۱٬۵۸۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
در اثنای این گفتوشنود، هر جا که عبید از موضوع پرسش دور میشود، معاویه از او میخواهد که بر سر مطلب آید. | در اثنای این گفتوشنود، هر جا که عبید از موضوع پرسش دور میشود، معاویه از او میخواهد که بر سر مطلب آید. | ||
معاویه به نویسندگان دربار خود دستور داد تا این پرسش و پاسخها را به صورت کتابی درآوردند. | معاویه به نویسندگان دربار خود دستور داد تا این پرسش و پاسخها را به صورت کتابی درآوردند. | ||
خبرهای غریب ابنشریه گاه شگفتآور و گاه دلنشین است. | |||
تدوینکنندگان این اخبار گاه خود روایاتی از مآخذ دیگر به مناسبت افزودهاند و چون به سخن عبید برمیگردند، بدین نکته اشاره میکنند. | تدوینکنندگان این اخبار گاه خود روایاتی از مآخذ دیگر به مناسبت افزودهاند و چون به سخن عبید برمیگردند، بدین نکته اشاره میکنند. | ||
لحن حماسی و اغراقآمیز بعضی خبرهای ابنشریه در مورد سلاطین حِمْیَر یادآور داستانهای ایرانی دربارۀ کیکاووس است. به گزارش ابنشریه شَمر یَرْعَش، از ملوک حِمیری، تا خراسان و ماوراءالنهر پیش میرود و شهر سغد را تسخیر میکند. او و همراهانش به اسیر کردن مردم و ویران ساختن شهر اقدام میکنند. چون شهر به دست شَمر ویران گردید، مردم آن را به زبان عجمی «شمر کند» نامیدند و این همان شهر است که در زمان ابنشریه به سمرقند معروف بوده است. | لحن حماسی و اغراقآمیز بعضی خبرهای ابنشریه در مورد سلاطین حِمْیَر یادآور داستانهای ایرانی دربارۀ کیکاووس است. به گزارش ابنشریه شَمر یَرْعَش، از ملوک حِمیری، تا خراسان و ماوراءالنهر پیش میرود و شهر سغد را تسخیر میکند. او و همراهانش به اسیر کردن مردم و ویران ساختن شهر اقدام میکنند. چون شهر به دست شَمر ویران گردید، مردم آن را به زبان عجمی «شمر کند» نامیدند و این همان شهر است که در زمان ابنشریه به سمرقند معروف بوده است. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
در گفتههای ابنشریه مطالبی در مورد سرزمین ترکان در ناحیۀ خزر وجود دارد که ظاهراً بر پایۀ مشاهدات خود نوشته است. | در گفتههای ابنشریه مطالبی در مورد سرزمین ترکان در ناحیۀ خزر وجود دارد که ظاهراً بر پایۀ مشاهدات خود نوشته است. | ||
ابنشریه در جای جای گزارشهای خود اشاره میکند که مطلب را از ابنعباس شنیده است. | ابنشریه در جای جای گزارشهای خود اشاره میکند که مطلب را از ابنعباس شنیده است. | ||
خبر مربوط به گرد آمدن گروهی از اولاد بربر ابنکنعان بن کوش بن حام بر مردی از فرزندان فاطمه (ع) و بردن او به مکه و اینکه این مرد همان دادگر آخرالزمان خواهد بود از خبرهایی است که در فاصلۀ گفتههای عبید افزوده شده است. نسخههای این کتاب در قرن ۴ ق / ۱۰ م رایج بوده و مسعودی در بخش اخبار یمن و عرب عاربه از آن نقل کرده است و در این موضوعات عبید و روات اهل حیره و دیگران را مرجع خبر یاد میکند. | |||
این که مسعودی «صحت نقلهای او [ابنشریه] را دربارۀ تاریخ عربستان جنوبی ظاهراً قبول ندارد»، از بیان مسعودی در مروج الذهب مستفاد نمیشود. مسعودی اخبار عبید را دربارۀ تاریخ یمن به عنوان روایت دیگری از یک خبر نقل میکند و نظری در رد یا قبول آن ابراز نمیکند. به علاوه، اگر این خبر عبید را مردود میدانست الزامی به نقل آن نداشت و یا مطرود بودن آن را تصریح میکرد. | این که مسعودی «صحت نقلهای او [ابنشریه] را دربارۀ تاریخ عربستان جنوبی ظاهراً قبول ندارد»، از بیان مسعودی در مروج الذهب مستفاد نمیشود. مسعودی اخبار عبید را دربارۀ تاریخ یمن به عنوان روایت دیگری از یک خبر نقل میکند و نظری در رد یا قبول آن ابراز نمیکند. به علاوه، اگر این خبر عبید را مردود میدانست الزامی به نقل آن نداشت و یا مطرود بودن آن را تصریح میکرد. | ||
ابنحجر اشارهای دارد به این که در قرن ۴ ق / ۱۰ م نسخههای کتاب اخبار عُبید بسیار متفاوت بودهاند و دو نسخۀ برابر از آن یافت نمیشد. گرچه تفاوتهایی در توالی نامهای سلاطین یمن و سالهای سلطنت آنان میان منقولات مسعودی از ابنشریه و نسخۀ چاپی «اخبار عبید» وجود دارد؛ باز نزدیکی آن دو چنان است که بتوان متن چاپ شده را صحیح دانست. | ابنحجر اشارهای دارد به این که در قرن ۴ ق / ۱۰ م نسخههای کتاب اخبار عُبید بسیار متفاوت بودهاند و دو نسخۀ برابر از آن یافت نمیشد. گرچه تفاوتهایی در توالی نامهای سلاطین یمن و سالهای سلطنت آنان میان منقولات مسعودی از ابنشریه و نسخۀ چاپی «اخبار عبید» وجود دارد؛ باز نزدیکی آن دو چنان است که بتوان متن چاپ شده را صحیح دانست. |