّط بر زمان و مکان و شیء که تماماً ذیل قدرت و ولایت در تکوین معنا میگیرد. در قسمت دیگر از جعل خلیفه و از کم و کیف و ضرورت آن سخن میگوید و همین را تمهیدی برای انجام امور خارق العاده لحاظ میکند، که در واقع کسی خلیفهی خداست که خداوند اذن کارهایی چند را به وی داده باشد و در او علم و قدرت و ولایت را برای تحقّق امور خاص مقرّر نموده باشد.
مسئلهی زمان و مکان و حرکت محور اصلی بحث است، زیرا ما همه درگیر و اسیر زمان و مکان و حرکتیم و هر کاری بدون در نظر داشتن این هر سه برای ما محال است. و توصیف خلیفهی الهی در امر ولایت در تکوین چنین است که از ذیل این سه مقوله خارج میشود و به گونهای عمل میکند که حرکت و زمان و مکان بر او استیلایی مستقیم نداشته باشد. اینگونه هر امر متافیزیکی قابل توجیه خواهد بود.
سخنرانی دوّم ادامهای منطقی بر سخنرانی نخست است، زیرا از ادامهی بحث زمان و مکان بحث را دنبال میکند. در اینجاست که پرسشهایی در خصوص معراج مطرح میکند و در صدد پاسخ منطقی و فلسفی به آن پرسشها بر میآید. در این سخن از واژههای قرآن استفاده میکند و آنها را تحلیل میکند تا بتواند بحث را به خوبی هدایت کند. مسئلهی سیر و سیر شبانه، طی الارض، و عروج در همینجا مطرح میشود. طرح مسئلهی مسافت، سرعت، قدرت، و عبور از زمان و مکان مقولهی دیگری است که طرح میشود.
از دیگر مسائلی که در این سخن وجود دارد پاسخهایی مستدل به خواب و رؤیا نبودن واقعهی معراج است، زیرا بسیاری آن واقعه را رؤیا و خواب در نظر میگیرند و امکان آن را در خواب ممکن میدانند، ولی استاد کاظم محمّدی با مطالب متنوّع و دقیق بیان میکند که این امر خواب و رؤیا نبوده، بلکه کاملاً در بیداری اتّفاق افتاده است، و واژگان سیر و اسری را دال بر بیداری حرکت نخست میگیرد، و مورد معراج را هم در پی این پدیده در هشیاری و بیداری لحاظ میکند.
نویسنده در بخشی از این سخن میگوید: سیر واژگانی که در خود آیات به کار گرفته شده است عملاً نشان میدهد که خواب نبوده، بلکه یک سیری بوده در بیداری و کاملاً در هشیاری، منتها در نیمههای شب. در دل شب بوده که این ماجرا اتّفاق افتاده است. پدیده از جهت سیر شبانه یکی واژهی «اسراء» است که قرآن میفرماید: «سبحان الّذی اسرا». «اَسراء» یا «اِسراء»، حرکت و سیر شبانه است. سیری است که در دل شب صورت میگیرد و برای اینکه محدودهی زمانی مشخّص باشد واژه «لیلاً» را به کار گرفتند که عملاً نشان میدهد همهی این پدیده در یک شب صورت گرفته است. مرحوم علامه طباطبایی در ذیل همین آیه در تفسیر ارزشمند المیزان مینویسد: کلمهی «اسراء» و همچنین کلمهی «سری» که ثلاثی مجرّد آن است به معنای سیر در شب است. وقتی گفته میشود: «سری و اسری» معنایش این است که فلانی در شب راه پیمود، و وقتی گفته میشود: «سری و اسری به» معنایش این است که او را شبانه سیر داد. و کلمهی «لیلاً» مفعولٌ فیه و بودنش در کلام این معنا را افاده میکند که این سیر همهاش در شب انجام گرفته، هم رفتنش و هم برگشتنش[۳].
در بخش دیگر باز هم توضیح میدهد: «ما زاغ البصر»، چشم تو کج ندید، انحراف ندید، درست دیده است. حتّی عبارت «و ما طغی» نیز این مسئله را بیشتر تأیید و تأکید میکند که فکر نکن خیالاتی شدی، چشمت دقیقِ دقیق دید. به کارگیری واژهی «بصر» در بیداری است نکتهی بعد که میخواهد بیان بکند که پیامبر در بیداری بود که این واقعه رخ داده است واژهی «رؤیت» را به کار میگیرد، دیدن آیات، دیدن نشانههای خاص پروردگار، و لذا میفرماید: «و لقد رأی من آیات ربّه الکبری» میفرماید: به تحقیق پیامبر آیات بزرگ پروردگار را شاهد بود و بدیهی است که شهود در خواب صورت نمیگیرد. واژهی «رؤیت» که اینجا به کار رفته «و لقد رأی» یک واژهی کاملاً دقیق در مفهوم و معنای بیداری است و برای کسانی که اهل تحقیق و تتبّع هستند به خوبی معلوم است که این سیر کاملاً سیر جسمانی بوده همراه با بیداری و هشیاری تام و تمام، یعنی در طول سفر پیامبر با این پیکره این مسیر را طی کرده است و لذا اینها دلالت دارد که در بیداری و در زمان کاملاً هشیاری این اتّفاق افتاده و خواب و خیال و رؤیا نبوده است[۴].
در سخن سوّم هم بحث سیر مطلوب خود را دارد و در آخر به آیات کبری اشاره میشود و این که امام علی(ع) میفرماید خداوند آیتی برتر از من قرار نداد و برای این اشاراتی در رابطه با معراج را روایت میکند. حضور معنوی امام علی در معراج و سخن گفتن خداوند در آن موضع و موقع با صدا و لحن امام علی(ع) از مواردی است که مطرح میشود و چندین سند هم برای این مسئله مطرح میکند که از جمله: الطرائف، کشف الغمه، الصراط المستقیم، کشف الیقین، ارشاد القلوب، المناقب خوارزمی، عوالی اللآلی و بحار الانوار.
ویژگیها
کتاب معراج پدیدهای شگفت اثر دیگری از کاظم محمّدی در مجموعه قرآنشناسی و دین پژوهی به انتشار رسیده است و برخی از نکات این اثر چنین به نظر میرسد:
- نو بودن شیوهی بحث.
- نگرش فلسفی ـ عرفانی به اصل ماجرا.
- معراجنامههایی که بحث را بهتر نشان میدهد.
- توجّه نیک به واژگان قرآنی.
- مختصر و مفید بودن بحث.
وضعیت کتاب
معراج پدیدهای شگفت، تألیف کاظم محمّدی
کتاب در یک جلد با مقدّمهای مختصر از سوی ناشر، به زبان فارسی است و دارای 124 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مطالب درج شده و در انتهای اثر هم نمایهی کتاب وجود دارد. تا کنون از این اثر چهار نوبت چاپ شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدّمه و متن کتاب.