۱۴۶٬۵۶۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه های' به 'ههای') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ی های ' به 'یهای ') |
||
| (۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
}} | }} | ||
'''روح و ریحان''' تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] است که به تفسیر اقوال و کلمات پیچیدهی عارف بزرگ و شهیر، بایزید بسطامی میپردازد. این کتاب مفصّل و دو جلدی برای نخستین بار است که به گونهای علمی و دقیق به شرح سخنان دشوار این عارف بزرگ اسلامی پرداخته است. بایزید بسطامی با عناوین قطب العارفین و سلطان العارفین از نامورترین شخصیتهای عرفانی و و صوفیانهی جهان اسلام و کشور ایران است. گفتنی است که نویسندهی محترم کتاب [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] غیر از این، چندین اثر دیگر در بارهی بایزید را در کارنامهی پژوهشهای علمی ـ عرفانی خود دارد که برخی از آنها بدین قرارند: [[بایزید بسطامی]]، [[بایزید پیر بسطام]]، [[حکایات و روایات بایزید]]، [[بایزید سیّاح بحر تجرید]]، [[آتش نهفته، شرح زندگی، سلوک و | '''روح و ریحان''' تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] است که به تفسیر اقوال و کلمات پیچیدهی عارف بزرگ و شهیر، بایزید بسطامی میپردازد. این کتاب مفصّل و دو جلدی برای نخستین بار است که به گونهای علمی و دقیق به شرح سخنان دشوار این عارف بزرگ اسلامی پرداخته است. بایزید بسطامی با عناوین قطب العارفین و سلطان العارفین از نامورترین شخصیتهای عرفانی و و صوفیانهی جهان اسلام و کشور ایران است. گفتنی است که نویسندهی محترم کتاب [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] غیر از این، چندین اثر دیگر در بارهی بایزید را در کارنامهی پژوهشهای علمی ـ عرفانی خود دارد که برخی از آنها بدین قرارند: [[بایزید بسطامی]]، [[بایزید پیر بسطام]]، [[حکایات و روایات بایزید]]، [[بایزید سیّاح بحر تجرید]]، [[آتش نهفته، شرح زندگی، سلوک و اندیشهی بایزید بسطامی|آتش نهفته، شرح زندگی، سلوک و اندیشهی بایزید بسطامی]]. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
| خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
در این دو جلد چنانکه در مقدّمه نیز بدان متذکّر شدهاند هر جلد به شرح و تفسیر پنجاه و پنج عبارت از بایزید پرداخته است و لذا در مجموع به یکصد و ده عبارت و قول از وی پرداخته و مورد شرح و تفسیر قرار گرفته است. این اقوال نیز هم با شماره در فهرست معلوم شده است و هم با کلمهی «گفت:». سرآغاز کتاب نبز با عبارتی زیبا از بایزید به طور برجسته در یک صفحه قرار گرفته است که آن چنین است: «به صحرا شدم، عشق باریده بود و زمین تر شده. چنان که پای به برف فرو شود به عشق فرو میشد». | در این دو جلد چنانکه در مقدّمه نیز بدان متذکّر شدهاند هر جلد به شرح و تفسیر پنجاه و پنج عبارت از بایزید پرداخته است و لذا در مجموع به یکصد و ده عبارت و قول از وی پرداخته و مورد شرح و تفسیر قرار گرفته است. این اقوال نیز هم با شماره در فهرست معلوم شده است و هم با کلمهی «گفت:». سرآغاز کتاب نبز با عبارتی زیبا از بایزید به طور برجسته در یک صفحه قرار گرفته است که آن چنین است: «به صحرا شدم، عشق باریده بود و زمین تر شده. چنان که پای به برف فرو شود به عشق فرو میشد». | ||
کتاب سرشار از عبارتهایی است که نویسنده از دیگر منابع در شرح و تفسیر خود مورد توجّه قرار داده و در | کتاب سرشار از عبارتهایی است که نویسنده از دیگر منابع در شرح و تفسیر خود مورد توجّه قرار داده و در پاورقیهای متعدد در هر صفحه میتوان آنها را مورد ملاحظه قرار داد، در این بین اشارات و ارجاعات زیادی هم به آثار خود مؤلّف دیده میشود که استناد آن در پاورقیها قید شده است و چنان مینماید که بدون مراجعه و مطالعهی آنها کار فهم دقیق سخنان و آراء عرفانی بایزید چندان آسان نخواهد بود. | ||
در جلد اوّل ما شاهد 55 سخن از بایزید به همراه شرح و تفسیر آن هستیم که از شماره یک تا 55 را شامل میشود و در جلد دوّم دقیقاً ادامهی همین شماره را تا انتها شاهد هستیم یعنی از شماره 56 الی 110. ضمن این که هر دو جلد برای خود مقدّمهای مستقل دارد و در انتهای مقدّمهی جلد دوّم تاریخ 1394 خورشیدی و ایّام سوگواری سلطان العاشقین، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) قید شده است. | در جلد اوّل ما شاهد 55 سخن از بایزید به همراه شرح و تفسیر آن هستیم که از شماره یک تا 55 را شامل میشود و در جلد دوّم دقیقاً ادامهی همین شماره را تا انتها شاهد هستیم یعنی از شماره 56 الی 110. ضمن این که هر دو جلد برای خود مقدّمهای مستقل دارد و در انتهای مقدّمهی جلد دوّم تاریخ 1394 خورشیدی و ایّام سوگواری سلطان العاشقین، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) قید شده است. | ||
| خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
چنانکه از متن و مقدّمهی کتاب بر میآید نویسنده همانگونه که شیوهی نوشتاری اوست همه جا به منابع متعدّد و دست اوّل اشاراتی دارد و هر پژوهش او نشان از آن دارد که از هیچ سند و مدرکی در پژوهش خود باز نمیماند و همه را مو به مو مورد دقّت و تأمّل قرار میدهد. در اینجا نیز در همان مقدّمه چند صفحه را به معرّفی منابع و مأخذ و هر | چنانکه از متن و مقدّمهی کتاب بر میآید نویسنده همانگونه که شیوهی نوشتاری اوست همه جا به منابع متعدّد و دست اوّل اشاراتی دارد و هر پژوهش او نشان از آن دارد که از هیچ سند و مدرکی در پژوهش خود باز نمیماند و همه را مو به مو مورد دقّت و تأمّل قرار میدهد. در اینجا نیز در همان مقدّمه چند صفحه را به معرّفی منابع و مأخذ و هر نوشتهای که چه پیشینه محسوب شود و چه اثری معاصر، چه فارسی و عربی باشد و چه به زبانهای بیگانه و غربی توجّه و رد پای آن را دنبال و بیان کرده است. <ref>مقدمه، صص 22- 17</ref>. برای نمونه در کارهای جدید به کسانی چون استاد [[زرینکوب، عبدالحسین|زرّین کوب]]، [[سعید نفیسی]]، [[قاسم غنی]]، [[هانری کوربن]]، [[نیکلسون، رینولد الین|رینولد نیکلسون]]، [[برتلس]]، [[استیس]]، [[آربری]]، [[ماسینیون، لویی|ماسینیون]] و دیگران اشاره کرده است. | ||
نخستین سخن که مورد تفسیر قرار گرفته است عبارتی است از [[تذکرة الأولیاء|تذکرة الاولیاء]] [[عطار، محمد بن ابراهیم|شیخ عطار]] <ref>تذکرة الاولیاء،، ص 102</ref>. که چنین است: 1- گفت: کس باشد که به زیارت ما آید و ثمرهی آن لعنت بود و کس باشد که بیاید و فایدهی آن رحمت بود. گفتند: چگونه؟ گفت: یکی بیاید و حالتی بر من غالب آید که در آن حالت با خود نباشم، مرا غیبت کند و در لعنت افتد و دیگری بیاید حق را بر من غالب یابد، معذور دارد. ثمرهی آن رحمت بود. | نخستین سخن که مورد تفسیر قرار گرفته است عبارتی است از [[تذکرة الأولیاء|تذکرة الاولیاء]] [[عطار، محمد بن ابراهیم|شیخ عطار]] <ref>تذکرة الاولیاء،، ص 102</ref>. که چنین است: 1- گفت: کس باشد که به زیارت ما آید و ثمرهی آن لعنت بود و کس باشد که بیاید و فایدهی آن رحمت بود. گفتند: چگونه؟ گفت: یکی بیاید و حالتی بر من غالب آید که در آن حالت با خود نباشم، مرا غیبت کند و در لعنت افتد و دیگری بیاید حق را بر من غالب یابد، معذور دارد. ثمرهی آن رحمت بود. | ||
| خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
هر سخنی که گفته شده است منبع آن در پاورقیِ همان صفحه وارد شده و گاه از آنجا که چندین منبع تاریخی و یا صوفیانه به ذکر آن قول پرداخته باشند در همان پاورقی به منابع متعدّد هم اشاره میکند. در این تفسیر گذشته از اجتهادات و آراء خود نویسنده با شواهدی از آیات و روایت و نیز اقوالی از دیگر عارفان مواجه میشویم که در تشریح هر چه بهتر سخنان بایزید مفید به نظر میرسد. | هر سخنی که گفته شده است منبع آن در پاورقیِ همان صفحه وارد شده و گاه از آنجا که چندین منبع تاریخی و یا صوفیانه به ذکر آن قول پرداخته باشند در همان پاورقی به منابع متعدّد هم اشاره میکند. در این تفسیر گذشته از اجتهادات و آراء خود نویسنده با شواهدی از آیات و روایت و نیز اقوالی از دیگر عارفان مواجه میشویم که در تشریح هر چه بهتر سخنان بایزید مفید به نظر میرسد. | ||
برخی از منابعی که نویسنده در این اقوال به آنها استناد کرده است عبارتند از: کتاب [[التعرف لمذهب أهل التصوف|تعرّف]] و [[شرح التعرف لمذهب التصوف (تصحیح محمد روشن)|شرح تعرّف]]، [[اللمع في التصوف|اللمع فی التّصوّف]]، [[إحياء علوم الدين|احیاء علوم الدّین]]، [[تمهیدات]]، [[لطائف الإشارات|لطائف الاشارات]]، [[كشف المحجوب (تصنیف)|کشف المحجوب]] و غیره. نویسنده در ارجاع دادن به سخنان بایزید از بابت محتوا و مفهوم گاهی به اسناد مهم روایی و تفسیری هم ارجاع میدهد و پیشینهی سخنان او را در آیات و احادیث جستجو میکند و بر این است که برخی از این اقوال ترجمان و یا گفتاری بر پایهی آیات و یا احادیث است، از این رو در | برخی از منابعی که نویسنده در این اقوال به آنها استناد کرده است عبارتند از: کتاب [[التعرف لمذهب أهل التصوف|تعرّف]] و [[شرح التعرف لمذهب التصوف (تصحیح محمد روشن)|شرح تعرّف]]، [[اللمع في التصوف|اللمع فی التّصوّف]]، [[إحياء علوم الدين|احیاء علوم الدّین]]، [[تمهیدات]]، [[لطائف الإشارات|لطائف الاشارات]]، [[كشف المحجوب (تصنیف)|کشف المحجوب]] و غیره. نویسنده در ارجاع دادن به سخنان بایزید از بابت محتوا و مفهوم گاهی به اسناد مهم روایی و تفسیری هم ارجاع میدهد و پیشینهی سخنان او را در آیات و احادیث جستجو میکند و بر این است که برخی از این اقوال ترجمان و یا گفتاری بر پایهی آیات و یا احادیث است، از این رو در پاورقیها و منابع انتهایی کتاب با خیل آثار دینی از نوع حدیث و تفسیر نیز مواجه میشویم که نشان از گستردگیِ کار مؤلّف در این کار ارزنده است. | ||
نویسنده در گفتار 46 بیان میکند: گفت: خدای تعالی را بندگانند که اگر بهشت با همهی زینت بر ایشان عرضه کنند، ایشان از بهشت همان فریاد کنند که دوزخیان از دوزخ <ref>متن، ج1، ص 20</ref>. این سخن که در [[تذکرة الأولیاء|تذکرة الاولیاء]] است نمونههای دیگری هم با اندکی اختلاف و یا به زبان غیر پارسی در [[الرسالة القشيرية|رساله قشیریه]] و [[حلية الأولياء و طبقات الأصفياء|حلیة الاولیاء]] آمده است. نویسنده در شرح این سخن مصداق این افراد را انبیاء و اولیاء خاص در نظر گرفته و در انتهای بحث خود میگوید: «عارفان در هر جایی که او باشد خوشدل و راحتند و برایشان بهشت و دوزخ فرقی نمیکند، بهشتی که نظر او نباشد همان دوزخ است که فقط تغییر رنگ و نام داده است؛ و دوزخی که به آن توجّه کند شاید صورت ظاهرش آتش باشد ولی در دل این آتش آبی سرد و گوارا برای افراد وجود دارد. غرض این است که آدمی که فقط به خداوند دل ببندد و با او انس بگیرد و او یگانه معشوقش واقع شود غیر از او را بر نمیتابد، در هر لباسی و در هر حالتی» <ref>متن، ج1، صص 385-384</ref>. آخرین سخن بایزید هم که با شماره 110 مشخّص شده است عبارتی است کوتاه و عمیق که گفت: نفس صفتی است که هرگز نپرورد جز به باطل <ref>متن، ج2 ص 513</ref>. | نویسنده در گفتار 46 بیان میکند: گفت: خدای تعالی را بندگانند که اگر بهشت با همهی زینت بر ایشان عرضه کنند، ایشان از بهشت همان فریاد کنند که دوزخیان از دوزخ <ref>متن، ج1، ص 20</ref>. این سخن که در [[تذکرة الأولیاء|تذکرة الاولیاء]] است نمونههای دیگری هم با اندکی اختلاف و یا به زبان غیر پارسی در [[الرسالة القشيرية|رساله قشیریه]] و [[حلية الأولياء و طبقات الأصفياء|حلیة الاولیاء]] آمده است. نویسنده در شرح این سخن مصداق این افراد را انبیاء و اولیاء خاص در نظر گرفته و در انتهای بحث خود میگوید: «عارفان در هر جایی که او باشد خوشدل و راحتند و برایشان بهشت و دوزخ فرقی نمیکند، بهشتی که نظر او نباشد همان دوزخ است که فقط تغییر رنگ و نام داده است؛ و دوزخی که به آن توجّه کند شاید صورت ظاهرش آتش باشد ولی در دل این آتش آبی سرد و گوارا برای افراد وجود دارد. غرض این است که آدمی که فقط به خداوند دل ببندد و با او انس بگیرد و او یگانه معشوقش واقع شود غیر از او را بر نمیتابد، در هر لباسی و در هر حالتی» <ref>متن، ج1، صص 385-384</ref>. آخرین سخن بایزید هم که با شماره 110 مشخّص شده است عبارتی است کوتاه و عمیق که گفت: نفس صفتی است که هرگز نپرورد جز به باطل <ref>متن، ج2 ص 513</ref>. | ||
| خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
# نخست نام کتاب است که سخنان بایزید را در حکم روح و ریحان گرفته، که هم ناشناخته و پنهان است و هم در عین حال تازه و شاداب. | # نخست نام کتاب است که سخنان بایزید را در حکم روح و ریحان گرفته، که هم ناشناخته و پنهان است و هم در عین حال تازه و شاداب. | ||
# دیگر کاری است که برای اوّلین بار صورت پذیرفته، گر چه به طور موجز و پراکنده از زمانی بعد از دوران بایزید کسانی به مانند فقیه بغدادی، جناب جنید که خود قطب عارفان زمانه بود در توجیه شریعتمداری بایزید و این که دیگران سخنان بلند او را نمی فهمند خود تفسیری بر آراء و اقوال او نوشت و دیگران هم جسته گریخته چنین کردند ولی این شرح مفصّل دو جلدی برای نخستین بار است که بدین امر اقدام | # دیگر کاری است که برای اوّلین بار صورت پذیرفته، گر چه به طور موجز و پراکنده از زمانی بعد از دوران بایزید کسانی به مانند فقیه بغدادی، جناب جنید که خود قطب عارفان زمانه بود در توجیه شریعتمداری بایزید و این که دیگران سخنان بلند او را نمی فهمند خود تفسیری بر آراء و اقوال او نوشت و دیگران هم جسته گریخته چنین کردند ولی این شرح مفصّل دو جلدی برای نخستین بار است که بدین امر اقدام میکند و قدمی استوار و متنی نیز در آن برداشته است. | ||
# این که تعداد زیادی از اقوال بایزید را (110) در یک مجموعه با قید اسناد و منابع آن جمع کرده خود کتابی است مرجع و قابل استناد، ضمن این که نویسنده با سابقه و تخصّصی که در عرفان پژوهی دارد و خود از عهده داران این طرق معنوی است از شرح عبارات آسان نگذشته و کم و کیف آن را مورد بررسی قرار داده است. | # این که تعداد زیادی از اقوال بایزید را (110) در یک مجموعه با قید اسناد و منابع آن جمع کرده خود کتابی است مرجع و قابل استناد، ضمن این که نویسنده با سابقه و تخصّصی که در عرفان پژوهی دارد و خود از عهده داران این طرق معنوی است از شرح عبارات آسان نگذشته و کم و کیف آن را مورد بررسی قرار داده است. | ||
# نکتهی دیگر وفور منابع و مأخذ صوفیانه است که نویسنده از آنها برای شرح خود بهره برده است. | # نکتهی دیگر وفور منابع و مأخذ صوفیانه است که نویسنده از آنها برای شرح خود بهره برده است. | ||