اسنادی از پژوهشگاه علوم انسانی در دوره‌ی پهلوی دوم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می ساخت' به 'می‌ساخت'
جز (جایگزینی متن - 'موسسه ' به 'مؤسسه')
جز (جایگزینی متن - 'می ساخت' به 'می‌ساخت')
خط ۳۰: خط ۳۰:


==معرفی کتاب==
==معرفی کتاب==
اندیشه ی ایجاد یک مرکز پژوهشی با هدف شناخت و تحلیل مسائل کلان سیاسی و اجتماعی جهان در ایران به سال های آغازین دهه 1350 باز می‌گردد. بر اساس مدارک و شواهد موجود یک کمیته‌ی علمی زیر نظر هویدا - نخست وزیر وقت - به منظور فراهم آوردن مقدمات نظری و عملی چنین نهادی در آغاز سال 1352 شکل گرفت. اعضای این کمیته به عنوان هیات امنا و سیاست گزاران مؤسسه‌ی پژوهشی در حال شکل گیری انتخاب شدند. یک سال بعد در اردیبهشت 1353 همین اعضا مؤسسه‌ی مزبور را «مرکز تحقیقات و مطالعات علوم سیاسی» نامیدند، اما پس از چند نشست نام این نهاد پژوهشی را به «پژوهشگاه علوم انسانی» تغییر دادند. اما آغاز فعالیت رسمی پژوهشگاه  علوم انسانی به درستی مشخص نیست. اما بر اساس مستندهای موجود نباید پیش از شهریور 1353 باشد؛ زیرا کمیته‌ی مزبور پس از یک سال و نیم تلاش و تکاپو سرانجام در تاریخ 5 شهریور ماه 1353 درگزارش مشروحی که توسط هویدا به دربار فرستاد، بر ضرورت تأسیس یک نهاد پژوهشی فعال در عرصه ی علوم اجتماعی و سیاسی تأکید ورزید و این امر نشان می دهد که هنوز فعالیت مرکز مزبور آغاز نشده است. اساسنامه ی پژوهشگاه علوم انسانی در16 آبان 1353 به تصویب هیأت امناء رسیده و فعالیت رسمی آن نیز از همین زمان آغاز شده است. فلسفه و ضرورت پی ریزی چنین نهادی به فضای سیاسی و اجتماعی ایران در دهه ی 1350 باز می‌گردد و هدف از تشکیل این مرکز شناخت مسائل  کلان فکری و ایدئولوژیک جهان دو قطبی آن روز و تحلیل مکاتب و جریان‌های اصلی در عرصه‌ی سیاست بین المللی از یک سو و بررسی مخاطرات سیاسی، فکری و ایدئولوژیکی از دیگر سو، بود که ذهن نسل جوان ایران را آشفته می ساخت. بنابراین، تأسیس پژوهشگاه اقدامی ناگهانی نبود بلکه ریشه در انبوهی از بحران ها و مخاطرات واقعی داشت که حکومت پهلوی وجود و حضور آن ها را حس می کرد و قدرت سخت حکومن در رویاروئی با آن دچار ناکامی شده بود و تأسیس چنین نهادی با تأکید بر قدرت نرم فرهنگ و دانش انسانی دقیقا با هدف چاره اندیشی در برابر همین مسائل و مخاطرات بود. پژوهشگاه علوم انسانی چهار سال مجدانه در راه تحقق هدف های از پیش طراحی شده فعالیت کرد. شرح تفصیلی اقدام ها و برنامه ها و نیز جهت گیری های آن در مجموعه ی اسناد همین اثر بازتاب یافته است. اما با پیروزی انقلاب اسلامی، پژوهشگاه علوم  انسانی نیز همچون بسیاری از نهادهای پژوهشی و فرهنگی دوره ی پهلوی کارکرد خود را در معنایی که حکومت پهلوی تعریف کرده بود، از دست داد و گسستی جدی در مسیر فعالیت‌های آن پدید آمد؛ زیرا تا مدت ها سرنوشتی مبهم داشت تا آن که در سال 1360 به همراه یازده نهاد دیگر در هم ادغام شدند و از ترکیب آن ها ابتدا مؤسسهمطالعات و تحقیقات فرهنگی و سرانجام در سال 1373 پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی شکل گرفت.
اندیشه ی ایجاد یک مرکز پژوهشی با هدف شناخت و تحلیل مسائل کلان سیاسی و اجتماعی جهان در ایران به سال های آغازین دهه 1350 باز می‌گردد. بر اساس مدارک و شواهد موجود یک کمیته‌ی علمی زیر نظر هویدا - نخست وزیر وقت - به منظور فراهم آوردن مقدمات نظری و عملی چنین نهادی در آغاز سال 1352 شکل گرفت. اعضای این کمیته به عنوان هیات امنا و سیاست گزاران مؤسسه‌ی پژوهشی در حال شکل گیری انتخاب شدند. یک سال بعد در اردیبهشت 1353 همین اعضا مؤسسه‌ی مزبور را «مرکز تحقیقات و مطالعات علوم سیاسی» نامیدند، اما پس از چند نشست نام این نهاد پژوهشی را به «پژوهشگاه علوم انسانی» تغییر دادند. اما آغاز فعالیت رسمی پژوهشگاه  علوم انسانی به درستی مشخص نیست. اما بر اساس مستندهای موجود نباید پیش از شهریور 1353 باشد؛ زیرا کمیته‌ی مزبور پس از یک سال و نیم تلاش و تکاپو سرانجام در تاریخ 5 شهریور ماه 1353 درگزارش مشروحی که توسط هویدا به دربار فرستاد، بر ضرورت تأسیس یک نهاد پژوهشی فعال در عرصه ی علوم اجتماعی و سیاسی تأکید ورزید و این امر نشان می دهد که هنوز فعالیت مرکز مزبور آغاز نشده است. اساسنامه ی پژوهشگاه علوم انسانی در16 آبان 1353 به تصویب هیأت امناء رسیده و فعالیت رسمی آن نیز از همین زمان آغاز شده است. فلسفه و ضرورت پی ریزی چنین نهادی به فضای سیاسی و اجتماعی ایران در دهه ی 1350 باز می‌گردد و هدف از تشکیل این مرکز شناخت مسائل  کلان فکری و ایدئولوژیک جهان دو قطبی آن روز و تحلیل مکاتب و جریان‌های اصلی در عرصه‌ی سیاست بین المللی از یک سو و بررسی مخاطرات سیاسی، فکری و ایدئولوژیکی از دیگر سو، بود که ذهن نسل جوان ایران را آشفته می‌ساخت. بنابراین، تأسیس پژوهشگاه اقدامی ناگهانی نبود بلکه ریشه در انبوهی از بحران ها و مخاطرات واقعی داشت که حکومت پهلوی وجود و حضور آن ها را حس می کرد و قدرت سخت حکومن در رویاروئی با آن دچار ناکامی شده بود و تأسیس چنین نهادی با تأکید بر قدرت نرم فرهنگ و دانش انسانی دقیقا با هدف چاره اندیشی در برابر همین مسائل و مخاطرات بود. پژوهشگاه علوم انسانی چهار سال مجدانه در راه تحقق هدف های از پیش طراحی شده فعالیت کرد. شرح تفصیلی اقدام ها و برنامه ها و نیز جهت گیری های آن در مجموعه ی اسناد همین اثر بازتاب یافته است. اما با پیروزی انقلاب اسلامی، پژوهشگاه علوم  انسانی نیز همچون بسیاری از نهادهای پژوهشی و فرهنگی دوره ی پهلوی کارکرد خود را در معنایی که حکومت پهلوی تعریف کرده بود، از دست داد و گسستی جدی در مسیر فعالیت‌های آن پدید آمد؛ زیرا تا مدت ها سرنوشتی مبهم داشت تا آن که در سال 1360 به همراه یازده نهاد دیگر در هم ادغام شدند و از ترکیب آن ها ابتدا مؤسسهمطالعات و تحقیقات فرهنگی و سرانجام در سال 1373 پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی شکل گرفت.


فهرست فصل‌های کتاب:
فهرست فصل‌های کتاب: