۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURاز مانویت به تصوفJ1.jpg | عنوان =از مانویت به تصوف | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = پورجوادی، نصرالله (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره =4الف9پ / 1410 BT | موضوع =مانويت - مقالهها و خطابهها مانويت -- ايران -...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''از مانویت به تصوف''' تألیف نصرالله | '''از مانویت به تصوف''' تألیف [[پورجوادی، نصرالله|نصرالله پورجوادی]]؛ این کتاب دربرگیرندۀ پژوهشها و مقالاتی است که نویسنده دربارۀ حکمت و عرفان ایران پیش از اسلام بهویژه مانویت و تأثیر آن بر عرفان و تصوف ایرانی در دورۀ اسلامی انجام داده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
در نخستین مقاله که دربارۀ معنای «زندگی» در عرفان ایرانی است، نگارنده میکوشد سابقۀ این معنا را در عرفان مانوی و مسیحی جستجو کند. «زندگی» به عنوان یک مفهوم کلیدی در عرفان ایرانی از آغاز مسیحیت ـ دینی که خدایش را «زندۀ پاینده» یا «الحی القیوم» میخواند ـ برجسته شده است. مانی هم که به یک معنا مسیحی بود، «زنده» خوانده میشد و «زندهبودن» وی به معنای داشتن حیات طبیعی که همۀ موجودات زنده، حیوان و انسان از آن برخوردارند، نبود، بلکه به معنای داشتن حیاتی معنوی یا به تعبیری دیگر زندهدلی بود و همین معناست که در پارسی احتمالاً «زندگانی» خوانده میشده است. | در نخستین مقاله که دربارۀ معنای «زندگی» در عرفان ایرانی است، نگارنده میکوشد سابقۀ این معنا را در عرفان مانوی و مسیحی جستجو کند. «زندگی» به عنوان یک مفهوم کلیدی در عرفان ایرانی از آغاز مسیحیت ـ دینی که خدایش را «زندۀ پاینده» یا «الحی القیوم» میخواند ـ برجسته شده است. مانی هم که به یک معنا مسیحی بود، «زنده» خوانده میشد و «زندهبودن» وی به معنای داشتن حیات طبیعی که همۀ موجودات زنده، حیوان و انسان از آن برخوردارند، نبود، بلکه به معنای داشتن حیاتی معنوی یا به تعبیری دیگر زندهدلی بود و همین معناست که در پارسی احتمالاً «زندگانی» خوانده میشده است. | ||
در مقالۀ دوم از معنای لفظ ظاهراً عربی «انحلال» رفع ابهام شده است؛ اصطلاحی که | در مقالۀ دوم از معنای لفظ ظاهراً عربی «انحلال» رفع ابهام شده است؛ اصطلاحی که [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن ندیم]] در «[[الفهرست (ابن نديم)|الفهرست]]» دربارۀ مانویت به کار برده است. این لفظ در اصل پارسی است و در قرون اولیه با املایی متفاوت به عربی منتقل شده است. در این نوشتار نویسنده میکوشد نشان دهد لفظ «انحلال» که در «[[الفهرست (ابن نديم)|الفهرست]]» [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن ندیم]] دربارۀ مانویت به کار برده شده است، به معنای تجزیۀ بدن انسان پس از مرگ نیست، بلکه به معنای «بهلشدن» یعنی رستگارشدن از راه بخشودهشدن گناهان بوده است. | ||
در مقالۀ سوم به بررسی ریشۀ «زندیق» پرداخته شده است. نگارنده معتقد است «زندیق» نه با کلمۀ «زند» بلکه با کلمۀ «زنده» و «زندهگری» مرتبط بوده و «زندیق» درحقیقت همان «زندیگ» بوده است که به معنای «زندهبودن» است؛ صفتی که به مانی میدادند و او را «مانی زنده» یا «زندهگر» میخواندند. | در مقالۀ سوم به بررسی ریشۀ «زندیق» پرداخته شده است. نگارنده معتقد است «زندیق» نه با کلمۀ «زند» بلکه با کلمۀ «زنده» و «زندهگری» مرتبط بوده و «زندیق» درحقیقت همان «زندیگ» بوده است که به معنای «زندهبودن» است؛ صفتی که به مانی میدادند و او را «مانی زنده» یا «زندهگر» میخواندند. |