ابیوردی، محمد بن احمد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۶: خط ۶۶:
==سفرها، مشایخ، اساتید==
==سفرها، مشایخ، اساتید==


در هیچ یک از منابع کهن به مسافرت‌های وی برای ادامۀ کسب دانش اشاره‌ای نشده است، اما در برخی از منابع ردپای وی را در نیشابور، ری و گرگان می‌توان یافت. در گرگان از عبدالقاهر جرجانی، در ری از اسماعیل بن مسعده و ابوالفتح شیرازی و در نظامیۀ نیشابور از ابوالمعالی جوینی امام الحرمین حدیث شنیده است. وی به ابوالمعالی ارادتی خاص داشته و دربارۀ او مدایحی سروده است. از دیگر استادان وی احمد بن حسن بن خیرون، ابوبکر بن خلف، حسن بن احمد سمرقندی و مالک بن احمد بانیاسی را می‌توان نام برد. زمانی را نیز در نجد گذرانده و «نجدیات» او مربوط به همین دوره از زندگی اوست.  
در هیچ یک از منابع کهن به مسافرت‌های وی برای ادامۀ کسب دانش اشاره‌ای نشده است، اما در برخی از منابع ردپای وی را در نیشابور، ری و گرگان می‌توان یافت. در گرگان از [[جرجانی، عبدالقاهر بن عبدالرحمان|عبدالقاهر جرجانی]]، در ری از [[اسماعیل بن مسعده]] و [[ابوالفتح شیرازی]] و در نظامیۀ نیشابور از [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|ابوالمعالی جوینی]] امام الحرمین حدیث شنیده است. وی به ابوالمعالی ارادتی خاص داشته و دربارۀ او مدایحی سروده است. از دیگر استادان وی احمد بن حسن بن خیرون، ابوبکر بن خلف، حسن بن احمد سمرقندی و مالک بن احمد بانیاسی را می‌توان نام برد. زمانی را نیز در نجد گذرانده و «نجدیات» او مربوط به همین دوره از زندگی اوست.  




خط ۸۱: خط ۸۱:
==در بغداد==
==در بغداد==


به گفتۀ ذهبی، ابیوردی در ۴۸۰ ق به بغداد رفت و کتابدار کتابخانۀ مدرسۀ نظامیه شد. با اینهمه از برخی قراین و نیز از عبارت نسبتاً مبهمی که ابن بنا نویسندۀ معاصر وی در یادداشت‌های روزانۀ خود آورده، چنین برمی‌آید که ابیوردی در ۴۶۱ ق به بغداد رفته است. یاقوت انتصاب وی به کتابداری نظامیه را پس از یعقوب بن سلیمان اسفراینی (د ۴۹۸ ق) می‌داند، اما دانسته نیست که یعقوب بن سلیمان تا چه زمانی بر این منصب بوده است. مسلماً ابیوردی در ۴۹۸ ق در بغداد نبوده است.  
به گفتۀ [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبی]]، ابیوردی در ۴۸۰ ق به بغداد رفت و کتابدار کتابخانۀ مدرسۀ نظامیه شد. با اینهمه از برخی قراین و نیز از عبارت نسبتاً مبهمی که ابن بنا نویسندۀ معاصر وی در یادداشت‌های روزانۀ خود آورده، چنین برمی‌آید که ابیوردی در ۴۶۱ ق به بغداد رفته است. یاقوت انتصاب وی به کتابداری نظامیه را پس از یعقوب بن سلیمان اسفراینی (د ۴۹۸ ق) می‌داند، اما دانسته نیست که یعقوب بن سلیمان تا چه زمانی بر این منصب بوده است. مسلماً ابیوردی در ۴۹۸ ق در بغداد نبوده است.  




خط ۹۱: خط ۹۱:
   
   
در ۴۷۹ ق هنگامی که سیف‌الدوله صدقة بن منصور به حکومت حله رسید، از ابیوردی دعوت کرد تا نزد وی رود. این دعوت احتمالاً به پاس قصیده‌ای بود که ابیوردی در آغاز ورود او به بغداد، در مدح وی سروده بود. شاعر با اندکی تأخیر به حله رفت و مورد استقبال گرم سیف‌الدوله قرار گرفت و در قصیده‌ای بلند وی را مدح گفت و از تأخیر خود عذر خواست. سیف‌الدوله صله‌های بسیاری در این سفر به او بخشید و او را سخت گرامی داشت.  
در ۴۷۹ ق هنگامی که سیف‌الدوله صدقة بن منصور به حکومت حله رسید، از ابیوردی دعوت کرد تا نزد وی رود. این دعوت احتمالاً به پاس قصیده‌ای بود که ابیوردی در آغاز ورود او به بغداد، در مدح وی سروده بود. شاعر با اندکی تأخیر به حله رفت و مورد استقبال گرم سیف‌الدوله قرار گرفت و در قصیده‌ای بلند وی را مدح گفت و از تأخیر خود عذر خواست. سیف‌الدوله صله‌های بسیاری در این سفر به او بخشید و او را سخت گرامی داشت.  
ابیوردی با کشته شدن نظام‌الملک در ۴۸۵ ق یکی از بزرگ‌ترین حامیان خود را از دست داد، اما پس از وی تحت حمایت فرزندان او به‌ویژه عبدالملک، مؤیدالملک و ضیاءالملک (ابونصر احمد) قرار گرفت و مدایح خود را به آنان تقدیم داشت و همانگونه که خود در ابیاتی اشاره کرده، همواره از پشتیبانی آنان برخوردار بوده است.  
ابیوردی با کشته شدن نظام‌الملک در ۴۸۵ ق یکی از بزرگ‌ترین حامیان خود را از دست داد، اما پس از وی تحت حمایت فرزندان او به‌ویژه عبدالملک، مؤیدالملک و ضیاءالملک (ابونصر احمد) قرار گرفت و مدایح خود را به آنان تقدیم داشت و همانگونه که خود در ابیاتی اشاره کرده، همواره از پشتیبانی آنان برخوردار بوده است.  
ابیوردی احتمالاً در همین سال بغداد را ترک گفت و مدتی را در ری، اصفهان و همدان گذراند. به گفتۀ یاقوت هنگامی که بین مؤیدالملک و عمیدالدوله ابن جهیر اختلاف افتاد، مؤیدالملک از ابیوردی خواست تا عمیدالدوله را هجو کند و می‌دانیم اوج اختلاف این دو وزیر در ۴۹۳ ق بود که سرانجام به عزل عمیدالدوله و سپس مرگ مؤیدالملک انجامید. در پی این هجو، عمیدالدوله نزد خلیفه المستظهر از شاعر سعایت کرد و خلیفه خونش را مباح ساخت و ابیوردی ناچار از بغداد به همدان گریخت.  
ابیوردی احتمالاً در همین سال بغداد را ترک گفت و مدتی را در ری، اصفهان و همدان گذراند. به گفتۀ یاقوت هنگامی که بین مؤیدالملک و عمیدالدوله ابن جهیر اختلاف افتاد، مؤیدالملک از ابیوردی خواست تا عمیدالدوله را هجو کند و می‌دانیم اوج اختلاف این دو وزیر در ۴۹۳ ق بود که سرانجام به عزل عمیدالدوله و سپس مرگ مؤیدالملک انجامید. در پی این هجو، عمیدالدوله نزد خلیفه المستظهر از شاعر سعایت کرد و خلیفه خونش را مباح ساخت و ابیوردی ناچار از بغداد به همدان گریخت.  
وی در هنگام ترک بغداد قصیده‌ای غم‌انگیز سروده و در آن از اینکه ناخواسته بغداد را ترک کرده، سخت نالیده است. به‌هرحال اگر وی حدود سال ۴۹۴ ق بغداد را ترک کرده باشد، باتوجه به گفتۀ ذهبی  که ۴۸۰ ق را سال ورود او به عراق دانسته، وی ۱۴ سال بیش در عراق نبوده است و این با آنچه خود می‌گوید که ۲۰ سال در بغداد به سر برده است، مغایرت دارد.  
وی در هنگام ترک بغداد قصیده‌ای غم‌انگیز سروده و در آن از اینکه ناخواسته بغداد را ترک کرده، سخت نالیده است. به‌هرحال اگر وی حدود سال ۴۹۴ ق بغداد را ترک کرده باشد، باتوجه به گفتۀ ذهبی  که ۴۸۰ ق را سال ورود او به عراق دانسته، وی ۱۴ سال بیش در عراق نبوده است و این با آنچه خود می‌گوید که ۲۰ سال در بغداد به سر برده است، مغایرت دارد.
 
ظاهراً وی قبل از ورود به همدان چندی در ری و اصفهان زیست. بنا به آنچه در دیوان وی آمده است: هنگامی که عبدالجلیل بن علی که از دوستان ابیوردی بود، در ۴۹۳ ق به وزارت برکیارق رسید، دیوان رسائل را به وی پیشنهاد کرد، اما او نپذیرفت و همراه وی از ری به اصفهان رفت و تا زمان مرگ وی یعنی ۴۹۵ ق در اصفهان به سر برد. سرانجام وی به پیشنهاد ابوالمحاسن مسعود بن عبدالله وزیر سلطان محمد به همدان رفت و در مدرسه‌ای که ابوالمحاسن برایش ساخت، به تدریس پرداخت.  
ظاهراً وی قبل از ورود به همدان چندی در ری و اصفهان زیست. بنا به آنچه در دیوان وی آمده است: هنگامی که عبدالجلیل بن علی که از دوستان ابیوردی بود، در ۴۹۳ ق به وزارت برکیارق رسید، دیوان رسائل را به وی پیشنهاد کرد، اما او نپذیرفت و همراه وی از ری به اصفهان رفت و تا زمان مرگ وی یعنی ۴۹۵ ق در اصفهان به سر برد. سرانجام وی به پیشنهاد ابوالمحاسن مسعود بن عبدالله وزیر سلطان محمد به همدان رفت و در مدرسه‌ای که ابوالمحاسن برایش ساخت، به تدریس پرداخت.  
ابیوردی چند سال در اصفهان تعلیم فرزندان زین‌الملک برسق را برعهده داشت، تا اینکه دوباره سنقر به یاری وی شتافت و فضل و دانش وی را نزد سلطان محمد باز گفت و سلطان اشراف مملکت (احتمالاً دیوان اشراف) را به او سپرد و این‌چنین پس از سالیان دراز به یکی از آرزوهای دیرین خود نایل آمد و به جمع بزرگان دربار پیوست.
ابیوردی چند سال در اصفهان تعلیم فرزندان زین‌الملک برسق را برعهده داشت، تا اینکه دوباره سنقر به یاری وی شتافت و فضل و دانش وی را نزد سلطان محمد باز گفت و سلطان اشراف مملکت (احتمالاً دیوان اشراف) را به او سپرد و این‌چنین پس از سالیان دراز به یکی از آرزوهای دیرین خود نایل آمد و به جمع بزرگان دربار پیوست.




خط ۱۱۳: خط ۱۱۷:
ابیوردی شاعری مدیحه‌سراست ازهمین‌رو همچون همۀ مدیحه‌سرایان برای گذران زندگی و بهره‌مندی از پاداش‌های ممدوحان، قدم در این راه نهاد و از هیچ ستایش گزاف و مبالغه‌آمیزی دریغ نورزید. وی به رغم اینکه در اشعار خود یادآور شده که هیچ امام یا پادشاهی را به طمع پاداش‌های مادی و جاه و مقام ستایش نمی‌کند، بارها دست به دامن ممدوحان خود شده و عاجزانه درخواست پاداش کرده است. جالب اینکه وی در توجیه این ستایش‌های مبالغه‌آمیز، فقر را بهانه کرده، می‌گوید: «اگر تیره‌روزی و بیچارگی من نبود، هرگز دست نیاز به سوی فرومایگان دراز نمی‌کردم».  
ابیوردی شاعری مدیحه‌سراست ازهمین‌رو همچون همۀ مدیحه‌سرایان برای گذران زندگی و بهره‌مندی از پاداش‌های ممدوحان، قدم در این راه نهاد و از هیچ ستایش گزاف و مبالغه‌آمیزی دریغ نورزید. وی به رغم اینکه در اشعار خود یادآور شده که هیچ امام یا پادشاهی را به طمع پاداش‌های مادی و جاه و مقام ستایش نمی‌کند، بارها دست به دامن ممدوحان خود شده و عاجزانه درخواست پاداش کرده است. جالب اینکه وی در توجیه این ستایش‌های مبالغه‌آمیز، فقر را بهانه کرده، می‌گوید: «اگر تیره‌روزی و بیچارگی من نبود، هرگز دست نیاز به سوی فرومایگان دراز نمی‌کردم».  
بیشترین اشعار وی را مدح تشکیل می‌دهد. ازهمین‌رو همچون دیگر مدیحه‌سرایان، در سروده‌های وی نوآوری کمتر به چشم می‌خورد و به شیوه‌ای تصنعی حال و هوای بادیه را به خود می‌گیرد. هنوز وی به آیین قدما، مدایح خود را با نسیب آغاز می‌کند و با اینکه در دربار پرشکوه و جلال ممدوح در ناز و نعمت به سر می‌برد، باز ادعا می‌کند که بر گردۀ شتران، بیابآن‌ها را برای رسیدن به وی درنوردیده است. تصاویر کلیشه‌ای، یک‌نواختی موضوعات و مفاهیم، بهره‌گیری از واژگان پیچیده و ناآشنا و تکرار تشبیهاتی همچون گشاده‌دستی ممدوح به دریا، چهرۀ معشوق به قرص ماه، قامت وی به شاخۀ درخت و موی او به شب تاریک و از این قبیل ... که در سراسر دیوان وی به چشم می‌خورد، اشعار وی را مبتذل و ملال‌آور ساخته است. وی حتی بسیاری از ترکیب‌ها و عبارات اشعار شاعران جاهلی را نیز به عاریت گرفته است.  
بیشترین اشعار وی را مدح تشکیل می‌دهد. ازهمین‌رو همچون دیگر مدیحه‌سرایان، در سروده‌های وی نوآوری کمتر به چشم می‌خورد و به شیوه‌ای تصنعی حال و هوای بادیه را به خود می‌گیرد. هنوز وی به آیین قدما، مدایح خود را با نسیب آغاز می‌کند و با اینکه در دربار پرشکوه و جلال ممدوح در ناز و نعمت به سر می‌برد، باز ادعا می‌کند که بر گردۀ شتران، بیابآن‌ها را برای رسیدن به وی درنوردیده است. تصاویر کلیشه‌ای، یک‌نواختی موضوعات و مفاهیم، بهره‌گیری از واژگان پیچیده و ناآشنا و تکرار تشبیهاتی همچون گشاده‌دستی ممدوح به دریا، چهرۀ معشوق به قرص ماه، قامت وی به شاخۀ درخت و موی او به شب تاریک و از این قبیل ... که در سراسر دیوان وی به چشم می‌خورد، اشعار وی را مبتذل و ملال‌آور ساخته است. وی حتی بسیاری از ترکیب‌ها و عبارات اشعار شاعران جاهلی را نیز به عاریت گرفته است.  
وی قصیده‌ای نیز به تقلید از کعب بن زهیر در مدح پیامبر اکرم‌(ص) دارد که در آن خلفای راشدین را بسیار ستوده است.
وی قصیده‌ای نیز به تقلید از کعب بن زهیر در مدح پیامبر اکرم‌(ص) دارد که در آن خلفای راشدین را بسیار ستوده است.  
 
ابیوردی علاوه بر مدح، در غزل، رثا، هجو، فخر و شکایت از روزگار نیز اشعاری دارد. غزلیات وی بیشتر قطعه‌های کوتاهی است که خطاب به معشوقه‌های خیالی همچون امیمه، سُلیمی و لیلی سروده و اغلب از ۱۰ بیت در نمی‌گذرد. غزل وی همانند اشعار تغزلی شاعران عاشق‌پیشه نیست که از عمق جان مایه گیرد و سراپا شور و عشق و احساس باشد، بلکه بیشتر از نوع همان مقدمه‌های عاشقانۀ تصنعی است که در اشعار جاهلی و مدایح خود وی می‌بینیم.
ابیوردی علاوه بر مدح، در غزل، رثا، هجو، فخر و شکایت از روزگار نیز اشعاری دارد. غزلیات وی بیشتر قطعه‌های کوتاهی است که خطاب به معشوقه‌های خیالی همچون امیمه، سُلیمی و لیلی سروده و اغلب از ۱۰ بیت در نمی‌گذرد. غزل وی همانند اشعار تغزلی شاعران عاشق‌پیشه نیست که از عمق جان مایه گیرد و سراپا شور و عشق و احساس باشد، بلکه بیشتر از نوع همان مقدمه‌های عاشقانۀ تصنعی است که در اشعار جاهلی و مدایح خود وی می‌بینیم.
ابیوردی مرثیه‌هایی نیز داشته است که گاه از سخنان حکمت‌آمیز تهی نیست.  
ابیوردی مرثیه‌هایی نیز داشته است که گاه از سخنان حکمت‌آمیز تهی نیست.  


یکی دیگر از موضوعاتی که در اشعار وی بسیار به چشم می‌خورد، شکایت از روزگار است و می‌دانیم که در اواخر عصر عباس شکوه از روزگار حتی در میان شاعرانی که غرق در ناز و نعمت بودند، امری رایج بوده و شکوه‌های ابیوردی در اشعارش بیشتر از این نوع است.  
یکی دیگر از موضوعاتی که در اشعار وی بسیار به چشم می‌خورد، شکایت از روزگار است و می‌دانیم که در اواخر عصر عباس شکوه از روزگار حتی در میان شاعرانی که غرق در ناز و نعمت بودند، امری رایج بوده و شکوه‌های ابیوردی در اشعارش بیشتر از این نوع است.
 
نثر وی نیز مسجع و مصنوع بوده و قطعه‌هایی از آن را در لابه‌لای دیوان وی و همچنین برخی از منابع می‌توان یافت.  
نثر وی نیز مسجع و مصنوع بوده و قطعه‌هایی از آن را در لابه‌لای دیوان وی و همچنین برخی از منابع می‌توان یافت.  




خط ۱۲۵: خط ۱۳۲:
الف ـ چاپی:
الف ـ چاپی:


1- دیوان،
1-دیوان،


تنها اثری که از وی به چاپ رسیده، دیوان اوست که مورد ستایش بسیار منابع کهن قرار گرفته است. به‌ویژه نظامی عروضی در چهار مقاله خواندن آن را به دانش‌پژوهان و به‌ویژه دبیران توصیه کرده و آن را باعث فروزش طبع و تیزهوشی دانسته است.
تنها اثری که از وی به چاپ رسیده، دیوان اوست که مورد ستایش بسیار منابع کهن قرار گرفته است. به‌ویژه نظامی عروضی در چهار مقاله خواندن آن را به دانش‌پژوهان و به‌ویژه دبیران توصیه کرده و آن را باعث فروزش طبع و تیزهوشی دانسته است.