حسینى،‌ اختیارالدین‌ بن‌ غیاث‌الدین‌: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' .' به '.'
جز (جایگزینی متن - ' .' به '. ')
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
 
خط ۵۵: خط ۵۵:
[[امیر‌علیشیر نوایی، علیشیر بن کیچکنه|علیشیر نوایى]] (844 -906ق‌) در [[تذکره مجالس النفائس|مجالس‌ النفایس‌]] تركى‌، ذیل‌ سیداختیار از وی‌ با نام‌ «سید اختیار» یاد مى‌كند و او را جوانى‌ خوش‌ طبع‌ و نیك‌ رفتار مى‌خواند كه‌ در دارالقضای‌ مولانا نظام‌الدین‌ (د 900ق)‌ تحریر سجلات‌ و قبالات‌ بدو محول‌ بوده‌، و در عربیت‌ و فقه‌ شهرت‌ داشته‌ است‌. وی‌ اختیارالدین‌ را سزاوار این‌ شهرت‌ دانسته‌، مى‌نویسد كه‌ او به‌ تألیف‌ كتابى‌ سرگرم‌ است‌ كه‌ میزان‌ شایستگیش‌ پس‌ از پایان‌ این‌ تصنیف‌ روشن‌ خواهد شد. او كسانى‌ را كه‌ بر اختیارالدین‌ خرده‌ مى‌گرفته‌اند كه‌ زحمت‌ بسیار مى‌كشیده‌ تا دستار خود را دانشمندانه‌ ببندد، «خبیث‌» خوانده‌، مى‌نویسد: «هیچ‌كس‌ نیست‌ كه‌ از زخم‌ زبان‌ آنان‌ رهایى‌ داشته‌ باشد». وی‌ در پایان‌ دو بیت‌ شعر حاوی‌ ماده‌ تاریخ‌ «ساقى‌ كوثر» = 897 از سروده‌های‌ او آورده‌ است‌.
[[امیر‌علیشیر نوایی، علیشیر بن کیچکنه|علیشیر نوایى]] (844 -906ق‌) در [[تذکره مجالس النفائس|مجالس‌ النفایس‌]] تركى‌، ذیل‌ سیداختیار از وی‌ با نام‌ «سید اختیار» یاد مى‌كند و او را جوانى‌ خوش‌ طبع‌ و نیك‌ رفتار مى‌خواند كه‌ در دارالقضای‌ مولانا نظام‌الدین‌ (د 900ق)‌ تحریر سجلات‌ و قبالات‌ بدو محول‌ بوده‌، و در عربیت‌ و فقه‌ شهرت‌ داشته‌ است‌. وی‌ اختیارالدین‌ را سزاوار این‌ شهرت‌ دانسته‌، مى‌نویسد كه‌ او به‌ تألیف‌ كتابى‌ سرگرم‌ است‌ كه‌ میزان‌ شایستگیش‌ پس‌ از پایان‌ این‌ تصنیف‌ روشن‌ خواهد شد. او كسانى‌ را كه‌ بر اختیارالدین‌ خرده‌ مى‌گرفته‌اند كه‌ زحمت‌ بسیار مى‌كشیده‌ تا دستار خود را دانشمندانه‌ ببندد، «خبیث‌» خوانده‌، مى‌نویسد: «هیچ‌كس‌ نیست‌ كه‌ از زخم‌ زبان‌ آنان‌ رهایى‌ داشته‌ باشد». وی‌ در پایان‌ دو بیت‌ شعر حاوی‌ ماده‌ تاریخ‌ «ساقى‌ كوثر» = 897 از سروده‌های‌ او آورده‌ است‌.


[[خواند‌میر، غیاث‌الدین بن همام‌الدین|خواندمیر]] درباره اختیارالدین‌ مى‌نویسد: «در نوشتن‌ فتوا و تحریر صكوك‌. .. و در فن‌ انشا و معما صاحب‌ وقوف‌» بود.
[[خواند‌میر، غیاث‌الدین بن همام‌الدین|خواندمیر]] درباره اختیارالدین‌ مى‌نویسد: «در نوشتن‌ فتوا و تحریر صكوك‌... و در فن‌ انشا و معما صاحب‌ وقوف‌» بود.