داستان باریافتگان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'حج (ابهام زدایی)' به 'حج (ابهام‌زدایی)'
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
جز (جایگزینی متن - 'حج (ابهام زدایی)' به 'حج (ابهام‌زدایی)')
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۲: خط ۱۲:
حج - خاطرات
حج - خاطرات


سفر نامه‎ها
سفر نامه‌ها


عربستان - سیر و سیاحت - قرن 20م.
عربستان - سیر و سیاحت - قرن 20م.
خط ۲۲: خط ۲۲:
| سال نشر = 1384 ش  
| سال نشر = 1384 ش  


| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE3855AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE03855AUTOMATIONCODE
| چاپ =4
| چاپ =4
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =14750
| کتابخانۀ دیجیتال نور =03855
| کتابخوان همراه نور =03855
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
{{کاربردهای دیگر|حج (ابهام‌زدایی)}}


'''داستان باريافتگان (سفرنامه حج)'''، اثر [[سيد احمد هدايتى]] (1250-1344ش)، سفرنامه حج نویسنده مى‌باشد كه به زبان فارسى و به كوشش [[سيد على قاضى عسكر]]، تهيه و تنظيم شده است.
'''داستان باريافتگان (سفرنامه حج)'''، اثر [[سيد احمد هدايتى]] (1250-1344ش)، سفرنامه حج نویسنده مى‌باشد كه به زبان فارسى و به كوشش [[سيد على قاضى عسكر]]، تهيه و تنظيم شده است.


== ساختار ==
== ساختار ==
كتاب با مقدمه سيد على قاضى عسكر آغاز و مطالب در ضمن عناوين متعدد، بدون تبويب يا فصل‌بندى خاصى، به‌صورت روزشمار، ارائه شده است.
كتاب با مقدمه [[قاضی عسکر، سید علی|سيد على قاضى عسكر]] آغاز و مطالب در ضمن عناوين متعدد، بدون تبويب يا فصل‌بندى خاصى، به‌صورت روزشمار، ارائه شده است.


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==
خط ۴۱: خط ۴۴:
نویسنده در سال 1338ق1299/ش، پس از آنكه حدود پنج سال به دليل وقوع جنگ بين‌المللى، راه‌هاى مكه مسدود بوده، تصميم مى‌گيرد به حج مشرف شود، لذا نزد پدرش مير سيد هدايت‌الله رفته و اجازه سفر مى‌خواهد. او خود در اين‌باره مى‌نويسد: «به منزل خود آمدم، اتفاقاً خدايگانى آقاى والد تشريف آورده بودند. اجازه خواستم، مشاوره كرديم، فرمودند: ازآن‌جهت كه پنج سال است به‌واسطه وقوع جنگ بين‌المللى، طرق مسافرت مكه مسدود بوده و خاصه انقلابات در ممالك منتزعه از عثمانى، از عراق و حجاز و شامات هنوز برطرف نشده، نمى‌توانم رأى موافقى بدهم، لكن ازاين‌جهت كه سفر مكه معظمه كمتر دست مى‌دهد و فعلاً رفيق خوب مهيا و اسباب فراهم است، نمى‌توانم مانع شوم»<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/20 همان، ص20]-[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/21 21]</ref>
نویسنده در سال 1338ق1299/ش، پس از آنكه حدود پنج سال به دليل وقوع جنگ بين‌المللى، راه‌هاى مكه مسدود بوده، تصميم مى‌گيرد به حج مشرف شود، لذا نزد پدرش مير سيد هدايت‌الله رفته و اجازه سفر مى‌خواهد. او خود در اين‌باره مى‌نويسد: «به منزل خود آمدم، اتفاقاً خدايگانى آقاى والد تشريف آورده بودند. اجازه خواستم، مشاوره كرديم، فرمودند: ازآن‌جهت كه پنج سال است به‌واسطه وقوع جنگ بين‌المللى، طرق مسافرت مكه مسدود بوده و خاصه انقلابات در ممالك منتزعه از عثمانى، از عراق و حجاز و شامات هنوز برطرف نشده، نمى‌توانم رأى موافقى بدهم، لكن ازاين‌جهت كه سفر مكه معظمه كمتر دست مى‌دهد و فعلاً رفيق خوب مهيا و اسباب فراهم است، نمى‌توانم مانع شوم»<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/20 همان، ص20]-[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/21 21]</ref>


به دنبال اين مذاكره و گفتگو سرانجام تصميم را به استخاره موكول و نزد حجت‌الاسلام سيد محمد تنكابنى در مدرسه «خان مروى» تهران استخاره مى‌كند و اين آيه مى‌آيد: ''' «وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَك بِالْعُرْوَة الْوُثْقَى وَ إِلَى اللّهِ عَاقِبَة الْأُمُورِ» '''<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/304/1/413 لقمان: 22]</ref>پس از موافقت استخاره به منزل برادرخانم خود آيت‌الله سيد احمد طالقانى كه عازم سفر حج بودند، رفته، قرار مسافرت را با ايشان مى‌گذارد و سرانجام روز شنبه 26 شعبان سال 1338ق، اين مسافرت را آغاز مى‌كند و در نيمه رجب سال بعد به تهران بازمى‌گردد. اين سفر نزدیک به ده ماه و نيم طول مى‌كشد و پر از خاطرات تلخ و شيرين است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/21 همان، ص21]</ref>
به دنبال اين مذاكره و گفتگو سرانجام تصميم را به استخاره موكول و نزد حجت‌الاسلام سيد محمد تنكابنى در مدرسه «خان مروى» تهران استخاره مى‌كند و اين آيه مى‌آيد:''' «وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَك بِالْعُرْوَة الْوُثْقَى وَ إِلَى اللّهِ عَاقِبَة الْأُمُورِ»'''<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/304/1/413 لقمان: 22]</ref>پس از موافقت استخاره به منزل برادرخانم خود آيت‌الله سيد احمد طالقانى كه عازم سفر حج بودند، رفته، قرار مسافرت را با ايشان مى‌گذارد و سرانجام روز شنبه 26 شعبان سال 1338ق، اين مسافرت را آغاز مى‌كند و در نيمه رجب سال بعد به تهران بازمى‌گردد. اين سفر نزدیک به ده ماه و نيم طول مى‌كشد و پر از خاطرات تلخ و شيرين است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/21 همان، ص21]</ref>


ايشان ابتدا از مسير كرج، قزوين، نهاوند، همدان، کرمانشاه، كرِند، سرپل ذهاب و قصر شيرين، به عراق رفته و پس از زيارت مشاهد مشرفه در عراق، به بصره مى‌آيد تا با كشتى به جده عزيمت كند؛ ليكن وقتى به شهر «عشّار» در نزدیکى بصره مى‌رسد و براى گرفتن بليط اقدام مى‌كند، معلوم مى‌شود كشتى سيار مابين بصره و جده يكى بيشتر نيست و عده كافى مسافر گرفته است و بايد بليط كشتى مابين جده و كراچى گرفته، از آنجا با كشتى‌هاى ديگر به جده بروند<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/21 همان، ص21]-[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/22 22]</ref>
ايشان ابتدا از مسير كرج، قزوين، نهاوند، همدان، کرمانشاه، كرِند، سرپل ذهاب و قصر شيرين، به عراق رفته و پس از زيارت مشاهد مشرفه در عراق، به بصره مى‌آيد تا با كشتى به جده عزيمت كند؛ ليكن وقتى به شهر «عشّار» در نزدیکى بصره مى‌رسد و براى گرفتن بليط اقدام مى‌كند، معلوم مى‌شود كشتى سيار مابين بصره و جده يكى بيشتر نيست و عده كافى مسافر گرفته است و بايد بليط كشتى مابين جده و كراچى گرفته، از آنجا با كشتى‌هاى ديگر به جده بروند<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/21 همان، ص21]-[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/22 22]</ref>
خط ۵۵: خط ۵۸:
نویسنده درعين‌حال دست از تلاش برنداشته، با راهنمايى فردى به نام حاج سيد امين، نزد يكى از تجار شيعه در كراچى به نام حاج عبدالغنى رفته و همراه با او، نزد والىِ كراچى، كه يك نفر انگليسى است، مى‌روند. نویسنده با زبان فرانسه با او سخن گفته، پس از مدتى گفتگو، والىِ كراچى راضى مى‌شود ايشان و دو سه نفر از همراهانشان را به جده اعزام نمايد؛ ليكن نویسنده قبول نكرده و مى‌گويد: «گفتم هيچ‌كدام راضى نيستند و تمناى اعزام تمام را مى‌نمايند». سرانجام به مسافرخانه بازمى‌گردد و درحالى‌كه از رفتن به مكه مأيوس شده، به ساحت مقدس حضرت سيدالشّهدا(ع) و ائمه(ع)متوسل مى‌شود و با ضجه و ناله و گريه، مشغول خواندن حديث كسا مى‌گردد<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/23 همان، ص23]-[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/24 24]</ref>
نویسنده درعين‌حال دست از تلاش برنداشته، با راهنمايى فردى به نام حاج سيد امين، نزد يكى از تجار شيعه در كراچى به نام حاج عبدالغنى رفته و همراه با او، نزد والىِ كراچى، كه يك نفر انگليسى است، مى‌روند. نویسنده با زبان فرانسه با او سخن گفته، پس از مدتى گفتگو، والىِ كراچى راضى مى‌شود ايشان و دو سه نفر از همراهانشان را به جده اعزام نمايد؛ ليكن نویسنده قبول نكرده و مى‌گويد: «گفتم هيچ‌كدام راضى نيستند و تمناى اعزام تمام را مى‌نمايند». سرانجام به مسافرخانه بازمى‌گردد و درحالى‌كه از رفتن به مكه مأيوس شده، به ساحت مقدس حضرت سيدالشّهدا(ع) و ائمه(ع)متوسل مى‌شود و با ضجه و ناله و گريه، مشغول خواندن حديث كسا مى‌گردد<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/23 همان، ص23]-[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/24 24]</ref>


مؤلف مى‌نويسد: «درست در خاتمه روضه آقاى آقا سيد احمد، جناب آقا ميرزا محمدعلى طهرانى عينك‌چى، از در، درآمد و با كمال عجله پاكتى به من داد و گفت ببينيد چه نوشته؟ من بدون آنكه عنوان پاكت را ملاحظه كنم، فوراً آن را باز كردم، به زبان انگليسى، كه فقط خواندن آن را مى‌دانستم و از تكلّم عاجز بودم، نوشته بود: آقاى «شيخ عبدالقادر»، موافق تلگراف واصله، «حجاز نورانى» براى باقى‌ماندگان حجاج معين شده، آنها را به اسرع اوقات به بمبئى حركت دهيد كه با دويست نفر باقى‌ماندگان حجاج آنها به طرف جده حركت كنند. يك‌مرتبه صداى خنده و فريادهاى مسرت‌آميز از جمعيت بلند شد و يك محفل گريانِ نالان محزون و ماتم‌زده، مبدل به يك محيط خنده و فرح و شادمانى گرديد»<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/24 همان، ص24]</ref>
مؤلف مى‌نويسد: «درست در خاتمه روضه آقاى آقا سيد احمد، جناب آقا ميرزا محمدعلى طهرانى عينك‌چى، از در، درآمد و با كمال عجله پاکتى به من داد و گفت ببينيد چه نوشته؟ من بدون آنكه عنوان پاکت را ملاحظه كنم، فوراً آن را باز كردم، به زبان انگليسى، كه فقط خواندن آن را مى‌دانستم و از تكلّم عاجز بودم، نوشته بود: آقاى «شيخ عبدالقادر»، موافق تلگراف واصله، «حجاز نورانى» براى باقى‌ماندگان حجاج معين شده، آنها را به اسرع اوقات به بمبئى حركت دهيد كه با دويست نفر باقى‌ماندگان حجاج آنها به طرف جده حركت كنند. يك‌مرتبه صداى خنده و فريادهاى مسرت‌آميز از جمعيت بلند شد و يك محفل گريانِ نالان محزون و ماتم‌زده، مبدل به يك محيط خنده و فرح و شادمانى گرديد»<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/24 همان، ص24]</ref>


سرانجام به «بمبئى» آمده و از آنجا با كشتى نورانى عازم جده مى‌شوند. لحظه‌ها به‌سرعت سپرى مى‌شود. توفان و باران‌هاى شديد هر لحظه جان آنان را به خطر مى‌اندازد. گهگاهى تعدادى از هم‌سفران مى‌ميرند و جنازه آنان به آب انداخته مى‌شود: «ماهى‌هاى عظيم‌الجثه و حيوانات عجيب‌الشكلِ دريايى، دسته‌دسته كشتى را تعقيب مى‌كنند»<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/24 همان]</ref>
سرانجام به «بمبئى» آمده و از آنجا با كشتى نورانى عازم جده مى‌شوند. لحظه‌ها به‌سرعت سپرى مى‌شود. توفان و باران‌هاى شديد هر لحظه جان آنان را به خطر مى‌اندازد. گهگاهى تعدادى از هم‌سفران مى‌ميرند و جنازه آنان به آب انداخته مى‌شود: «ماهى‌هاى عظيم‌الجثه و حيوانات عجيب‌الشكلِ دريايى، دسته‌دسته كشتى را تعقيب مى‌كنند»<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/24 همان]</ref>
خط ۶۷: خط ۷۰:
با پايان يافتن حضور در مدينه، به طرف جده حركت كرده و از «يَنْبُع» با كشتى به جده مى‌آيند و پس از بيست روز معطلى، بار ديگر با كشتى معروف به «شجاع»، از جده به طرف بمبئى حركت مى‌كنند و اين مسافت، حدود نُه روز و ده شب طول مى‌كشد<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/26 همان، ص26]</ref>
با پايان يافتن حضور در مدينه، به طرف جده حركت كرده و از «يَنْبُع» با كشتى به جده مى‌آيند و پس از بيست روز معطلى، بار ديگر با كشتى معروف به «شجاع»، از جده به طرف بمبئى حركت مى‌كنند و اين مسافت، حدود نُه روز و ده شب طول مى‌كشد<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/26 همان، ص26]</ref>


پس از چند روز ماندن در بمبئى، از آنجا به بصره و سپس به ايران مى‌آيند. در نزدیکى‌هاى تهران، به او خبر مى‌دهند كه دختر شش ساله‌اش از دار دنيا رفته است و پس از ده ماه و نيم دورى از خانواده، به شهر رى بازمى‌گردد و در اينجا آخرين خبر ناگوار به او داده مى‌شود: «از ديدار خانواده كه مدّت ده ماه و نيم از آنها به‌كلّى دور و بى‌خبر بودم، بهره‌مند و محظوظ و مشعوف شدم و پس از تفتيشات و تحقيقات مكشوف شد كه آقا ابراهيم، طفل هفت ساله من نيز در مفارقت پدر بدرود زندگانى گفته و داغى بر داغ من افزوده؛ خداوند خودش باز هم توفيق صبر و شكيبايى و تسليم عنايت فرمايد»<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/26 همان، ص26]-[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/27 27]</ref>
پس از چند روز ماندن در بمبئى، از آنجا به بصره و سپس به ايران مى‌آيند. در نزدیکى‌هاى تهران، به او خبر مى‌دهند كه دختر شش ساله‌اش از دار دنيا رفته است و پس از ده ماه و نيم دورى از خانواده، به شهر رى بازمى‌گردد و در اينجا آخرين خبر ناگوار به او داده مى‌شود: «از ديدار خانواده كه مدّت ده ماه و نيم از آنها به‌كلّى دور و بى‌خبر بودم، بهره‌مند و محظوظ و مشعوف شدم و پس از تفتيشات و تحقيقات مكشوف شد كه آقا ابراهیم، طفل هفت ساله من نيز در مفارقت پدر بدرود زندگانى گفته و داغى بر داغ من افزوده؛ خداوند خودش باز هم توفيق صبر و شكيبايى و تسليم عنايت فرمايد»<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/26 همان، ص26]-[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14750/1/27 27]</ref>


ويژگى‌هاى اين سفرنامه پرفراز و نشيب را مى‌توان در امور زير، خلاصه نمود:
ويژگى‌هاى اين سفرنامه پرفراز و نشيب را مى‌توان در امور زير، خلاصه نمود:
خط ۸۸: خط ۹۱:


==پانويس ==
==پانويس ==
<references />
<references/>




== منابع مقاله ==
== منابع مقاله ==
مقدمه و متن كتاب.
مقدمه و متن كتاب.
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}