دیوان رفعت سمنانی: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ی‎م' به 'ی‌م')
    جز (جایگزینی متن - 'اهل بیت' به 'اهل‌بیت')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
     
    (۳۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱۹: خط ۱۹:
    | شابک =
    | شابک =
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =28631
    | کتابخوان همراه نور =28631
    | کد پدیدآور =18545
    | کد پدیدآور =18545
    | پس از =
    | پس از =
    خط ۲۵: خط ۲۶:
    }}  
    }}  


    '''‏دیوان رفعت سمنانی'''، سروده حاجی محمدصادق، معروف به رفعت سمنانی است. آنچه در این کتاب گردآوری شده، مجموعه سروده‌های این شاعر توانمند است در قالب غزلیات، مسمطات، ترکیب‎بندها، ترجیع‎بندها، مخمس‎ها، قصاید و مثنوی، در موضوعات گوناگون اجتماعی و اخلاقی و سایر موضوعات دیگر، که از جمله آنها سروده‌های بسیاری است در باب ارادت به [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] و خاندان عصمت و طهارت(ع). این مجموعه گران‌سنگ به اهتمام [[نوحيان، نصرت|نصرت‎الله نوحیان (نوح)]] جمع‎آوری شده است.
    '''‏دیوان رفعت سمنانی'''، سروده حاجی محمدصادق، معروف به رفعت سمنانی است. آنچه در این کتاب گردآوری شده، مجموعه سروده‌های این شاعر توانمند است در قالب غزلیات، مسمطات، ترکیب‌بندها، ترجیع‌بندها، مخمس‎ها، قصاید و مثنوی، در موضوعات گوناگون اجتماعی و اخلاقی و سایر موضوعات دیگر، که از جمله آنها سروده‌های بسیاری است در باب ارادت به [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] و خاندان عصمت و طهارت(ع). این مجموعه گران‌سنگ به اهتمام [[نوحيان، نصرت|نصرت‌الله نوحیان (نوح)]] جمع‌آوری شده است.


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    کتاب، دارای یک مقدمه از [[نوحيان، نصرت|نصرت‎الله نوحیان (نوح)]] است. پس از مقدمه یک خطبه بی‌نقطه ذکر گردیده است و بخش اصلی کتاب در هفت فصل مجزا مطرح شده است.
    کتاب، دارای یک مقدمه از [[نوحيان، نصرت|نصرت‌الله نوحیان (نوح)]] است. پس از مقدمه یک خطبه بی‌نقطه ذکر گردیده است و بخش اصلی کتاب در هفت فصل مجزا مطرح شده است.


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    خط ۳۹: خط ۴۰:
    می‌شناسند.
    می‌شناسند.


    غزلیات و قصائد رفعت سمنانی، از لحاظ اتقان علمی و ادبی از جایگاه بالایی برخوردار است تا جایی که برخی از آثار وی، با آثار بزرگ‎ترین شعرای پارسی‎زبان پهلو می‎زند. درست است که رفعت در زمان و مکانی زندگی می‌کرد که شعر فارسی دوران رکود خود را می‌گذراند و شعرای معاصر او نیز جز مداحی و دنباله‎روی و استقبال آثار قدما کاری نداشتند و رفعت هم از این قاعده مستثنی نبود، اما با تمام این احوال، رفعت مخصوصاً در غزلیات، شخصیت خود را به خواننده م‌ی‌قبولاند. گاهی مضامین و صنایع شعری را چنان بجا و به‎موقع می‎آورد که خواننده از روانی و سلاست شعر، صنعت را فراموش می‌کند:
    غزلیات و قصائد رفعت سمنانی، از لحاظ اتقان علمی و ادبی از جایگاه بالایی برخوردار است تا جایی که برخی از آثار وی، با آثار بزرگ‎ترین شعرای پارسی‌زبان پهلو می‌زند. درست است که رفعت در زمان و مکانی زندگی می‌کرد که شعر فارسی دوران رکود خود را می‌گذراند و شعرای معاصر او نیز جز مداحی و دنباله‌روی و استقبال آثار قدما کاری نداشتند و رفعت هم از این قاعده مستثنی نبود، اما با تمام این احوال، رفعت مخصوصاً در غزلیات، شخصیت خود را به خواننده م‌ی‌قبولاند. گاهی مضامین و صنایع شعری را چنان بجا و به‌موقع می‌آورد که خواننده از روانی و سلاست شعر، صنعت را فراموش می‌کند:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|''حال طوفان‎دیدگان غرقه غم را چه داند''|2=''آنکه از دریا و از دلبر نخواهد جز کناری''}}
    {{ب|''حال طوفان‌دیدگان غرقه غم را چه داند''|2=''آنکه از دریا و از دلبر نخواهد جز کناری''}}
    {{ب|''دل ز خود می‎بری و آب ز آیینه اگر''|2=''روی را با رخ آیینه مقابل داری''}}
    {{ب|''دل ز خود می‌بری و آب ز آیینه اگر''|2=''روی را با رخ آیینه مقابل داری''}}
    {{ب|''دولت جاوید ما چیست؟ قد افراختن''|2=''در بر تیغ کجش راست سر انداختن''}}
    {{ب|''دولت جاوید ما چیست؟ قد افراختن''|2=''در بر تیغ کجش راست سر انداختن''}}
    {{ب|''چشم به‎جز مهر او از همه کس دوختن''|2=''سینه به‎جز یاد او از همه پرداختن''}}
    {{ب|''چشم به‌جز مهر او از همه کس دوختن''|2=''سینه به‌جز یاد او از همه پرداختن''}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}


    و گاهی نیز در مسمطات به استقبال منوچهری دامغانی می‌رود و طبیعت را با تمام زیبایی‎هایش توصیف می‌کند. هرچند مسمطات رفعت بیشتر عرفانی است، لکن بازهم می‌توان در آنها عالی‌ترین توصیف طبیعت را دید:
    و گاهی نیز در مسمطات به استقبال منوچهری دامغانی می‌رود و طبیعت را با تمام زیبایی‌هایش توصیف می‌کند. هرچند مسمطات رفعت بیشتر عرفانی است، لکن بازهم می‌توان در آنها عالی‌ترین توصیف طبیعت را دید:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|''بر سرو قد سبزخطان شمس و قمر بین''|2=''در گلشن رخسار بتان سنبل تر بین''}}
    {{ب|''بر سرو قد سبزخطان شمس و قمر بین''|2=''در گلشن رخسار بتان سنبل تر بین''}}
    خط ۵۵: خط ۵۶:
    {{پایان شعر}}....
    {{پایان شعر}}....


    رفعت به [[امام على(ع)|علی بن ابی‎طالب علی(ع)]] و خاندان او ارادتی خاص می‎ورزید و ازاین‎روی قسمتی بزرگ از دیوان او حاوی اشعار و علی الخصوص مسمّط‎های شیوایی در مدح آن بزرگواران است، از جمله قصیده‌های وی در این باب است:
    رفعت به [[امام على(ع)|علی بن ابی‎طالب علی(ع)]] و خاندان او ارادتی خاص می‌ورزید و ازاین‌روی قسمتی بزرگ از دیوان او حاوی اشعار و علی الخصوص مسمّط‎های شیوایی در مدح آن بزرگواران است، از جمله قصیده‌های وی در این باب است:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|''چون حسین بن علی باید که جان خویش را ''|2=''در زمین کربلا بذل ره جانان کند''}}
    {{ب|''چون حسین بن علی باید که جان خویش را ''|2=''در زمین کربلا بذل ره جانان کند''}}
    {{ب|''ز اکبر و اصغر بپوشد چشم و چون عباس را''|2='' در منای عشق‎بازی تشنه‎لب قربان کند''}}
    {{ب|''ز اکبر و اصغر بپوشد چشم و چون عباس را''|2='' در منای عشق‎بازی تشنه‌لب قربان کند''}}
    {{ب|''سیّد سجّاد باید تا تمام حال خویش ''|2=''وقف روز و شب به راه طاعت یزدان کند''}}
    {{ب|''سیّد سجّاد باید تا تمام حال خویش ''|2=''وقف روز و شب به راه طاعت یزدان کند''}}
    {{ب|''یادم آمد شرح حالی زان امام حق‎پرست ''|2='' ترسم ار گویم جهان را سربه‎سر ویران کند''}}
    {{ب|''یادم آمد شرح حالی زان امام حق‎پرست ''|2='' ترسم ار گویم جهان را سربه‌سر ویران کند''}}
    {{ب|''بعد قتل خامس آل عبا چون ابن سعد''|2=''خواست تا غارت خیام مظهر سبحان کند''}}
    {{ب|''بعد قتل خامس آل عبا چون ابن سعد''|2=''خواست تا غارت خیام مظهر سبحان کند''}}
    {{ب|''اهل بیت مصطفی حیران که آیا آن لعین''|2=''بعد قتل شه چه حکمی از پی ایشان کند''<ref>ر.ک: متن کتاب، ص188-189</ref>}}
    {{ب|''اهل‌بیت مصطفی حیران که آیا آن لعین''|2=''بعد قتل شه چه حکمی از پی ایشان کند''<ref>ر.ک: متن کتاب، ص188-189</ref>}}
    {{پایان شعر}}.
    {{پایان شعر}}.


    همچنین مسمطاتی در باب ارادت وی به خاندان عصمت و طهارت وارد شده است، همچون:  
    همچنین مسمطاتی در باب ارادت وی به خاندان عصمت و طهارت وارد شده است، همچون:  
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|''ساقی باقی دین، هستی و سقای حسین''|2=''نشئه‎بخش می، از خم تولای حسین''}}
    {{ب|''ساقی باقی دین، هستی و سقای حسین''|2=''نشئه‌بخش می، از خم تولای حسین''}}
    {{ب|''قالب و قلب، دل و روح دلارای حسین''|2=''سرو بستان علی، لاله سیمای حسین''}}
    {{ب|''قالب و قلب، دل و روح دلارای حسین''|2=''سرو بستان علی، لاله سیمای حسین''}}
    {{ب|''سرّ الا اللهی و آیت کبرای حسین''|2=''یکّه‎تاز صف میدان وفا، شیر ژیان''}}
    {{ب|''سرّ الا اللهی و آیت کبرای حسین''|2=''یکّه‌تاز صف میدان وفا، شیر ژیان''}}
    {{ب|''اولین معنی سردفتر دیوان وفا ''|2=''دومین آینه صورت تصویر عطا''}}
    {{ب|''اولین معنی سردفتر دیوان وفا ''|2=''دومین آینه صورت تصویر عطا''}}
    {{ب|''آیت اعظم و سالار و سپهدار حیا ''|2=''پرچم رایت اقبال و علم‎دار رجا''}}
    {{ب|''آیت اعظم و سالار و سپهدار حیا ''|2=''پرچم رایت اقبال و علم‌دار رجا''}}
    {{ب|''پشت و پیشانی و قلب دل شاه شهدا ''|2=''پیشتاز سپه عشق شه تشنه‎لبان''<ref>ر.ک: همان، ص99</ref>}}
    {{ب|''پشت و پیشانی و قلب دل شاه شهدا ''|2=''پیشتاز سپه عشق شه تشنه‌لبان''<ref>ر.ک: همان، ص99</ref>}}
    {{پایان شعر}}.
    {{پایان شعر}}.


    از جمله مثنوی‎های رفعت در مورد اولین زائر امام حسین(ع)، جابر بن عبدالله انصاری است که این‎گونه سروده است:
    از جمله مثنوی‌های رفعت در مورد اولین زائر امام حسین(ع)، جابر بن عبدالله انصاری است که این‌گونه سروده است:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|''هست مروی که پس از قتل شه تشنه‎لبان ''|2=''این خبر گوشزد آمد به همه [اهل] جهان''}}
    {{ب|''هست مروی که پس از قتل شه تشنه‌لبان ''|2=''این خبر گوشزد آمد به همه [اهل] جهان''}}
    {{ب|''آن‎که اول به‎سوی قبر حسین روی نمود''|2=''شیعیان! جابر عبداللّه انصاری بود''}}
    {{ب|''آن‌که اول به‌سوی قبر حسین روی نمود''|2=''شیعیان! جابر عبداللّه انصاری بود''}}
    {{ب|''زد به سر، خون ز بصر ریخت پس آن پیرِ گرام''|2=''با ادب گفت که ای شاه به‎خون‎خفته سلام''}}
    {{ب|''زد به سر، خون ز بصر ریخت پس آن پیرِ گرام''|2=''با ادب گفت که‌ای شاه به‌خون‌خفته سلام''}}
    {{ب|''تا سه نوبت چو از آن قبر جوابی نشنید ''|2=''کرد از زندگی خود به جهان قطع امید''}}
    {{ب|''تا سه نوبت چو از آن قبر جوابی نشنید ''|2=''کرد از زندگی خود به جهان قطع امید''}}
    {{ب|''بعد از آن گفت که ای غرقه به خون، حق داری''|2=''که ندادی تو جوابی به من از غمخواری''}}
    {{ب|''بعد از آن گفت که‌ای غرقه به خون، حق داری''|2=''که ندادی تو جوابی به من از غمخواری''}}
    {{ب|''ز آنکه در شام بود رأس تو در بزم یزید''|2=''هست در کرب‎بلا جسم تو ای شاه شهید''<ref>ر.ک: همان، ص‎284-285</ref>}}
    {{ب|''ز آنکه در شام بود رأس تو در بزم یزید''|2=''هست در کرب‌بلا جسم تو ای شاه شهید''<ref>ر.ک: همان، ص‎284-285</ref>}}
    {{پایان شعر}}.
    {{پایان شعر}}.


    رفعت علاوه بر دیوان، مثنوی‎هایی نیز ساخته؛ یکی از آنها که در دست است، داستان یوسف و زلیخاست که در حدود شش هزار بیت است که در آن علاوه بر داستان‌سرایی، به تأویل و تفسیر سوره یوسف نیز پرداخته است و در آن داستان‎های جداگانه‌ای را به رشته نظم کشیده است:
    رفعت علاوه بر دیوان، مثنوی‌هایی نیز ساخته؛ یکی از آنها که در دست است، داستان یوسف و زلیخاست که در حدود شش هزار بیت است که در آن علاوه بر داستان‌سرایی، به تأویل و تفسیر سوره یوسف نیز پرداخته است و در آن داستان‌های جداگانه‌ای را به رشته نظم کشیده است:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|''الهی آتش عشقی برافروز''|2=''بنای هستیم را پاک برسوز''}}
    {{ب|''الهی آتش عشقی برافروز''|2=''بنای هستیم را پاک برسوز''}}
    {{ب|''اگرچه حال می‌سوزم ولیکن''|2=''بزن بر آتشم از لطف دامن''}}
    {{ب|''اگرچه حال می‌سوزم ولیکن''|2=''بزن بر آتشم از لطف دامن''}}
    {{ب|''بنای هستیم زیر و زبر کن''|2='' شرار عاشقی را شعله‎ور کن''}}
    {{ب|''بنای هستیم زیر و زبر کن''|2='' شرار عاشقی را شعله‌ور کن''}}
    {{ب|''عزیزان عاشقم پوشیده تا کی؟''|2='' نوای عاشقی زد یار در نی''<ref>ر.ک: همان، ص297</ref>}}
    {{ب|''عزیزان عاشقم پوشیده تا کی؟''|2='' نوای عاشقی زد یار در نی''<ref>ر.ک: همان، ص297</ref>}}
    {{پایان شعر}}.
    {{پایان شعر}}.
    خط ۹۵: خط ۹۶:
    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر گردیده است.
    فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر گردیده است.
    در پاورقی‎ها آدرس و توضیح برخی مطالب ذکر شده است.
    در پاورقی‌ها آدرس و توضیح برخی مطالب ذکر شده است.


    ==پانویس==
    ==پانویس==
    خط ۱۰۴: خط ۱۰۵:
       
       
    ==وابسته‌ها==
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
     
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
       
       
    خط ۱۱۴: خط ۱۱۶:
       
       
    [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]
    [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]
    [[رده: 25 شهریور الی 24 مهر]]
    [[رده:سال97-25شهریور الی24 مهر]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۰

    ‏‏دیوان رفعت سمنانی
    دیوان رفعت سمنانی
    پدیدآوراننوحيان، نصرت (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرديوان رفعت سمناني
    ناشرمطبوعاتي نيکپو
    مکان نشرايران - تهران
    موضوعشعر فارسی - قرن 13ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏PIR‎‏ ‎‏70‎‏36‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏9
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    ‏دیوان رفعت سمنانی، سروده حاجی محمدصادق، معروف به رفعت سمنانی است. آنچه در این کتاب گردآوری شده، مجموعه سروده‌های این شاعر توانمند است در قالب غزلیات، مسمطات، ترکیب‌بندها، ترجیع‌بندها، مخمس‎ها، قصاید و مثنوی، در موضوعات گوناگون اجتماعی و اخلاقی و سایر موضوعات دیگر، که از جمله آنها سروده‌های بسیاری است در باب ارادت به امیرالمؤمنین علی(ع) و خاندان عصمت و طهارت(ع). این مجموعه گران‌سنگ به اهتمام نصرت‌الله نوحیان (نوح) جمع‌آوری شده است.

    ساختار

    کتاب، دارای یک مقدمه از نصرت‌الله نوحیان (نوح) است. پس از مقدمه یک خطبه بی‌نقطه ذکر گردیده است و بخش اصلی کتاب در هفت فصل مجزا مطرح شده است.

    گزارش محتوا

    حاجی محمدصادق رفعت سمنانی را که از شاعران صوفی‌مسلک ایران است، بیشتر با غزل معروفش:

    شب شمع یک‎طرف رخ جانانه یک‎طرفمن یک‎طرف در آتش و پروانه یک‎طرف
    افکنده بهر صید دل من ز زلف خال دام بلا ز یک‎طرف و دانه یک‎طرف
    از عشق او به گریه و در خنده روز و شبعاقل ز یک‎طرف دل دیوانه یک‎طرف

    می‌شناسند.

    غزلیات و قصائد رفعت سمنانی، از لحاظ اتقان علمی و ادبی از جایگاه بالایی برخوردار است تا جایی که برخی از آثار وی، با آثار بزرگ‎ترین شعرای پارسی‌زبان پهلو می‌زند. درست است که رفعت در زمان و مکانی زندگی می‌کرد که شعر فارسی دوران رکود خود را می‌گذراند و شعرای معاصر او نیز جز مداحی و دنباله‌روی و استقبال آثار قدما کاری نداشتند و رفعت هم از این قاعده مستثنی نبود، اما با تمام این احوال، رفعت مخصوصاً در غزلیات، شخصیت خود را به خواننده م‌ی‌قبولاند. گاهی مضامین و صنایع شعری را چنان بجا و به‌موقع می‌آورد که خواننده از روانی و سلاست شعر، صنعت را فراموش می‌کند:

    حال طوفان‌دیدگان غرقه غم را چه داندآنکه از دریا و از دلبر نخواهد جز کناری
    دل ز خود می‌بری و آب ز آیینه اگرروی را با رخ آیینه مقابل داری
    دولت جاوید ما چیست؟ قد افراختندر بر تیغ کجش راست سر انداختن
    چشم به‌جز مهر او از همه کس دوختنسینه به‌جز یاد او از همه پرداختن

    و گاهی نیز در مسمطات به استقبال منوچهری دامغانی می‌رود و طبیعت را با تمام زیبایی‌هایش توصیف می‌کند. هرچند مسمطات رفعت بیشتر عرفانی است، لکن بازهم می‌توان در آنها عالی‌ترین توصیف طبیعت را دید:

    بر سرو قد سبزخطان شمس و قمر بیندر گلشن رخسار بتان سنبل تر بین
    در کوثر لعل صنمان لعل و گهر بینبستان بستان شوخی در سحر نظر بین
    خرمن خرمن عنبر افشانده ز سر بینگر لاله به خرمن بری و مشک به خروار
    صحن چمن امروز به از سطح جنان استبس حوری و بس غلمان در سبزه روان است[۱]

    ....

    رفعت به علی بن ابی‎طالب علی(ع) و خاندان او ارادتی خاص می‌ورزید و ازاین‌روی قسمتی بزرگ از دیوان او حاوی اشعار و علی الخصوص مسمّط‎های شیوایی در مدح آن بزرگواران است، از جمله قصیده‌های وی در این باب است:

    چون حسین بن علی باید که جان خویش را در زمین کربلا بذل ره جانان کند
    ز اکبر و اصغر بپوشد چشم و چون عباس را در منای عشق‎بازی تشنه‌لب قربان کند
    سیّد سجّاد باید تا تمام حال خویش وقف روز و شب به راه طاعت یزدان کند
    یادم آمد شرح حالی زان امام حق‎پرست ترسم ار گویم جهان را سربه‌سر ویران کند
    بعد قتل خامس آل عبا چون ابن سعدخواست تا غارت خیام مظهر سبحان کند
    اهل‌بیت مصطفی حیران که آیا آن لعینبعد قتل شه چه حکمی از پی ایشان کند[۲]

    .

    همچنین مسمطاتی در باب ارادت وی به خاندان عصمت و طهارت وارد شده است، همچون:

    ساقی باقی دین، هستی و سقای حسیننشئه‌بخش می، از خم تولای حسین
    قالب و قلب، دل و روح دلارای حسینسرو بستان علی، لاله سیمای حسین
    سرّ الا اللهی و آیت کبرای حسینیکّه‌تاز صف میدان وفا، شیر ژیان
    اولین معنی سردفتر دیوان وفا دومین آینه صورت تصویر عطا
    آیت اعظم و سالار و سپهدار حیا پرچم رایت اقبال و علم‌دار رجا
    پشت و پیشانی و قلب دل شاه شهدا پیشتاز سپه عشق شه تشنه‌لبان[۳]

    .

    از جمله مثنوی‌های رفعت در مورد اولین زائر امام حسین(ع)، جابر بن عبدالله انصاری است که این‌گونه سروده است:

    هست مروی که پس از قتل شه تشنه‌لبان این خبر گوشزد آمد به همه [اهل] جهان
    آن‌که اول به‌سوی قبر حسین روی نمودشیعیان! جابر عبداللّه انصاری بود
    زد به سر، خون ز بصر ریخت پس آن پیرِ گرامبا ادب گفت که‌ای شاه به‌خون‌خفته سلام
    تا سه نوبت چو از آن قبر جوابی نشنید کرد از زندگی خود به جهان قطع امید
    بعد از آن گفت که‌ای غرقه به خون، حق داریکه ندادی تو جوابی به من از غمخواری
    ز آنکه در شام بود رأس تو در بزم یزیدهست در کرب‌بلا جسم تو ای شاه شهید[۴]

    .

    رفعت علاوه بر دیوان، مثنوی‌هایی نیز ساخته؛ یکی از آنها که در دست است، داستان یوسف و زلیخاست که در حدود شش هزار بیت است که در آن علاوه بر داستان‌سرایی، به تأویل و تفسیر سوره یوسف نیز پرداخته است و در آن داستان‌های جداگانه‌ای را به رشته نظم کشیده است:

    الهی آتش عشقی برافروزبنای هستیم را پاک برسوز
    اگرچه حال می‌سوزم ولیکنبزن بر آتشم از لطف دامن
    بنای هستیم زیر و زبر کن شرار عاشقی را شعله‌ور کن
    عزیزان عاشقم پوشیده تا کی؟ نوای عاشقی زد یار در نی[۵]

    .

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر گردیده است. در پاورقی‌ها آدرس و توضیح برخی مطالب ذکر شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه کتاب، صفحه ‎هفت - هشت
    2. ر.ک: متن کتاب، ص188-189
    3. ر.ک: همان، ص99
    4. ر.ک: همان، ص‎284-285
    5. ر.ک: همان، ص297

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها