چهار عنصر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''چهار عنصر''' تألیف عبدالقادر بیدل دهلوی، با مقدمه و تصحیح دکتر عبدالله ولی‌پور؛ این کتاب مفصل‌ترین اثر منثور آمیخته به شعر بیدل است که تعداد ابیات آن 2675 یا 2685 بیت می‌باشد. تاریخ تصنیف این اثر سال 1095 و تاریخ ختم آن 1116 قمری است. بنابراین نوشتن این اثر حدود 21 سال طول کشیده است.
'''چهار عنصر''' تألیف [[بیدل دهلوی، میرزا عبدالقادر|عبدالقادر بیدل دهلوی]]، با مقدمه و تصحیح دکتر [[ولی‌پور، عبدالله|عبدالله ولی‌پور]]؛ این کتاب مفصل‌ترین اثر منثور آمیخته به شعر [[بیدل دهلوی، میرزا عبدالقادر|بیدل]] است که تعداد ابیات آن 2675 یا 2685 بیت می‌باشد. تاریخ تصنیف این اثر سال 1095 و تاریخ ختم آن 1116 قمری است. بنابراین نوشتن این اثر حدود 21 سال طول کشیده است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۲: خط ۳۲:


==گزارش کتاب==
==گزارش کتاب==
تذکره‌هایی که دربارۀ بیدل دهلوی نوشته‌های و روایت «چهار عنصر» نیز آن را تأیید می‌کند، او را اینگونه معرفی کرده‌اند: نامش عبدالقادر و نام پدرش عبدالخالق بود. بیدل در این کتاب با عبارت ابوالمعانی و در رباعیات با عنوان لسان الغیب از خود یاد می‌کند. هرچند او به اکبرآبادی، عظیم‌آبادی، دهلوی، بهاری، بنگالی، بخارایی، لاهوری و افغانستانی متصف گشته است.
تذکره‌هایی که دربارۀ [[بیدل دهلوی، میرزا عبدالقادر|بیدل دهلوی]] نوشته‌های و روایت «چهار عنصر» نیز آن را تأیید می‌کند، او را اینگونه معرفی کرده‌اند: نامش عبدالقادر و نام پدرش عبدالخالق بود. بیدل در این کتاب با عبارت ابوالمعانی و در رباعیات با عنوان لسان الغیب از خود یاد می‌کند. هرچند او به اکبرآبادی، عظیم‌آبادی، دهلوی، بهاری، بنگالی، بخارایی، لاهوری و افغانستانی متصف گشته است.


از مهم‌ترین اتفاقات دوران کودکی بیدل، مرگ پدرش میرزا عبدالخالق است. وقتی که بیدل تقریبا چهارونیم سال داشت، پدرش در سال 1059 قمری از جهان چشم می‌بندد و گرد یتیمی بر سروروی بیدل می‌نشیند و او را در غم بی‌پدری می‌نشاند؛ به‌گونه‌ای که طعم تلخ آن حتی در 41 سالگی هم از ذهن بیدل پاک نمی‌شود و وقتی از آن زمان و از پدر یاد می‌کند، با سوز و گداز می‌سراید.
از مهم‌ترین اتفاقات دوران کودکی بیدل، مرگ پدرش میرزا عبدالخالق است. وقتی که بیدل تقریبا چهارونیم سال داشت، پدرش در سال 1059 قمری از جهان چشم می‌بندد و گرد یتیمی بر سروروی بیدل می‌نشیند و او را در غم بی‌پدری می‌نشاند؛ به‌گونه‌ای که طعم تلخ آن حتی در 41 سالگی هم از ذهن بیدل پاک نمی‌شود و وقتی از آن زمان و از پدر یاد می‌کند، با سوز و گداز می‌سراید.