مولانا و دفاع از عقل: تفاوت میان نسخهها
({{کاربردهای دیگر| دفاع (ابهام زدایی)}}) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'دفاع (ابهام زدایی)' به 'دفاع (ابهامزدایی)') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر| دفاع ( | {{کاربردهای دیگر| دفاع (ابهامزدایی)}} | ||
''' مولانا و دفاع از عقل ''' | ''' مولانا و دفاع از عقل '''تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است فلسفی ـ عرفانی که اختصاصاً به مسئلهی عقل از دیدگاه مولانا میپردازد. عقل در فلسفه از جایگاه ویژهای برخوردار است ولی برخی چنان گمان کردهاند که عارفان، خاصّه مولانا بهایی به عقل نمیدهد و اغلب مولوی ناشناسان وی را ضد عقل میدانند و معمولاً به بیت یا ابیاتی استناد میکنند که واقعاً هیچ ربطی به مسئله ندارد. این کتاب که اکنون توسّط انتشارات نجم کبری به چاپ ششم رسیده است قبل از آن نیز بارها توسّط دیگر ناشران چاپ شده بود و قدمت آن به ابتدای دههی هفتاد میرسد. به هر جهت این اثر در دوران اخیر و شاید از زمان مولانا تا کنون، یعنی در این هشت قرن تنها کتابی باشد که به طور مستقل و پژوهشی از عقلانیّت مولانا و منظر مولانا در خصوص عقل دفاعی کامل کرده باشد. و در واقع این اثر عالی علمیو پژوهشی را باید در کنار دهها اثر مرجع و هم بهترینها و اوّلینها قرار داد. | ||
قابل ذکر است که از این نویسندهی عرفان پژوه و اهل فلسفه تا کنون در زمینهی مولوی شناسی و مثنوی پژوهی بیش از سی عنوان کتاب تحقیقی به چاپ رسیده است که از مهمترین آنها میتوان به: [[مثنوی معنوی (مصحح محمدی)]]، [[پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی]]، [[کلید صبح (رباعیات مولانا)]]، [[آیات مثنوی معنوی]]، [[مصحف خاموشان]]، [[مولانا پیر عشق و سماع]]، [[بهاء ولد (زندگی، سلوک و اندیشه)]]، [[سید برهانالدین، مرشد مولانا|سیّد برهانالدین، مرشد مولانا]]، [[جستارهایی در سخن و سکوت]]، و آثار دیگری که هر یک مرجعی برای اهل معرفت و خاصه مولوی شناسی است. | قابل ذکر است که از این نویسندهی عرفان پژوه و اهل فلسفه تا کنون در زمینهی مولوی شناسی و مثنوی پژوهی بیش از سی عنوان کتاب تحقیقی به چاپ رسیده است که از مهمترین آنها میتوان به: [[مثنوی معنوی (مصحح محمدی)]]، [[پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی]]، [[کلید صبح (رباعیات مولانا)]]، [[آیات مثنوی معنوی]]، [[مصحف خاموشان]]، [[مولانا پیر عشق و سماع]]، [[بهاء ولد (زندگی، سلوک و اندیشه)]]، [[سید برهانالدین، مرشد مولانا|سیّد برهانالدین، مرشد مولانا]]، [[جستارهایی در سخن و سکوت]]، و آثار دیگری که هر یک مرجعی برای اهل معرفت و خاصه مولوی شناسی است. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
کتاب مولانا و دفاع از عقل اثری است فلسفی ـ عرفانی با رویکردی کاملاً تحلیلی ـ نقدی که به مسئلهی پیچیده ی، عقل با تمام خواص و تعریفات و انواع و اقسام آن از منظر مولانا میپردازد. مسلّماً تحت عنوان کتاب، خاصّه یک کتاب پژوهشی از زمان مولانا تا کنون به چنین کار مهمّ و | کتاب مولانا و دفاع از عقل اثری است فلسفی ـ عرفانی با رویکردی کاملاً تحلیلی ـ نقدی که به مسئلهی پیچیده ی، عقل با تمام خواص و تعریفات و انواع و اقسام آن از منظر مولانا میپردازد. مسلّماً تحت عنوان کتاب، خاصّه یک کتاب پژوهشی از زمان مولانا تا کنون به چنین کار مهمّ و اصولیای دست نزده بود و این کتاب به عنوان نخستین کار در این مورد به واقع قابل تحسین است، ضمن این که هیچ نکتهای را از دید مولانا به عنوان یک مولوی شناس شهیر از قلم نینداخته است. اثر هر چند موجز است ولی از جامعیّت بالایی برخوردار است. بی تردید پرداختن به این موضوع تنها از کسانی بر میآید که اشرافی کامل به آثار مولانا و اندیشههای او داشته باشند، در غیر این صورت با تفسیر برخی از اجزاء کار خام و تفسیر خطا و ناقص ارائه میگردد. نویسندهی کتاب به واقع از عهدهی این کار به خوبی بر آمده است و هم جامعترین تحلیل و تفسیر را از این منظر ارائه داده است، هم بهترین و هم اوّلین را که شایستهی تقدیر است، چاپهای مکرّر آن نیز نشان از استقبال اهل خرد و اندیشه از این کتاب است. | ||
نویسنده متنی روان را در این اثر به مانند دیگر آثار خود ارائه داده و پیچ و تابهای غیر ضروری را در کار نوشتن خود مقرّر نداشته است با این حال برخی از سخنان او از بابت فهم و معنا اندکی مشکل به نظر میرسد، هر چند وی سعی کرده ابیات مولانا را که گاه بسیار پیچیده هستند، برای خوانندهی مشتاق سهل و ساده کند ولی نشان دادن امواج خروشا برای کسانی که دریا و موج و ساحل را ندیده باشند به واقع دشوار است. | نویسنده متنی روان را در این اثر به مانند دیگر آثار خود ارائه داده و پیچ و تابهای غیر ضروری را در کار نوشتن خود مقرّر نداشته است با این حال برخی از سخنان او از بابت فهم و معنا اندکی مشکل به نظر میرسد، هر چند وی سعی کرده ابیات مولانا را که گاه بسیار پیچیده هستند، برای خوانندهی مشتاق سهل و ساده کند ولی نشان دادن امواج خروشا برای کسانی که دریا و موج و ساحل را ندیده باشند به واقع دشوار است. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
نویسنده در صفحهی 16 اشاره میکند، [[مولانا]] در لابه لای حکایات خود که در [[مثنوی معنوی]] آورده بارها ازعقل سخن گفته و از آن دفاع نموده است. و لذا به زعم مؤلّف مولانا موضع خود را در برابر عقل به طور کامل آشکار کرده است، منتها اگر نگرشی اصولی و کلّی و دقیق به تمام آثار [[مولانا]] در کار نباشد قهراً استنباطهای غلط حاصل میشود و این غلط فهمیدن را به حساب آن میگذارند که [[مولانا]] عقل را باور ندارد و سخنان ضدّ عقل میگوید. مولانا در همین صفحهی 16 با صراحت و با استناد به ابیان [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی]] به این عقول اشاره میکند: عقل ایمانی، عقل اوّل، عقل کامل، عقل کلّ، عقل کلّی، عقلِ عقل، و از همه مهمتر عقل احمد است که بعداً هر یک را تشریح و تحلیل کرده و توضیحاتی درخور و ارزشمند میدهد. | نویسنده در صفحهی 16 اشاره میکند، [[مولانا]] در لابه لای حکایات خود که در [[مثنوی معنوی]] آورده بارها ازعقل سخن گفته و از آن دفاع نموده است. و لذا به زعم مؤلّف مولانا موضع خود را در برابر عقل به طور کامل آشکار کرده است، منتها اگر نگرشی اصولی و کلّی و دقیق به تمام آثار [[مولانا]] در کار نباشد قهراً استنباطهای غلط حاصل میشود و این غلط فهمیدن را به حساب آن میگذارند که [[مولانا]] عقل را باور ندارد و سخنان ضدّ عقل میگوید. مولانا در همین صفحهی 16 با صراحت و با استناد به ابیان [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی]] به این عقول اشاره میکند: عقل ایمانی، عقل اوّل، عقل کامل، عقل کلّ، عقل کلّی، عقلِ عقل، و از همه مهمتر عقل احمد است که بعداً هر یک را تشریح و تحلیل کرده و توضیحاتی درخور و ارزشمند میدهد. | ||
نویسنده در بخشی از کتاب خود میگوید: عقل و دل، در پیشگاه اندیشهی [[مولانا]] در بدو امر مقامییکسان و مُقامیمشابه دارند، و هردو آنان را «عرشی» و عقل را «نورانی» پنداشته است. با در نظر داشتن روایات حاصله از بزرگان دین، عقل را «صادرنخستین» و اوّلین موجود روحانی تلقّی کرده و با عقل پنداشتن موسی(ع) به آن ارج و بهایی که باید داده است. از همه مهمتر حکایت پندی است که پیغمبر اسلام صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم به [[امام علی علیهالسلام|امام علی | نویسنده در بخشی از کتاب خود میگوید: عقل و دل، در پیشگاه اندیشهی [[مولانا]] در بدو امر مقامییکسان و مُقامیمشابه دارند، و هردو آنان را «عرشی» و عقل را «نورانی» پنداشته است. با در نظر داشتن روایات حاصله از بزرگان دین، عقل را «صادرنخستین» و اوّلین موجود روحانی تلقّی کرده و با عقل پنداشتن موسی(ع) به آن ارج و بهایی که باید داده است. از همه مهمتر حکایت پندی است که پیغمبر اسلام صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم به [[امام علی علیهالسلام|امام علی علیهالسّلام]] میدهد و از بین همهی امور وی را به عقل میخواند و به سوی عاقلش روانه میسازد<ref>متن، ص 18</ref>. | ||
نویسنده همواره عقل را منظر [[مولانا]] هادی تلقّی کرده و آنچه که اسباب خلاف و فرود انسانیّت انسان میشود و آدمی را خطا و انحطاط میکشاند مقولهی وهم است. توهّم وقتی که در انسان قوّت بگیرد راه خطا نیز در پیش او صورتبندی میشود و در عمل هم بدان میگراید، چنانکه فرعون و دیگر شخصیتهای منفی در قرآن انحرافشان از همین وهم و توهّم بوده است. در بخش دیگری از متن آمده است: بر همین اساس که عقل و توهّم را از هم سوا میکند در مورد عقل دست به یک تقسیم بندی دیگر میزند، ضمن اینکه عقل را با واژههایی چون عقل اوّل، عقل بحثی34، عقل ایمانی، عقل تحصیلی35، عقل کامل، عقلِ عقل، عقل احمد، عقل بخششی36 و عقل مکسبی همراه میکند، اعتقادش بر این است که عقل در اساس دوگانه است و این دوگانه بودن را در ضمن حکایتی در دفتر چهارم [[مثنوی]] آورده است<ref>متن، ص 25</ref>. | نویسنده همواره عقل را منظر [[مولانا]] هادی تلقّی کرده و آنچه که اسباب خلاف و فرود انسانیّت انسان میشود و آدمی را خطا و انحطاط میکشاند مقولهی وهم است. توهّم وقتی که در انسان قوّت بگیرد راه خطا نیز در پیش او صورتبندی میشود و در عمل هم بدان میگراید، چنانکه فرعون و دیگر شخصیتهای منفی در قرآن انحرافشان از همین وهم و توهّم بوده است. در بخش دیگری از متن آمده است: بر همین اساس که عقل و توهّم را از هم سوا میکند در مورد عقل دست به یک تقسیم بندی دیگر میزند، ضمن اینکه عقل را با واژههایی چون عقل اوّل، عقل بحثی34، عقل ایمانی، عقل تحصیلی35، عقل کامل، عقلِ عقل، عقل احمد، عقل بخششی36 و عقل مکسبی همراه میکند، اعتقادش بر این است که عقل در اساس دوگانه است و این دوگانه بودن را در ضمن حکایتی در دفتر چهارم [[مثنوی]] آورده است<ref>متن، ص 25</ref>. | ||
نویسنده در بخشیهای از این کتاب به بررسی ماهیت عقل جزئی میپردازد و کار و شیوهی آن را تحلیل و تفسیر میکند، مثلاً میگوید: عقل جزئی توان ادراک حقیقت را ندارد، یا میگوید: عقل جزئی از آنجا که همنیشن وهم و ظن است روی به نور و حقیقت ندارد و در گمراهی است و گمراه کننده است. در تعابیری دیگر میگوید: این عقل به سان کر مادرزاد است و چون کرکسان مردارخوار سروکارش با پلیدیها و جیفههاست. علم تقلیدی نیز ماحصل و بازتاب فعالیّت تاریک او به حساب میآید. عقل جزئی در برابر عقل کل، چون پوستی است در برابر مغز. و از آنچه که خام و سطحی بوده و جز پوست نیست چیزی جز سیاه شدن اوراق و هدر رفتن دفترها نمیتوان انتظار داشت. عقل جزئی در مصاف با هواهای نفسانی کاملاً ضعیف و بی تدبیر است. عقلی است «ماده» و مغلوب هوای نفسی «نر» . خواهش و خواستش چنان است که او را غلام طبع سرکش کرده و با سرعتی هرچه تمامتر به سوی زیان و خسران در حرکت است<ref>متن، ص 34</ref>. | نویسنده در بخشیهای از این کتاب به بررسی ماهیت عقل جزئی میپردازد و کار و شیوهی آن را تحلیل و تفسیر میکند، مثلاً میگوید: عقل جزئی توان ادراک حقیقت را ندارد، یا میگوید: عقل جزئی از آنجا که همنیشن وهم و ظن است روی به نور و حقیقت ندارد و در گمراهی است و گمراه کننده است. در تعابیری دیگر میگوید: این عقل به سان کر مادرزاد است و چون کرکسان مردارخوار سروکارش با پلیدیها و جیفههاست. علم تقلیدی نیز ماحصل و بازتاب فعالیّت تاریک او به حساب میآید. عقل جزئی در برابر عقل کل، چون پوستی است در برابر مغز. و از آنچه که خام و سطحی بوده و جز پوست نیست چیزی جز سیاه شدن اوراق و هدر رفتن دفترها نمیتوان انتظار داشت. عقل جزئی در مصاف با هواهای نفسانی کاملاً ضعیف و بی تدبیر است. عقلی است «ماده» و مغلوب هوای نفسی «نر». خواهش و خواستش چنان است که او را غلام طبع سرکش کرده و با سرعتی هرچه تمامتر به سوی زیان و خسران در حرکت است<ref>متن، ص 34</ref>. | ||
آخرین عبارت متن کتاب نیز چنین است: بدین سان مولوی با بیان حقیقت عقل، انواع عقل، رابطهی عقل و عشق و ترجیح عشق بر عقل و تکیه بر نبوّت و وحی و توجّه دادن به مردان ربوبی و اولیاءالهی که به منزلهی | آخرین عبارت متن کتاب نیز چنین است: بدین سان مولوی با بیان حقیقت عقل، انواع عقل، رابطهی عقل و عشق و ترجیح عشق بر عقل و تکیه بر نبوّت و وحی و توجّه دادن به مردان ربوبی و اولیاءالهی که به منزلهی عقلهای کلّی هستند و چون شمس منیر در بین مردم میدرخشند آنچه که پیش از او ناگفته یا مبهم مانده بود به وضوح و به تمامیبیان کرده و نه تنها مسیر بعدیها را به خوبی مشخّص و هموار نموده بلکه مسئولیّت خویش را در «دفاع از عقل» تمام کرده است<ref>متن، ص 63</ref>. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۶
مولانا و دفاع از عقل | |
---|---|
پدیدآوران | کاظم محمّدی (نویسنده) |
ناشر | انتشارات نجم کبری |
مکان نشر | ایران ـ کرج |
سال نشر | 1397 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 0-4-96787-964-978 |
موضوع | مولوی. نقد و تفسیر. عقل. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 6 |
کد کنگره | 31/1فا8 PIR |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مولانا و دفاع از عقل تألیف کاظم محمّدی کتابی است فلسفی ـ عرفانی که اختصاصاً به مسئلهی عقل از دیدگاه مولانا میپردازد. عقل در فلسفه از جایگاه ویژهای برخوردار است ولی برخی چنان گمان کردهاند که عارفان، خاصّه مولانا بهایی به عقل نمیدهد و اغلب مولوی ناشناسان وی را ضد عقل میدانند و معمولاً به بیت یا ابیاتی استناد میکنند که واقعاً هیچ ربطی به مسئله ندارد. این کتاب که اکنون توسّط انتشارات نجم کبری به چاپ ششم رسیده است قبل از آن نیز بارها توسّط دیگر ناشران چاپ شده بود و قدمت آن به ابتدای دههی هفتاد میرسد. به هر جهت این اثر در دوران اخیر و شاید از زمان مولانا تا کنون، یعنی در این هشت قرن تنها کتابی باشد که به طور مستقل و پژوهشی از عقلانیّت مولانا و منظر مولانا در خصوص عقل دفاعی کامل کرده باشد. و در واقع این اثر عالی علمیو پژوهشی را باید در کنار دهها اثر مرجع و هم بهترینها و اوّلینها قرار داد.
قابل ذکر است که از این نویسندهی عرفان پژوه و اهل فلسفه تا کنون در زمینهی مولوی شناسی و مثنوی پژوهی بیش از سی عنوان کتاب تحقیقی به چاپ رسیده است که از مهمترین آنها میتوان به: مثنوی معنوی (مصحح محمدی)، پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی، کلید صبح (رباعیات مولانا)، آیات مثنوی معنوی، مصحف خاموشان، مولانا پیر عشق و سماع، بهاء ولد (زندگی، سلوک و اندیشه)، سیّد برهانالدین، مرشد مولانا، جستارهایی در سخن و سکوت، و آثار دیگری که هر یک مرجعی برای اهل معرفت و خاصه مولوی شناسی است.
ساختار
کتاب مولانا و دفاع از عقل، اثری است نقدی ـ تحلیلی در خصوص عقل از منظر مولانا که در یک جلد با بیانی روان به زبان فارسی و در 118 صفحه نوشته و منتشر شده است. طرح جلد گویای آن است که مولانا در محور بحث قرار گرفته و این که این کتاب نیز در مجموعه آثار مثنوی پژوهی و مولوی شناسی واقع شده این محوریّت را تقویّت و تأیید میکند و نهایتاً تفسیری معقول و عالمانه از متن اشعار مولانا در رابطه با عقل را به دست میدهد.
کتاب با تمهیدی آغاز میشود و بعد از آن مقدّمه و همینطور مقدّمهی چاپ سوّم در آن دیده میشود و برای دیگر چاپهای آن مطلب جدیدی اضافه نشده است. بحث اصلی کتاب که مولانا و دفاع از عقل نام دارد یک بحث مطوّل و پیوسته است که تا انتها ادامه مییابد. در طول کتاب هیچ پاورقیای دیده نمیشود، تمام پاورقیها بانضمام توضیحات و اضافات به بعد از بحث اصلی موکول شده است ولی با شمارهی ارجاع به سهولت قابل یافتن و پیگیری است. از شمارههای داخل متن و توضیحات انتهای کتاب معلوم میشود که 145 مورد مدّ نظر مؤلّف بوده که به یکایک آن سند داده است. پس با این حساب بحث اصلی کتاب از صفحهی 15 آغاز میشود و در صفحهی 63 پایان مییابد و با فاصله از صفحهی 65 بخش یادداشتها آغاز میشود و تا صفحهی 102 ادامه مییابد. در انتهای کتاب هم با بخش منابع و مآخذ و همینطور نمایه روبرو میشویم.
گزارش محتوا
کتاب مولانا و دفاع از عقل اثری است فلسفی ـ عرفانی با رویکردی کاملاً تحلیلی ـ نقدی که به مسئلهی پیچیده ی، عقل با تمام خواص و تعریفات و انواع و اقسام آن از منظر مولانا میپردازد. مسلّماً تحت عنوان کتاب، خاصّه یک کتاب پژوهشی از زمان مولانا تا کنون به چنین کار مهمّ و اصولیای دست نزده بود و این کتاب به عنوان نخستین کار در این مورد به واقع قابل تحسین است، ضمن این که هیچ نکتهای را از دید مولانا به عنوان یک مولوی شناس شهیر از قلم نینداخته است. اثر هر چند موجز است ولی از جامعیّت بالایی برخوردار است. بی تردید پرداختن به این موضوع تنها از کسانی بر میآید که اشرافی کامل به آثار مولانا و اندیشههای او داشته باشند، در غیر این صورت با تفسیر برخی از اجزاء کار خام و تفسیر خطا و ناقص ارائه میگردد. نویسندهی کتاب به واقع از عهدهی این کار به خوبی بر آمده است و هم جامعترین تحلیل و تفسیر را از این منظر ارائه داده است، هم بهترین و هم اوّلین را که شایستهی تقدیر است، چاپهای مکرّر آن نیز نشان از استقبال اهل خرد و اندیشه از این کتاب است.
نویسنده متنی روان را در این اثر به مانند دیگر آثار خود ارائه داده و پیچ و تابهای غیر ضروری را در کار نوشتن خود مقرّر نداشته است با این حال برخی از سخنان او از بابت فهم و معنا اندکی مشکل به نظر میرسد، هر چند وی سعی کرده ابیات مولانا را که گاه بسیار پیچیده هستند، برای خوانندهی مشتاق سهل و ساده کند ولی نشان دادن امواج خروشا برای کسانی که دریا و موج و ساحل را ندیده باشند به واقع دشوار است.
نویسنده در مقدّمهی کتاب در بخشی مینویسد: یکی از این موجها که بسیاری را پس میزند و برخی را در خود غرقه میسازد، موج «عقل» و «اندیشه» است، که مولانا آنرا نه تنها اوّلین موجود روحانی، بلکه شاخص آدمیّت تلقّی میکند و هرکس را که از آن عنصر تهی و عاری باشد خارج از آدمیّت و وارد در جهان حیوانیّت میپندارد. امّا این اندیشه درست دربارهی عقلی است که به دست خلّاق وجود به زیور خلقت آراسته شده است نه آنچه که در باطن بشرِ ناقص قرار گرفته و عقل جزئی و خِرد کمسو پنداشته شده است. عقلی به دور از هوا و مطیع امر مولا، خاصّه آنکه «نبوّت» را به عنوان عقلِ تمام یاد میکند و عقلِ عام را «محتاج» بدین عقلِ خاص میداند. بدین خاطر است که اندیشه در نظر مولانا گونههایی خاص دارد و عقل نیز هم تنّوع و گوناگونی دارد و هم تشکیک پذیر و مرتبهدار است. برای اینکه کسی در این خصوص دچار خطا و تردید نشود از خوض کردن و سبّاحی نمودن در این ژرفا ناگزیر است و هرکس که از این سبّاحیِ خطرناک گریزی داشته باشد، بدیهی است که هیچگاه نمیتواند به فهم آنچه که مولانا بیان داشته است راه بیابد[۱].
نگرش کلّی مولانا در خصوص عقل از منظر نویسندهی کتاب در همین عبارت مختصر نیز قابل فهم است، امّا وی در بخش دیگری از همین مقدّمه متذکّر میشود: این اثر نه تنها دفاع از عقلِ صحیح و سلیم است، بلکه به منزلهی تبرئهی مولانا جلالالدین نسبت به تهمتِ «ضدِّ» عقل نیز هست. و در عین حال نوعی نقّادی از آن دست افرادی است که خامی خود را به حساب عقل میگذارند و بی -محکِ عقلِ سلیم به داوری دربارهی افرادی مینشینند که از عقل و خِرد سخن می گویند. گرچه آنچه که در این اثرِ مختصر آمده است تمامیّتِ اندیشههای مولانا را در این باره ثبت نکرده ولی لُبّ لُباب اندیشههای مولانا را در این خصوص با استناد به آثار منظوم وی گِرد آورده است[۲]. قابل ذکر است که امضای مقدّمه مربوط به سال 1373 خورشیدی است، یعنی نزدیک به سی سال پیش و هنوز در آن زمان شور و اشتیاق و بازار مولوی پژوهی گرم نبوده است. سالها قبل از آن نیز در کتاب جدال تاریخی عقل و عشق از دیدگاه مولانا در این خصوص صحبت کرده بود، یعنی در سال 1369 خورشیدی.
استاد کاظم محمّدی در انتهای مقدّمه بر چاپ سوّم همین کتاب اشاره میکند که در این خصوص پژوهشی دیگر دارد که چندین برابر حجم کتاب فعلی است تحت عنوان مولانا و عقل که در سال 1385 که تاریخ امضای مقدّمه است به انتشار زود هنگام آن اشاره نموده است ولی متأسّفانه این اثر تا کنون به انتشار نرسیده است.
متن کتاب که پیوسته و بدون هیچ فصل و باب و بخشی است، یکسره امّا به روال منطقی در پی بحث از عقل و انواع و اقسام و کمّ و کیف آن است. نویسنده در همه دیدگاه مولانا را روایت کرده و در روایت هم کوتاهی نکرده است، تحلیل او در روایت نیز منطبق با ابیاتی است که به استناد آنها بحث را به پیش میبرد، در واقع دفاعیهی نویسنده از عقل باوری مولانا مستند به سخنان عقلانی خود مولانا در دو اثر منظوم اوست، یعنی مقنوی معنوی و دیوان کبیر، گر چه در مواردی خاص هم به کتاب مقالات او یا همان فیه ما فیه ارجاع داده و سندی را از ان متن روایت نموده است.
نویسنده در صفحهی 16 اشاره میکند، مولانا در لابه لای حکایات خود که در مثنوی معنوی آورده بارها ازعقل سخن گفته و از آن دفاع نموده است. و لذا به زعم مؤلّف مولانا موضع خود را در برابر عقل به طور کامل آشکار کرده است، منتها اگر نگرشی اصولی و کلّی و دقیق به تمام آثار مولانا در کار نباشد قهراً استنباطهای غلط حاصل میشود و این غلط فهمیدن را به حساب آن میگذارند که مولانا عقل را باور ندارد و سخنان ضدّ عقل میگوید. مولانا در همین صفحهی 16 با صراحت و با استناد به ابیان مولانا در مثنوی معنوی به این عقول اشاره میکند: عقل ایمانی، عقل اوّل، عقل کامل، عقل کلّ، عقل کلّی، عقلِ عقل، و از همه مهمتر عقل احمد است که بعداً هر یک را تشریح و تحلیل کرده و توضیحاتی درخور و ارزشمند میدهد.
نویسنده در بخشی از کتاب خود میگوید: عقل و دل، در پیشگاه اندیشهی مولانا در بدو امر مقامییکسان و مُقامیمشابه دارند، و هردو آنان را «عرشی» و عقل را «نورانی» پنداشته است. با در نظر داشتن روایات حاصله از بزرگان دین، عقل را «صادرنخستین» و اوّلین موجود روحانی تلقّی کرده و با عقل پنداشتن موسی(ع) به آن ارج و بهایی که باید داده است. از همه مهمتر حکایت پندی است که پیغمبر اسلام صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم به امام علی علیهالسّلام میدهد و از بین همهی امور وی را به عقل میخواند و به سوی عاقلش روانه میسازد[۳].
نویسنده همواره عقل را منظر مولانا هادی تلقّی کرده و آنچه که اسباب خلاف و فرود انسانیّت انسان میشود و آدمی را خطا و انحطاط میکشاند مقولهی وهم است. توهّم وقتی که در انسان قوّت بگیرد راه خطا نیز در پیش او صورتبندی میشود و در عمل هم بدان میگراید، چنانکه فرعون و دیگر شخصیتهای منفی در قرآن انحرافشان از همین وهم و توهّم بوده است. در بخش دیگری از متن آمده است: بر همین اساس که عقل و توهّم را از هم سوا میکند در مورد عقل دست به یک تقسیم بندی دیگر میزند، ضمن اینکه عقل را با واژههایی چون عقل اوّل، عقل بحثی34، عقل ایمانی، عقل تحصیلی35، عقل کامل، عقلِ عقل، عقل احمد، عقل بخششی36 و عقل مکسبی همراه میکند، اعتقادش بر این است که عقل در اساس دوگانه است و این دوگانه بودن را در ضمن حکایتی در دفتر چهارم مثنوی آورده است[۴].
نویسنده در بخشیهای از این کتاب به بررسی ماهیت عقل جزئی میپردازد و کار و شیوهی آن را تحلیل و تفسیر میکند، مثلاً میگوید: عقل جزئی توان ادراک حقیقت را ندارد، یا میگوید: عقل جزئی از آنجا که همنیشن وهم و ظن است روی به نور و حقیقت ندارد و در گمراهی است و گمراه کننده است. در تعابیری دیگر میگوید: این عقل به سان کر مادرزاد است و چون کرکسان مردارخوار سروکارش با پلیدیها و جیفههاست. علم تقلیدی نیز ماحصل و بازتاب فعالیّت تاریک او به حساب میآید. عقل جزئی در برابر عقل کل، چون پوستی است در برابر مغز. و از آنچه که خام و سطحی بوده و جز پوست نیست چیزی جز سیاه شدن اوراق و هدر رفتن دفترها نمیتوان انتظار داشت. عقل جزئی در مصاف با هواهای نفسانی کاملاً ضعیف و بی تدبیر است. عقلی است «ماده» و مغلوب هوای نفسی «نر». خواهش و خواستش چنان است که او را غلام طبع سرکش کرده و با سرعتی هرچه تمامتر به سوی زیان و خسران در حرکت است[۵].
آخرین عبارت متن کتاب نیز چنین است: بدین سان مولوی با بیان حقیقت عقل، انواع عقل، رابطهی عقل و عشق و ترجیح عشق بر عقل و تکیه بر نبوّت و وحی و توجّه دادن به مردان ربوبی و اولیاءالهی که به منزلهی عقلهای کلّی هستند و چون شمس منیر در بین مردم میدرخشند آنچه که پیش از او ناگفته یا مبهم مانده بود به وضوح و به تمامیبیان کرده و نه تنها مسیر بعدیها را به خوبی مشخّص و هموار نموده بلکه مسئولیّت خویش را در «دفاع از عقل» تمام کرده است[۶].
ویژگیها
کتاب مولانا و دفاع از عقل به مانند دیگر آثاری که از استادکاظم محمّدی به انتشار رسیده در راستای دین، عرفان و فلسفه است که میتوان برای آن نکاتی را متذکّر شد:
- با آنکه مطالب زیادی در خصوص عقل وجود دارد، اینکه از موضعی خاص به این موضوع و با محوریّت مولانا پرداخته است امری مستقل و خاص و مبتکرانه محسوب میشود.
- کتاب در نوع خود از بابت شرح و تفسیر کم نظیر است.
- این که تفسیری عارفانه و عالمانه از سخنان مولانا با این موضوعیّت شکل گرفته کاری قابل توجّه است.
- کتاب از بابت تحلیلی و انتقادی بودن امتیاز خاصی دارد.
- نویسنده در این اثر به مانند دیگر آثار خود صراحتی در گفتار دارد و نقدهایی مهم و کارساز را برای خواننده ارائه میدهد.
- استفاده بهینه از ابیات برای تفسیر عقل که نشان از اشراف و تسلّط نویسنده بر آثار مولاناست از امتیازات ویژهی این اثر است.
وضعیت کتاب
مولانا و دفاع از عقل، تألیف کاظم محمّدی
کتاب در یک جلد با مقدّمهای مهم و مفهومینوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 118 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مختصرمطالب قرار دارد، و در انتهای اثر هم فهرستی از منابع و مأخذ و همینطور نمایهی کامل وجود دارد.
پانویس
منابع مقاله
مقدّمه و متن کتاب