ابن شریه، عبید جرهمی

    از ویکی‌نور
    اِبْن‌شَرْیه، عُبَیْد جُرْهُمی
    NUR00000.jpg
    نام کاملاِبْن‌شَرْیه، عُبَیْد جُرْهُمی
    نسبجرهمی
    محل زندگییمن
    طول عمر۲۲۰، ۲۴۰ تا 300
    دیناسلام
    پیشهتاریخدان و نسب‌شناس
    اطلاعات علمی
    معاصرینپیامبر(ص)، معاویه بن ابوسفیان

    اِبْن‌ شَرْیه، عُبَیْد جُرْهُمی، از اخباریان و نسب‌شناسان دورۀ جاهلی که عصر اسلامی را درک کرد و در دوران خلافت عبدالملک ابن‌مروان (۶۵-۸۶ ق / ۶۸۵-۷۰۵ م) درگذشت.

    در نام وی اختلاف است. یاقوت صورت‌های متفاوت آن را بدین گونه آورده است: ابن‌ سَرِیَّه، ابن‌ ساریَة و ابن‌ شَرْیَة. به جای سَرِیَّة، شَرِیَّة نیز خوانده‌اند. تفاوت این دو صورت احتمالاً معلول شیوۀ نوشتن قدیم باشد که بر روی حرف «شین» نقطه نمی‌گذاشتند. ابن‌ اثیر، ذیل عنوان عُبَید ابن‌ شربه، صورت دیگر این نام را عُمَیر بن شبرمة، قید کرده است. ابن‌ حجر عُمَیر را تصحیف سمعی عُبَید دانسته است. برخی نیز مانند بروکلمان آن را عَبید ضبط کرده‌اند.

    تاریخ ولادت ابن‌ شریه شناخته نیست و به‌رغم شهرتی که در دورۀ اسلامی یافته است از سال درگذشت او نیز خبری در دست نیست.

    طول عمر

    ابن‌ شریه به طول عمر شهرت یافته و در شمار سال‌خوردگان تاریخ عرب یاد شده است. سن او را به تفاوت ۲۲۰، ۲۴۰ تا ۳۰۰ سال آورده‌اند. سخن کوتاه دربارۀ او همان است که ابوحاتم سجستانی گفته است که او در جاهلیت زیست، دورۀ اسلام را درک کرد، اسلام آورد و با معاویه دیدار کرد، اما از کسانی بود که پیامبر اکرم را ندیدند و از او سخنی نشنیدند. ابن ‌حجر نام او را در بخشی از الاصابة که مخصوص این قبیل معاصران پیامبر(ص) است آورده است.

    شهرت

    یکی از وجوه شهرت او آگاهیش دربارۀ تاریخ قدیم عرب و دورۀ جاهلی بوده است. از این رو ابن‌ ندیم اخبار او در ضمن مقالۀ سوم الفهرست در زمرۀ اخباریان و نسب‌شناسان آورده است. او که در یمن می‌زیست آوازه‌اش تا شمالی‌ترین نقاط عربستان رسیده بود. معاویه، نخستین خلیفۀ اموی که به اخبار و قصص تاریخ علاقۀ فراوان داشت ابن‌ شریه را به دمشق پیش خود خواند و او نیز پذیرفت. به روایتی دیگر، هنگامی که معاویه به عراق می‌رفت ابن‌ شریه او در حیره دیدار کرد. این قدر هست که معاویه محضر او را نیکو یافت و او را داستان‌گوی خود ساخت. در این هنگام ابن‌ شریه با وجود پیری، تن و جان سالم و بیان رسایی داشته است. یکی از عوامل مهم اشتهار ابن‌ شریه در دورۀ اسلامی همین ملازمت او با معاویه بود. گفت‌و‌گوهای شبانۀ او با معاویه دربارۀ عربستان جنوبی پیش از اسلام منشأ معروفیت عبید به عنوان یکی از پیشگامان تاریخ‌نگاری عرب شده است.

    تجربه‌ها و آموخته‌های عمری دراز، سیمای مردی حکیم به ابن‌ شریه بخشیده است.

    سخنان حکمت‌آمیز ابن‌ شریه خود یکی دیگر از موجبات آوازۀ او در ادب عربی است و او را به عنوان دانای امثال و داستان‌های امثال عرب شناسانده است.

    آثار

    ابن‌ شریه اثر مستقیمی از خود به جا نگذاشته است. دیگران از گفته‌های او و به نام او دو اثر پرداخته‌اند: کتاب الملوک و اخبار الماضین و کتاب الامثال.

    کتاب نخست مجموع پاسخ‌هایی است که عبید به پرسش‌های تاریخی معاویه داده است.

    در اثنای این گفت‌و‌شنود، هر جا که عبید از موضوع پرسش دور می‌شود، معاویه از او می‌خواهد که بر سر مطلب آید.

    معاویه به نویسندگان دربار خود دستور داد تا این پرسش و پاسخ‌ها را به صورت کتابی درآوردند.

    خبرهای غریب ابن‌ شریه گاه شگفت‌آور و گاه دلنشین است.

    تدوین‌کنندگان این اخبار گاه خود روایاتی از مآخذ دیگر به مناسبت افزوده‌اند و چون به سخن عبید برمی‌گردند، بدین نکته اشاره می‌کنند.

    لحن حماسی و اغراق‌آمیز بعضی خبرهای ابن‌ شریه در مورد سلاطین حِمْیَر یادآور داستان‌های ایرانی دربارۀ کیکاووس است. به گزارش ابن‌ شریه شَمر یَرْعَش، از ملوک حِمیری، تا خراسان و ماوراءالنهر پیش می‌رود و شهر سغد را تسخیر می‌کند. او و همراهانش به اسیر کردن مردم و ویران ساختن شهر اقدام می‌کنند. چون شهر به دست شَمر ویران گردید، مردم آن را به زبان عجمی «شمر کند» نامیدند و این همان شهر است که در زمان ابن‌ شریه به سمرقند معروف بوده است.

    در گفته‌های ابن‌ شریه مطالبی در مورد سرزمین ترکان در ناحیۀ خزر وجود دارد که ظاهراً بر پایۀ مشاهدات خود نوشته است.

    ابن‌ شریه در جای جای گزارش‌های خود اشاره می‌کند که مطلب را از ابن‌ عباس شنیده است.

    خبر مربوط به گرد آمدن گروهی از اولاد بربر ابن‌کنعان بن کوش بن حام بر مردی از فرزندان فاطمه(ع) و بردن او به مکه و اینکه این مرد همان دادگر آخر‌الزمان خواهد بود از خبرهایی است که در فاصلۀ گفته‌های عبید افزوده شده است. نسخه‌های این کتاب در قرن ۴ ق / ۱۰ م رایج بوده و مسعودی در بخش اخبار یمن و عرب عاربه از آن نقل کرده است و در این موضوعات عبید و روات اهل حیره و دیگران را مرجع خبر یاد می‌کند.

    این که مسعودی «صحت نقل‌های او [ابن‌ شریه] را دربارۀ تاریخ عربستان جنوبی ظاهراً قبول ندارد»، از بیان مسعودی در مروج الذهب مستفاد نمی‌شود. مسعودی اخبار عبید را دربارۀ تاریخ یمن به عنوان روایت دیگری از یک خبر نقل می‌کند و نظری در رد یا قبول آن ابراز نمی‌کند. به علاوه، اگر این خبر عبید را مردود می‌دانست الزامی به نقل آن نداشت و یا مطرود بودن آن را تصریح می‌کرد.

    ابن‌ حجر اشاره‌ای دارد به این که در قرن ۴ ق / ۱۰ م نسخه‌های کتاب اخبار عُبید بسیار متفاوت بوده‌اند و دو نسخۀ برابر از آن یافت نمی‌شد. گرچه تفاوت‌هایی در توالی نام‌های سلاطین یمن و سال‌های سلطنت آنان میان منقولات مسعودی از ابن‌ شریه و نسخۀ چاپی «اخبار عبید» وجود دارد؛ باز نزدیکی آن دو چنان است که بتوان متن چاپ شده را صحیح دانست.

    شاکر مطالب کتاب منتسب به عبید را یک قصۀ صرف، ساختگی و از کارهای بی‌مدرک هشام بن محمد کلبی دانسته است.

    نسخه‌‌های خطی این اثر درکتابخانۀ آصفیه و موزۀ بریتانیا موجود است. کتاب الملوک از روی نسخۀ آصفیه، همراه با کتاب التیجان منسوب به وهب ابن‌منبّه، با عنوان «اخبار عُبَید بن شریة الجُرْهُمی فی اخبار الیمن و اشعارها و انساب‌ها» در حیدر‌آباد دکن، منتشر شده است.

    دومین اثر منسوب به ابن‌ شریه، یعنی کتاب الامثال، از نخستین گزارش‌های امثال عرب بوده است که در قرن ۴ م معروف و به گفتۀ ابن‌ ندیم در پنجاه برگ بود. بعدها مؤلفان کتاب‌های امثال، مانند میدانی، از این اثر بهره جسته‌اند.

    از مجموعۀ منسوب به ابن‌ شریه اکنون اثری یا خبری در دست نیست.

    به عقیدۀ جاحظ ابن‌ شریه فقط به ظاهر اخبار معرفت داشته است.

    صاحب نظران معاصر نه تنها اخبار عبید بن شریه را مجعول خوانده‌اند، که بعضی حتى خود او را وجودی خیالی دانسته‌اند. ظاهراً اظهارکنندۀ این نظر، خاورشناسی آلمانی کرنکو بوده است که عقیدۀ خود را طی نامه‌ای به مؤلف الاعلام اطلاع داده است. در مقابل، بعضی دیگر درصدد نقد این نظر برآمده‌اند و عبید مورد نظر کرنکو را غیر از ابن‌ شریه راویه دانسته‌‌اند. هر چه باشد شخصیت عبید در معرض سوءاستفادۀ روایت سازان قرار گرفته است[۱].

    پانویس

    1. رحیم‌لو، یوسف، ج4، ص86-84

    منابع مقاله

    رحیم‌لو، یوسف، دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377

    وابسته‌ها