سیرت شیخ کبیر ابوعبدالله محمد بن خفیف شیرازی: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
|زبان | |زبان | ||
| زبان = | | زبان = | ||
| کد کنگره = | | کد کنگره =BP۲۸۰/۱ /د۹س۹۰۴ | ||
| موضوع = | | موضوع = | ||
|ناشر | |ناشر | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:اسلام، عرفان، غیره]] | |||
[[رده:تصوف و عرفان]] | |||
[[رده:طبقات، تراجم، کتب مناقب]] | |||
[[رده:مقالات(شهریور) باقی زاده]] | [[رده:مقالات(شهریور) باقی زاده]] | ||
[[رده:مقالات بازبینی | [[رده:مقالات بازبینی شده2 شهریور 1403]] | ||
[[رده:فاقد اتوماسیون]] | [[رده:فاقد اتوماسیون]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۰
سیرت شیخ کبیر ابوعبدالله محمد بن خفیف شیرازی | |
---|---|
پدیدآوران | دیلمی، علی بن محمد (نویسنده)
مجرد، مجتبی (محقق) کربالی، تاجالدین (مترجم) |
ناشر | بنیاد موقوفات دکتر افشار با همکاری نشر سخن |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1400 |
شابک | 5ـ99ـ6441ـ622ـ978 |
کد کنگره | BP۲۸۰/۱ /د۹س۹۰۴ |
سیرت شیخ کبیر ابوعبدالله محمد بن خفیف شیرازی ترجمه ابوالحسن علی بن محمد دیلمی، ترجمه تاجالدین کربالی، با تصحیح و تحقیق مجتبی مجرد؛ کهنترین، دقیقترین و معتبرترین منبعی که در باب زندگی ابن خفیف، اطلاعات بهنسبت جامع و کاملی دارد، کتاب سیرت شیخ کبیر از ابوالحسن علی بن محمد دیلمی (قرن چهارم هجری) است که خودش سالهای دراز در حلقۀ مریدان شیخ بوده است.
ساختار
کتاب در سیزده باب تدوین شده است.
گزارش کتاب
میراث معنوی و عرفانی ابوعبدالله محمد بن خفیف شیرازی (درگذشتۀ 371 ق) چندان ارجمند و ماندگار است که او را در ردیف برجستهترین عارفان ایران پس از اسلام مینشاند. زندگی سختکوشانه، جسورانه و توأم با انسانمداری و مهربانی، تصویری دلچسب و خوشایند از «شیخ شوخ شیراز» در میان همعصران و پسینیان وی ترسیم کرده است. «شیخ کبیر» نهتنها در عبارت، بلکه در ذهنیت عارفان و سالکان نیز «کبیر» بوده است و شگفتتر آنکه این بزرگبودگی را بیش از هر چیز باید در سادگی، صداقت و صفای باطن وی به نظاره نشست.
کهنترین، دقیقترین و معتبرترین منبعی که در باب زندگی ابن خفیف، اطلاعات بهنسبت جامع و کاملی دارد، کتاب سیرت شیخ کبیر از ابوالحسن علی بن محمد دیلمی (قرن چهارم هجری) است که خودش سالهای دراز در حلقۀ مریدان شیخ بوده است. متأسفانه دستنویس متن اصلی این کتاب که به زبان عربی تألیف شده، مفقود شده است؛ اما بسیاری از صوفیان و مورخان و تذکرهنویسانی که در باب ابن خفیف مطلبی نوشتهاند، این کتاب را دیده و از آن بهره گرفتهاند. این کتاب ارزشمند بعدها به فارسی ترجمه شده و آنچه متن مصحح آن در این کتاب آورده شده، ترجمهای است کامل و دقیق از متن عربی «سیرت» که در حدود قرن هشتم هجری به قلم تاجالدین کربالی برگردان شده است.
در باب دیلمی سخن چندانی در منابع نیامده است. اما از میان آثار او میتوان گفت که نام و کنیۀ وی «ابوالحسن علی بن محمد دیلمی» است. او از اصحاب شیخ کبیر بود و مسافرت به حجاز و شام فرموده و مشایخ کبار دیده و تصانیف بسیاری داشت. دیلمی به شیوۀ دیگر صوفیان و محدثان به مناطق گوناگونی داشته است. از گزارشهای خود او روشن میشود که دستکم به سفر حج رفته و زمانی هم در بغداد حضور داشته است. از میان تصانیف بسیار او که تاج کربالی بدان اشاره داشته، امروزه فقط چند اثر شناخته شده است. پس از سیرت شیخ کبیر، معروفترین اثر دیلمی کتابی است با عنوان «عطف الالف المألوف علی اللام المعطوف» که یکی از کهنترین کتابهای صوفیانه در موضوع عشق به شمار میرود. تولد و وفات دیلمی مشخص نیست و همین اندازه میتوان دانست که وی از حدود سال 350 هجری در زمرۀ مریدان ابن خفیف درآمده و به طور طبیعی در این زمان دوران نوجوانی یا جوانی را سپری میکرده است.
عنوان کتاب دیلمی در ترجمۀ تاجالدین کربالی «سیرت الشیخ ابی عبدالله محمد بن الخفیف» و در ترجمۀ رکنالدین جنید شیرازی «سیرت الشیخ الکبیر ابیعبدالله بن الخفیف» است. بنابراین نام کتاب چیزی در همین حدود بوده و نامهای دیگری مانند «سیرة ابن الخفیف» صورتهای موجزتری است که بعدها متداول شده است.
این کتاب در سیزده باب تألیف شده و مشحون است از اطلاعات تاریخی، فرهنگی، جغرافیایی و مذهبی. از طریق مطالعۀ این اثر میتوان تا حد زیادی با حالوهوای تصوف قرن چهارم در اقلیم فارس ـ که تعاملات زیادی با تصوف بغداد داشته ـ آشنا شد. «سیرت شیخ کبیر» کتاب ارزشمندی برای شناخت تاریخ اجتماعی ایران نیز به شمار میرود. اشارات گوناگونی در این کتاب وجود دارد که از طریق آنها میتوان اطلاعات زیادی دربارۀ اصناف و پیشهها، روابط اجتماعی طبقات گوناگون، انواع بازیها، خوردنیها، پوشیدنیها و دیگر مؤلفههای تاریخ اجتماعی به دست آورد. بهویژه که این اطلاعات نشان میدهد که دوران اوج تمدن اسلام در ایران چه بازتابهایی در حوزۀ اجتماعی داشته است.
اصل عربی «سیرت» تا حدود قرن نهم هجری موجود بوده و بسیاری از مؤلفان کتب تراجم، تاریخ و تصوف از آن بهره بردهاند. از مهمترین منابعی که در فاصلۀ قرنهای چهارم تا هشتم هجری برخی از فقرات عربی کتاب را نقل کردهاند، میتوان به «عطف الالف المألوف علی اللام المعطوف ابوالحسن دیلمی»، «تاریخ بغداد» خطیب بغدادی، «تاریخ مدینۀ دمشق» ابن عساکر، و «شد الازار» جنید شیرازی اشاره کرد.
ترجمۀ تاجالدین کربالی از کتاب «سیرت» ترجمهای است دقیق، پایبند به متن اصلی و کامل. این ترجمه افزون بر متن اصلی، شامل افزودههایی نیز میباشد که مترجم در مقدمۀ خود بدانها اشاره کرده است. این افزودهها که شرح یا توضیح برخی از اقوال و حکایات شیخ کبیر است، تا حد زیادی از متن اصلی متمایزند و در متن تصحیحشده، ذیل تعلیقات بندهای مختلف کتاب، آنها مشخص شدهاند.
متأسفانه نهتنها از مؤلف «سیرت» اطلاع چندانی در دست نیست، بلکه مترجم زبردست این کتاب یعنی تاجالدین کربالی هم از توجه اصحاب تاریخ و تراجم برکنار مانده است. بیتردید کربالی خود از اهالی فارس بوده و انتسابش به کربال فارس که امروزه نیز با همین نام شهرت دارد، تأکیدی بر این نکته است. از فحوای متن کتاب و کاربردهای ویژۀ لغات و اصطلاحات آن میتوان دریافت که این ترجمه به احتمال زیاد در نیمۀ دوم قرن هشتم هجری انجام شده است؛ یعنی در همان زمانی که حافظ شیرازی دوران میانسالی خود را طی میکرد. از اینرو شواهد این متن میتواند برای شناخت برخی از اصطلاحات یا کاربردهای زبانی شعر حافظ شیرازی و معاصرانش مفید واقع شود.
ترجمۀ کربالی به حیث مسائل زبانی، بهویژه کاربردهای بسیار متنوع و گستردۀ حروف اضافه، افعال و عبارات پارسی، یکی از متون ارزشمند قرن هشتم هجری به شمار میرود. یکی دیگر از ویژگیهای این ترجمه، تصویرآفرینیهای هنرمندانۀ آن است. این تصویرگریها علی العموم مبتنی بر ایجاز و جلوههای بصری است، گاهی صحنههای سینمایی شگفتی را در مقابل چشمان مخاطب ترسیم میکند.
از مهمترین ویژگیهای زبانی این اثر میتوان به این موارد اشاره کرد: استفاده از جملات و عبارات معترضۀ طولانی، گستردگی ساختارهای نحوی، تأثیرپذیری از متن عربی، استفاده از حرف اضافۀ «به» به منظور تزئین و تأکید، کاربردهای زبان عامه، استفاده از اسلوبهای التزامی با «می»، کاربرد ضمیر و شاسۀ سوم شخص به جای اول شخص، و استفاده از «باز» برای نشان دادن طول زمان.
تنها دستنویس شناختهشدۀ این اثر، دستنویس شمارۀ 1222 مجموعۀ شهید علیپاشا وابسته به کتابخانۀ سلیمانیه در شهر استانبول ترکیه است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات