از مانویت به تصوف: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:فلسفه، مذهب و روانشناسی]] | |||
[[رده:الهیات نظری]] | |||
[[رده:مقالات(تیر) باقی زاده]] | [[رده:مقالات(تیر) باقی زاده]] | ||
[[رده:مقالات بازبینی | [[رده:مقالات بازبینی شده2 تیر 1403]] |
نسخهٔ ۱۴ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۴
از مانویت به تصوف | |
---|---|
پدیدآوران | پورجوادی، نصرالله (نویسنده) |
ناشر | برسم |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۴۰۲ |
شابک | 0ـ45ـ7138ـ622ـ978 |
موضوع | مانويت - مقالهها و خطابهها
مانويت -- ايران -- تاريخ تصوف -- ايران -- مقالهها و خطابهها تصوف - ايران - تاريخ |
کد کنگره | 4الف9پ / 1410 BT |
از مانویت به تصوف تألیف نصرالله پورجوادی؛ این کتاب دربرگیرندۀ پژوهشها و مقالاتی است که نویسنده دربارۀ حکمت و عرفان ایران پیش از اسلام بهویژه مانویت و تأثیر آن بر عرفان و تصوف ایرانی در دورۀ اسلامی انجام داده است.
ساختار
کتاب از 9 مقاله تشکیل شده است.
گزارش محتوا
تأثیر عقاید و برخی از اعمال دینی مانویت در تصوف موضوعی است که محققان اشاراتی کلی و مجمل به آن کردهاند؛ ولی دربارۀ عقاید و اعمالی که از مانویت وارد تصوف و حکمت اشراقی شده است، کمتر سخن گفته شده است؛ مثلاً مفهوم زندگانی و زندهدلی که بهویژه در قرون اولیه در تصوف مطرح بوده است، موضوعی است که از عرفان مسیحی و مانوی وارد تصوف شده است. مراسم توبه و ماجراگویی و رسم خانقاهداری که در تصوف رایج بود و نیز رمزیشدن مرقع و خرقه چیزهایی است که از طریق مانویان به گروههای عرفانی دورۀ اسلامی راه یافته است. همچنین مفهوم نور زنده که در حکمت نوریۀ سهروردی دیده میشود، از راه مانویت به این حکمت وارد شده است. شناخت رابطۀ میان مانویت و تصوف به ما کمک میکند تا بتوانیم برخی از مفاهیم ناشناختۀ مانویت را نیز بشناسیم. به عبارت دیگر ازآنجاکه برخی از عقاید و اعمال و رسوم دین مانی به گونهای در دورۀ اسلامی بهویژه در ایران تداوم داشته است، با شناخت مانویت میتوان برخی از مفاهیم را در طریقههای باطنی دورۀ اسلامی بهویژه تصوف شناخت و از طرف دیگر با شناخت این طریقهها و عقاید و اعمال و رسوم آنها میتوان سابقۀ آنها را در دین مانی شناسایی کرد.
این کتاب دربرگیرندۀ پژوهشها و مقالاتی است که نویسنده دربارۀ حکمت و عرفان ایران پیش از اسلام بهویژه مانویت و تأثیر آن بر عرفان و تصوف ایرانی در دورۀ اسلامی انجام داده است.
در نخستین مقاله که دربارۀ معنای «زندگی» در عرفان ایرانی است، نگارنده میکوشد سابقۀ این معنا را در عرفان مانوی و مسیحی جستجو کند. «زندگی» به عنوان یک مفهوم کلیدی در عرفان ایرانی از آغاز مسیحیت ـ دینی که خدایش را «زندۀ پاینده» یا «الحی القیوم» میخواند ـ برجسته شده است. مانی هم که به یک معنا مسیحی بود، «زنده» خوانده میشد و «زندهبودن» وی به معنای داشتن حیات طبیعی که همۀ موجودات زنده، حیوان و انسان از آن برخوردارند، نبود، بلکه به معنای داشتن حیاتی معنوی یا به تعبیری دیگر زندهدلی بود و همین معناست که در پارسی احتمالاً «زندگانی» خوانده میشده است.
در مقالۀ دوم از معنای لفظ ظاهراً عربی «انحلال» رفع ابهام شده است؛ اصطلاحی که ابن ندیم در «الفهرست» دربارۀ مانویت به کار برده است. این لفظ در اصل پارسی است و در قرون اولیه با املایی متفاوت به عربی منتقل شده است. در این نوشتار نویسنده میکوشد نشان دهد لفظ «انحلال» که در «الفهرست» ابن ندیم دربارۀ مانویت به کار برده شده است، به معنای تجزیۀ بدن انسان پس از مرگ نیست، بلکه به معنای «بهلشدن» یعنی رستگارشدن از راه بخشودهشدن گناهان بوده است.
در مقالۀ سوم به بررسی ریشۀ «زندیق» پرداخته شده است. نگارنده معتقد است «زندیق» نه با کلمۀ «زند» بلکه با کلمۀ «زنده» و «زندهگری» مرتبط بوده و «زندیق» درحقیقت همان «زندیگ» بوده است که به معنای «زندهبودن» است؛ صفتی که به مانی میدادند و او را «مانی زنده» یا «زندهگر» میخواندند.
در مقالۀ چهارم دربارۀ مفهوم «خرد و دانش» در پیش از اسلام و بعد از اسلام بحث شده است. مانی مدعی بود او «خرد و دانش» ایزدی را از همزادش نرجمیگ بیواسطه دریافت کرده است. موضوع دو نوع عقل یا خرد یا حکمت هم پیش از مانی در حکمت ایرانی مطرح بوده و هم بعداً در دورۀ اسلامی مطرح شده است.
یکی از دانشهایی که مانی از پیر خود مستقیماً دریافت کرده است، «دانش روانچینی» است. این دانش مهمترین عمل عقلی یا قلبی برای سالک است که با انجام آن میتواند از تفرقه و تشتت ذهنی فراتر رفته به حال یا مقامی که صوفیه آن را «یکهمتشدن» یا «جمع» و سپس «جمعالجمع» خواندهاند، برسد. بحث دربارۀ دانش روانچینی و معادل این دانش در تصوف که «جمع» خوانده میشود، موضوع نوشتار پنجم کتاب است.
در مقالۀ ششم دربارۀ ادعای «اناالشمس» گفتن مانی بحث شده و یکی از مجالس کوتاه وی از کتاب «کفالایا» ترجمه شده است. هفتمین مقاله دربارۀ جامۀ درویشان و معانی رمزی آن نزد عارفان مسیحی و مانوی و صوفیان است؛ جامهای که صوفیان «مرقع» میخواندند. رمزیبودن جامه در دین مزدیسنا نیز سابقه داشته است؛ درواقع نگاهی که در دورۀ اسلامی توسط صوفیان و درویشان و همچنین حکمای اشراقی به مرقع یا خرقۀ درویشی میکردند، مسبوق به سابقهای طولانی در حکمت ایرانشهری بوده است.
در هشتمین مقاله نظری به سابقۀ حکمت اشراقی در ایران افکنده شده است، بهویژه به قرنهای اولیۀ تاریخ مسیحی. آخرین نوشتار این کتاب دربارۀ داستانهای کودکی مانی و چگونگی رسیدن او به بلوغ است. با بررسی این داستانها نویسنده میکوشد نشان دهد حوادثی که معمولاً برای پیغمبران پیش میآمد، بیشتر تاریخ مقدس یا تاریخ ارشدی بوده و این قبیل داستانها بعداً در «ولینامهها»ی مسیحی و صوفیانه به صورتهای مختلف تکرار شده است و ازآنجاکه این داستانها برای مقاصدی دینی و ارشادی روایت میشده، مسئلۀ واقعیبودن یا نبودن آنها مسئلهای ثانوی بوده است.[۱]
پانويس