۱۴۶٬۷۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ی ها ' به 'یها ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'عقل و عشق (ابهام زدایی)' به 'عقل و عشق (ابهامزدایی)') |
||
| (۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر| عقل و عشق ( | {{کاربردهای دیگر| عقل و عشق (ابهامزدایی) }} | ||
'''رساله عشق و عقل''' نوشتهی عارف شهیر کبروی، شیخ [[نجم رازی، عبدالله بن محمد|نجمالدّین رازی]] مشهور به دایه است و توسّط استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] تصحیح و شرح شده است، مقدّمهای هم از سوی مصحح در ابتدای اثر در معرّفی شیخ دایه و آثار او نوشته شده است. | '''رساله عشق و عقل''' نوشتهی عارف شهیر کبروی، شیخ [[نجم رازی، عبدالله بن محمد|نجمالدّین رازی]] مشهور به دایه است و توسّط استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] تصحیح و شرح شده است، مقدّمهای هم از سوی مصحح در ابتدای اثر در معرّفی شیخ دایه و آثار او نوشته شده است. | ||
| خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
در پاسخ نیز شیخ به قوّت در خصوص پرسش و سختی آن و فهم آن اشارت میکند و بیان میدارد که فهم این مسئله چنان معضل بوده که اغلب افراد در آن حیران و یا منحرف شدهاند. متن سخن شیخ چنین است: امّا الجواب، بدان که در شبهات این سؤالات و مقالات بسیاری خلق از فضلا و حکما و علمای متقدّم و متأخر، سرگردان بودهاند و هستند و هر اختلاف که در مسائل اصولی افتاده است محلّ اشکال همه از اینجا بوده است و چون به حقیقت در جواب بیانی شافی افتد، بسی مشکلات که به عمرهای دراز از حکمای اوائل در آن رنج بردهاند و حل نتوانستند کرد حل افتد، «إن شاء الله وحده» ولکن نظری باید منصفانه که از رمص هوا و طبیعت پاک باشد و از رمد عناد و جدل و انکار و جحود و انفت و تقلید مبرّا تا باز بیند و انصاف دهد که تا غایت وقت در این معنی این تقریر و بیان در شرح کمال عقل و عشق و فرق میان هردو دیگری را بوده است یا نه و به حقیقت بباید دانست که به مجرّد نظر عقل و دلائل عقلی این مشکلات را حل نتوان کرد نظری باید که بعد از نور ایمان مؤیّد باشد به تأیید خصوصیّت روح خاص که [نص کلام باری بدان مسطور است که]: «کتب فی قلوبهم الایمان و ایّدهم بروح منه». و به تشریف ارائت: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم» از مکاشفات و مشاهدات حضرتی مشرّف باشد تا حقیقت حقیّت هریک از عقل و عشق را بیان تواند کرد [که «حتّی یتبیّـن لهم انّـه الحق» همچنان که مبیّن این کلمات و مجیّب این سؤالات میباید که از طوری به طوری ورای عقل بهرهمند باشد تا بیان این حقایق تواند کرد] مستمع [نیز] میباید که از این عالم بهره دارد تا نور ایمانی که بدان مصدّق و مدرک این حقایق تواند شد<ref>متن، صص 28-26</ref>. | در پاسخ نیز شیخ به قوّت در خصوص پرسش و سختی آن و فهم آن اشارت میکند و بیان میدارد که فهم این مسئله چنان معضل بوده که اغلب افراد در آن حیران و یا منحرف شدهاند. متن سخن شیخ چنین است: امّا الجواب، بدان که در شبهات این سؤالات و مقالات بسیاری خلق از فضلا و حکما و علمای متقدّم و متأخر، سرگردان بودهاند و هستند و هر اختلاف که در مسائل اصولی افتاده است محلّ اشکال همه از اینجا بوده است و چون به حقیقت در جواب بیانی شافی افتد، بسی مشکلات که به عمرهای دراز از حکمای اوائل در آن رنج بردهاند و حل نتوانستند کرد حل افتد، «إن شاء الله وحده» ولکن نظری باید منصفانه که از رمص هوا و طبیعت پاک باشد و از رمد عناد و جدل و انکار و جحود و انفت و تقلید مبرّا تا باز بیند و انصاف دهد که تا غایت وقت در این معنی این تقریر و بیان در شرح کمال عقل و عشق و فرق میان هردو دیگری را بوده است یا نه و به حقیقت بباید دانست که به مجرّد نظر عقل و دلائل عقلی این مشکلات را حل نتوان کرد نظری باید که بعد از نور ایمان مؤیّد باشد به تأیید خصوصیّت روح خاص که [نص کلام باری بدان مسطور است که]: «کتب فی قلوبهم الایمان و ایّدهم بروح منه». و به تشریف ارائت: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم» از مکاشفات و مشاهدات حضرتی مشرّف باشد تا حقیقت حقیّت هریک از عقل و عشق را بیان تواند کرد [که «حتّی یتبیّـن لهم انّـه الحق» همچنان که مبیّن این کلمات و مجیّب این سؤالات میباید که از طوری به طوری ورای عقل بهرهمند باشد تا بیان این حقایق تواند کرد] مستمع [نیز] میباید که از این عالم بهره دارد تا نور ایمانی که بدان مصدّق و مدرک این حقایق تواند شد<ref>متن، صص 28-26</ref>. | ||
شیخ توضیحات خود را با عنوان فصل آورده است و لذا در این رساله چندین فصل بدون شماره وجود دارد که به ترتیب مطالب به توالی در شرح و توضیح پرسش مذکور جریان مییابد. در یک فصل از اصناف موجودات سخن میگوید که در مجموع دو صنف قابل | شیخ توضیحات خود را با عنوان فصل آورده است و لذا در این رساله چندین فصل بدون شماره وجود دارد که به ترتیب مطالب به توالی در شرح و توضیح پرسش مذکور جریان مییابد. در یک فصل از اصناف موجودات سخن میگوید که در مجموع دو صنف قابل توجّهاند یکی روحانی و یکی هم جسمانی، قسم روحانی آن است که با حواس خمسهی ظاهری نتوان آن را ادراک کرد و در مقابل قسم دوّم که جسمانی است با حواس صوری و ظاهری پنجگانه قابل ادراک است<ref>متن، ص 29</ref>. در فصلی دیگر از ربط موجودات روحانی و جسمانی سخن میگوید و از آنچه که به آن تعلق گرفته یاد میکند<ref>متن، ص 31</ref>. در همین اثنا از موجودات متفاوت به مانند: جماد، نبات، حیوان، شیطان، ملک و انسان سخن میگوید. و اینها تمهیدی است تا وارد بحث عشق و عقل شود و لذا در این باره بیان میدارد: | ||
امّا انسان در قبول فیض عقل قابل ترقّی است تا به تربیّت عقل هریک از قوّت به فعل آید و عقل هریک شاید که به عقل دیگری برسد و از وی در گذرد پس کمالیّت مراتب عقلی هم انسان را تواند بود که آلات پرورش آن از حواسّ ظاهر و قوای باطن و دیگر مدرکات دلی و سرّی و روحانی به کمال دارد. امّا [آن] نوع دوّم در قابلیّت کمالیّت که خاص انسان راست قابلیتّ فیض بی واسطه است که آنرا نور الله می خوانیم و اگرچه انسان مطلقاً مستعدّ قبول این فیض است امّا سعادت یافت این فیض به هر انسان نمیدهند به خلاف فیض نور عقل که مطلقاً به هر انسانی اثری از آن فیض دادهاند که بدان مستحقّ خطاب [حق میشوند] و در تربیت آن عقل به خود مستقل اند [و] در پرورش آن محتاج پیغمبری نیستند تا آن عقل به کمال رسانند چنانکه فلاسفه [و حکما] به استبداد خویش و تعلیم استادی جنس خویش عقل را به نوعی کمال رسانیدند که مدرک دقایق علوم طبّی و نجومیو منطقی و ریاضی و غیر آن شدند و در علم الهی خوض کردند آنچه حدّ عقل نبود که آن نوع ادراک کند به خودی خود در آن شروع کردند، لاجرم در شبهات و کفریات افتادند<ref>متن، ص 35</ref>. | امّا انسان در قبول فیض عقل قابل ترقّی است تا به تربیّت عقل هریک از قوّت به فعل آید و عقل هریک شاید که به عقل دیگری برسد و از وی در گذرد پس کمالیّت مراتب عقلی هم انسان را تواند بود که آلات پرورش آن از حواسّ ظاهر و قوای باطن و دیگر مدرکات دلی و سرّی و روحانی به کمال دارد. امّا [آن] نوع دوّم در قابلیّت کمالیّت که خاص انسان راست قابلیتّ فیض بی واسطه است که آنرا نور الله می خوانیم و اگرچه انسان مطلقاً مستعدّ قبول این فیض است امّا سعادت یافت این فیض به هر انسان نمیدهند به خلاف فیض نور عقل که مطلقاً به هر انسانی اثری از آن فیض دادهاند که بدان مستحقّ خطاب [حق میشوند] و در تربیت آن عقل به خود مستقل اند [و] در پرورش آن محتاج پیغمبری نیستند تا آن عقل به کمال رسانند چنانکه فلاسفه [و حکما] به استبداد خویش و تعلیم استادی جنس خویش عقل را به نوعی کمال رسانیدند که مدرک دقایق علوم طبّی و نجومیو منطقی و ریاضی و غیر آن شدند و در علم الهی خوض کردند آنچه حدّ عقل نبود که آن نوع ادراک کند به خودی خود در آن شروع کردند، لاجرم در شبهات و کفریات افتادند<ref>متن، ص 35</ref>. | ||
آخرین عبارت شیخ قبل از ختام عربی رساله چنین است: خوانندگان این قصّه پر غصّه را از اریحیّت همّت بر هفوات قلم رقم عفو باید کشید و بعین الرّضا بدین نوباوهی غیب بی ریب، باید نگرید و سرّ این درج گهر به دست نیاز باید گشود و قدم در این بادیهی | آخرین عبارت شیخ قبل از ختام عربی رساله چنین است: خوانندگان این قصّه پر غصّه را از اریحیّت همّت بر هفوات قلم رقم عفو باید کشید و بعین الرّضا بدین نوباوهی غیب بی ریب، باید نگرید و سرّ این درج گهر به دست نیاز باید گشود و قدم در این بادیهی بیپایان از سر اعتقاد باید نهاد تا بو که به مقصد و مقصودی توان رسید<ref>متن، ص 83</ref>. | ||
توضیحاتی که انتهای کتاب آمده برای فهم بهتر و بیشتر مطالب کتاب بسیار مهم است، زیرا در این بخش برای سخنان شیخ منابع زیادی معرّفی کرده، و برای روایاتی که او آورده نیز اسنادی را جهت یافتن متن اصلی معرّفی نموده است که حاکی از منبع شناسی و آشنا بودن با این نوع متون است. به هر جهت میتوان از منابعی که شارح برای شرح متن استفاده کرده را به تفکیک دینی و عرفانی به طور اجمال بیان کرد: | توضیحاتی که انتهای کتاب آمده برای فهم بهتر و بیشتر مطالب کتاب بسیار مهم است، زیرا در این بخش برای سخنان شیخ منابع زیادی معرّفی کرده، و برای روایاتی که او آورده نیز اسنادی را جهت یافتن متن اصلی معرّفی نموده است که حاکی از منبع شناسی و آشنا بودن با این نوع متون است. به هر جهت میتوان از منابعی که شارح برای شرح متن استفاده کرده را به تفکیک دینی و عرفانی به طور اجمال بیان کرد: | ||