۱۰۵٬۷۰۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'اندیشه ی ' به 'اندیشهی ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'پایه ی ' به 'پایهی ') |
||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
# طالب و جویندهی بحث تنها <ref>متن، ص 316</ref>. | # طالب و جویندهی بحث تنها <ref>متن، ص 316</ref>. | ||
در فصل مربوط به حکمت اشراق نیز از آنچه که قوام حکمت اشراق بر آن بنا شده است سخن گفته و آراء شیخ را با استناد به آثارش مورد بررسی قرار داده است. از جمله مسائلی که در این فصل مورد توجّه قرار گرفته میتوان به اینها اشاره کرد: اصطلاح حکمت اشراق، اساس حکمت اشراق، منابع حکمت اشراق. که این هر سه بسیار مهم و در حکم پایه برای بحث حکمت اشراق است. و بعد بیان میکند که حکمت اشراق جامع فلسفه و عرفان و دین است، و البتّه جادارد به جای جامع بودن بگوید که برخوردار از این هر سه است، زیرا فلسفه از بابت فلسفه بودن بر دین تفوّق نمییابد، مگر آن که دین را معادل حکمت الهی فرض کنیم و در این صورت حکمت اشراق میشود بخشی از این حکمت الهی. استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] که خود از علاقمندان به شیخ اشراق است پایههای حکمت اشراق را در قرآن و حدیث میجوید و در این نوشتار هم در همین فصل بابی دارد تحت عنوان قرآن | در فصل مربوط به حکمت اشراق نیز از آنچه که قوام حکمت اشراق بر آن بنا شده است سخن گفته و آراء شیخ را با استناد به آثارش مورد بررسی قرار داده است. از جمله مسائلی که در این فصل مورد توجّه قرار گرفته میتوان به اینها اشاره کرد: اصطلاح حکمت اشراق، اساس حکمت اشراق، منابع حکمت اشراق. که این هر سه بسیار مهم و در حکم پایه برای بحث حکمت اشراق است. و بعد بیان میکند که حکمت اشراق جامع فلسفه و عرفان و دین است، و البتّه جادارد به جای جامع بودن بگوید که برخوردار از این هر سه است، زیرا فلسفه از بابت فلسفه بودن بر دین تفوّق نمییابد، مگر آن که دین را معادل حکمت الهی فرض کنیم و در این صورت حکمت اشراق میشود بخشی از این حکمت الهی. استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] که خود از علاقمندان به شیخ اشراق است پایههای حکمت اشراق را در قرآن و حدیث میجوید و در این نوشتار هم در همین فصل بابی دارد تحت عنوان قرآن پایهی حکمت اشراق و در تأکید و تکمیل در بابی دیگر میافزاید: حکمت اشراق فلسفهای کاملاً دینی و عرفانی است<ref>متن، صص 363 و 373</ref>. | ||
در فصل سهروردی و عرفان و تصوّف [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]] را در کنار فیلسوف بودن عارفی میداند که هم سیر و سلوک کرده و هم ریاضت و خلوت را تجربه نموده است. در این فصل از ربط [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]] به صوفیان بزرگ یاد میکند که در آثار شیخ حضوری پر رنگ دارند و در واقع از منظر او همینها فیلسوفان راستین و واقعی هستند. و از مقولههایی که او بدان پای میفشرد و آن را به تجربه دریافته بود ذکر و سماع بود و با خلوت و ریاضت نیز بسیار خو داشت. آخرین بخش کتاب هم معرّفی آثار شیخ است که از بابت محتوای آن به دقّت بحث شده است. | در فصل سهروردی و عرفان و تصوّف [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]] را در کنار فیلسوف بودن عارفی میداند که هم سیر و سلوک کرده و هم ریاضت و خلوت را تجربه نموده است. در این فصل از ربط [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]] به صوفیان بزرگ یاد میکند که در آثار شیخ حضوری پر رنگ دارند و در واقع از منظر او همینها فیلسوفان راستین و واقعی هستند. و از مقولههایی که او بدان پای میفشرد و آن را به تجربه دریافته بود ذکر و سماع بود و با خلوت و ریاضت نیز بسیار خو داشت. آخرین بخش کتاب هم معرّفی آثار شیخ است که از بابت محتوای آن به دقّت بحث شده است. |