۱۶٬۲۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '↵↵|' به ' |') |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۸: | خط ۸: | ||
| کد کنگره = | | کد کنگره = | ||
| موضوع = | | موضوع = | ||
| ناشر = | | ناشر = | ||
علمیه اسلامیه | علمیه اسلامیه | ||
| مکان نشر =تهران - ایران | | مکان نشر =تهران - ایران | ||
| سال نشر = 1413 ق | | سال نشر = 1413 ق | ||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE10221AUTOMATIONCODE | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE10221AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =10221 | ||
| کتابخوان همراه نور =10221 | | کتابخوان همراه نور =10221 | ||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
خط ۳۵: | خط ۳۳: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در اخلاق ناصرى مسائل بنيادينى وجود دارد كه مهمترين آنها مورد پژوهش قرار | در اخلاق ناصرى مسائل بنيادينى وجود دارد كه مهمترين آنها مورد پژوهش قرار مىگیرد: 1- معرفت نفس ناطقه: یکى از مسائل بسيار مهم کتاب، بحث پيرامون معرفت نفس است، چون پژوهش در کیفیت اكتساب فضايل و نيل به كمال و سعادت، بدون بررسى نفس انسانى، میسّر نيست، خواجه شش فصل از هفت فصل قسم اول از مقاله اول را به نفس انسانى اختصاص داده است. وى بعد از بيان مقدمهاى، بساطت، جوهريّت و تجرّد را مورد بررسى قرار داده و بقاى نفس ناطقه پس از ترك بدن را به تأكيد تبيين مىسازد، آنگاه برای نفس حيوانى، دو قوّه ادراك آلى و تحریک ارادى را نام برده و سه قوه، برای انسان برمىشمارد كه عبارتند از: نخست، قوه ادراك معقولات و تمیز میان مصالح و مفاسد اعمال كه آن را قوه نطق مىخوانند؛ دوم، قوه شهوى كه مبدأ جذب منافع و... است؛ سوم، قوه غضبى كه مبدأ دفع مضار و اقدام بر اهوال و شوق تسلط و ترفع مىباشد.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/14231/38 ر.ک: پورحسن، قاسم ؛، ص38]</ref> | ||
خواجه، سه قوه را به سه نفس بازگردانده و نفس اول را نفس ملكى و دوم را نفس سبعى و بالاخره آخرى را نفس بهيمى مىنامد. وى با تشريح گفتار فوق، مراتب صعود موجودات و خاصّه آدمى را مورد توجه قرار داده و گذار از درجه نقصان به كمال را توسّط آلات و قواى نفس ناطقه، موجب دستيابى به فضيلت و شرف افزونتر مىداند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/14231/38 ر.ک: همان]</ref> | خواجه، سه قوه را به سه نفس بازگردانده و نفس اول را نفس ملكى و دوم را نفس سبعى و بالاخره آخرى را نفس بهيمى مىنامد. وى با تشريح گفتار فوق، مراتب صعود موجودات و خاصّه آدمى را مورد توجه قرار داده و گذار از درجه نقصان به كمال را توسّط آلات و قواى نفس ناطقه، موجب دستيابى به فضيلت و شرف افزونتر مىداند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/14231/38 ر.ک: همان]</ref> | ||
خط ۶۱: | خط ۵۹: | ||
ه) عدالت، جزيى از فضيلت نمىباشد، بلكه همه فضايل در آن جمع است. <ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/14231/44 ر.ک: همان، صص 44-45]</ref> | ه) عدالت، جزيى از فضيلت نمىباشد، بلكه همه فضايل در آن جمع است. <ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/14231/44 ر.ک: همان، صص 44-45]</ref> | ||
4- سعادت و مراتب آن، آخرين بحثى است كه در مقاله اول اخلاق ناصرى، مورد توجه قرار | 4- سعادت و مراتب آن، آخرين بحثى است كه در مقاله اول اخلاق ناصرى، مورد توجه قرار مىگیرد. خواجه، معتقد است كه سعادت سه نوع است: سعادت نفسانى، سعادت بدنى و سعادت مدنى.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/14231/45 ر.ک: همان، ص45]</ref> | ||
3- سياست: به نظر خواجه، آدمى هم در بقاى فرد و هم در بقاى نوع، به ديگران محتاج است. تكامل فرد و به فعليّت درآمدن قواى وى، بدون اجتماع، ممكن نيست و مردمى كه در مدينه اجتماع مىكنند، داراى | 3- سياست: به نظر خواجه، آدمى هم در بقاى فرد و هم در بقاى نوع، به ديگران محتاج است. تكامل فرد و به فعليّت درآمدن قواى وى، بدون اجتماع، ممكن نيست و مردمى كه در مدينه اجتماع مىكنند، داراى انگیزههاى مختلفى هستند و چون انگیزهها مختلف است، تنازع پيش مىآيد، بنا بر اين، نيرویى لازم است كه هر كس را به آنچه كه مستحق آن است، برساند و متجاوز را سر جاى خود بنشاند و این نيرو، همان سياست و تدبير ملك است. | ||
همچنانكه هر صفت يا عملى، يا خير است و يا شر، اجتماع هم يا خير است و يا شر؛ جامعه خير، همان مدينه فاضله است و جامعه شر، مدينه ضالّه. مدينه فاضله، یک قسم بيشتر ندارد، چون خير، یکى بيش نيست، ولى جامعه شرّ، اقسام مختلفى دارد كه اساساً سه قسم است كه عبارتند از: جامعه جاهل نادان، جامعه فاسق و جامع ضال و گمراه. | همچنانكه هر صفت يا عملى، يا خير است و يا شر، اجتماع هم يا خير است و يا شر؛ جامعه خير، همان مدينه فاضله است و جامعه شر، مدينه ضالّه. مدينه فاضله، یک قسم بيشتر ندارد، چون خير، یکى بيش نيست، ولى جامعه شرّ، اقسام مختلفى دارد كه اساساً سه قسم است كه عبارتند از: جامعه جاهل نادان، جامعه فاسق و جامع ضال و گمراه. | ||
به نظر خواجه، رياست عظمى در مدينه صورتهاى گوناگونى دارد و رياستى كه از همه كاملتر است، عبارت است از رياست حكمت؛ يعنى حاكم، حكيم باشد و این سياست عظمى، چندين شرط دارد و رئيس بايد واجد این شرايط باشد: اول، حكمت كه غايت همه غايات است؛ دوم، تعقّل و خرد كه راهى است به حكمت؛ سوم، حُسن اقناع و تخيل، چون همه مردم اهل برهان نيستند و با تخيل و سخنان شاعرانه و اديبانه و تمثيل، مردم بهتر قانع مىشوند؛ چهارم، قوه جهاد داشته باشد. وى، سپس، تصريح مىكند كه كاملترين نوع رياست حكمت، آن است كه حاكم، مؤيّد به وحى الهى باشد؛ يعنى خودش كامل باشد تا بتواند ديگران را كامل كند، خودش مخاطب «انك لعلى خلق عظيم» باشد تا بتواند به وظيفه مكارم الاخلاق قيام نمايد. | به نظر خواجه، رياست عظمى در مدينه صورتهاى گوناگونى دارد و رياستى كه از همه كاملتر است، عبارت است از رياست حكمت؛ يعنى حاكم، حكيم باشد و این سياست عظمى، چندين شرط دارد و رئيس بايد واجد این شرايط باشد: اول، حكمت كه غايت همه غايات است؛ دوم، تعقّل و خرد كه راهى است به حكمت؛ سوم، حُسن اقناع و تخيل، چون همه مردم اهل برهان نيستند و با تخيل و سخنان شاعرانه و اديبانه و تمثيل، مردم بهتر قانع مىشوند؛ چهارم، قوه جهاد داشته باشد.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/10221/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%DB%8C?pageNumber=244&viewType=html ر.ک: متن کتاب، ص244]</ref> وى، سپس، تصريح مىكند كه كاملترين نوع رياست حكمت، آن است كه حاكم، مؤيّد به وحى الهى باشد؛ يعنى خودش كامل باشد تا بتواند ديگران را كامل كند، خودش مخاطب «انك لعلى خلق عظيم» باشد تا بتواند به وظيفه مكارم الاخلاق قيام نمايد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/3135/13 ر.ک: خوانساری، محمد، ص13]</ref>. | ||
==پانويس == | ==پانويس == |