۱۰۶٬۹۰۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'علیهم السلام' به 'علیهمالسلام') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
ابن سعد امام حسین(ع) را در زمره واپسین طبقه (طبقه پنجم) از اصحاب رسول خدا(ص) -که به هنگام وفات آن حضرت خردسال بودند و در هیچ جنگی او را همراهی نکردند -یاد کرده است. قریب به هفت سال از زندگانی امام در زمان حیات پیامبر گذشت. پیامبر او و برادرش را بسیار گرامی میداشت، چنان که آن دو را بر سینه خود مینشاند و در همان حال با مردم سخن میگفت و گاهی آن دو را بر دوش خود مینهاد، بنا به نقلی، روزی پیامبر بر بالای منبر سخنرانی میکرد و چون آن دو را دید از منبر پایین آمد و ایشان را در آغوش گرفت. اما مهمترین رخداد دوران کودکی امام، شرکت در مباهله و معرفی او و برادرش به عنوان مصداق «ابناءَنا» بود. | ابن سعد امام حسین(ع) را در زمره واپسین طبقه (طبقه پنجم) از اصحاب رسول خدا(ص) -که به هنگام وفات آن حضرت خردسال بودند و در هیچ جنگی او را همراهی نکردند -یاد کرده است. قریب به هفت سال از زندگانی امام در زمان حیات پیامبر گذشت. پیامبر او و برادرش را بسیار گرامی میداشت، چنان که آن دو را بر سینه خود مینشاند و در همان حال با مردم سخن میگفت و گاهی آن دو را بر دوش خود مینهاد، بنا به نقلی، روزی پیامبر بر بالای منبر سخنرانی میکرد و چون آن دو را دید از منبر پایین آمد و ایشان را در آغوش گرفت. اما مهمترین رخداد دوران کودکی امام، شرکت در مباهله و معرفی او و برادرش به عنوان مصداق «ابناءَنا» بود. | ||
بنابه گزارشی، امام حسین(ع) در کودکی به خلیفه دوم، که بر منبر پیامبر نشسته بود، اعتراض کرد و خلیفه نیز خطبه خود را نیمه کاره رها کرد و از منبر به زیر آمد. همچنین روایت شده است که خلیفه دوم سهم بیت المال امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را، به سبب قرابت آنان با رسول خدا، همانند سهم حضرت علی(ع) و اهل بدر قرار داده بود. در برخی منابع تاریخی از حضور امام حسین(ع) به اتفاق برادرش در فتح طبرستان به سال ۲۹ هجری یاد شده است. در زمان خلافت عثمان، امام حسین(ع) به هنگام تبعید ابوذر به ربذه، در کنار پدر و برادرش امام حسن(ع) او را مشایعت کرد. به روایتی، در شورش برضد عثمان، امام حسین(ع)، به توصیه امام علی(ع)، همراه با برادرش کوشید عثمان را از خطر محفوظ دارد و به نقلی، در این واقعه مجروح شد. امام حسین(ع) در جنگهای دوره خلافت امام علی(ع) نیز حضور داشت و در جنگ صِفّین خطبهای در تحریض به جهاد خواند. همچنین امام علی، امام حسین را پس از امام حسن | بنابه گزارشی، امام حسین(ع) در کودکی به خلیفه دوم، که بر منبر پیامبر نشسته بود، اعتراض کرد و خلیفه نیز خطبه خود را نیمه کاره رها کرد و از منبر به زیر آمد. همچنین روایت شده است که خلیفه دوم سهم بیت المال امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را، به سبب قرابت آنان با رسول خدا، همانند سهم حضرت علی(ع) و اهل بدر قرار داده بود. در برخی منابع تاریخی از حضور امام حسین(ع) به اتفاق برادرش در فتح طبرستان به سال ۲۹ هجری یاد شده است. در زمان خلافت عثمان، امام حسین(ع) به هنگام تبعید ابوذر به ربذه، در کنار پدر و برادرش امام حسن(ع) او را مشایعت کرد. به روایتی، در شورش برضد عثمان، امام حسین(ع)، به توصیه امام علی(ع)، همراه با برادرش کوشید عثمان را از خطر محفوظ دارد و به نقلی، در این واقعه مجروح شد. امام حسین(ع) در جنگهای دوره خلافت امام علی(ع) نیز حضور داشت و در جنگ صِفّین خطبهای در تحریض به جهاد خواند. همچنین امام علی، امام حسین را پس از امام حسن علیهمالسلام متولی صدقات (موقوفات) خود قرار داد. به نقلی، امام حسین(ع) به هنگام شهادت پدر، برای انجام دادن مأموریتی که علی(ع) به او داده بود، در مدائن بود و با نامه امام حسن(ع) از موضوع آگاه شد. امام حسین(ع) در مراسم تجهیز و خاک سپاری پدر حاضر بود. | ||
در دوره امامت امام حسن(ع)، که حدود ده سال به طول انجامید، امام حسین(ع) همراه و همگام برادر بود. با اینکه طبق برخی منابع تاریخی، امام حسین(ع) با واگذاری خلافت به معاویه مخالف بود و حتی پس از صلح امام حسن، با معاویه بیعت نکرد، پس از وقوع صلح به این مصالحه ملتزم بود. حتی وقتی برخی شیعیان از او تقاضا کردند پیمان را بشکند و با معاویه بجنگد، به آنان امر کرد که تا زمان مرگ معاویه منتظر بمانند. | در دوره امامت امام حسن(ع)، که حدود ده سال به طول انجامید، امام حسین(ع) همراه و همگام برادر بود. با اینکه طبق برخی منابع تاریخی، امام حسین(ع) با واگذاری خلافت به معاویه مخالف بود و حتی پس از صلح امام حسن، با معاویه بیعت نکرد، پس از وقوع صلح به این مصالحه ملتزم بود. حتی وقتی برخی شیعیان از او تقاضا کردند پیمان را بشکند و با معاویه بجنگد، به آنان امر کرد که تا زمان مرگ معاویه منتظر بمانند. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
روز ورود امام به كربلا پنجشنبه دوم محرّم سال 61 بود. يك روز پس از ورود امام، ابنزياد، عمربن سعد را، كه به وى عهد حكومت رى و دَسْتَبى را داده بود، پيش از عزيمت به محل مأموريتش با چهار هزار سپاهى از كوفه به كربلا فرستاد و دستور داد از امام حسين و يارانش به نام يزيد بيعت بگيرد. اما امام نپذیرفت. يك يا دو روز بعد عبيداللّهبن زياد، حصينبن تميم را با چهار هزار سپاهى همراهش از قادسيه فراخواند و به سوى امام حسين روانه كرد. ابنزياد كسانى را مأمور كرد تا در كوفه بگردند و مردم را به اطاعت فراخوانند و از عواقب شورش بترسانند و آنان را از يارى امام بازدارند. ابنزياد فرمان داد تا مردم كوفه در نُخَيْله اردو بزنند. همۀ جوانان شهر به آنان ملحق شدند. ابنزياد خود نيز به نخيله رفت و پيوسته لشكريانى را، از بيست تا صد تن، به يارى عمربن سعد می فرستاد. حَجّاربن اَبْجَر عِجْلى، شَبَثبن رِبعى و يزيدبن حارثبن رُوَيْم را نيز (هر يك را با هزار تن) به جنگ امام فرستاد، اما بسيارى از اين لشكريان، بهسبب اكراه از جنگ با امام، از پيشروى تا كربلا سرباز مىزدند. ابناعثم شمار لشكريانى را كه ابنزياد همراه سرداران خود به يارى عمربن سعد فرستاد و تحت فرماندهى او قرار داد، 22000سوار و پياده نوشته است. گفته شده است كه امام به عمربن سعد پيشنهاد كرد به مدينه بازگردد. عمربن سعد كه مايل بود كار به صلح بينجامد، با امام در اين باره توافق كرد، اما عبيداللّهبن زياد به تحريك شمربن ذىالجوشن پيشنهاد امام را نپذيرفت و به ابنسعد دستور داد در صورت امتناع از بيعت به نام يزيد، با آنان بجنگد. عمربن سعد راه را بر قبيلهاى از بنىاسد ــ كه ساكن روستايى نزديك كربلا بودند و قصد يارى امام را داشتندـ بست و سه روز قبل از عاشورا، به دستور ابنزياد، از دسترسى امام به آب و شريعه فرات جلوگيرى كرد؛ گرچه امام برادر دلير و وفادارش، ابوالفضل عباس، را با گروهى فرستاد و او توانست با عقب راندن دشمن، مَشكها را از آب پر كند و بازگردد. | روز ورود امام به كربلا پنجشنبه دوم محرّم سال 61 بود. يك روز پس از ورود امام، ابنزياد، عمربن سعد را، كه به وى عهد حكومت رى و دَسْتَبى را داده بود، پيش از عزيمت به محل مأموريتش با چهار هزار سپاهى از كوفه به كربلا فرستاد و دستور داد از امام حسين و يارانش به نام يزيد بيعت بگيرد. اما امام نپذیرفت. يك يا دو روز بعد عبيداللّهبن زياد، حصينبن تميم را با چهار هزار سپاهى همراهش از قادسيه فراخواند و به سوى امام حسين روانه كرد. ابنزياد كسانى را مأمور كرد تا در كوفه بگردند و مردم را به اطاعت فراخوانند و از عواقب شورش بترسانند و آنان را از يارى امام بازدارند. ابنزياد فرمان داد تا مردم كوفه در نُخَيْله اردو بزنند. همۀ جوانان شهر به آنان ملحق شدند. ابنزياد خود نيز به نخيله رفت و پيوسته لشكريانى را، از بيست تا صد تن، به يارى عمربن سعد می فرستاد. حَجّاربن اَبْجَر عِجْلى، شَبَثبن رِبعى و يزيدبن حارثبن رُوَيْم را نيز (هر يك را با هزار تن) به جنگ امام فرستاد، اما بسيارى از اين لشكريان، بهسبب اكراه از جنگ با امام، از پيشروى تا كربلا سرباز مىزدند. ابناعثم شمار لشكريانى را كه ابنزياد همراه سرداران خود به يارى عمربن سعد فرستاد و تحت فرماندهى او قرار داد، 22000سوار و پياده نوشته است. گفته شده است كه امام به عمربن سعد پيشنهاد كرد به مدينه بازگردد. عمربن سعد كه مايل بود كار به صلح بينجامد، با امام در اين باره توافق كرد، اما عبيداللّهبن زياد به تحريك شمربن ذىالجوشن پيشنهاد امام را نپذيرفت و به ابنسعد دستور داد در صورت امتناع از بيعت به نام يزيد، با آنان بجنگد. عمربن سعد راه را بر قبيلهاى از بنىاسد ــ كه ساكن روستايى نزديك كربلا بودند و قصد يارى امام را داشتندـ بست و سه روز قبل از عاشورا، به دستور ابنزياد، از دسترسى امام به آب و شريعه فرات جلوگيرى كرد؛ گرچه امام برادر دلير و وفادارش، ابوالفضل عباس، را با گروهى فرستاد و او توانست با عقب راندن دشمن، مَشكها را از آب پر كند و بازگردد. | ||
عمربن سعد شب پنجشنبه 9 محرّم 61 و شب جمعه با يارانش به سوى امام پيش رفت. امام تا صبح مهلت خواست و آنان پذيرفتند (دينورى، همانجا). امام ياران خود را آزاد گذاشت تا با استفاده از تاريكى شب بازگردند، اما آنان وفادارانه ماندن در كنار حضرت را ترجيح دادند. امام حسين و يارانش شب عاشورا را به نماز و دعا و استغفار و تضرع گذراندند. امام، ياران و خاندان خود را بهترين توصيف كرد و در سخنانى خطاب به آنان، فداكارى و شهادت در راه آرمان حقطلبى و مبارزه با باطل را سعادت، و زندگى با ستمگران را مايۀ رنج و ستوه دانست. شمار لشكريان امام را در صبح عاشورا 32 سواره و 40 پياده نوشتهاند. امام زُهَيربن قَيْن را به فرماندهى ميمنۀ لشكر و حبيببن مُظهر را به فرماندهى ميسره قرار داد و برادر خود، عباسبن على، را پرچمدار كرد و خيمههاى زنان و فرزندان را نزديك يكديگر در پشت لشكر جاى داد و گرداگرد آن را خندقى حفر نمود و در آن آتش افروخت تا كسى نتواند به خيمهها و لشكر از پشت حمله كند. عمربن سعد نيز عمروبن حجاج زُبَيْدى را در ميمنه و شمربن ذىالجوشن ضِبابى را در ميسره قرار داد و فرماندهى سواران لشكر را به عَزرَهبن قيس اَحْمَسى و پيادگان را به شبثبن ربعى سپرد و غلام خود، دُرَيد (يا ذُوَيْد/ زيد)، را پرچمدار كرد. امام جنگ را آغاز نكرد و تأكيد داشت آغازگر جنگ نباشد و پيش از جنگ خطابهاى ايراد كرد و لشكريان عمربن سعد را نصيحت نمود و لزوم پيروى از حق و جلوگيرى از باطل را متذكر شد و حديث پيامبر اكرم را كه او و برادرش امام حسن را سروَر جوانان بهشت ناميده بود و نیز فضایل اهل بيت | عمربن سعد شب پنجشنبه 9 محرّم 61 و شب جمعه با يارانش به سوى امام پيش رفت. امام تا صبح مهلت خواست و آنان پذيرفتند (دينورى، همانجا). امام ياران خود را آزاد گذاشت تا با استفاده از تاريكى شب بازگردند، اما آنان وفادارانه ماندن در كنار حضرت را ترجيح دادند. امام حسين و يارانش شب عاشورا را به نماز و دعا و استغفار و تضرع گذراندند. امام، ياران و خاندان خود را بهترين توصيف كرد و در سخنانى خطاب به آنان، فداكارى و شهادت در راه آرمان حقطلبى و مبارزه با باطل را سعادت، و زندگى با ستمگران را مايۀ رنج و ستوه دانست. شمار لشكريان امام را در صبح عاشورا 32 سواره و 40 پياده نوشتهاند. امام زُهَيربن قَيْن را به فرماندهى ميمنۀ لشكر و حبيببن مُظهر را به فرماندهى ميسره قرار داد و برادر خود، عباسبن على، را پرچمدار كرد و خيمههاى زنان و فرزندان را نزديك يكديگر در پشت لشكر جاى داد و گرداگرد آن را خندقى حفر نمود و در آن آتش افروخت تا كسى نتواند به خيمهها و لشكر از پشت حمله كند. عمربن سعد نيز عمروبن حجاج زُبَيْدى را در ميمنه و شمربن ذىالجوشن ضِبابى را در ميسره قرار داد و فرماندهى سواران لشكر را به عَزرَهبن قيس اَحْمَسى و پيادگان را به شبثبن ربعى سپرد و غلام خود، دُرَيد (يا ذُوَيْد/ زيد)، را پرچمدار كرد. امام جنگ را آغاز نكرد و تأكيد داشت آغازگر جنگ نباشد و پيش از جنگ خطابهاى ايراد كرد و لشكريان عمربن سعد را نصيحت نمود و لزوم پيروى از حق و جلوگيرى از باطل را متذكر شد و حديث پيامبر اكرم را كه او و برادرش امام حسن را سروَر جوانان بهشت ناميده بود و نیز فضایل اهل بيت علیهمالسلام و قرابت خود را با پيامبر يادآور شد و با آنان اتمام حجت كرد. امام چند تن از سران كوفیان را در لشكر عمرسعد به نام خطاب كرد و دعوتنامههاى آنان را يادآور شد، اما آنان منكر نامهها شدند. امام همچنين پيشنهاد كرد از كربلا بازگردد، ولى آنان نپذيرفتند و گفتند امام بايد به فرمان يزيد تن دهد. پيش از آغاز نبرد، حر توبه كرد و به سوى امام بازگشت. عمربن سعد از يارانش خواست نزد ابنزياد گواهى دهند كه وى نخستين تير را به سوى لشكر امام پرتاب كردهاست (بلاذرى، همانجا؛ ابناعثم كوفى، ج 5، ص100ـ101). ياران امام حمله سواران دشمن را با تيراندازى دفع كردند. | ||
پس از چند مبارزۀ يك به يك ميان ياران امام و لشكر عمربن سعد، چون ابنسعد برترى ياران امام را ديد، لشكريانش را از مبارزه منع كرد و سرداران ابنسعد حملات خود را از ميمنه و ميسره آغاز كردند و تيراندازان او لشكر امام را آماج قرار دادند. شدت جنگ در ظهر عاشورا به اوج خود رسيد و بعد از ظهر نيز ادامه يافت. مسلمبن عَوْسَجه انصارى، و به قولى حرّبن يزيد رياحى، نخستين شهيد از لشكر امام بود و آخرين يار شهيد آن حضرت، سُوَيدبن عمرو خَثْعَمى بود. | پس از چند مبارزۀ يك به يك ميان ياران امام و لشكر عمربن سعد، چون ابنسعد برترى ياران امام را ديد، لشكريانش را از مبارزه منع كرد و سرداران ابنسعد حملات خود را از ميمنه و ميسره آغاز كردند و تيراندازان او لشكر امام را آماج قرار دادند. شدت جنگ در ظهر عاشورا به اوج خود رسيد و بعد از ظهر نيز ادامه يافت. مسلمبن عَوْسَجه انصارى، و به قولى حرّبن يزيد رياحى، نخستين شهيد از لشكر امام بود و آخرين يار شهيد آن حضرت، سُوَيدبن عمرو خَثْعَمى بود. |