۱۰۶٬۱۰۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'علیهم السلام' به 'علیهمالسلام') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ، ' به '، ') |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
جد مادری اش پیامبر اکرم(ص)، پدرش [[امام علی علیهالسلام|امیرمؤمنان علی(ع)]] و مادرش فاطمه سلاماللّهعلیها دختر رسول خداست. پیامبر او را به نام پسر دوم هارون، شَبیر، حسین نامید. بنابر برخی روایات، [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] دوست داشت که او را حرب بنامد، اما در نام گذاری بر پیامبر پیشی نگرفت. بنابر روایات دیگر، نخست امام به نام عمویش، جعفر طیار -که در آن زمان هنوز در حبشه بود - جعفر نامیده شده بود، اما پیامبر نام او را به حسین تغییر داد. اما بنابر روایات شیعی، پیامبر بدواً و پیش از آنکه نامی برای او انتخاب شود نام حسین را به امر خدا بر آن حضرت نهاد. در برخی روایات تأکید شده است که نامهای حسن و حسین از اسامی بهشتی بوده و پیش از اسلام سابقه نداشتهاند. | جد مادری اش پیامبر اکرم(ص)، پدرش [[امام علی علیهالسلام|امیرمؤمنان علی(ع)]] و مادرش فاطمه سلاماللّهعلیها دختر رسول خداست. پیامبر او را به نام پسر دوم هارون، شَبیر، حسین نامید. بنابر برخی روایات، [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] دوست داشت که او را حرب بنامد، اما در نام گذاری بر پیامبر پیشی نگرفت. بنابر روایات دیگر، نخست امام به نام عمویش، جعفر طیار -که در آن زمان هنوز در حبشه بود - جعفر نامیده شده بود، اما پیامبر نام او را به حسین تغییر داد. اما بنابر روایات شیعی، پیامبر بدواً و پیش از آنکه نامی برای او انتخاب شود نام حسین را به امر خدا بر آن حضرت نهاد. در برخی روایات تأکید شده است که نامهای حسن و حسین از اسامی بهشتی بوده و پیش از اسلام سابقه نداشتهاند. | ||
==کنیه و لقب== | ==کنیه و لقب== | ||
کنیه امام حسین(ع) در تمام منابع ابوعبداللّه ذکر شده، اما [[خصیبی، حسین بن حمدان|خصیبی]] کنیهاش را نزد خاصه ابوعلی دانسته است. به امام حسین(ع) القاب فراوانی نسبت داده شده که بسیاری از آنها با القاب برادرش، امام حسن(ع)، مشترک است. از القاب خاص امام، زکی، طیب، وفیّ، سید، | کنیه امام حسین(ع) در تمام منابع ابوعبداللّه ذکر شده، اما [[خصیبی، حسین بن حمدان|خصیبی]] کنیهاش را نزد خاصه ابوعلی دانسته است. به امام حسین(ع) القاب فراوانی نسبت داده شده که بسیاری از آنها با القاب برادرش، امام حسن(ع)، مشترک است. از القاب خاص امام، زکی، طیب، وفیّ، سید، مبارک، نافع، الدلیل علی ذات اللّه، رشید، و التابع لمرضاةاللّه بوده است. ابن طلحه شافعی لقب زکی را مشهورتر از دیگر القاب و لقب سید شباب أهل الجنه را مهم ترین آنها دانسته است. در پاره ای از احادیث امامان شیعه نیز امام حسین(ع) با لقب شهید یا سیدالشهداء خوانده شده است. در برخی متون ادبی و تاریخیِ متعلق به سده های چهارم به بعد برای امام حسین لقب امیرالمؤمنین نیز یاد شده است، که با توجه به اینکه آن حضرت هیچگاه خلافت ظاهری نیافت، در خور توجه است. | ||
==ولادت و شهادت== | ==ولادت و شهادت== | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
به هنگام اقامت امام در مكه، بزرگان شيعه در كوفه، مانند سليمانبن صُرَد، مُسَيَّببن نَجَبَه، رِفاعهبن شدّاد و حبيببن مُظَهَّر (يا مطهّر، يا مُظاهر)، همگى به امام نامه نوشتند و حضرت را به كوفه دعوت كردند تا رهبرى آنان را در مبارزه با امويان برعهده گيرد. پس از آن، ديگر شيعيان و اشراف كوفه نيز نامههايى مانند آن به امام نوشتند. | به هنگام اقامت امام در مكه، بزرگان شيعه در كوفه، مانند سليمانبن صُرَد، مُسَيَّببن نَجَبَه، رِفاعهبن شدّاد و حبيببن مُظَهَّر (يا مطهّر، يا مُظاهر)، همگى به امام نامه نوشتند و حضرت را به كوفه دعوت كردند تا رهبرى آنان را در مبارزه با امويان برعهده گيرد. پس از آن، ديگر شيعيان و اشراف كوفه نيز نامههايى مانند آن به امام نوشتند. | ||
امام نامهاى در پاسخ آنان نوشت و توسط هانىبن هانى (يا هانىبن ابىهانى/ هانىبن عروه) سَبيعى مرادى و سعيدبن عبداللّه خَثْعَمى (يا حنفى)، كه آخرين فرستادگان كوفيان بودند، برايشان فرستاد و براى اطمينان از تصميم شيعيان كوفه و روشن ساختن وضع آنان، پسرعموى خود، مسلمبن عقيل، را به كوفه فرستاد تا به امام اطلاع دهد. مسلم در پنجم شوال سال 60 وارد كوفه شد. و دوازده هزار تن (و به قولى هجده هزار تن) از اهالى شهر با وى، به عنوان نمايندۀ امام، بيعت كردند و سپس مسلم امام را به كوفه فراخواند. كسانى مانند محمدبن حنفيّه و عبداللّهبن عباس از سر نصيحت از امام خواستند در مكه و در پناه حرم امنالهى بماند و او را از عزيمت به كوفه، كه مردم آن درخور اعتماد نبودند، و از قيام برضد حكومت يزيد، برحذر داشتند. آنان به امام پيشنهاد كردند به جاى كوفه به يمن يا ناحيۀ ديگرى برود و از آنجا كسانى را براى تبليغ و دعوت مردم به اطراف بفرستد، يا دستكم زنان و فرزندانش را همراه خود به عراق نبرد، اما امام از آن نگران بود كه با كشته شدنش به دست | امام نامهاى در پاسخ آنان نوشت و توسط هانىبن هانى (يا هانىبن ابىهانى/ هانىبن عروه) سَبيعى مرادى و سعيدبن عبداللّه خَثْعَمى (يا حنفى)، كه آخرين فرستادگان كوفيان بودند، برايشان فرستاد و براى اطمينان از تصميم شيعيان كوفه و روشن ساختن وضع آنان، پسرعموى خود، مسلمبن عقيل، را به كوفه فرستاد تا به امام اطلاع دهد. مسلم در پنجم شوال سال 60 وارد كوفه شد. و دوازده هزار تن (و به قولى هجده هزار تن) از اهالى شهر با وى، به عنوان نمايندۀ امام، بيعت كردند و سپس مسلم امام را به كوفه فراخواند. كسانى مانند محمدبن حنفيّه و عبداللّهبن عباس از سر نصيحت از امام خواستند در مكه و در پناه حرم امنالهى بماند و او را از عزيمت به كوفه، كه مردم آن درخور اعتماد نبودند، و از قيام برضد حكومت يزيد، برحذر داشتند. آنان به امام پيشنهاد كردند به جاى كوفه به يمن يا ناحيۀ ديگرى برود و از آنجا كسانى را براى تبليغ و دعوت مردم به اطراف بفرستد، يا دستكم زنان و فرزندانش را همراه خود به عراق نبرد، اما امام از آن نگران بود كه با كشته شدنش به دست يزيد، حرمت كعبه از بين برود. از اينرو، عزم امام قطعى بود. عمربن سعيدبن عاص (حاكم مکه و مدينه) نيز، به درخواست عبداللّهبن جعفربن ابىطالب، اماننامهاى براى امام فرستاد و امام را به بازگشت به مدينه دعوت كرد، اما امام بر عزم خود براى سفر به عراق مصمم بود و حركت خود را به امر الهى و رؤيايى كه در آن پيامبر او را بدينكار امر مىنمود، مستند كرد. | ||
امام كه مىدانست حكومت ستمگر اموى، از وى چنان احساس خطر مىكند كه او را هرجا باشد، خواهد يافت و از ميان خواهد برد، پس از چهار ماه اقامت در مكه براى اينكه حرمت حرم الهى شكسته نشود با انجامدادن طواف و سعى و تقصير، مناسك حج تمتع را به عمره مفرده بدل كرد و روز سهشنبه هشتم ذيحجه (روز تَرويه) سال 60، از مكه به سوى كوفه رفت. | امام كه مىدانست حكومت ستمگر اموى، از وى چنان احساس خطر مىكند كه او را هرجا باشد، خواهد يافت و از ميان خواهد برد، پس از چهار ماه اقامت در مكه براى اينكه حرمت حرم الهى شكسته نشود با انجامدادن طواف و سعى و تقصير، مناسك حج تمتع را به عمره مفرده بدل كرد و روز سهشنبه هشتم ذيحجه (روز تَرويه) سال 60، از مكه به سوى كوفه رفت. |