۱۱۱٬۴۴۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'دیوان اشعار (ابهام زدایی)' به 'دیوان اشعار (ابهامزدایی)') |
||
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| زبان = فارسی | | زبان = فارسی | ||
| کد کنگره =PIR 8223 /ل787 د9 | | کد کنگره =PIR 8223 /ل787 د9 | ||
| موضوع =شعر | | موضوع =شعر فارسی- قرن 14 | ||
| ناشر = دفتر پژوهش و نشر سهروردي | | ناشر = دفتر پژوهش و نشر سهروردي | ||
خط ۱۵: | خط ۱۳: | ||
| سال نشر = 1376ش | | سال نشر = 1376ش | ||
| کد اتوماسیون = | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE14086AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ = | | چاپ = | ||
| شابک =964-90592-1-0 | | شابک =964-90592-1-0 | ||
| تعداد جلد = | | تعداد جلد = | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =14086 | ||
| کتابخوان همراه نور =00000 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر|دیوان اشعار (ابهامزدایی)}} | |||
'''دیوان ناصح قمشهای'''، حاوی اشعار و سرودههای [[ملکيان، عبد الرحيم|شیخ عبدالرحیم ملکیان]]، متخلص به «ناصح قمشهای» است. توضیحات اشعار به قلم شیخ [[عرفان، حسن|حسن عرفان]] است. | '''دیوان ناصح قمشهای'''، حاوی اشعار و سرودههای [[ملکيان، عبد الرحيم|شیخ عبدالرحیم ملکیان]]، متخلص به «ناصح قمشهای» است. توضیحات اشعار به قلم شیخ [[عرفان، حسن|حسن عرفان]] است. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۴: | ||
سرآغاز گنج گوهر با این ابیات است: | سرآغاز گنج گوهر با این ابیات است: | ||
{{شعر}} | |||
دل و اندیشه و نطق و بیان داد | {{ب|'' سر نامه به نام آنکه جان داد ''|2=''دل و اندیشه و نطق و بیان داد''}} | ||
{{ب|'' سر نامه به نام حی سبحان ''|2=''دلارام همه پیدا و پنهان''}} | |||
دلارام همه پیدا و پنهان | {{ب|'' به نام آنکه سرّ السّر اشیاست ''|2=''که در عین نهانی آشکاراست''<ref>ر.ک: متن کتاب، ص23</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
که در عین نهانی آشکاراست | |||
سپس با مناجات و تضرع به درگاه قاضیالحاجات ادامه مییابد: | سپس با مناجات و تضرع به درگاه قاضیالحاجات ادامه مییابد: | ||
{{شعر}} | |||
همه نور زمین و آسمانی | {{ب|'' الهی نوربخش عارفانی ''|2=''همه نور زمین و آسمانی''}} | ||
{{ب|''تو روشن ساختی پروردگارا''|2=''مه و مهر و نجوم باصفا را''<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>}} | |||
مه و مهر و نجوم باصفا را | {{پایان شعر}} | ||
اولین حدیث در بیان این مطلب است که همه موجودات به فطرت عشق طالب یارند و بهطرف آن کل الکمال رهسپارند. این اشعار توضیح این حدیث شریف است: «أهل السماوات یطلبونه كما یطلبونه أنتم»: | اولین حدیث در بیان این مطلب است که همه موجودات به فطرت عشق طالب یارند و بهطرف آن کل الکمال رهسپارند. این اشعار توضیح این حدیث شریف است: «أهل السماوات یطلبونه كما یطلبونه أنتم»: | ||
{{شعر}} | |||
اسیر عشق آن کل الوجودند | {{ب|'' همه هستی که در غیب و شهودند ''|2=''اسیر عشق آن کل الوجودند''}} | ||
{{ب|'' نهتنها عاشق وی خاکیانند ''|2='' بر او شیدا همه افلاکیانند''<ref>ر.ک: همان، ص85</ref>}} | |||
بر او شیدا همه افلاکیانند | {{پایان شعر}} | ||
در دیگر احادیث این بخش مضامینی در وصف عدل، در معرفت نفس و خودشناسی، در سحرخیزی و فضیلت شبزندهداری، در شرف عقل، در وصف قرآن کریم، در بیان فضیلت نماز و در فضیلت علم و دانش سروده شده است<ref>ر.ک: همان، ص56-33</ref>. | در دیگر احادیث این بخش مضامینی در وصف عدل، در معرفت نفس و خودشناسی، در سحرخیزی و فضیلت شبزندهداری، در شرف عقل، در وصف قرآن کریم، در بیان فضیلت نماز و در فضیلت علم و دانش سروده شده است<ref>ر.ک: همان، ص56-33</ref>. | ||
اگر شعر متعهّد را شعرى بدانیم که غایتِ مطلوب آن اعتلاى حقیقت است و تعمیق معارف دین و ترویج اخلاق و صدق و صفا و فرومالیدن هرچه پستى و نامردمى، شعرى که نه در جستجوى نام و نان یا تنها براى خودِ شعر (هنر براى هنر) گفته آید، بلکه به انگیزه احساس تکلیف و به سائقه شور دینى از صفاى ضمیر سیلابوار سرازیر گردد و غبار غفلت و روى و ریا را از روح آدمى فروشوید، دیوان ناصح قمشهای را باید «شعر متعهّد» خواند. [[ملکيان، عبد الرحيم|شیخ عبدالرحیم ملکیان]]، متخلص به ناصح قمشهای، از زمره عالمان شاعرى است که شعر را وسیله تربیت و تهذیب میدانند و ابزار تعلیم معارف دین. استاد خود در جایى میگوید که اگر به سراغ شعر میرود، براى آن است که خبرهاى قدسى و لباب معانى را به گوش خواننده برساند: | اگر شعر متعهّد را شعرى بدانیم که غایتِ مطلوب آن اعتلاى حقیقت است و تعمیق معارف دین و ترویج اخلاق و صدق و صفا و فرومالیدن هرچه پستى و نامردمى، شعرى که نه در جستجوى نام و نان یا تنها براى خودِ شعر (هنر براى هنر) گفته آید، بلکه به انگیزه احساس تکلیف و به سائقه شور دینى از صفاى ضمیر سیلابوار سرازیر گردد و غبار غفلت و روى و ریا را از روح آدمى فروشوید، دیوان ناصح قمشهای را باید «شعر متعهّد» خواند. [[ملکيان، عبد الرحيم|شیخ عبدالرحیم ملکیان]]، متخلص به ناصح قمشهای، از زمره عالمان شاعرى است که شعر را وسیله تربیت و تهذیب میدانند و ابزار تعلیم معارف دین. استاد خود در جایى میگوید که اگر به سراغ شعر میرود، براى آن است که خبرهاى قدسى و لباب معانى را به گوش خواننده برساند: | ||
خبرهاى قدسى، لُباب معانى | {{شعر}} | ||
{{ب|'' رسانَد به دل، هاتف آسمانى ''|2='' خبرهاى قدسى، لُباب معانى ''}} | |||
تواش خوانى و سرّ معنا بدانى | {{ب|'' مَنَش جامه لفظ پوشم که شاید''|2='' تواش خوانى و سرّ معنا بدانى''<ref>ر.ک: علیرضاپور محمود، ص37</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
استاد ناصح حتّى در اوج شور و حالى که لازمه تغزّل است، در غزلیات خویش، جابهجا بر فضایل اخلاقى تأکید میکند و اندرز میدهد. خواننده را به اغتنام از عمر فرامیخواند و بر نواختن مسکینان اصرار میورزد: | استاد ناصح حتّى در اوج شور و حالى که لازمه تغزّل است، در غزلیات خویش، جابهجا بر فضایل اخلاقى تأکید میکند و اندرز میدهد. خواننده را به اغتنام از عمر فرامیخواند و بر نواختن مسکینان اصرار میورزد: | ||
{{شعر}} | |||
دوگانه پیش آن یار یگانه | {{ب|''سر از خوابِ سحر بردار و بگذار ''|2='' دوگانه پیش آن یار یگانه ''}} | ||
{{ب|'' در این صحرا مباد اى مرغ هشیار ''|2='' به دام افتى براى حرصِ دانه''<ref>ر.ک: همان، ص38</ref>}} | |||
به دام افتى براى حرصِ دانه | {{پایان شعر}} | ||
او مروّج اخلاق دینى است و راهپوى مقصد پیشوایان دین و نمیخواهد که چون از عشق عرفانى سخن میگوید به عشق جسمانى تأویلش کنند. ازاینجهت مثلاً آنگاه که میگوید: | او مروّج اخلاق دینى است و راهپوى مقصد پیشوایان دین و نمیخواهد که چون از عشق عرفانى سخن میگوید به عشق جسمانى تأویلش کنند. ازاینجهت مثلاً آنگاه که میگوید: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' چه خوش است آنکه پویى ره عشق و آشنایى ''|2='' ''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
بیدرنگ میافزاید که: | بیدرنگ میافزاید که: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' ''|2=''ره صدق و علم و تقوا، ره زهد و پارسایى ''<ref>ر.ک: همان؛ متن کتاب، ص349</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
و الاّ، شاعر از پرداختن غزلهای یکسره شورانگیز هم البتّه فروگذار نکرده است و قوّت او در این نوع سخنورى از پارهاى از اشعار دیوان او بهوضوح پیداست؛ از جمله در غزلهایی که برخى از ابیات آنها چنین است: | و الاّ، شاعر از پرداختن غزلهای یکسره شورانگیز هم البتّه فروگذار نکرده است و قوّت او در این نوع سخنورى از پارهاى از اشعار دیوان او بهوضوح پیداست؛ از جمله در غزلهایی که برخى از ابیات آنها چنین است: | ||
بر سر کویش گذرم آرزوست | {{شعر}} | ||
{{ب|'' دلبر صاحبنظرم آرزوست ''|2='' بر سر کویش گذرم آرزوست''}} | |||
غمزه آن سیمبَرَم آرزوست | {{ب|'' دل به کمند سر زلفش نکوست ''|2=''غمزه آن سیمبَرَم آرزوست''}} | ||
{{ب|'' عاشقم و در پى تاوان عشق ''|2=''ناله و سوز جگرم آرزوست''}} | |||
ناله و سوز جگرم آرزوست | {{ب|'' در پى اطوار و مقامات عشق ''|2='' تازهتر از تازهترم آرزوست''}} | ||
{{ب|'' رشته زلفش به رخ آورد و گفت:''|2='' معجز شقّ القمرم آرزوست ''<ref>ر.ک: همان؛ همان ص269</ref>}} | |||
تازهتر از تازهترم آرزوست | {{پایان شعر}} | ||
معجز شقّ القمرم آرزوست | |||
تعهّد و پایبندى بوده است که شاعر را نسبت به وقایعى که در جامعه مسلمین میگذرد، حساس کرده و او را به واکنش در این زمینه واداشته است... از میان این وقایع، که دیوان استاد - بااینکه غالب اشعار آن قبل از پیروزى انقلاب اسلامى سروده شده - از اشاره به آنها خالى نمانده است، میتوان این موارد را برشمرد: انقلاب اسلامى ایران؛ فتنه آل سعود؛ جنگ تحمیلى؛ حماسهای که شهیدان خدایی این سرزمین از خویش بروز دادند؛ پرواز جانگزای [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینى(ره)]]، قضیه فلسطین و لبنان، که استاد هرگاه به یاد این امر مىافتد بر صهیونیان نفرین میکند و گاه سوگمندانه میپرسد: | تعهّد و پایبندى بوده است که شاعر را نسبت به وقایعى که در جامعه مسلمین میگذرد، حساس کرده و او را به واکنش در این زمینه واداشته است... از میان این وقایع، که دیوان استاد - بااینکه غالب اشعار آن قبل از پیروزى انقلاب اسلامى سروده شده - از اشاره به آنها خالى نمانده است، میتوان این موارد را برشمرد: انقلاب اسلامى ایران؛ فتنه آل سعود؛ جنگ تحمیلى؛ حماسهای که شهیدان خدایی این سرزمین از خویش بروز دادند؛ پرواز جانگزای [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینى(ره)]]، قضیه فلسطین و لبنان، که استاد هرگاه به یاد این امر مىافتد بر صهیونیان نفرین میکند و گاه سوگمندانه میپرسد: | ||
از این صهیونى خونخوار چونى؟ | {{شعر}} | ||
{{ب|'' اَلا لبنان و صبرا و شتیل ''|2='' از این صهیونى خونخوار چونى؟ ''<ref>ر.ک: همان، ص39؛ همان، ص347</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
به اعتقاد وى قرآن کتاب «حال» است، نه صرف «قال»: | به اعتقاد وى قرآن کتاب «حال» است، نه صرف «قال»: | ||
{{شعر}} | |||
در حال نآرَد نغمه «سبع المثاني»؟ | {{ب|'' اُشتر به وجد است از حُدی چون است ما را ''|2='' در حال نآرَد نغمه «سبع المثاني»؟''<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص232</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
و در آن تدبّر لازم است: | و در آن تدبّر لازم است: | ||
{{شعر}} | |||
اگر با تدبّر مر او را بخوانى | {{ب|''هزاران در از علم سویت گشاید ''|2=''اگر با تدبّر مر او را بخوانى''<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص224</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
دیوان ناصح قمشهای، جدا از لطایف معنوى، به صنایع شعرى نیز آراسته است و در آن صنایعى از قبیل تلمیع و تلمیح و جناس و ایهام و ارسال مثل و التفات و مراعات نظیر و جز آن بهکاررفته است که تنها به دو مورد اشاره میکنیم: یکى ایهامى که از به کار بردن دو اصطلاح «دور» و «تسلسل» در معناى لغوى «دَوران و بیپایانی» پدید آمده است: | دیوان ناصح قمشهای، جدا از لطایف معنوى، به صنایع شعرى نیز آراسته است و در آن صنایعى از قبیل تلمیع و تلمیح و جناس و ایهام و ارسال مثل و التفات و مراعات نظیر و جز آن بهکاررفته است که تنها به دو مورد اشاره میکنیم: یکى ایهامى که از به کار بردن دو اصطلاح «دور» و «تسلسل» در معناى لغوى «دَوران و بیپایانی» پدید آمده است: | ||
{{شعر}} | |||
غم و حزن مرا باشد تسلسل | {{ب|''به دور هجرِ آن گُل اى شه کلّ ''|2='' غم و حزن مرا باشد تسلسل ''<ref>ر.ک: همان، ص42؛ همان، ص156</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
باد سر و جان من فداى جانان من | |||
و دیگرى صنعت عکس و تبدیل که در همه ابیات غزل «شاهد خوبان» بهکاررفته است: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' فداى جانان من باد سر و جان من ''|2=''باد سر و جان من فداى جانان من''<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص325</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
او خیرخواه (ناصح) مخاطبان خود است و اگر مقصود وى حاصل شود، دیگر از اینکه گاه مقتضیات برخى از قالبهای شعرى را، آنگونه که ناقدان میپسندند، رعایت نکند، چه باک و همین است آنچه دیوان استاد را سرشار از صفا و شعرش را باطراوت کرده است. چنانکه حتى وقتى به شیوه شعراى سلف، در مقطع قصاید و غزلیات، شعر خویش را برتر مینشاند و آب حیاتش میشمارد یا مثلاً آن را مایه شادى روانِ سعدى و عطّار و حافظ میخواند: | او خیرخواه (ناصح) مخاطبان خود است و اگر مقصود وى حاصل شود، دیگر از اینکه گاه مقتضیات برخى از قالبهای شعرى را، آنگونه که ناقدان میپسندند، رعایت نکند، چه باک و همین است آنچه دیوان استاد را سرشار از صفا و شعرش را باطراوت کرده است. چنانکه حتى وقتى به شیوه شعراى سلف، در مقطع قصاید و غزلیات، شعر خویش را برتر مینشاند و آب حیاتش میشمارد یا مثلاً آن را مایه شادى روانِ سعدى و عطّار و حافظ میخواند: | ||
{{شعر}} | |||
روان سعدى و عطّار و خواجه شیراز | {{ب|'' ز نظم دلکش ناصح در اهتزاز آمد ''|2=''روان سعدى و عطّار و خواجه شیراز''}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
سخن او لطف و صفایی خاص مییابد<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص296</ref>. | سخن او لطف و صفایی خاص مییابد<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص296</ref>. | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۳۱: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references /> | <references/> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
# مقدمه و متن کتاب. | # مقدمه و متن کتاب. | ||
# علیرضاپور، محمود، «گلگشتی در دیوان ناصح قمشهای»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: آینه پژوهش، فروردین و اردیبهشت 1377، شماره 49، صفحه 37 تا | #[[:noormags:30691|علیرضاپور، محمود، «گلگشتی در دیوان ناصح قمشهای»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: آینه پژوهش، فروردین و اردیبهشت 1377، شماره 49، صفحه 37 تا 42]]. | ||
{{شعر و شاعری}} | |||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:زبانشناسی، علم زبان]] | |||
[[رده:زبان و ادبیات شرقی (آسیایی)]] | |||
[[رده: | |||
[[رده:زبان و ادبیات فارسی]] | |||
[[رده: | |||
[[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]] | |||
[[رده: | |||
[[رده: |