صنعت پنهان (مولانا و اندیشه‌ی ملال): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ن شناسی' به 'ن‌شناسی'
جز (جایگزینی متن - 'ه ی ' به 'ه‌ی ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ن شناسی' به 'ن‌شناسی')
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۷: خط ۷:
| زبان =فارسی
| زبان =فارسی
| کد کنگره =‏ 8361 PIR
| کد کنگره =‏ 8361 PIR
| موضوع = مولوی، انسان شناسی، نقد و تفسیر.  
| موضوع = مولوی، انسان‌شناسی، نقد و تفسیر.  
| ناشر = انتشارات نجم کبری
| ناشر = انتشارات نجم کبری


خط ۲۶: خط ۲۶:
'''صنعت پنهان''' تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] است که به مسئله ملال و آنچه که مربوط به آن است می‌پردازد. از روی عنوان ثانوی نیز پیداست که به طور کاملاً انحصاری و تخصّصی چنان که در حوزه‌ی کار مؤلّف است از دیدگاه [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] می‌پردازد. ملال با آنکه یک مقوله‌ی روانشناختی و جامعه شناختی است ولی در اینجا صرفاً دیگاهی فلسفی ـ عرفانی مورد نظر قرار گرفته است. در واقع اگر به طور کلّی به این مقوله بخواهیم نظر کنیم مسئله است انسان شناختی که ربطی به آنتروپولوژی دارد. و این رشته عمری دیرینه دارد و پژوهشهای زیادی هم در آن باره در اختیار است. نویسنده‌ی کتاب نیز در این راستا چندین کتاب دیگر را به طور تخصّصی نوشته و به انتشار رسانده است که برخی از آنها عبارتند از: [[تمهیدی بر معرفت نفس]]، [[فلسفه و هویّت انسان]]، [[انسان ساختگی]]، [[عروسان معانی]]، [[تأمّلاتی در آدم و ابلیس]] و [[انسان و عرفان]]. در این مجموعه که شنخت فلسفی انسان را مدّ نظر قرار داده است تئوریهای خاصی دیده می‌شود که برخی از آنها برای نخستین بار مطرح می‌شود که قابل بررسی و تحلیل بیشتر است.  
'''صنعت پنهان''' تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] است که به مسئله ملال و آنچه که مربوط به آن است می‌پردازد. از روی عنوان ثانوی نیز پیداست که به طور کاملاً انحصاری و تخصّصی چنان که در حوزه‌ی کار مؤلّف است از دیدگاه [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] می‌پردازد. ملال با آنکه یک مقوله‌ی روانشناختی و جامعه شناختی است ولی در اینجا صرفاً دیگاهی فلسفی ـ عرفانی مورد نظر قرار گرفته است. در واقع اگر به طور کلّی به این مقوله بخواهیم نظر کنیم مسئله است انسان شناختی که ربطی به آنتروپولوژی دارد. و این رشته عمری دیرینه دارد و پژوهشهای زیادی هم در آن باره در اختیار است. نویسنده‌ی کتاب نیز در این راستا چندین کتاب دیگر را به طور تخصّصی نوشته و به انتشار رسانده است که برخی از آنها عبارتند از: [[تمهیدی بر معرفت نفس]]، [[فلسفه و هویّت انسان]]، [[انسان ساختگی]]، [[عروسان معانی]]، [[تأمّلاتی در آدم و ابلیس]] و [[انسان و عرفان]]. در این مجموعه که شنخت فلسفی انسان را مدّ نظر قرار داده است تئوریهای خاصی دیده می‌شود که برخی از آنها برای نخستین بار مطرح می‌شود که قابل بررسی و تحلیل بیشتر است.  


قبل از کتاب صنعت پنهان دو کتاب وجود دارد که به این مقوله پرداخته است، یکی از [[لارس اسوندسن]] با نام [[فلسفه‌ی ملال|فلسفه‌ی ملال]] و یکی هم از [[لشک کولاکوفسکی]] با نام [[درسهایی کوچک در باب مقولاتی بزرگ]]. امّا عنوان دوّم مستقیماً به ملال نپرداخته بلکه تنها در یکی از مقالات خود به اختصار به ملال اشاره ای داشته است. نویسنده‌ی کتاب صنعت پنهان در نقد این هر دو فیلسوف متذکّر شده که [[مولانا]] هشت قرن قبل از این دو به این مقوله اهتمام کرده و تمام جوانب ملال را که این دو و یا دیگران به آن اشاره کرده‌اند پرداخته و چیزی از معنا را در آن رابطه فروگذار نکرده است. و صنعت پنهان شرح آن دانستگی و آگاهی است که قدمتی هشتصدساله دارد با بینشی قوی تر و عالی تر.
قبل از کتاب صنعت پنهان دو کتاب وجود دارد که به این مقوله پرداخته است، یکی از [[لارس اسوندسن]] با نام [[فلسفه‌ی ملال|فلسفه‌ی ملال]] و یکی هم از [[لشک کولاکوفسکی]] با نام [[درسهایی کوچک در باب مقولاتی بزرگ]]. امّا عنوان دوّم مستقیماً به ملال نپرداخته بلکه تنها در یکی از مقالات خود به اختصار به ملال اشاره‌ای داشته است. نویسنده‌ی کتاب صنعت پنهان در نقد این هر دو فیلسوف متذکّر شده که [[مولانا]] هشت قرن قبل از این دو به این مقوله اهتمام کرده و تمام جوانب ملال را که این دو و یا دیگران به آن اشاره کرده‌اند پرداخته و چیزی از معنا را در آن رابطه فروگذار نکرده است. و صنعت پنهان شرح آن دانستگی و آگاهی است که قدمتی هشتصدساله دارد با بینشی قوی تر و عالی تر.


گفتنی است که صنعت پنهان نیز نامی است که مؤلّف مستقیماً از [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] و خاصه از یکی از غزلیات دیوان کبیر گرفته است. و آن بیت چنین است:  
گفتنی است که صنعت پنهان نیز نامی است که مؤلّف مستقیماً از [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] و خاصه از یکی از غزلیات دیوان کبیر گرفته است. و آن بیت چنین است:  
خط ۵۴: خط ۵۴:
چنانکه اشاره شد در این اثر ملال و فلسفه‌ی آن را مورد بررسی قرار می‌دهد و کم و کیف موقعیّت آن را می‌کاود و راه خلاصی و برون شو از آن را هم پیشنهاد می‌دهد. و در واقع باید گفت در زبان فارسی این کتاب نخستین کتاب محسوب می‌شود که مستقلاً در این رابطه نوشته شده است و پیش از [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کسی در این موضوع به استقلال و مبسوط چیزی منتشر نکرده است. گر چه نامرده در بکر نویسی یدی طولا دارد و چندین اثر مهم را برای نخستین بار وارد مجموعه‌ی آثار مکتوب کرده است. نویسنده کتاب به عنوان کسی که به مولوی شناسی شهرتی تام دارد این اثر را در مجموعه‌ی مثنوی پژوهی و مولوی شناسی به انتشار رسانده است که در این مجموعه حاصل کار نویسنده به بیش از 20 جلد می‌رسد با موضوعات متنوّع و کاملاً علمی.
چنانکه اشاره شد در این اثر ملال و فلسفه‌ی آن را مورد بررسی قرار می‌دهد و کم و کیف موقعیّت آن را می‌کاود و راه خلاصی و برون شو از آن را هم پیشنهاد می‌دهد. و در واقع باید گفت در زبان فارسی این کتاب نخستین کتاب محسوب می‌شود که مستقلاً در این رابطه نوشته شده است و پیش از [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کسی در این موضوع به استقلال و مبسوط چیزی منتشر نکرده است. گر چه نامرده در بکر نویسی یدی طولا دارد و چندین اثر مهم را برای نخستین بار وارد مجموعه‌ی آثار مکتوب کرده است. نویسنده کتاب به عنوان کسی که به مولوی شناسی شهرتی تام دارد این اثر را در مجموعه‌ی مثنوی پژوهی و مولوی شناسی به انتشار رسانده است که در این مجموعه حاصل کار نویسنده به بیش از 20 جلد می‌رسد با موضوعات متنوّع و کاملاً علمی.


در مقدّمه غزل 441 دیوان کبیر عیناً روایت می‌شود و دلیل این روایت هم محتوای غزل است که نویسنده بر مبنای آن به تحلیل مسئله‌ی ملال می‌پردازد، چنان که نام کتاب را هم از همین غزل گرفته است. نویسنده انگشت روی یکی از مهمترین و پرشورترین غزلیات [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] گذاشته که تا کنون شرحی و تفسیر مبسوط و چشمگیر از آن دیده نشده است، خاصّه در اینجا خود مبنای بحثی فلسفی و روانکاوی قرار می‌گیرد که تبدیل به هم تفسیر غزل و هم فلسفه‌ی ملال می‌شود. در همین مقدّمه نوعی مشابه پنداری در آلام سلوکی بین مؤلّف و [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] وجود دارد که به راستی غمگنانه است. نویسنده در این غزل به سه ملالت [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] اشارت می‌دهد که همین سه آغازی برای بحث بی پایان ملال است:
در مقدّمه غزل 441 دیوان کبیر عیناً روایت می‌شود و دلیل این روایت هم محتوای غزل است که نویسنده بر مبنای آن به تحلیل مسئله‌ی ملال می‌پردازد، چنان که نام کتاب را هم از همین غزل گرفته است. نویسنده انگشت روی یکی از مهمترین و پرشورترین غزلیات [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] گذاشته که تا کنون شرحی و تفسیر مبسوط و چشمگیر از آن دیده نشده است، خاصّه در اینجا خود مبنای بحثی فلسفی و روانکاوی قرار می‌گیرد که تبدیل به هم تفسیر غزل و هم فلسفه‌ی ملال می‌شود. در همین مقدّمه نوعی مشابه پنداری در آلام سلوکی بین مؤلّف و [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] وجود دارد که به راستی غمگنانه است. نویسنده در این غزل به سه ملالت [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] اشارت می‌دهد که همین سه آغازی برای بحث بی‌پایان ملال است:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|'' جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او ''|2=''زین خلق پر شکایتِ گریان شدم ملول ''}}
{{ب|'' جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او ''|2=''زین خلق پر شکایتِ گریان شدم ملول ''}}
خط ۶۲: خط ۶۲:
نویسنده می‌گوید: ملول شدن از «فرعون» و «ظلم» و ستم او، ملول شدن از «گلایه‌های» بی‌اساس مردم و ضعف و ناله‌های آنها و ملولی از دست «دیو و دد». این ملالت‌ها نشان از عمق و گستردگی یک انسان دارد. بدیهی است مولانا از ملالتهای خود سخن می‌گوید، ملالتهای یک عارفِ ژرف و عمیق. ملالتهای یک عارف از نوع ملالتهای مردم ساده و بی ‌فکر نیست. ملالتهای ریشه‌ای است، چنانکه از متن ابیات پیداست، ملول شدن از حضور استبداد است. ملول شدن از فرعون و تفرعنِ حاکم بر فردِ حاکم و از ستم‌ها و بیدادهای گسترده‌ی اوست. ملول شدن از بی‌فکری مردم و مردم بی‌فکر است. ملول شدن از نق زدنها و غر زدنهای بیجا و بی مایه است. ملول شدن از دیو و دد است. ملول شدن از فقدان انسانیت و ملول شدن از ناراستی و بی‌ صفایی مردم است <ref>مقدمه، صص 13-12</ref>. در عین حال در ادامه متذکّر می‌شود که ملالت مولانا به این سه خلاصه نمی‌شود و بر این اساس در طول بحث به دیگر موارد آن اشاره می‌کند.
نویسنده می‌گوید: ملول شدن از «فرعون» و «ظلم» و ستم او، ملول شدن از «گلایه‌های» بی‌اساس مردم و ضعف و ناله‌های آنها و ملولی از دست «دیو و دد». این ملالت‌ها نشان از عمق و گستردگی یک انسان دارد. بدیهی است مولانا از ملالتهای خود سخن می‌گوید، ملالتهای یک عارفِ ژرف و عمیق. ملالتهای یک عارف از نوع ملالتهای مردم ساده و بی ‌فکر نیست. ملالتهای ریشه‌ای است، چنانکه از متن ابیات پیداست، ملول شدن از حضور استبداد است. ملول شدن از فرعون و تفرعنِ حاکم بر فردِ حاکم و از ستم‌ها و بیدادهای گسترده‌ی اوست. ملول شدن از بی‌فکری مردم و مردم بی‌فکر است. ملول شدن از نق زدنها و غر زدنهای بیجا و بی مایه است. ملول شدن از دیو و دد است. ملول شدن از فقدان انسانیت و ملول شدن از ناراستی و بی‌ صفایی مردم است <ref>مقدمه، صص 13-12</ref>. در عین حال در ادامه متذکّر می‌شود که ملالت مولانا به این سه خلاصه نمی‌شود و بر این اساس در طول بحث به دیگر موارد آن اشاره می‌کند.


نویسنده در بخش ملال چیست؟ بیان می‌کند که ملال گاهی از داشته ها و گاه از ناداشته ها می‌خیزد و در عبارتی دیگر می‌گوید: وقتی که زندگی از معنای واقعی تهی باشد، وقتی که داشته ها کاملاً یکنواخت و تکراری و بدون هیچگونه تغییری خوشایند باشد ملال رخ می‌دهد. ملال با تکرارهای بی معنا و خالی از محتوا پدیدار می‌شود <ref>متن، ص 24</ref>. نویسنده در بخشی از همین فصل می‌نویسد: در خصوص چیستیِ ملال حرف زیادی وجود ندارد، زیرا چیستیِ آن به خوبی معلوم و مفهوم نیست بر این اساس تعریفی خاص و واحد هم نمی‌توان برای آن آورد. شاید هرکسی از آن چیزی خاص بفهمد که چندان با فهم دیگری در این باره یکسان و یکدست و حتّی موافق نباشد. در آثار حکمی و فلسفی نیز تعریفی ثابت و محکم از این واژه وجود ندارد با این حال برخی دست به توصیف ملال زده‌اند و به گونه‌ای که آن را می‌فهمیده‌اند آن را وصف نموده‌اند. داستایوسکی ملال را رنجی بی‌رحمانه و درعین‌حال وصف‌ناپذیر گفته است <ref>متن، ص 26</ref>.   
نویسنده در بخش ملال چیست؟ بیان می‌کند که ملال گاهی از داشته‌ها و گاه از ناداشته‌ها می‌خیزد و در عبارتی دیگر می‌گوید: وقتی که زندگی از معنای واقعی تهی باشد، وقتی که داشته‌ها کاملاً یکنواخت و تکراری و بدون هیچگونه تغییری خوشایند باشد ملال رخ می‌دهد. ملال با تکرارهای بی معنا و خالی از محتوا پدیدار می‌شود <ref>متن، ص 24</ref>. نویسنده در بخشی از همین فصل می‌نویسد: در خصوص چیستیِ ملال حرف زیادی وجود ندارد، زیرا چیستیِ آن به خوبی معلوم و مفهوم نیست بر این اساس تعریفی خاص و واحد هم نمی‌توان برای آن آورد. شاید هرکسی از آن چیزی خاص بفهمد که چندان با فهم دیگری در این باره یکسان و یکدست و حتّی موافق نباشد. در آثار حکمی و فلسفی نیز تعریفی ثابت و محکم از این واژه وجود ندارد با این حال برخی دست به توصیف ملال زده‌اند و به گونه‌ای که آن را می‌فهمیده‌اند آن را وصف نموده‌اند. داستایوسکی ملال را رنجی بی‌رحمانه و درعین‌حال وصف‌ناپذیر گفته است <ref>متن، ص 26</ref>.   


در فصل در جستجوی انسان مولانا ملالت خود را به نمایش می‌گذارد و از دیو و دد  خسته است و در جامعه به دنبال انسان می‌گردد، این امر ما را به یاد [[دیوجانوس]] می‌اندازد که در روز روشن با شمعی به دنبال انسان می‌گشت، [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] نیز از جماعتِ دیوسان و ددمنش ملول است و به دنبال انسان می‌گردد، انسانی که بر خود مسلّط باشد و واقعاً متناسب با این نام باشد. در این فصل نیز در همین رابطه می‌گوید: وقتی جستجو می‌کنیم، می‌یابیم که اصل و اصیل ملالت نمی‌آورد، عرفان و معرفت ملول نمی‌سازد، از زیستن با عارفان و همراهی با دلهای پرصفای ایشان کسی سیر و خسته نمی‌شود. این است که سخن ایشان که از عمق سویدای دلِ پخته‌شان برآمده در همه کارگر می‌افتد و اثر می‌بخشد. شیوخ نامور ما همگی چون مولانا و شیخِ مذکور در سخن مولانا چراغ به دست در روز گرد شهر در گردش بودند تا به انسان برسند، چرا که عرفان و معرفت گوهری است که برازنده‌ی انسان است و تنها انسان است که غیر از حق را نسیان کند و به آنچه که حق است انس یابد و امروزه کجاست آن نسیان مطلوب و انس عارفانه؟! <ref>متن، ص 46</ref>.  
در فصل در جستجوی انسان مولانا ملالت خود را به نمایش می‌گذارد و از دیو و دد  خسته است و در جامعه به دنبال انسان می‌گردد، این امر ما را به یاد [[دیوجانوس]] می‌اندازد که در روز روشن با شمعی به دنبال انسان می‌گشت، [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] نیز از جماعتِ دیوسان و ددمنش ملول است و به دنبال انسان می‌گردد، انسانی که بر خود مسلّط باشد و واقعاً متناسب با این نام باشد. در این فصل نیز در همین رابطه می‌گوید: وقتی جستجو می‌کنیم، می‌یابیم که اصل و اصیل ملالت نمی‌آورد، عرفان و معرفت ملول نمی‌سازد، از زیستن با عارفان و همراهی با دلهای پرصفای ایشان کسی سیر و خسته نمی‌شود. این است که سخن ایشان که از عمق سویدای دلِ پخته‌شان برآمده در همه کارگر می‌افتد و اثر می‌بخشد. شیوخ نامور ما همگی چون مولانا و شیخِ مذکور در سخن مولانا چراغ به دست در روز گرد شهر در گردش بودند تا به انسان برسند، چرا که عرفان و معرفت گوهری است که برازنده‌ی انسان است و تنها انسان است که غیر از حق را نسیان کند و به آنچه که حق است انس یابد و امروزه کجاست آن نسیان مطلوب و انس عارفانه؟! <ref>متن، ص 46</ref>.