الحكمة الخالدة: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
||
(۵۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | |||
| تصویر =NUR10890J1.jpg | |||
| عنوان =الحکمة الخالدة | |||
| عنوانهای دیگر =جاویدان خرد | |||
| پدیدآوران = | |||
[[مسکویه، احمد بن محمد]] (نویسنده) | |||
| | |||
| | |||
[[بدوی، عبدالرحمن]] ( | [[بدوی، عبدالرحمن]] (مقدمهنویس و مصحح) | ||
| زبان =عربی | |||
|زبان | | کد کنگره =PJA 3849 /ج2 | ||
| موضوع = | |||
اخلاق ایرانی | |||
|کد کنگره | |||
|موضوع | |||
اندرز نامههای عربی | اندرز نامههای عربی | ||
اندرز | اندرز نامههای پهلوی - ترجمه شده به عربی | ||
| ناشر = | |||
|ناشر | دانشگاه تهران | ||
| مکان نشر =تهران - ایران | |||
| سال نشر = 1358 ش | |||
|مکان نشر | |||
|سال نشر | |||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE10890AUTOMATIONCODE | |||
| چاپ =1 | |||
| تعداد جلد =1 | |||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =10890 | |||
| کتابخوان همراه نور =10890 | |||
| کد پدیدآور = | |||
| پس از = | |||
| پیش از = | |||
}} | |||
'''الحكمة الخالدة'''، كتابى است در حكمت عملى، تأليف [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكويه]] (متوفى 421ق) حكيم، مورخ و اديب عهد آل بويه. اين كتاب، اندرزنامهاى است شامل ادب و حكمت اقوام ایرانى، هندى، عرب و رومى؛ به همين سبب، گاهى آن را «آداب الفرس و الهند و العرب و الروم» نيز ناميدهاند.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 طيبه كرمى، ج9، ص505]</ref> | |||
زبان اين اثر، عربى است و آنچه [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ تهرانى]] و خوانسارى درباره فارسی بودن آن گفتهاند، ظاهراً مربوط به ترجمهاى عربى از جاويدانخرد هوشنگ است كه مسكويه آن را به فارسی برگردانده است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان]</ref> | |||
==انگیزه تألیف== | |||
هدف مسكويه، از نگارش اين اثر، تربيت و ارشاد نفوس جوانان و دوستداران حكمت بوده است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان، ص506]</ref> | |||
==ساختار== | |||
اين كتاب، مجموعه گفتارهایى بدون ترتيب به نظر مىرسد، اما در حقيقت نویسنده از ميان منابعى كه در اختيار داشته، آنچه را با فرهنگ ایرانى و اسلامى تناسب بيشترى داشته، برگزيده است؛ چنانكه از جهت كمّى، بيشترين تعداد پندها به مردم عرب و مسلمانان اختصاص دارد و حكمتهاى ایرانیان و روميان و پندهاى نقلشده از حكماى هند در مرتبه بعد قرار دارند.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 ر.ک: همان]</ref> | |||
== ساختار == | |||
اين كتاب، مجموعه | |||
مطالب اين كتاب را مىتوان از جهت صورى در سه قالب حكمت، وصيت و تمثيل طبقهبندى كرد؛ حكمتها همگى جملات اسميهاند؛ وصايا گفتارهایى هستند خطاب به كسى يا گروهى و تمثيل، بهره گرفتن از رمزها و نمادهاست كه در لوح قابس (گفتگويى ميان قابس، يكى از شاگردان سقراط و شخصى نامعلوم) آمده است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان]</ref> | |||
==گزارش محتوا== | |||
درباره محتوا و ويژگىهاى اين اثر، توجه به نكات زير مفيد است: | درباره محتوا و ويژگىهاى اين اثر، توجه به نكات زير مفيد است: | ||
#در صحت انتساب اين اثر به مسكويه ترديد نيست؛ زيرا در آن از كتاب ديگرش، «تهذيب الأخلاق و تطهير الأعراق»، ياد كرده و [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] نيز اين كتاب را جزو مؤلفات وى ذكر نموده است.<ref>همان، ص505</ref> | #در صحت انتساب اين اثر به مسكويه ترديد نيست؛ زيرا در آن از كتاب ديگرش، «تهذيب الأخلاق و تطهير الأعراق»، ياد كرده و [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] نيز اين كتاب را جزو مؤلفات وى ذكر نموده است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان، ص505]</ref> | ||
#جاويدانخرد (نوشته هوشنگ)، وصيتى است از زبان هوشنگ، از پادشاهان پيشدادى، كه براى فرزندش و پادشاهان پس از خود نوشته و مسكويه ترجمه بخشى از آن را كه در اختيار داشته، در ابتداى كتابش نقل كرده است؛ سپس وى حِكَم | #جاويدانخرد (نوشته هوشنگ)، وصيتى است از زبان هوشنگ، از پادشاهان پيشدادى، كه براى فرزندش و پادشاهان پس از خود نوشته و مسكويه ترجمه بخشى از آن را كه در اختيار داشته، در ابتداى كتابش نقل كرده است؛ سپس وى حِكَم ایران و هند و عرب و روم را به آن افزوده و از باب تسميه كل به جزء، يا به دليل اهميت اين بخش، كتاب خود را جاويدانخرد ناميده است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان، ص506]</ref> | ||
#گفتنى است كه عنوان الحكمة الخالدة كه عبدالرحمن بدوى به اين كتاب داده، جعلى است و در كتاب مسكويه چنين عنوانى نيامده و بدوى خود در مقدمه به عنوان اصلى كتاب؛ يعنى جاويدانخرد، تصريح كرده است.<ref>همان</ref> | #گفتنى است كه عنوان الحكمة الخالدة كه عبدالرحمن بدوى به اين كتاب داده، جعلى است و در كتاب مسكويه چنين عنوانى نيامده و بدوى خود در مقدمه به عنوان اصلى كتاب؛ يعنى جاويدانخرد، تصريح كرده است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان]</ref> | ||
#مسكويه، در اين كتاب با بيان عبارات اخلاقى در قالب پند و انتساب آنها به شخصيتهاى بزرگ و تكرار پندهاى مشابه، در پى بيدار كردن وجدان اخلاقى و تنظيم رفتارهاى اجتماعى است.<ref>همان</ref> | #مسكويه، در اين كتاب با بيان عبارات اخلاقى در قالب پند و انتساب آنها به شخصيتهاى بزرگ و تكرار پندهاى مشابه، در پى بيدار كردن وجدان اخلاقى و تنظيم رفتارهاى اجتماعى است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان]</ref> | ||
#از نظر محتوا، اين كتاب حاوى سه نكته اساسى است: «مبارزه با شهوات و | #از نظر محتوا، اين كتاب حاوى سه نكته اساسى است: «مبارزه با شهوات و جلوگیرى از افراط و تفريط»؛ «مدح عقل و دعوت به علم و معرفت» و «حذر از مال و زن».<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان]</ref> | ||
#اين كتاب با پندهاى هوشنگ پيشدادى آغاز شده است. هوشنگ در متون زردشتى نخستين شهريار است و از او با لقب «پَرَذاتَه» ياد شده كه معادل اوستايى پيشداد و به معناى نخستين كسى كه آيين آورد يا نخستين آفريده است. | #اين كتاب با پندهاى هوشنگ پيشدادى آغاز شده است. هوشنگ در متون زردشتى نخستين شهريار است و از او با لقب «پَرَذاتَه» ياد شده كه معادل اوستايى پيشداد و به معناى نخستين كسى كه آيين آورد يا نخستين آفريده است. | ||
#:مسكويه كه در «تجارب الأمم»، همانند ديگر منابع تاريخى، ابداع و آموزش بسيارى از امور و صنايع را به هوشنگ نسبت داده، در «جاويدانخرد» تصريح كرده كه هوشنگ در نگارش «جاويدانخرد» از هيچ كتاب حكمى پيش از خود استفاده نكرده است.<ref>همان</ref> | #: مسكويه كه در «تجارب الأمم»، همانند ديگر منابع تاريخى، ابداع و آموزش بسيارى از امور و صنايع را به هوشنگ نسبت داده، در «جاويدانخرد» تصريح كرده كه هوشنگ در نگارش «جاويدانخرد» از هيچ كتاب حكمى پيش از خود استفاده نكرده است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان]</ref> | ||
#اين متن به زبان پهلوى بوده و مسكويه سرگذشت افسانهآميز كشف متن پهلوى را در كتاب خود به روايت [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] و او از واقدى، آورده است. بنا بر اين روايت، مردى به نام ذوبان، از حكماى كابل، كه از وجود اين كتاب در خزاين ايوان مدائن مطّلع بوده است، از مأمون (متوفى 218ق) خواسته بود كه آن را به او ببخشند. به دستور خليفه و به راهنمايى ذوبان، كتاب را كه صد برگ داشته و در جعبهاى زير | #اين متن به زبان پهلوى بوده و مسكويه سرگذشت افسانهآميز كشف متن پهلوى را در كتاب خود به روايت [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] و او از واقدى، آورده است. بنا بر اين روايت، مردى به نام ذوبان، از حكماى كابل، كه از وجود اين كتاب در خزاين ايوان مدائن مطّلع بوده است، از مأمون (متوفى 218ق) خواسته بود كه آن را به او ببخشند. به دستور خليفه و به راهنمايى ذوبان، كتاب را كه صد برگ داشته و در جعبهاى زير خاک مدفون بوده است، بيرون آوردند. ذوبان آن را مجموعهاى از حكمت باستان وصف كرده كه «گنجور، وزير ایرانشهر» از حكمت باستان گرد آورده بوده است. به خواهش حسن بن سهل، برادر فضل بن سهل، ملقب به ذوالرياستين، خضر بن على (مترجم آثار پهلوى به عربى) سى برگ آن را به عربى ترجمه كرده و ظاهراً [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] همين ترجمه را در كتابش نقل كرده بوده است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان]</ref> | ||
#پندهاى هوشنگ از نوع پندهاى تجربى و عملى است، نه دينى و اغلب شكل دو وجهى يا عددى دارند. ظاهراً اين متن، پيش از مسكويه نيز شناخته شده بوده؛ زيرا «كندى»، از وصايا و | #پندهاى هوشنگ از نوع پندهاى تجربى و عملى است، نه دينى و اغلب شكل دو وجهى يا عددى دارند. ظاهراً اين متن، پيش از مسكويه نيز شناخته شده بوده؛ زيرا «كندى»، از وصايا و پندهایى ياد كرده كه از طريق حاور بن جرد بن سعيديار، به او رسيده و ظاهراً منظور همان «گنجور، وزير ایرانشهر» است و متن اين پندها نيز با جاويدانخرد هوشنگ مطابقت دارد. علاوه بر اين، [[راغب اصفهانی، حسین بن محمد|راغب اصفهانى]] از كتابى با عنوان جاودان ياد كرده و برخى پندهاى هوشنگ را بازگو نموده است. متنى نيز در «رسائل البلغاء» با عنوان «يتيمة السلطان» به [[ابن مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] (متوفى 139ق) منسوب است كه بخشى از آن با متن جاويدانخرد تطابق دارد، اما در صحت اين انتساب ترديد هست.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان، ص507]</ref> | ||
#مسكويه پس از ذكر نصايح هوشنگ، از پندهاى حكما و پادشاهان | #مسكويه پس از ذكر نصايح هوشنگ، از پندهاى حكما و پادشاهان ایران، مانند آذرباد، بزرگمهر، قباد، انوشيروان، بهمن، هرمز و جمشيد ياد كرده است. تقدم اين بخش، سبب شده است كه برخى آن را متأثر از جريان شعوبيه بدانند كه به برترى عجم بر عرب قائلند؛ درحالىكه مسكويه تصريح كرده، به سبب فارسی (پهلوى) بودن متن اصلى جاويدانخرد، حكمتهاى ایرانیان را مقدّم داشته است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان]</ref> | ||
#در اين كتاب، پس از بيان حكمتهاى | #در اين كتاب، پس از بيان حكمتهاى ایرانیان، بدون ذكر نام كسى و در چند صفحه به حكمتهاى هند اشاره شده كه بخشى از آن آداب مصاحبت با سلطان است. فصل بعد، به حِكَم عرب اختصاص يافته كه با احاديث نبوى آغاز شده است و شخصيتهاى محورى اين فصل به ترتيب عبارتند از: على(ع) با لقب اميرالمؤمنين، حسن بصرى و لقمان. مسكويه، از ابوبكر و عمر نيز نقل قول و با عبارات «رحمهاللّه» و «رضياللّهعنه»، از آنان ياد كرده است. كلماتى نيز از قُسّ بن ساعده ايادى، اكثم بن صيفى و بسيارى از مشاهير صوفيه، مانند شبلى و جنيد، حتى عرب جاهلى در اين فصل مندرج است. بيشتر پندهاى اين فصل، قالب بيانى و روايى دارند و در بخش پایانى، گفتارها با اشعار عربى مزين شدهاند.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان]</ref> | ||
#فصل حِكَم روم - يونان، با پندهاى سقراط آغاز مىشود و با همانها نيز | #فصل حِكَم روم - يونان، با پندهاى سقراط آغاز مىشود و با همانها نيز پایان مىپذيرد. در ميان اين فصل، پس از حكايات لوح قابس، باز هم گفتارهایى از سقراط نقل شده است. مسكويه در بخش اول اين فصل، وصيت افلاطون به [[ارسطو]] و در بخش آخر، اندرزهاى افلاطون در تربيت جوانان را آورده است. نصايحى را از زبان [[ارسطو]] خطاب به اسكندر و مطالبى از هرمس، ديوجانس، بطلميوس و فيثاغورس نيز بيان كرده است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان]</ref> | ||
#مسكويه در خاتمه، سخنانى را از متأخران مسلمان ذكر كرده كه مطلع اين گفتار، سخنان خود اوست. اين بخش، تنها جايى است كه وصاياى مؤلف كتاب آمده است. تأكيد بر طلب حكمت، شأن عقل، لزوم جهاد با نفس، اعتدال در امور و برترى مرتبه ذهن در قياس با عقل، از نكات مورد توجه وى است. مسكويه، پس از آن آدابى را از [[ | #مسكويه در خاتمه، سخنانى را از متأخران مسلمان ذكر كرده كه مطلع اين گفتار، سخنان خود اوست. اين بخش، تنها جايى است كه وصاياى مؤلف كتاب آمده است. تأكيد بر طلب حكمت، شأن عقل، لزوم جهاد با نفس، اعتدال در امور و برترى مرتبه ذهن در قياس با عقل، از نكات مورد توجه وى است. مسكويه، پس از آن آدابى را از [[ابن مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]]، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و ابوالحسن عامرى بيان كرده است. عامرى، معاصر مسكويه بوده و آوردن گفتار وى در جاويدانخرد، نشانه ارج و احترامى است كه مسكويه براى عامرى قائل بوده است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان، ص508]</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
شرفالدين، عثمان بن محمد قزوينى به دستور اتابك ابوبكر، جاويدانخرد را تا پایان حِكَم عرب جاهلى ترجمه كرده و محمدتقى دانشپژوه در 1359ش، آن را در تهران منتشر كرده است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان]</ref> | |||
در قرن هفتم نيز مؤلفى ناشناس در اثرى با عنوان «تاريخ شاهى»، ترجمه وصيت جمشيد، مندرج در جاويدانخرد، را آورده است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان]</ref> | |||
تقىالدين، محمد ارجانى شوشترى به دستور نورالدين جهانگیر، پادشاه هند، فصولى از اين كتاب را به فارسی برگردانده كه از ترجمه قزوينى كاملتر است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان]</ref> | |||
ترجمه ديگر اين اثر را محمدحسين بن شمسالدين (حكيم)، با اندكى دخل و تصرف در 1065ق و به دستور پادشاه هند انجام داد.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان]</ref> | |||
ترجمه | سيد محمدكاظم امام نيز بخش نخست كتاب مسكويه؛ يعنى وصيت هوشنگ و داستان يافتن آن را ترجمه كرده و درباره اشخاص مذكور در اين بخش، توضيحاتى داده است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 همان]</ref> | ||
==پانويس == | |||
<references/> | |||
==منابع مقاله== | |||
# متن و مقدمه كتاب. | |||
#[http://rch.ac.ir/article/Details?id=10259&&searchText=%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A9 طيبه اكرمى، دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، چاپ اول، 1384]. | |||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[خردنامههای ایران باستان]] | |||
[[رده:کتابشناسی]] | |||
[[رده:زبانشناسی، علم زبان]] | |||
[[رده:زبان و ادبیات شرقی (آسیایی)]] | |||
[[رده: | [[رده:زبان و ادبیات عربی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۳۸
الحکمة الخالدة | |
---|---|
پدیدآوران | مسکویه، احمد بن محمد (نویسنده) بدوی، عبدالرحمن (مقدمهنویس و مصحح) |
عنوانهای دیگر | جاویدان خرد |
ناشر | دانشگاه تهران |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1358 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | اخلاق ایرانی
اندرز نامههای عربی اندرز نامههای پهلوی - ترجمه شده به عربی |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PJA 3849 /ج2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
الحكمة الخالدة، كتابى است در حكمت عملى، تأليف ابوعلى مسكويه (متوفى 421ق) حكيم، مورخ و اديب عهد آل بويه. اين كتاب، اندرزنامهاى است شامل ادب و حكمت اقوام ایرانى، هندى، عرب و رومى؛ به همين سبب، گاهى آن را «آداب الفرس و الهند و العرب و الروم» نيز ناميدهاند.[۱]
زبان اين اثر، عربى است و آنچه آقابزرگ تهرانى و خوانسارى درباره فارسی بودن آن گفتهاند، ظاهراً مربوط به ترجمهاى عربى از جاويدانخرد هوشنگ است كه مسكويه آن را به فارسی برگردانده است.[۲]
انگیزه تألیف
هدف مسكويه، از نگارش اين اثر، تربيت و ارشاد نفوس جوانان و دوستداران حكمت بوده است.[۳]
ساختار
اين كتاب، مجموعه گفتارهایى بدون ترتيب به نظر مىرسد، اما در حقيقت نویسنده از ميان منابعى كه در اختيار داشته، آنچه را با فرهنگ ایرانى و اسلامى تناسب بيشترى داشته، برگزيده است؛ چنانكه از جهت كمّى، بيشترين تعداد پندها به مردم عرب و مسلمانان اختصاص دارد و حكمتهاى ایرانیان و روميان و پندهاى نقلشده از حكماى هند در مرتبه بعد قرار دارند.[۴]
مطالب اين كتاب را مىتوان از جهت صورى در سه قالب حكمت، وصيت و تمثيل طبقهبندى كرد؛ حكمتها همگى جملات اسميهاند؛ وصايا گفتارهایى هستند خطاب به كسى يا گروهى و تمثيل، بهره گرفتن از رمزها و نمادهاست كه در لوح قابس (گفتگويى ميان قابس، يكى از شاگردان سقراط و شخصى نامعلوم) آمده است.[۵]
گزارش محتوا
درباره محتوا و ويژگىهاى اين اثر، توجه به نكات زير مفيد است:
- در صحت انتساب اين اثر به مسكويه ترديد نيست؛ زيرا در آن از كتاب ديگرش، «تهذيب الأخلاق و تطهير الأعراق»، ياد كرده و ياقوت حموى نيز اين كتاب را جزو مؤلفات وى ذكر نموده است.[۶]
- جاويدانخرد (نوشته هوشنگ)، وصيتى است از زبان هوشنگ، از پادشاهان پيشدادى، كه براى فرزندش و پادشاهان پس از خود نوشته و مسكويه ترجمه بخشى از آن را كه در اختيار داشته، در ابتداى كتابش نقل كرده است؛ سپس وى حِكَم ایران و هند و عرب و روم را به آن افزوده و از باب تسميه كل به جزء، يا به دليل اهميت اين بخش، كتاب خود را جاويدانخرد ناميده است.[۷]
- گفتنى است كه عنوان الحكمة الخالدة كه عبدالرحمن بدوى به اين كتاب داده، جعلى است و در كتاب مسكويه چنين عنوانى نيامده و بدوى خود در مقدمه به عنوان اصلى كتاب؛ يعنى جاويدانخرد، تصريح كرده است.[۸]
- مسكويه، در اين كتاب با بيان عبارات اخلاقى در قالب پند و انتساب آنها به شخصيتهاى بزرگ و تكرار پندهاى مشابه، در پى بيدار كردن وجدان اخلاقى و تنظيم رفتارهاى اجتماعى است.[۹]
- از نظر محتوا، اين كتاب حاوى سه نكته اساسى است: «مبارزه با شهوات و جلوگیرى از افراط و تفريط»؛ «مدح عقل و دعوت به علم و معرفت» و «حذر از مال و زن».[۱۰]
- اين كتاب با پندهاى هوشنگ پيشدادى آغاز شده است. هوشنگ در متون زردشتى نخستين شهريار است و از او با لقب «پَرَذاتَه» ياد شده كه معادل اوستايى پيشداد و به معناى نخستين كسى كه آيين آورد يا نخستين آفريده است.
- مسكويه كه در «تجارب الأمم»، همانند ديگر منابع تاريخى، ابداع و آموزش بسيارى از امور و صنايع را به هوشنگ نسبت داده، در «جاويدانخرد» تصريح كرده كه هوشنگ در نگارش «جاويدانخرد» از هيچ كتاب حكمى پيش از خود استفاده نكرده است.[۱۱]
- اين متن به زبان پهلوى بوده و مسكويه سرگذشت افسانهآميز كشف متن پهلوى را در كتاب خود به روايت جاحظ و او از واقدى، آورده است. بنا بر اين روايت، مردى به نام ذوبان، از حكماى كابل، كه از وجود اين كتاب در خزاين ايوان مدائن مطّلع بوده است، از مأمون (متوفى 218ق) خواسته بود كه آن را به او ببخشند. به دستور خليفه و به راهنمايى ذوبان، كتاب را كه صد برگ داشته و در جعبهاى زير خاک مدفون بوده است، بيرون آوردند. ذوبان آن را مجموعهاى از حكمت باستان وصف كرده كه «گنجور، وزير ایرانشهر» از حكمت باستان گرد آورده بوده است. به خواهش حسن بن سهل، برادر فضل بن سهل، ملقب به ذوالرياستين، خضر بن على (مترجم آثار پهلوى به عربى) سى برگ آن را به عربى ترجمه كرده و ظاهراً جاحظ همين ترجمه را در كتابش نقل كرده بوده است.[۱۲]
- پندهاى هوشنگ از نوع پندهاى تجربى و عملى است، نه دينى و اغلب شكل دو وجهى يا عددى دارند. ظاهراً اين متن، پيش از مسكويه نيز شناخته شده بوده؛ زيرا «كندى»، از وصايا و پندهایى ياد كرده كه از طريق حاور بن جرد بن سعيديار، به او رسيده و ظاهراً منظور همان «گنجور، وزير ایرانشهر» است و متن اين پندها نيز با جاويدانخرد هوشنگ مطابقت دارد. علاوه بر اين، راغب اصفهانى از كتابى با عنوان جاودان ياد كرده و برخى پندهاى هوشنگ را بازگو نموده است. متنى نيز در «رسائل البلغاء» با عنوان «يتيمة السلطان» به ابن مقفع (متوفى 139ق) منسوب است كه بخشى از آن با متن جاويدانخرد تطابق دارد، اما در صحت اين انتساب ترديد هست.[۱۳]
- مسكويه پس از ذكر نصايح هوشنگ، از پندهاى حكما و پادشاهان ایران، مانند آذرباد، بزرگمهر، قباد، انوشيروان، بهمن، هرمز و جمشيد ياد كرده است. تقدم اين بخش، سبب شده است كه برخى آن را متأثر از جريان شعوبيه بدانند كه به برترى عجم بر عرب قائلند؛ درحالىكه مسكويه تصريح كرده، به سبب فارسی (پهلوى) بودن متن اصلى جاويدانخرد، حكمتهاى ایرانیان را مقدّم داشته است.[۱۴]
- در اين كتاب، پس از بيان حكمتهاى ایرانیان، بدون ذكر نام كسى و در چند صفحه به حكمتهاى هند اشاره شده كه بخشى از آن آداب مصاحبت با سلطان است. فصل بعد، به حِكَم عرب اختصاص يافته كه با احاديث نبوى آغاز شده است و شخصيتهاى محورى اين فصل به ترتيب عبارتند از: على(ع) با لقب اميرالمؤمنين، حسن بصرى و لقمان. مسكويه، از ابوبكر و عمر نيز نقل قول و با عبارات «رحمهاللّه» و «رضياللّهعنه»، از آنان ياد كرده است. كلماتى نيز از قُسّ بن ساعده ايادى، اكثم بن صيفى و بسيارى از مشاهير صوفيه، مانند شبلى و جنيد، حتى عرب جاهلى در اين فصل مندرج است. بيشتر پندهاى اين فصل، قالب بيانى و روايى دارند و در بخش پایانى، گفتارها با اشعار عربى مزين شدهاند.[۱۵]
- فصل حِكَم روم - يونان، با پندهاى سقراط آغاز مىشود و با همانها نيز پایان مىپذيرد. در ميان اين فصل، پس از حكايات لوح قابس، باز هم گفتارهایى از سقراط نقل شده است. مسكويه در بخش اول اين فصل، وصيت افلاطون به ارسطو و در بخش آخر، اندرزهاى افلاطون در تربيت جوانان را آورده است. نصايحى را از زبان ارسطو خطاب به اسكندر و مطالبى از هرمس، ديوجانس، بطلميوس و فيثاغورس نيز بيان كرده است.[۱۶]
- مسكويه در خاتمه، سخنانى را از متأخران مسلمان ذكر كرده كه مطلع اين گفتار، سخنان خود اوست. اين بخش، تنها جايى است كه وصاياى مؤلف كتاب آمده است. تأكيد بر طلب حكمت، شأن عقل، لزوم جهاد با نفس، اعتدال در امور و برترى مرتبه ذهن در قياس با عقل، از نكات مورد توجه وى است. مسكويه، پس از آن آدابى را از ابن مقفع، فارابى و ابوالحسن عامرى بيان كرده است. عامرى، معاصر مسكويه بوده و آوردن گفتار وى در جاويدانخرد، نشانه ارج و احترامى است كه مسكويه براى عامرى قائل بوده است.[۱۷]
وضعيت كتاب
شرفالدين، عثمان بن محمد قزوينى به دستور اتابك ابوبكر، جاويدانخرد را تا پایان حِكَم عرب جاهلى ترجمه كرده و محمدتقى دانشپژوه در 1359ش، آن را در تهران منتشر كرده است.[۱۸]
در قرن هفتم نيز مؤلفى ناشناس در اثرى با عنوان «تاريخ شاهى»، ترجمه وصيت جمشيد، مندرج در جاويدانخرد، را آورده است.[۱۹]
تقىالدين، محمد ارجانى شوشترى به دستور نورالدين جهانگیر، پادشاه هند، فصولى از اين كتاب را به فارسی برگردانده كه از ترجمه قزوينى كاملتر است.[۲۰]
ترجمه ديگر اين اثر را محمدحسين بن شمسالدين (حكيم)، با اندكى دخل و تصرف در 1065ق و به دستور پادشاه هند انجام داد.[۲۱]
سيد محمدكاظم امام نيز بخش نخست كتاب مسكويه؛ يعنى وصيت هوشنگ و داستان يافتن آن را ترجمه كرده و درباره اشخاص مذكور در اين بخش، توضيحاتى داده است.[۲۲]
پانويس
منابع مقاله
- متن و مقدمه كتاب.
- طيبه اكرمى، دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، چاپ اول، 1384.