فلسفه و هویّت انسان: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ن شناسی' به 'ن‌شناسی')
     
    (۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۵: خط ۵:
    | پدیدآوران =  
    | پدیدآوران =  
    [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده)
    [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده)
    | زبان =فارسي
    | زبان =فارسی
    | کد کنگره =‏ 2/226 BP
    | کد کنگره =‏ 2/226 BP
    | موضوع = فسلفه، عرفان، اسلام، انسان شناسی.  
    | موضوع = فسلفه، عرفان، اسلام، انسان‌شناسی.  
    | ناشر = انتشارات نجم کبری
    | ناشر = انتشارات نجم کبری


    خط ۱۷: خط ۱۷:
    | شابک =1-629909-622-978
    | شابک =1-629909-622-978
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =0000
    | کتابخوان همراه نور =
    | کتابخوان همراه نور =
    | کد پدیدآور =  
    | کد پدیدآور =  
    خط ۲۴: خط ۲۴:
    }}  
    }}  


    '''فلسفه و هویّت انسان''' تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] است که به تفسیر فلسفیِ انسان و هویت او می‌پردازد. نویسنده معمولاً در پژوهش خود سه مقوله را همراه هم مورد توجّه قرار می‌دهد که عبارتند از دین، فلسفه و عرفان. در این مورد هم سویه‌ای سه گانه دارد، ولی غرض اصلی انسان شناسی و آنتروپولوژی است. مؤلّف در همین راستا پژوهشهای دیگری هم دارد که کار او را در این باره تکمیل میکند. نمونه‌هایی از آثار او در این خصوص عبارتند از: [[تمهیدی بر معرفت نفس]]، [[انسان ساختگی]]، [[انسان در تعادل]]، [[صنعت پنهان (مولانا و اندیشه‌ی ملال)|صنعت پنهان]] و [[تمهیدی بر معرفت نفس]]. چنانکه از عناوین آثار پیداست رویکردی انسان محور دارد با سویه‌ای سه گانه، غیر از مورد آخر که کاملاً فنّی و فلسفی است.
    '''فلسفه و هویّت انسان''' تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] است که به تفسیر فلسفیِ انسان و هویت او می‌پردازد. نویسنده معمولاً در پژوهش خود سه مقوله را همراه هم مورد توجّه قرار می‌دهد که عبارتند از دین، فلسفه و عرفان. در این مورد هم سویه‌ای سه گانه دارد، ولی غرض اصلی انسان‌شناسی و آنتروپولوژی است. مؤلّف در همین راستا پژوهشهای دیگری هم دارد که کار او را در این باره تکمیل می‌کند. نمونه‌هایی از آثار او در این خصوص عبارتند از: [[تمهیدی بر معرفت نفس]]، [[انسان ساختگی]]، [[انسان در تعادل]]، [[صنعت پنهان (مولانا و اندیشه‌ی ملال)|صنعت پنهان]] و [[تمهیدی بر معرفت نفس]]. چنانکه از عناوین آثار پیداست رویکردی انسان محور دارد با سویه‌ای سه گانه، غیر از مورد آخر که کاملاً فنّی و فلسفی است.


    == ساختار ==
    == ساختار ==
    خط ۴۵: خط ۴۵:
    کتاب فلسفه و هویّت انسان با ابیاتی ناب از [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] آغاز شده که مربوط به شناخت ماهیّت و یا همان هویّت انسان است و این دو بیت در قالب شعری چیده نشده تا اثربخشیِ آن بیشتر به چشم آید: خویشتن نشناخت مسکین آدمی – از فزونی آمد و شد در کمی. خویشتن را آدمی ارزان فروخت ـ بود اطلس، خویش بر دلقی بدوخت.
    کتاب فلسفه و هویّت انسان با ابیاتی ناب از [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] آغاز شده که مربوط به شناخت ماهیّت و یا همان هویّت انسان است و این دو بیت در قالب شعری چیده نشده تا اثربخشیِ آن بیشتر به چشم آید: خویشتن نشناخت مسکین آدمی – از فزونی آمد و شد در کمی. خویشتن را آدمی ارزان فروخت ـ بود اطلس، خویش بر دلقی بدوخت.


    مقدّمه‌ی کتاب با عنوانی که نویسنده به آن داده «مقدّمه‌ای برای فهم انسان» به مانند دیگر مقدّمه‌هایی که بر آثار وی نوشته شده چشمگیر و راهگشاست و هادی خواننده به ارزش، اعتبار و کُنه مطلبی است که مورد بحث نویسنده قرار گرفته است. در این مقدّمه به همسوییِ دین و عرفان در محوریّت انسان سخن رفته است و در واقع چنین می‌نماید که انسان محور اصلی دین و عرفان است و هر دو باطن انسان را نشانه رفته اند تا هم به شناسایی آن اهتمام کنند و هم به تهذیب و متبلور کردن آن. نویسنده در مقدّمه نکته‌ای خاص را نشانه رفته و می‌نویسد: وقتی که انسان موضوع بررسی واقع شود طبیعتاً باید از دور به انسان ناظر بود و وی را مورد بررسی قرار داد. و در این باره خاص‌ترین مورد همین است که بررسی کننده و بررسی شونده در واقع یکی است و طبیعتاً در این باره باید وارد فلسفه بشویم و سوبژه و اُبژه بودن او را مدّ نظر قرار بدهیم و کمّ و کیف آن را تحلیل کنیم. به هر جهت انسان تنها موجودی است که می‌تواند از همه چیز و از جمله از خود پرسش کند و در همه چیز تحقیق کند و حتّا در خود. و این است که دست انسان را با قدرتی که به وی داده اند این گونه باز می‌گذارند. <ref>مقدمه، ص 24</ref>.
    مقدّمه‌ی کتاب با عنوانی که نویسنده به آن داده «مقدّمه‌ای برای فهم انسان» به مانند دیگر مقدّمه‌هایی که بر آثار وی نوشته شده چشمگیر و راهگشاست و هادی خواننده به ارزش، اعتبار و کُنه مطلبی است که مورد بحث نویسنده قرار گرفته است. در این مقدّمه به همسوییِ دین و عرفان در محوریّت انسان سخن رفته است و در واقع چنین می‌نماید که انسان محور اصلی دین و عرفان است و هر دو باطن انسان را نشانه رفته‌اند تا هم به شناسایی آن اهتمام کنند و هم به تهذیب و متبلور کردن آن. نویسنده در مقدّمه نکته‌ای خاص را نشانه رفته و می‌نویسد: وقتی که انسان موضوع بررسی واقع شود طبیعتاً باید از دور به انسان ناظر بود و وی را مورد بررسی قرار داد. و در این باره خاص‌ترین مورد همین است که بررسی کننده و بررسی شونده در واقع یکی است و طبیعتاً در این باره باید وارد فلسفه بشویم و سوبژه و اُبژه بودن او را مدّ نظر قرار بدهیم و کمّ و کیف آن را تحلیل کنیم. به هر جهت انسان تنها موجودی است که می‌تواند از همه چیز و از جمله از خود پرسش کند و در همه چیز تحقیق کند و حتّا در خود. و این است که دست انسان را با قدرتی که به وی داده‌اند این گونه باز می‌گذارند. <ref>مقدمه، ص 24</ref>.


    فصول هفتگانه در راستای مقدّمه در تعریف و یافتن هویّت انسان تدوین و تبیین شده است و خواننده با عبور از هر فصلی به مطالبی بر می‌خورد که وی را با هویّت و حقیقتِ انسانی خود بیشتر آشنا و شاید درگیر می‌کند، زیرا نویسنده بیشتر بر آن است تا خواننده را در مقوله‌های مهم زندگی درگیر کند و او را به فکر فرو ببرد، در اینجا هم همین رویکرد را در کار کرده است. فصل نخست انسان را با هنر، هنر انسانی، انسان هنرمند آشنا می‌کند و مبنای کار بر محوریّتی واقع شده که عارفان و حکیمان به آن اشارت داشته اند و آن این که «همان باش که هستی» و فصل نخست تفسیری مفهومی بر این سخن حکمی ـ عرفانی است که از جناب [[بایزید بسطامی]] روایت شده است.
    فصول هفتگانه در راستای مقدّمه در تعریف و یافتن هویّت انسان تدوین و تبیین شده است و خواننده با عبور از هر فصلی به مطالبی بر می‌خورد که وی را با هویّت و حقیقتِ انسانی خود بیشتر آشنا و شاید درگیر می‌کند، زیرا نویسنده بیشتر بر آن است تا خواننده را در مقوله‌های مهم زندگی درگیر کند و او را به فکر فرو ببرد، در اینجا هم همین رویکرد را در کار کرده است. فصل نخست انسان را با هنر، هنر انسانی، انسان هنرمند آشنا می‌کند و مبنای کار بر محوریّتی واقع شده که عارفان و حکیمان به آن اشارت داشته‌اند و آن این که «همان باش که هستی» و فصل نخست تفسیری مفهومی بر این سخن حکمی ـ عرفانی است که از جناب [[بایزید بسطامی‌]] روایت شده است.


    در همین فصل نویسنده به از بیگانگی انسان ایرانیِ معاصر و از دست دادن هویّت اصلی خود اشاره می‌کند و سبب این سخن رویکردن به غرب است، چه در باب فلسفه و عرفان، و چه در باب دین و فلسفه‌ی دین و بدین منوال از اصالت دیرینه‌ی خود جاهلانه غافل مانده است. نویسنده برای هشدار به مخاطب ایرانی شواهدی از بزرگان غربیِ معاصر را در همین یکی دو سده مثال می‌زند تا نشان بدهد که غربیان فهیم و نکته دان خود رویکری خاص به فرهنگ و فکر ایرانی داشته اند. کسانی مانند: [[ماسینیون، لویی|ماسینیون]]، [[کربن، هانری|هانری کوربن]]، [[ایزوتسو، توشیهیکو|توشیهیکو ایزوتسو]]، [[ویلیام چیتیک]] از شاگردان پروفسور [[سید حسین نصر]]، [[یوگنی برتلس]]، [[نیکلسون، رینولد الین|نیکلسون]]، [[آربری]]، [[فریتس مایر]]، [[شیمل، آنه‌ ماری|آن ماری شیمل]] و [[هرمان لندولت]] که شیفته‌ی فکر و فرهنگ و عرفان و حکمت ایرانی اند مورد توجّه نویسنده است <ref>متن، صص 57-50</ref>.
    در همین فصل نویسنده به از بیگانگی انسان ایرانیِ معاصر و از دست دادن هویّت اصلی خود اشاره می‌کند و سبب این سخن رویکردن به غرب است، چه در باب فلسفه و عرفان، و چه در باب دین و فلسفه‌ی دین و بدین منوال از اصالت دیرینه‌ی خود جاهلانه غافل مانده است. نویسنده برای هشدار به مخاطب ایرانی شواهدی از بزرگان غربیِ معاصر را در همین یکی دو سده مثال می‌زند تا نشان بدهد که غربیان فهیم و نکته دان خود رویکری خاص به فرهنگ و فکر ایرانی داشته‌اند. کسانی مانند: [[ماسینیون، لویی|ماسینیون]]، [[کربن، هانری|هانری کوربن]]، [[ایزوتسو، توشیهیکو|توشیهیکو ایزوتسو]]، [[ویلیام چیتیک]] از شاگردان پروفسور [[سید حسین نصر]]، [[یوگنی برتلس]]، [[نیکلسون، رینولد الین|نیکلسون]]، [[آربری]]، [[فریتس مایر]]، [[شیمل، آنه‌ ماری|آن ماری شیمل]] و [[هرمان لندولت]] که شیفته‌ی فکر و فرهنگ و عرفان و حکمت ایرانی اند مورد توجّه نویسنده است <ref>متن، صص 57-50</ref>.


    در فصلی دیگر که از هویّت و مفهوم هویت به طور مستقیم سخن می‌گوید ما را با چندین پرسش مواجه می‌کند که خواننده با درنگ و تأمّل در آن پرسشها نویسنده را همراهی می‌کند تا به مفهوم هویّت نزدیک شود. هویّت چیست؟ مفهوم هویّت انسان چیست؟ نگاه فلاسفه به هویّت انسان چگونه است؟ عارفان هویّت انسان را چگونه می‌بینند؟ آیا هویّت انواع و اقسام دارد؟ تشابه و تفاوت هویّت‌ها <ref>متن، ص 63</ref>. نویسنده کتاب [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در همان مفهوم هویّت با عبور از پرسشها و اینکه انسان خود خواهان فهم آن است بحثی لغوی را در خصوص هویّت پیش می‌کشد که زمینه را برای فهم بهتر آن فراهم می‌آورد و مقوله‌ی هویّت انسان را فراتر از رنگ و نژاد و زبان و قومیّت می‌داند که عموماً صوری و شناسنامه‌ای است، هویّت انسان را باید در روح و روان او دید و چنان می‌نماید که لفظ انسان و هویّت انسان ربطی مستقیم به انسان دارد و انسان فراتر از آن چیزی است که در حصر و محدودیّت زبان و نژاد و قوم واقع بشود.
    در فصلی دیگر که از هویّت و مفهوم هویت به طور مستقیم سخن می‌گوید ما را با چندین پرسش مواجه می‌کند که خواننده با درنگ و تأمّل در آن پرسشها نویسنده را همراهی می‌کند تا به مفهوم هویّت نزدیک شود. هویّت چیست؟ مفهوم هویّت انسان چیست؟ نگاه فلاسفه به هویّت انسان چگونه است؟ عارفان هویّت انسان را چگونه می‌بینند؟ آیا هویّت انواع و اقسام دارد؟ تشابه و تفاوت هویّت‌ها <ref>متن، ص 63</ref>. نویسنده کتاب [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در همان مفهوم هویّت با عبور از پرسشها و اینکه انسان خود خواهان فهم آن است بحثی لغوی را در خصوص هویّت پیش می‌کشد که زمینه را برای فهم بهتر آن فراهم می‌آورد و مقوله‌ی هویّت انسان را فراتر از رنگ و نژاد و زبان و قومیّت می‌داند که عموماً صوری و شناسنامه‌ای است، هویّت انسان را باید در روح و روان او دید و چنان می‌نماید که لفظ انسان و هویّت انسان ربطی مستقیم به انسان دارد و انسان فراتر از آن چیزی است که در حصر و محدودیّت زبان و نژاد و قوم واقع بشود.


    آخرین فصل کتاب که «انسان و عرفان» نام دارد خود عنوانی برای یکی دیگر از آثار او درست با همین نام است [[انسان و عرفان]]. نویسنده در این بخش که در واقع فصل نهایی کتاب است و هویّت انسان را در دین و عرفان جستجو می‌کند بیشترین آراء و نظریات خود را بیان کرده و در این رویکر کاملاً نقّادانه ظاهر شده است، چنانکه در بخشی از آن می‌گوید: شناخت انسان همواره بزرگترین معضل انسان بوده است، و مرادم از انسانِ دوّم دقیقاً کسی است که در صدد یافتن و دانستن و فهمیدن خودش باشد؛ و اگر انسان دوّم را انسان گفتمّ منظورم مطلق انسان است و مرادم از مطلقِ انسان قهراً آن چیزی که بدان «حیوان» گفته می‌شود نیست، چه آنچه که حیوان است مسلّماً انسان نیست و آنچه که من آن را انسان می-دانم در هیچ شرایطی حیوان نخواهد بود. ماهیت انسان همواره انسانی است؛ و هویّت انسان نیز آسمانی و بسته به الوهیتِ محض است. لزوماً من از انسانِ «عالمان تجربی» سـخن نمی‌گویم، آن انسان با تمام مزیّتهایش برای آنان باشد که هر روز چیزی از خواص عصبی و فیزیکی‌اش را کشف می‌کنند. من از آن انسان سخن نمی‌گویم که فرویدیان و داروینیان از آن سخن می‌گویند، که انسانِ آنان جسمی است حیوانی که دائماً در حال تغییر و تکامل است و دارای سلسله اعصابی است که تنها بدان واسطه پاسخی به حرکات می‌دهند، و اگر هم احیاناً از موارد روحی و روانی سخنی می‌گویند قصدشان تحریکات عصبی و امور رفلکسی است که باز هم در حوزه‌ی جسمِ دارای اعصاب انسان دور می‌زند. در این نگرش، انسان تنها جسمی پیچیده است و حال آن که وقتی از انسان در عرفان سخن به میان می‌آید هیچ یک از این امور مورد نظر عارف نیست. عارف از حیوان متکامل سخن نمی‌گوید، عارف از انسانی که از دیرینه‌ها به مرور چیزهایی را یافته حرف نمی‌زند، او از موجودی  حرف می‌زند که ربطی به خدا داشته باشد، از یک دیده و از یک شنیده سخن می‌گوید، دیده‌ای که تاب دیدار دارد و شنیده‌ای که حق می-شنود و از فهمی عمیق و گسترده حرف می‌زند که در جای دیگر نمی‌توان آن را یافت. این انسان است که باید آن را شناخت و به دنبال او تمام عمر را صرف نمود. <ref>متن، صص 153-162</ref>.
    آخرین فصل کتاب که «انسان و عرفان» نام دارد خود عنوانی برای یکی دیگر از آثار او درست با همین نام است [[انسان و عرفان]]. نویسنده در این بخش که در واقع فصل نهایی کتاب است و هویّت انسان را در دین و عرفان جستجو می‌کند بیشترین آراء و نظریات خود را بیان کرده و در این رویکر کاملاً نقّادانه ظاهر شده است، چنانکه در بخشی از آن می‌گوید: شناخت انسان همواره بزرگترین معضل انسان بوده است، و مرادم از انسانِ دوّم دقیقاً کسی است که در صدد یافتن و دانستن و فهمیدن خودش باشد؛ و اگر انسان دوّم را انسان گفتمّ منظورم مطلق انسان است و مرادم از مطلقِ انسان قهراً آن چیزی که بدان «حیوان» گفته می‌شود نیست، چه آنچه که حیوان است مسلّماً انسان نیست و آنچه که من آن را انسان می-دانم در هیچ شرایطی حیوان نخواهد بود. ماهیت انسان همواره انسانی است؛ و هویّت انسان نیز آسمانی و بسته به الوهیتِ محض است. لزوماً من از انسانِ «عالمان تجربی» سخن نمی‌گویم، آن انسان با تمام مزیّتهایش برای آنان باشد که هر روز چیزی از خواص عصبی و فیزیکی‌اش را کشف می‌کنند. من از آن انسان سخن نمی‌گویم که فرویدیان و داروینیان از آن سخن می‌گویند، که انسانِ آنان جسمی است حیوانی که دائماً در حال تغییر و تکامل است و دارای سلسله اعصابی است که تنها بدان واسطه پاسخی به حرکات می‌دهند، و اگر هم احیاناً از موارد روحی و روانی سخنی می‌گویند قصدشان تحریکات عصبی و امور رفلکسی است که باز هم در حوزه‌ی جسمِ دارای اعصاب انسان دور می‌زند. در این نگرش، انسان تنها جسمی پیچیده است و حال آن که وقتی از انسان در عرفان سخن به میان می‌آید هیچ یک از این امور مورد نظر عارف نیست. عارف از حیوان متکامل سخن نمی‌گوید، عارف از انسانی که از دیرینه‌ها به مرور چیزهایی را یافته حرف نمی‌زند، او از موجودی  حرف می‌زند که ربطی به خدا داشته باشد، از یک دیده و از یک شنیده سخن می‌گوید، دیده‌ای که تاب دیدار دارد و شنیده‌ای که حق می-شنود و از فهمی عمیق و گسترده حرف می‌زند که در جای دیگر نمی‌توان آن را یافت. این انسان است که باید آن را شناخت و به دنبال او تمام عمر را صرف نمود. <ref>متن، صص 153-162</ref>.


    آخرین عبارت نویسنده در کتاب چنین است: وقتی که خود را پنهان می‌کنی و دیگری را نمایش می‌دهی و بین بود و نمودت فاصله وجود دارد، این شکاف نفاق است و عمل فریب و حرف دروغ. هر چه که بگویی دروغ است، زیرا از فردی که به خود دروغ می‌گوید نمی‌توان انتظار راستی و صداقت داشت. <ref>متن، صص 209</ref>. در واقع این عبارت تأییدی است که در همان آغاز کتاب از آن یاد کرده بود و آن این است «همان باش که هستی».
    آخرین عبارت نویسنده در کتاب چنین است: وقتی که خود را پنهان می‌کنی و دیگری را نمایش می‌دهی و بین بود و نمودت فاصله وجود دارد، این شکاف نفاق است و عمل فریب و حرف دروغ. هر چه که بگویی دروغ است، زیرا از فردی که به خود دروغ می‌گوید نمی‌توان انتظار راستی و صداقت داشت. <ref>متن، صص 209</ref>. در واقع این عبارت تأییدی است که در همان آغاز کتاب از آن یاد کرده بود و آن این است «همان باش که هستی».
    خط ۵۹: خط ۵۹:


    ==ویژگیها==
    ==ویژگیها==
    این کتاب نیز به مانند دیگر آثاری که از [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] به انتشار رسیده در راستای دین، عرفان و فلسفه است که می توان برای آن نکاتی را متذکّر شد:
    این کتاب نیز به مانند دیگر آثاری که از [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] به انتشار رسیده در راستای دین، عرفان و فلسفه است که می‌توان برای آن نکاتی را متذکّر شد:
    # نام کتاب در این دوره بسیار قابل توجّه است و خواننده را متذّکر بهتر دیدن خود می کند تا به فهم خود بیش از پیش اهتمام ورزد.
    # نام کتاب در این دوره بسیار قابل توجّه است و خواننده را متذّکر بهتر دیدن خود می‌کند تا به فهم خود بیش از پیش اهتمام ورزد.
    # دیگر رویکر معرفت شناسانه‌ی کتاب است که در هماهنگی با آنتروپولوژی همگام شده و مخاطب را با خود مواجه می سازد.
    # دیگر رویکر معرفت شناسانه‌ی کتاب است که در هماهنگی با آنتروپولوژی همگام شده و مخاطب را با خود مواجه می‌سازد.
    # نکته‌ی مهم در این اثر دغدغه‌ی انسانیِ نویسنده است که در کتاب سرشار از تلنگرهایی است که می تواند مخاطب را به اندیشه در خود فرو ببرد.
    # نکته‌ی مهم در این اثر دغدغه‌ی انسانیِ نویسنده است که در کتاب سرشار از تلنگرهایی است که می‌تواند مخاطب را به اندیشه در خود فرو ببرد.
    # ویژگی دیگر آنکه کتاب با فراز و فرودهای بسیار گویی در پیِ تعریف یک عبارت کوتاه است که تمام کتاب به نوعی هوشمندانه ترتیب و تفسیر شده تا در آخر کتاب همان نکته‌ی آغازین را نتیجه بگیرد.
    # ویژگی دیگر آنکه کتاب با فراز و فرودهای بسیار گویی در پیِ تعریف یک عبارت کوتاه است که تمام کتاب به نوعی هوشمندانه ترتیب و تفسیر شده تا در آخر کتاب همان نکته‌ی آغازین را نتیجه بگیرد.
    # این کتاب به نوعی نقدهای اجتماعی را هم در بر دارد و در عین حال در کنار نقدها که به زعم او ایرادهای راه است به حل معضل نیز مدد رسانده و چاره‌ی کار را به خواننده نشان می دهد.
    # این کتاب به نوعی نقدهای اجتماعی را هم در بر دارد و در عین حال در کنار نقدها که به زعم او ایرادهای راه است به حل معضل نیز مدد رسانده و چاره‌ی کار را به خواننده نشان می‌دهد.
    # از دیگر ویژگی‌های اثر صراحت نویسنده در بحث است که نشان از باوری عمیق و دانشی گسترده دارد که در کمتر کتابی می توان این حالت را برجسته دید.
    # از دیگر ویژگی‌های اثر صراحت نویسنده در بحث است که نشان از باوری عمیق و دانشی گسترده دارد که در کمتر کتابی می‌توان این حالت را برجسته دید.




    خط ۷۱: خط ۷۱:
    فلسفه و هویّت انسان، تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]
    فلسفه و هویّت انسان، تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]


    کتاب در یک جلد با مقدّمه ای مشروح نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 242 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم منتشر شده است. در آغاز، فهرست مطالب  قرار دارد و در انتهای اثر هم فهرست مطوّلی از منابع و مأخذ و همینطور  نمایه دیده می شود.
    کتاب در یک جلد با مقدّمه‌ای مشروح نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 242 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم منتشر شده است. در آغاز، فهرست مطالب  قرار دارد و در انتهای اثر هم فهرست مطوّلی از منابع و مأخذ و همینطور  نمایه دیده می‌شود.


    ==پانویس ==
    ==پانویس ==
    خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:کلیات]]
    [[رده:کلام و عقاید]]
    [[رده:کنگره‌ها، کنفرانس‌ها (مؤتمرات)، مجموعه‌ها]]
    [[رده: مباحث خاص کلامی]]
    [[رده:مرداد(1400)]]
    [[رده:مرداد(1400)]]
    [[رده:مقالات کاربران]]
    [[رده:مقالات کاربران]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۳۷

    فلسفه و هویّت انسان
    فلسفه و هویّت انسان
    پدیدآورانکاظم محمّدی (نویسنده)
    ناشرانتشارات نجم کبری
    مکان نشرایران ـ کرج
    سال نشر1399 ش
    چاپ1
    شابک1-629909-622-978
    موضوعفسلفه، عرفان، اسلام، انسان‌شناسی.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏ 2/226 BP
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    فلسفه و هویّت انسان تألیف کاظم محمّدی است که به تفسیر فلسفیِ انسان و هویت او می‌پردازد. نویسنده معمولاً در پژوهش خود سه مقوله را همراه هم مورد توجّه قرار می‌دهد که عبارتند از دین، فلسفه و عرفان. در این مورد هم سویه‌ای سه گانه دارد، ولی غرض اصلی انسان‌شناسی و آنتروپولوژی است. مؤلّف در همین راستا پژوهشهای دیگری هم دارد که کار او را در این باره تکمیل می‌کند. نمونه‌هایی از آثار او در این خصوص عبارتند از: تمهیدی بر معرفت نفس، انسان ساختگی، انسان در تعادل، صنعت پنهان و تمهیدی بر معرفت نفس. چنانکه از عناوین آثار پیداست رویکردی انسان محور دارد با سویه‌ای سه گانه، غیر از مورد آخر که کاملاً فنّی و فلسفی است.

    ساختار

    کتاب فلسفه و هویّت انسان در یک جلد و به زبان فارسی نوشته شده است. این اثر در قطع رقعی با جلد نرم و کاغذ با کیفیت در 242 صفحه منتشر شده است. این اثر مقدّمه‌ای تقریباً مفصّل دارد و در این مقدّمه ساز و کار این پژوهش را معلوم کرده است، ضمن این که به برخی از آثار مشابه در همین زمینه نیز اشاره شده که نشان از توجّه مؤلّف به گستره‌ی فرهنگ و پژوهشهایی مرتبط است.

    نویسنده در انتهای مقدّمه‌ی خود در خصوص این کتاب می‌نویسد: امید است این اثر که تحلیلی از هویّت فلسفی و عرفانی انسان است در این دوره‌ی دوری از اصل و جدایی از ریشه‌ها بتواند برای خواننده‌ی مشتاق معرفت راهنمایی مفید در راهیابی حقیقت و شناخت خودِ عرفانی و فلسفی باشد. و هم اینکه یاریگر مشتاقان فلسفه، عرفان و اندیشمندانی که مشتاق فهم بهتر مفاهیم آنتروپولوژی هستند باشد و به ایشان در شناخت بهینه‌ی انسانِ حقیقی و حقیقتِ انسان از منظر فلسفه، عرفان و دین کمک کند [۱].

    کتاب فلسفه و هویّت انسان دارای هفت فصل است که به ترتیب عبارتند از: 1- هنر و گستره‌ی انسانی 2- مفهوم هویّت 3- فهمِ خود 4- حکمت و حکیم 5- سخنان حکیمانه 6- یکسان زیستی 7- انسان و عرفان.

    در فصل نخست اشاراتی دقیق به مقوله‌ی انسان و هنر دارد و شعار «هنر نزد ایرانیان است و بس» را با دیدی خاص نقد می‌کند، مبنای نقد نیز اشاره‌ای است از ویل دورانت در کتاب ارزشمند تاریخ تمدّن که به پیشینه‌ی پنجاه هزار ساله‌ی هنر انسانی اشاره کرده است و در این ماجرا سهم ایران و ایرانی که چیزی حدود دذوازده هزار سال است نمی‌تواند تمام آن را به خود اختصاص بدهد. هر چند که توجّه به پیشینه و متمرکز بودن بر آن بدون حفظ و حراستِ دقیق و علمی از آن خود وهمی بیش به نظر نمی‌رسد [۲].

    بحث اصلی کتاب را فصل دوّم آن عهده دار است که از مفهوم هویّت سخن می‌گوید و انواع هویّت: دینی، فلسفی و عرفانی را تشریح می‌کند و دنباله‌ی آن را به فصل سوّم می‌سپارد که از «فهمِ خود» سخن می‌گوید. در مجموع سبغه‌ی کتاب فلسفی ـ اجتماعی است با نگاهی نقّادانه، معرفت شناسانه، و انسان شناسانه که در نوع کار خود می‌تواند مهم و اثر بخش باشد، خاصّه که از این منظر کمتر نوشته‌ای به انتشار رسیده است.


    گزارش محتوا

    مفاخره‌های وهمی و استکبارهای نژادی که زمانی رومی‌ها به آن باور داشتند و زمانی اعراب که توهّمی بیش نبود و خارج از هویّت انسانی محسوب می‌شد در مقدّمه و متن این اثر مورد نقد جدّی واقع شده است. و فرهنگ انسانی و هویّت انسانی را فراتر از آن می‌بیند که برخی بخواهند انسان را در خود و یا خود را به عنوان تمامیّتِ انسان معرّفی و خلاصه کنند. نام کتاب هم که فلسفه و هویّت انسان است نشان از همین رویکرد دارد و بدین خاطر این کتاب در ذیل مجموعه‌هایی است که نویسنده خود آن را دوره‌ی آنتروپولوژی می‌نامد.

    کتاب فلسفه و هویّت انسان با ابیاتی ناب از مولانا آغاز شده که مربوط به شناخت ماهیّت و یا همان هویّت انسان است و این دو بیت در قالب شعری چیده نشده تا اثربخشیِ آن بیشتر به چشم آید: خویشتن نشناخت مسکین آدمی – از فزونی آمد و شد در کمی. خویشتن را آدمی ارزان فروخت ـ بود اطلس، خویش بر دلقی بدوخت.

    مقدّمه‌ی کتاب با عنوانی که نویسنده به آن داده «مقدّمه‌ای برای فهم انسان» به مانند دیگر مقدّمه‌هایی که بر آثار وی نوشته شده چشمگیر و راهگشاست و هادی خواننده به ارزش، اعتبار و کُنه مطلبی است که مورد بحث نویسنده قرار گرفته است. در این مقدّمه به همسوییِ دین و عرفان در محوریّت انسان سخن رفته است و در واقع چنین می‌نماید که انسان محور اصلی دین و عرفان است و هر دو باطن انسان را نشانه رفته‌اند تا هم به شناسایی آن اهتمام کنند و هم به تهذیب و متبلور کردن آن. نویسنده در مقدّمه نکته‌ای خاص را نشانه رفته و می‌نویسد: وقتی که انسان موضوع بررسی واقع شود طبیعتاً باید از دور به انسان ناظر بود و وی را مورد بررسی قرار داد. و در این باره خاص‌ترین مورد همین است که بررسی کننده و بررسی شونده در واقع یکی است و طبیعتاً در این باره باید وارد فلسفه بشویم و سوبژه و اُبژه بودن او را مدّ نظر قرار بدهیم و کمّ و کیف آن را تحلیل کنیم. به هر جهت انسان تنها موجودی است که می‌تواند از همه چیز و از جمله از خود پرسش کند و در همه چیز تحقیق کند و حتّا در خود. و این است که دست انسان را با قدرتی که به وی داده‌اند این گونه باز می‌گذارند. [۳].

    فصول هفتگانه در راستای مقدّمه در تعریف و یافتن هویّت انسان تدوین و تبیین شده است و خواننده با عبور از هر فصلی به مطالبی بر می‌خورد که وی را با هویّت و حقیقتِ انسانی خود بیشتر آشنا و شاید درگیر می‌کند، زیرا نویسنده بیشتر بر آن است تا خواننده را در مقوله‌های مهم زندگی درگیر کند و او را به فکر فرو ببرد، در اینجا هم همین رویکرد را در کار کرده است. فصل نخست انسان را با هنر، هنر انسانی، انسان هنرمند آشنا می‌کند و مبنای کار بر محوریّتی واقع شده که عارفان و حکیمان به آن اشارت داشته‌اند و آن این که «همان باش که هستی» و فصل نخست تفسیری مفهومی بر این سخن حکمی ـ عرفانی است که از جناب بایزید بسطامی‌ روایت شده است.

    در همین فصل نویسنده به از بیگانگی انسان ایرانیِ معاصر و از دست دادن هویّت اصلی خود اشاره می‌کند و سبب این سخن رویکردن به غرب است، چه در باب فلسفه و عرفان، و چه در باب دین و فلسفه‌ی دین و بدین منوال از اصالت دیرینه‌ی خود جاهلانه غافل مانده است. نویسنده برای هشدار به مخاطب ایرانی شواهدی از بزرگان غربیِ معاصر را در همین یکی دو سده مثال می‌زند تا نشان بدهد که غربیان فهیم و نکته دان خود رویکری خاص به فرهنگ و فکر ایرانی داشته‌اند. کسانی مانند: ماسینیون، هانری کوربن، توشیهیکو ایزوتسو، ویلیام چیتیک از شاگردان پروفسور سید حسین نصر، یوگنی برتلس، نیکلسون، آربری، فریتس مایر، آن ماری شیمل و هرمان لندولت که شیفته‌ی فکر و فرهنگ و عرفان و حکمت ایرانی اند مورد توجّه نویسنده است [۴].

    در فصلی دیگر که از هویّت و مفهوم هویت به طور مستقیم سخن می‌گوید ما را با چندین پرسش مواجه می‌کند که خواننده با درنگ و تأمّل در آن پرسشها نویسنده را همراهی می‌کند تا به مفهوم هویّت نزدیک شود. هویّت چیست؟ مفهوم هویّت انسان چیست؟ نگاه فلاسفه به هویّت انسان چگونه است؟ عارفان هویّت انسان را چگونه می‌بینند؟ آیا هویّت انواع و اقسام دارد؟ تشابه و تفاوت هویّت‌ها [۵]. نویسنده کتاب کاظم محمّدی در همان مفهوم هویّت با عبور از پرسشها و اینکه انسان خود خواهان فهم آن است بحثی لغوی را در خصوص هویّت پیش می‌کشد که زمینه را برای فهم بهتر آن فراهم می‌آورد و مقوله‌ی هویّت انسان را فراتر از رنگ و نژاد و زبان و قومیّت می‌داند که عموماً صوری و شناسنامه‌ای است، هویّت انسان را باید در روح و روان او دید و چنان می‌نماید که لفظ انسان و هویّت انسان ربطی مستقیم به انسان دارد و انسان فراتر از آن چیزی است که در حصر و محدودیّت زبان و نژاد و قوم واقع بشود.

    آخرین فصل کتاب که «انسان و عرفان» نام دارد خود عنوانی برای یکی دیگر از آثار او درست با همین نام است انسان و عرفان. نویسنده در این بخش که در واقع فصل نهایی کتاب است و هویّت انسان را در دین و عرفان جستجو می‌کند بیشترین آراء و نظریات خود را بیان کرده و در این رویکر کاملاً نقّادانه ظاهر شده است، چنانکه در بخشی از آن می‌گوید: شناخت انسان همواره بزرگترین معضل انسان بوده است، و مرادم از انسانِ دوّم دقیقاً کسی است که در صدد یافتن و دانستن و فهمیدن خودش باشد؛ و اگر انسان دوّم را انسان گفتمّ منظورم مطلق انسان است و مرادم از مطلقِ انسان قهراً آن چیزی که بدان «حیوان» گفته می‌شود نیست، چه آنچه که حیوان است مسلّماً انسان نیست و آنچه که من آن را انسان می-دانم در هیچ شرایطی حیوان نخواهد بود. ماهیت انسان همواره انسانی است؛ و هویّت انسان نیز آسمانی و بسته به الوهیتِ محض است. لزوماً من از انسانِ «عالمان تجربی» سخن نمی‌گویم، آن انسان با تمام مزیّتهایش برای آنان باشد که هر روز چیزی از خواص عصبی و فیزیکی‌اش را کشف می‌کنند. من از آن انسان سخن نمی‌گویم که فرویدیان و داروینیان از آن سخن می‌گویند، که انسانِ آنان جسمی است حیوانی که دائماً در حال تغییر و تکامل است و دارای سلسله اعصابی است که تنها بدان واسطه پاسخی به حرکات می‌دهند، و اگر هم احیاناً از موارد روحی و روانی سخنی می‌گویند قصدشان تحریکات عصبی و امور رفلکسی است که باز هم در حوزه‌ی جسمِ دارای اعصاب انسان دور می‌زند. در این نگرش، انسان تنها جسمی پیچیده است و حال آن که وقتی از انسان در عرفان سخن به میان می‌آید هیچ یک از این امور مورد نظر عارف نیست. عارف از حیوان متکامل سخن نمی‌گوید، عارف از انسانی که از دیرینه‌ها به مرور چیزهایی را یافته حرف نمی‌زند، او از موجودی حرف می‌زند که ربطی به خدا داشته باشد، از یک دیده و از یک شنیده سخن می‌گوید، دیده‌ای که تاب دیدار دارد و شنیده‌ای که حق می-شنود و از فهمی عمیق و گسترده حرف می‌زند که در جای دیگر نمی‌توان آن را یافت. این انسان است که باید آن را شناخت و به دنبال او تمام عمر را صرف نمود. [۶].

    آخرین عبارت نویسنده در کتاب چنین است: وقتی که خود را پنهان می‌کنی و دیگری را نمایش می‌دهی و بین بود و نمودت فاصله وجود دارد، این شکاف نفاق است و عمل فریب و حرف دروغ. هر چه که بگویی دروغ است، زیرا از فردی که به خود دروغ می‌گوید نمی‌توان انتظار راستی و صداقت داشت. [۷]. در واقع این عبارت تأییدی است که در همان آغاز کتاب از آن یاد کرده بود و آن این است «همان باش که هستی».


    ویژگیها

    این کتاب نیز به مانند دیگر آثاری که از کاظم محمّدی به انتشار رسیده در راستای دین، عرفان و فلسفه است که می‌توان برای آن نکاتی را متذکّر شد:

    1. نام کتاب در این دوره بسیار قابل توجّه است و خواننده را متذّکر بهتر دیدن خود می‌کند تا به فهم خود بیش از پیش اهتمام ورزد.
    2. دیگر رویکر معرفت شناسانه‌ی کتاب است که در هماهنگی با آنتروپولوژی همگام شده و مخاطب را با خود مواجه می‌سازد.
    3. نکته‌ی مهم در این اثر دغدغه‌ی انسانیِ نویسنده است که در کتاب سرشار از تلنگرهایی است که می‌تواند مخاطب را به اندیشه در خود فرو ببرد.
    4. ویژگی دیگر آنکه کتاب با فراز و فرودهای بسیار گویی در پیِ تعریف یک عبارت کوتاه است که تمام کتاب به نوعی هوشمندانه ترتیب و تفسیر شده تا در آخر کتاب همان نکته‌ی آغازین را نتیجه بگیرد.
    5. این کتاب به نوعی نقدهای اجتماعی را هم در بر دارد و در عین حال در کنار نقدها که به زعم او ایرادهای راه است به حل معضل نیز مدد رسانده و چاره‌ی کار را به خواننده نشان می‌دهد.
    6. از دیگر ویژگی‌های اثر صراحت نویسنده در بحث است که نشان از باوری عمیق و دانشی گسترده دارد که در کمتر کتابی می‌توان این حالت را برجسته دید.


    وضعیت کتاب

    فلسفه و هویّت انسان، تألیف کاظم محمّدی

    کتاب در یک جلد با مقدّمه‌ای مشروح نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 242 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم منتشر شده است. در آغاز، فهرست مطالب قرار دارد و در انتهای اثر هم فهرست مطوّلی از منابع و مأخذ و همینطور نمایه دیده می‌شود.

    پانویس

    1. مقدمه، ص 38
    2. متن، ص 43
    3. مقدمه، ص 24
    4. متن، صص 57-50
    5. متن، ص 63
    6. متن، صص 153-162
    7. متن، صص 209

    منابع مقاله

    مقدّمه و متن کتاب

    وابسته‌ها